درس مکاسب - بیع

جلسه ۱۷۰: بیع فضولی ۵۴

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

خطبه

۳

عقود مترتب بر عقد مجیز

در این مباحثه چند مطلب ذکر می‌شود:

مطلب اول بیان مثالی که مرحوم شیخ ذکر کرده است: در ساعت ۸ زید عبد عمرو را فضولتاً به خالد فروخته است. عوض عبد فرس بوده است. ۱۰/۸ خالد عبد را به بکر فروخته است. عوض در بیع دوم کتاب بوده است. ۲۰/۸ بکر عبد را به حسن فروخته است، عوض عبد در بیع سوم دینار بوده است. در ۳۰/۸ زید فرس که عوض در بیع اول بوده است به حسین به یک درهم فروخته است. ساعت ۱۰/۸ حسین دنیار را داده است جاریه را خریده است. این دو بیع واقع بر عوض مال مالک بوده است. احدهما عوض در ابتدای سلسله بوده است که فرس باشد و الآخر در آخر سلسله بوده است که دینار باشد. لذا هم فرس عوض عبد بوده است و هم دینار عوض عبد بوده است.

پس سه بیع داریم که واقع بر مال مالک است و دو بیع دارید که واقع بر عوض مال مالک است. زید درهم را داده است نان خریده است، درهم عوض فرس بوده است. بیع الدرهم بالرغیف بیع واقع بر عوض مال مالک است. پس بیع الدرهم بالرغیف ایضاً بر عوض مال مالک واقع شده است. زید درهم را به تقی داد و نان خرید، بیع الدرهم بالرغیف، تقی درهم را داده الاغ گرفته است بیع الدرهم بالحمار، ایضاً واقع بر عوض مال مالک است. زید رغیف داده است عسل خریده است، این هم بیع واقع بر عوض مال مالک می‌باشد.

سه بیع در نظر بگیرید: بیع الفرس بالدرهم، بیع الدرهم بالرغیف، بیع الرغیف بالعسل.

مطلب دوم این است که شما از این مثال سه عقد وسط استخراج بکنید. اولاً استخراج بکنید عقد وسطی که واقع بر مال مالک باشد که قبل از آن واقع بر مال مالک باشد، بعد از آن واقع بر مال مالک باشد. این وسط را مالک اجازه کرده است. مثلاً در آن مثال بیع الخالد باتلبکر بالکتاب هذا عقد وسط که قبل از آن و بعد آن واقع بر مال مالک که بیع العبد بالفرس و بیع العبد بالدینار است.

وسط دومی هم استخراج بکنید، یعنی وسطی را استخراج کنید که واقع بر عوض مال مالک باشد که قبل آن واقع بر عوض باشد، بعد از آن واقع بر عوض باشد. مثل بیع الدرهم بالرغیف. خود این بیع واقع بر عوض مال مالک است مع الواسطه. قبل آن بیع الفرس بالدرهم و بیع الدینار بالجاریه می‌باشد هر دو صحیح است.

فرض کنید بیع الرغیف بالعسل ساعت ۹ واقع شده است. رغیف عوض درهم و درهم عوض فرس و فرس عوض عبد بوده است. بیع الدرهم بالرغیف وسطی واقع شده است که قبل از آن و بعد از آن واقع بر عوض مال مالک بوده است.

پس الی هنا دو وسط استخراج شده است. وسط واقع بر مال مالک، وسط واقع بر عوض مال مالک.

وسط سومی هم وجود دارد، بیع الفرس بالدرهم. قبل از آن بیع العبد بالدینار است، بعد از آن بیع الدینار بالرغیف می‌باشد که عقد واقع بر عوض مال مالک می‌باشد و بیع قبل از وسط عقد واقع بر مال مالک می‌باشد. پس وسطی که مابعد و ماقبل آن با هم اختلاف دارند. پس سه وسط استخراج کردیم.

مطلب سوم بیع اول واقع بر عوض مال مالک روشن شده است. بیع اول واقع بر مال مالک روشن شده است. بیع آخر نیز روشن شده است. وسط بیع هر کدام نیز روشن شده است.

مطلب چهارم و هو العمده، حکم این صور است. حکم این صور را در دو ضابط پیاده کنید:

ضابط اول بگویید هر عقدی که بر مال مالک واقع شده است یصحّ هو و مابعد، ماقبل آن باطل است. نسبت به عمرو و خالد علی القول بالکشف صحیح است و علی القول بالنقل متوقف بر بحث گذشته است. هر عقدی که بر عوض مال مالک واقع بشود یصحّ هو و ماقبل مطلقاً و مابعد آن باطل است.

