درس مکاسب - بیع

جلسه ۱۷۹: بیع فضولی ۶۲

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

مفاد قاعده ما یضمن نسبت به ضمان فروشنده

دو مطلب در این مباحثه بیان شده است:

مطلب اول این است که: مفاد قاعده (ما یضمن) ضمان فروشنده در مورد بحث عوضی که گرفته است می‌باشد یا اینکه مفاد این قاعده عدم ضمان فروشنده می‌باشد. مورد بحث این بود زید خنزیر را به عمرو به صد تومان فروخته است، این صد تومان را که زید گرفته است، تلف کرده است. آیا زید عوض این صد تومان را به عمرو بدهکار می‌باشد یا نه؟

دو نظریه وجود دارد:

نظریه اولی این بوده است که زید این صد تومان را ضامن نمی‌باشد. دلیل آن این بود که زید در گرفتن صد تومان اقدام به ضمان نکرده است.

نظریه دوم این است که زید این صد تومان را به عمرو بدهکار می‌باشد. دلیل این نظریه این است که مفاد قاعده (کل عقد یضمن بصحیحه یضمن بفاسده) تحقق ضمان زید این صد تومان را می‌باشد.

دلالت این قاعده بر ضمان زید متوقف است بر اینکه مراد از (کل) در این قاعده عموم انواعی باشد. بنا بر این احتمال این قاعده دلالت بر ضمان زید دارد به خاطر اینکه اگر مراد عموم انواعی باشد مفاد این قاعده این می‌شود: هر نوع از عقود که در صحیح آن نوع فروشنده ضامن می‌باشد در فرد فاسد از ان نوع فروشنده ضامن می‌باشد. یک نوع از عقود را در نظر بگیرید: اجاره، صلح، هبه، بیع و... شما مثلاً بیع را ملاحظه کنید مفاد این قاعده این است بیع که یک نوع از عقود است اگر در فرد صحیح این نوع فروشنده ضامن باشد در فرد فاسد از این توع فروشنده ضامن می‌باشد.

تبعاً برای این نوع دو فرد در خارج موجود است. زید حیاط خودش را به عمرو به بیع صحیح فروخته است، تبعاً فروشنده پول را که از مشتری گرفته است ضامن است، پس این فرد از عقد که در خارج موجود است این فرد صحیح از این نوع.

این نوع یک فرد فاسد فعلی در خارج هم دارد و آن این است که زید خنزیر را به خالد فروخته است که این فرد از این نوع باطل می‌باشد، فاسد می‌باشد. پس این نوع یک فرد فاسدی هم الآن در خارج دارد.

قاعده ما یضمن را تطبیق کنید: هر بیعی که فرد صحیح از او فروشنده ثمن را که گرفته است ضامن می‌باشد هر فرد از بیع فاسد که فروشنده ثمن را گرفته است ضامن می‌باشد (کل عقد یضمن بصحیحه یضمن بفاسده) زید فروشنده خنزیر به عمرو فروخته است، پولی را که فروشنده گرفته است قاعده می‌گوید ضامن است قیمت واقعیه را باید بدهد. این بنا بر این احتمال که مراد عموم انواعی باشد.

احتمال دوم این است که مراد از کلمه (کل) در این قاعده عموم افرادی باشد، یعنی هر فردی از بیع که در خارج انجام شده است. این فرد از بیع را دو فرض برای آن پیدا کنید. این فرد خارجی را تارة فرض کنید که صحیح می‌باشد آیا ضمان دارد یا نه؟ حکم این فرد که مشخص شد حکم فاسد این فرد را استخراج کنید و لو در خارج دو فرد از بیع نداشته باشید.

پس قاعده ما یضمن در مثال علی خلاف ما ذکرنا دلالت ندارد.

