موضوع بحث مقام دوم از مسأله اولی میباشد. در این مقام سه فرض بررسی شده است:
فرع اول این است که خالد عالم بوده است که زید مالک نمیباشد و آنچه را که خالد به زید داده است پیش زید موجود میباشد. مثلاً زید گاو عمرو را به خالد فضولتاً فروخته است به هزار تومان. خالد عالم بوده است که زید مالک گاو نمیباشد. خالد هزار تومان را تحویل به زید داده است و عین پول خالد پیش زید الان موجود است، آیا خالد میتواند رجوع به زید بکند و هزار تومان را از زید بگیرد یا نه؟
مرحوم شیخ میفرمایند مشتری از فضول یعنی خالد رجوع به زید میکند و هزار تومان را از زید میگیرد. دلیل بر این حکم این است که این هزار تومان ملک زید نشده است، از ملک خالد خارج نشده است. اگر ملک خالد است خالد حق دارد که رجوع بکند و هزار تومان خودش را از زید بگیرد.
فرع دوم این است که در این مثال برای زید تصرف در این پول جایز است یا نه؟ دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول این است که برای زید تصرف در این پول جایز باشد چون خالد که مالک است زید را مسلّط بر این پول کرده است، پس برای زید تصرف در این پول جایز است.
احتمال دوم این است که برای زید تصرف در این پول جایز نباشد، چون تصرف زید در این پول أکل به باطل است و أکل به باطل حرام میباشد.
بقی فی المقام شیءٌ و آن این است که هزار تومان را زید مسلّط بر آن شده است، خالد وقتی که پول را به زید داده است زید را مسلّط بر آن پول کرده است. فعلیه این تسلیط موجب باشد که زید هزار تومان را مالک شده است. بناء علی هذا اینکه در فرع اول گفتید که هزار تومان ملک خالد است اشتباه بوده است. لذا حق رجوع به زید ندارد.
مرحوم شیخ از این کلام دو جواب میدهد:
اولاً میفرمایند تسلیط موجب ملکیّت زید نمیشود و الذی یشهد اگر تسلیط موجب ملکیّت باشد در تمام بیوع فاسده طرفین باید مالک شده باشند. مثلاً زید خانه خودش را به خالد به عقد فاسد فروخته است. تبعاً زید حیاط را تحویل به مشتری داده است و مشتری پول را تحویل به زید داده است. اگر تسلیط مجانی مملک باشد در تمام عقود فاسده باید قائل به ملکیّت شد که احدی آن را نگفته است.
و ثانیاً اگر در ما نحن فیه زید پول را مالک شده باشد اجازه عمرو باید باطل باشد چون یلزم که بیع بلا ثمن باشد. پس کشف میکنیم که تسلیط خالد زید را بر هزار تومان موجب ملکیّت زید این هزار تومان را نبوده است.
فرع سوم این است: مشتری از فضول یعنی خالد عالم بوده است که زید مالک گاو نمیباشد. مشتری از فضول ثمن را به فضول داده است. یعنی خالد هزار تومان را به زید داده است. ثمن پیش فضول از بین رفته است. آیا در این مورد مشتری از فضول یعنی خالد حق رجوع به فضول دارد یا نه؟
در این فرع مرحوم شیخ میفرمایند: مشتری از فضول حق رجوع به فضول ندارد یعنی زید ضامن پولی که خورده است نمیباشد. دلیل بر این حکم این است: اگر زید ضامن باشد ضمان زید یا باید مستند به قاعده ید باشد برای اینکه هزار تومان در ید زید بوده است. حدیث علی الید بگوید زید هزار تومان را ضامن است. یا اینکه دلیل بر ضمان زید باید قاعده اقدام باشد. هیچ یک از این دو دلیل در مورد بحث دلالت بر ضمان زید هزار تومان را برای خالد ندارند.
اینکه میگوییم قاعده ید دلالت بر ضمان ندارد به خاطر این است که از تحت قاعده ید، ید امانی خارج شده است و لذا ید امانی ضمان ندارد، مثل باب عاریه و ودیعه و اجاره. در ما نحن فیه عدم ضمان به طریق اولی میباشد چون خالد پول را به زید داده است تا بخورد. در اینجا به طریق اولی از تحت قاعده ید خارج است. و قاعده اقدام هم قاصره الشمول است چون زید که هزار تومان را گرفته است هیچگونه تضمینی در مقابل این هزار تومان نداده است. هیچگونه اقدام بر دادن عوض این هزار تومان نکرده است. فعلیه اقدام بر ضمان نکرده است، لذا قاعده اقدام جاری نمیباشد. در نتیجه وجهی برای ضمان وجود ندارد.
برای اینکه زید هزار تومان را مجانی نگرفته است، زید هزار تومان را در مقابل گاو گرفته است. فرق است بین ما نحن فیه و هبه فاسده. مثلاً اگر زید ده تومان به عمرو هبه کرده است این عقد هبه فاسده بوده است. تبعاً در این مثال عمرو که ده تومان را گرفته است مجانی گرفته است. عمرو در گرفتن ده تومان اقدام بر عوض نکرده است. لذا هبه فاسده ضمان ندارد. عمرو موهوب له در هبه فاسده مجانی گرفته است، زید در ما نحن فیه هزار تومان را مجانی نگرفته است بلکه در مقابل گاو گرفته است. زید اقدام بر ضمان کرده است پس اینکه میگویید علی الید تخصیص خورده است صحیح نمیباشد. غاية الامر در اینجا دو مطلب است:
یک مطلب این است که مالک بودن زید گاو را حقیقی یا ادعائی؟
مطلب دوم این است که این تضمین حقیقی یا ادعائی؟
مالک بودن زید ادعائی میباشد چون خالد میداند که زید مالک گاو نمیباشد، زید هم میداند که مالک گاو نمیباشد. غاية الأمر خالد در این خرید از زید معاوضه را قصد کرده است چونکه معاوضه را قصد کرده است پس ادعا میکند که زید مالک گاو است. تا این ادعا را نکند مفهوم معاوضه را نمیتواند قصد کند. پس مالک بودن ادعایی میباشد.
پس از تحقق این امر ادعایی یک مفهوم حقیقی محقق شده است که زید اقدام بر اخذ هزار تومان به عوض کرده است و آن امر حقیقی این است که خالد در مقابل دادن هزار تومان به زید، زید را ضامن عوض هزار تومان قرار داده است، تضمین حقیقی میباشد. و الذی یشهد لذلک این مثال: زید مکاسب خارجی را به عمرو فروخته است. زید اعتقاد داشته است که این مکاسب ملک خودش میباشد. عمرو اعتقاد داشته است که این مکاسب خارجی ملک زید میباشد. عمرو اقدام بر خرید مکاسب به صد تومان کرده است، ثم فهمیده است که مکاسب ملک پدرش بوده است. عمرو هم فهمیده اشتباه کرده است مکاسب ملک زید نبوده است. تبعاً بیع باطل است، مکاسب به مالکش داده میشود صد تومان را برگرداند یا نه؟ بالاتفاق میگویند باید بدهد چون زید اقدام بر ضمان کرده است لذا التضمین حقیقی.
مرحوم شیخ میفرماید: در کل این موارد تضمین حقیقی نبوده است، زید اقدام بر عوض کرده است ولی اقدام بر عوض مال خودش نکرده است. در کل این موارد تضمین به مال مردم بوده است.