۴

عقود مترتب بر عقد مجیز

در این مباحثه چند مطلب ذکر می‌شود:

مطلب اول بیان مثالی که مرحوم شیخ ذکر کرده است: در ساعت ۸ زید عبد عمرو را فضولتاً به خالد فروخته است. عوض عبد فرس بوده است. ۱۰/۸ خالد عبد را به بکر فروخته است. عوض در بیع دوم کتاب بوده است. ۲۰/۸ بکر عبد را به حسن فروخته است، عوض عبد در بیع سوم دینار بوده است. در ۳۰/۸ زید فرس که عوض در بیع اول بوده است به حسین به یک درهم فروخته است. ساعت ۱۰/۸ حسین دنیار را داده است جاریه را خریده است. این دو بیع واقع بر عوض مال مالک بوده است. احدهما عوض در ابتدای سلسله بوده است که فرس باشد و الآخر در آخر سلسله بوده است که دینار باشد. لذا هم فرس عوض عبد بوده است و هم دینار عوض عبد بوده است.

پس سه بیع داریم که واقع بر مال مالک است و دو بیع دارید که واقع بر عوض مال مالک است. زید درهم را داده است نان خریده است، درهم عوض فرس بوده است. بیع الدرهم بالرغیف بیع واقع بر عوض مال مالک است. پس بیع الدرهم بالرغیف ایضاً بر عوض مال مالک واقع شده است. زید درهم را به تقی داد و نان خرید، بیع الدرهم بالرغیف، تقی درهم را داده الاغ گرفته است بیع الدرهم بالحمار، ایضاً واقع بر عوض مال مالک است. زید رغیف داده است عسل خریده است، این هم بیع واقع بر عوض مال مالک می‌باشد.

سه بیع در نظر بگیرید: بیع الفرس بالدرهم، بیع الدرهم بالرغیف، بیع الرغیف بالعسل.

مطلب دوم این است که شما از این مثال سه عقد وسط استخراج بکنید. اولاً استخراج بکنید عقد وسطی که واقع بر مال مالک باشد که قبل از آن واقع بر مال مالک باشد، بعد از آن واقع بر مال مالک باشد. این وسط را مالک اجازه کرده است. مثلاً در آن مثال بیع الخالد باتلبکر بالکتاب هذا عقد وسط که قبل از آن و بعد آن واقع بر مال مالک که بیع العبد بالفرس و بیع العبد بالدینار است.

وسط دومی هم استخراج بکنید، یعنی وسطی را استخراج کنید که واقع بر عوض مال مالک باشد که قبل آن واقع بر عوض باشد، بعد از آن واقع بر عوض باشد. مثل بیع الدرهم بالرغیف. خود این بیع واقع بر عوض مال مالک است مع الواسطه. قبل آن بیع الفرس بالدرهم و بیع الدینار بالجاریه می‌باشد هر دو صحیح است.

فرض کنید بیع الرغیف بالعسل ساعت ۹ واقع شده است. رغیف عوض درهم و درهم عوض فرس و فرس عوض عبد بوده است. بیع الدرهم بالرغیف وسطی واقع شده است که قبل از آن و بعد از آن واقع بر عوض مال مالک بوده است.

پس الی هنا دو وسط استخراج شده است. وسط واقع بر مال مالک، وسط واقع بر عوض مال مالک.

وسط سومی هم وجود دارد، بیع الفرس بالدرهم. قبل از آن بیع العبد بالدینار است، بعد از آن بیع الدینار بالرغیف می‌باشد که عقد واقع بر عوض مال مالک می‌باشد و بیع قبل از وسط عقد واقع بر مال مالک می‌باشد. پس وسطی که مابعد و ماقبل آن با هم اختلاف دارند. پس سه وسط استخراج کردیم.

مطلب سوم بیع اول واقع بر عوض مال مالک روشن شده است. بیع اول واقع بر مال مالک روشن شده است. بیع آخر نیز روشن شده است. وسط بیع هر کدام نیز روشن شده است.