احتمال سوم این است که مراد از کلمه (کل) عموم اجناسی باشد، یا به تعبیر دیگر مراد از کلمه (کل) قدر مشترک بین انواع باشد که همان جنس است. توضیح ذلک: شما در معاملات یک جنس معامله دارید که تحت این جنس انواعی وجود دارد. مثل اجاره و صلح و بیع و... که جنس ما معامله‌ای است که بر اموال واقع شده است. مراد از کلمه (کل) عموم اجناسی باشد. ما می‌خواهیم بفهمیم بیع زید خنزیر را به صد تومان ضمان دارد یا نه؟ تبعاً این عقد معامله‌ای است که بر مال واقع شده است و این معامله بلا عوض است چون خنزیر مالیّت ندارد. تبعاً فرد صحیح از این جنس که عوض نداشته باشد ضمان دارد یا نه؟ تبعاً دو فرد صحیح داریم یکی خانه‌ای که زید به عمرو فروخته است که عوض دارد، دیگری زید مکاسب را هبه به خالد کرده است این هبه بلا عوض است، هبه بلا عوض فرد از جنس است، نوع از جنس است، چون معامله واقع بر مال است، این نوع از جنس ضمان ندارد. حکم هبه را ابتدا استخراج کنید می‌بینید ضمان ندارد، چون معامله‌ای بوده است که اقدام بر عوض در آن معامله نشده است، تبعاً حکم بیع خنزیر و خمر مشخص می‌شود که این بیع‌ها ضمان ندارند.

پس اگر مراد از این قاعده عموم انواعی باشد دلالت بر ضمان دارد. اگر مراد عموم اجناسی یا افرادی باشد قاعده دلالت بر ضمان ندارد.

و روایاتی که می‌گوید (ثمن الخمر سحت) مؤیّد این است که عموم انواعی باشد و ضمان ثابت باشد.

از این مؤید مرحوم شیخ جواب می‌دهد که: این روایات می‌گوید پول خمر حرام است مثل خود خمر، حرمت منافات با عدم ضمان ندارد.

۳

حکم چهار فرع

مطلب دوم: حکم چهار فرع است:

فرع اول این است در مثال مفروض خالد پول را به زید فضول می‌دهد که به عمرو بدهد آیا در این مورد اگر پول را تلف کرده است خالد حق رجوع دارد، چون زید واسطه در ایصال بوده است، خالد که پول را به او داده است اذن در اتلاف نداده است پس خالد حق رجوع دارد و زید ضامن می‌باشد.

فرع دوم این است: زید گاو عمرو را به خالد به این صد تومان فروخته است پس از اتمام عقد زید خودش صد تومان را برداشته است خالد پول را به او نداده است. زید در این فرض ضامن می‌باشد چون خالد نه او را مسلّط بر پول کرده است نه اذن در تصرّف داده است.

فرع سوم این است: خالد پول را به زید داده است و به او گفته است اگر این بیع را عمرو اجازه کرد این پول به عمرو باید داده بشود و اگر عمرو اجازه نکرد این پول از شما باشد و عمرو این بیع را اجازه کرده است و زید پول را خورده است تبعاً زید ضامن است چون خالد اذن در اتلاف این پول نداده است.

فرع چهارم این است که: زید گاو را به خالد به صد تومان کلّی در ذمه فروخته است پس از اینکه بیع واقع شده است خالد آن صد تومان کلی را در فردی تعیین کرده است و زید این پول را تلف کرده است، زید ضامن نمی‌باشد.

۴

تطبیق مفاد قاعده ما یضمن نسبت به ضمان فروشنده

هذا، ولكن إطلاق قولهم: «إنّ كلّ عقد يضمن بصحيحه يضمن بفاسده» يقتضي الضمان فيما نحن فيه وشبهه؛ نظراً إلى أنّ البيع الصحيح يقتضي الضمان ففاسده (بیع) كذلك، إلاّ أن يفسّر بما أبطلناه سابقاً: من أنّ كلّ عقد يضمن على فرض صحّته (عقد) يضمن على فرض فساده (بیع)، ولا ريب أنّ العقد فيما نحن فيه وفي مثل المبيع بلا ثمن والإجارة بلا اجرة إذا فرض صحيحاً لا يكون فيه ضمان، فكذلك مع الحكم بالفساد، لكنّك عرفت ضعف هذا المعنى فيما ذكرناه سابقاً في توضيح هذه القضيّة؛ فإنّ معناه: أنّ كلّ عقد تحقّق الضمان في الفرد الصحيح منه يثبت الضمان في الفرد الفاسد منه، فيختصّ موردها بما إذا كان للعقد فردان فعليّان، لا الفرد الواحد المفروض تارة صحيحاً وأُخرى فاسداً.

نعم، يمكن تطبيق المعنى المختار فيما نحن فيه وشبهه، بأن لا يكون المراد من العقد في موضوع القضيّة خصوص النوع المتعارف من أنواع العقود كالبيع والصلح بل يراد مطلق المعاملة الماليّة التي يوجد لها (معامله) فردان صحيح وفاسد، فيقال: إنّ ما نحن فيه والبيع بلا ثمن والإجارة بلا اجرة، تمليك بلا عوض من مال الآخر، والفرد الصحيح من هذه المعاملة وهي الهبة الغير المعوّضة لا ضمان فيها، ففاسدها كذلك، فتأمّل.

وبالجملة، فمستند المشهور في مسألتنا لا يخلو من غموض؛ ولذا لم يصرّح أحد بعدم الضمان في «بعتك بلا ثمن» مع اتّفاقهم عليه هنا، وصرّح بعضهم بضمان المرتشي مع تلف الرشوة التي هي من قبيل الثمن فيما نحن فيه. نعم، ذكر الشهيد رحمه‌الله وغيره عدم الضمان في الإجارة بلا اجرة.

ويؤيّد ما ذكرنا (حکم به ضمان): ما دلّ من الأخبار على كون ثمن الكلب أو الخمر سحتاً، وإن أمكن الذبّ عنه (تایید) بأنّ المراد التشبيه في التحريم، فلا ينافي عدم الضمان مع التلف كأصل السحت.

والخنزير والحرّ قوي اطّراد ما ذكرنا فيه : من عدم ضمان عوضها المملوك مع علم المالك بالحال ، كما صرّح به شيخ مشايخنا في شرحه على القواعد (١).

مختار المؤلف ، والدليل عليه

هذا ، ولكن (٢) إطلاق قولهم : «إنّ كلّ عقد يضمن بصحيحه يضمن بفاسده» يقتضي الضمان فيما نحن فيه وشبهه ؛ نظراً إلى أنّ البيع الصحيح يقتضي الضمان ففاسده كذلك ، إلاّ أن يفسّر بما أبطلناه سابقاً : من أنّ كلّ عقد يضمن على فرض صحّته يضمن على فرض فساده (٣) ، ولا ريب أنّ العقد فيما نحن فيه وفي مثل المبيع (٤) بلا ثمن والإجارة بلا اجرة إذا فرض صحيحاً لا يكون فيه (٥) ضمان ، فكذلك مع الحكم بالفساد ، لكنّك عرفت ضعف هذا المعنى فيما ذكرناه سابقاً في توضيح هذه القضيّة ؛ فإنّ معناه : أنّ كلّ عقد تحقّق الضمان في الفرد الصحيح منه يثبت الضمان في الفرد الفاسد منه ، فيختصّ موردها بما إذا كان للعقد فردان فعليّان ، لا الفرد الواحد المفروض تارة صحيحاً وأُخرى فاسداً.

نعم ، يمكن تطبيق المعنى المختار فيما نحن فيه وشبهه ، بأن لا يكون المراد من العقد في موضوع القضيّة خصوص النوع المتعارف من أنواع العقود كالبيع والصلح بل يراد مطلق المعاملة الماليّة التي يوجد لها‌

__________________

(١) شرح القواعد (مخطوط) : ٦٨.

(٢) في «ف» زيادة : مقتضى.

(٣) سبق إبطاله في مسألة المقبوض بالعقد الفاسد ، راجع الصفحة ١٨٦.

(٤) في مصحّحة «م» : البيع.

(٥) كذا في «ش» ومصحّحة «ن» ، وفي سائر النسخ : فيها.

فردان صحيح وفاسد ، فيقال : إنّ ما نحن فيه والبيع بلا ثمن والإجارة بلا اجرة ، تمليك بلا عوض من مال الآخر ، والفرد الصحيح من هذه المعاملة وهي الهبة الغير المعوّضة لا ضمان فيها ، ففاسدها كذلك ، فتأمّل.

المناقشة في مستند المشهور

وبالجملة ، فمستند المشهور في مسألتنا لا يخلو من غموض ؛ ولذا لم يصرّح أحد بعدم الضمان في «بعتك بلا ثمن» مع اتّفاقهم عليه هنا (١) ، وصرّح بعضهم (٢) بضمان المرتشي مع تلف الرشوة التي هي من قبيل الثمن فيما نحن فيه. نعم ، ذكر الشهيد رحمه‌الله وغيره عدم الضمان في الإجارة بلا اجرة (٣).

ويؤيّد ما ذكرنا : ما دلّ من الأخبار على كون ثمن الكلب أو الخمر سحتاً (٤) ، وإن أمكن الذبّ عنه بأنّ المراد التشبيه في التحريم ، فلا ينافي عدم الضمان مع التلف كأصل السحت.

ثمّ إنّ مقتضى ما ذكرناه في وجه عدم الرجوع بالثمن : ثبوت‌

__________________

(١) لم ترد «هنا» في غير «ف» و «ش» ، واستُدركت في «ن».

(٢) صرّح به المحقّق في الشرائع ٤ : ٧٨ ، والعلاّمة في القواعد ٢ : ٢٠٥ ، وفي المستند (٢ : ٥٢٧) هكذا : على المصرّح به في كلام الأصحاب بل نفي الخلاف بيننا عليه.

(٣) تقدّم عن الشهيدين في مبحث المقبوض بالعقد الفاسد (راجع الصفحة ١٨٦) ، واستحسنه السيّد الطباطبائي في الرياض ٢ : ٨ فيما لو اشترط عدم الأُجرة.

(٤) انظر الوسائل ١٢ : ٦١ و ٨٣ ، الباب ٥ و ١٤ من أبواب ما يكتسب به ، وغيرهما من الأبواب.

ثبوت الرجوع إذا باع البائع الفضولي عن المالك وأخذ الثمن لكونه واسطة في الايصال

الرجوع إذا باع البائع الفضولي غير بائعٍ لنفسه ، بل باع عن المالك ودفع المشتري الثمن إليه لكونه واسطة في إيصاله إلى المالك فتلف في يده ؛ إذ لم يسلّطه عليه ولا أذن له في التصرّف فيه ، فضلاً عن إتلافه ، ولعلّ كلماتهم ومعاقد اتّفاقهم تختصّ بالغاصب البائع لنفسه ، وإن كان ظاهر بعضهم ثبوت الحكم في مطلق الفضولي مع علم المشتري بالفضوليّة. وكذا يقوى الرجوع لو أخذ البائع الثمن من دون إذن المشتري ، بل أخذه بناءً على العقد الواقع بينهما ؛ فإنّه لم يحصل هنا من المشتري تسليط (١) إلاّ بالعقد ، والتسليط العقدي مع فساده غير مؤثّر في دفع (٢) الضمان ، ويكشف عن ذلك تصريح غير واحد منهم (٣) بإباحة تصرّف البائع الغاصب (٤) فيه مع اتّفاقهم ظاهراً على عدم تأثير العقد الفاسد في الإباحة.

ثبوت الرجوع ـ أيضاً ـ لو أخذ الثمن من دون إذن المشتري

وكذا يقوى الضمان لو اشترط على البائع الرجوع بالثمن لو أخذ العينَ صاحبها.

ولو كان الثمن كليّاً فدفع إليه المشتري بعض أفراده ، فالظاهر عدم الرجوع ؛ لأنّه كالثمن المعيّن في تسليطه عليه مجّاناً.

__________________

(١) في غير «ص» و «ش» : «تسلّط» ، لكن صحّح في «ن» و «م» بما أثبتناه.

(٢) في «ص» : رفع.

(٣) لم نقف على المصرّح بهذا ، نعم نسبه في جامع المقاصد ٤ : ٧١ إلى الأصحاب ، وفي الجواهر ٢٢ : ٣٠٧ نسبة جواز التصرّف إلى ظاهر المحقّق الكركي وغيره.

(٤) كلمة «الغاصب» من «ش» ومصحّحة «ن».