مطلب چهارم و هو العمده، حکم این صور است. حکم این صور را در دو ضابط پیاده کنید:

ضابط اول بگویید هر عقدی که بر مال مالک واقع شده است یصحّ هو و مابعد، ماقبل آن باطل است. نسبت به عمرو و خالد علی القول بالکشف صحیح است و علی القول بالنقل متوقف بر بحث گذشته است. هر عقدی که بر عوض مال مالک واقع بشود یصحّ هو و ماقبل مطلقاً و مابعد آن باطل است.

۵

تطبیق عقود مترتب بر عقد مجیز

ويجمع الكلّ: فيما إذا باع عبداً لمالكٍ بفرس، ثمّ باعه المشتري بكتاب، ثمّ باعه الثالث بدينار، وباع البائع الفرس بدرهم، وباع الثالث الدينار بجارية، وباع بائع الفرس الدرهم برغيف، ثمّ بيع الدرهم بحمار، وبيع الرغيف بعسل.

أمّا إجازة العقد الواقع على مال المالك أعني العبد بالكتاب فهي ملزمة له ولما بعده ممّا وقع على مورده أعني العبد بالدينار بناءً على الكشف، وأمّا بناءً على النقل، فيبنى على ما تقدّم من اعتبار ملك المجيز حين العقد وعدمه، وهي فسخ بالنسبة إلى ما قبله ممّا ورد على مورده، أعني بيع العبد بفرس بالنسبة إلى المجيز.

أمّا بالنسبة إلى من ملك بالإجازة وهو المشتري بالكتاب فقابليّته للإجازة مبنيّة على مسألة اشتراط ملك المجيز حين العقد.

هذا حال العقود السابقة واللاحقة على مورده، أعني مال المجيز.

بالعقد السابق ، مع أنّ الوفاء بالعقد السابق (١) لا يكون إلاّ في حقّ العاقد ، فتأمّل.

حكم العقود المترتّبة

الثالث : المجاز ، إمّا العقد الواقع على نفس مال الغير ، وإمّا العقد الواقع على عوضه ، وعلى كلّ منهما إمّا أن يكون المجاز أوّل عقد وقع على المال أو عوضه ، أو آخره ، أو عقداً بين سابق ولاحق واقعين على مورده ، أو بدله ، أو بالاختلاف.

ويجمع (٢) الكلّ : فيما إذا باع عبداً لمالكٍ بفرس ، ثمّ باعه المشتري بكتاب ، ثمّ باعه الثالث بدينار ، وباع البائع الفرس بدرهم ، وباع الثالث الدينار بجارية ، وباع بائع الفرس الدرهم برغيف ، ثمّ بيع الدرهم بحمار ، وبيع الرغيف بعسل.

أمّا إجازة العقد الواقع على مال المالك أعني العبد بالكتاب فهي ملزمة له ولما بعده ممّا وقع على مورده أعني العبد بالدينار بناءً على الكشف ، وأمّا بناءً على النقل ، فيبنى على ما تقدّم من اعتبار ملك المجيز حين العقد وعدمه ، وهي فسخ بالنسبة إلى ما قبله ممّا ورد على مورده ، أعني بيع العبد بفرس بالنسبة إلى المجيز.

أمّا بالنسبة إلى من ملك بالإجازة وهو المشتري بالكتاب فقابليّته للإجازة مبنيّة على مسألة اشتراط ملك المجيز حين العقد.

هذا حال العقود السابقة واللاحقة على مورده ، أعني مال المجيز.

__________________

(١) لم ترد «السابق» في «ف».

(٢) كذا ، والأنسب : يجتمع ، كما استظهره مصحّح «ص».

وأمّا العقود الواقعة على عوض مال المجيز : فالسابقة على هذا العقد وهو بيع الفرس بالدرهم يتوقّف لزومها على إجازة المالك الأصلي للعوض وهو الفرس (١) ، واللاحقة له أعني بيع الدينار بجارية تلزم بلزوم هذا العقد.

وأمّا إجازة العقد الواقع على العوض (٢) أعني بيع الدرهم برغيف فهي ملزمة للعقود السابقة عليه ، سواء وقعت على نفس مال المالك أعني بيع العبد بالفرس أو على (٣) عوضه وهو بيع الفرس بالدرهم ، وللعقود اللاحقة له إذا وقعت على المعوّض (٤) ، وهو بيع الدرهم بالحمار.

أمّا الواقعة على هذا البدل المجاز أعني بيع الرغيف بالعسل فحكمها حكم العقود الواقعة على المعوّض ابتداءً.

وملخّص ما ذكرنا : أنّه لو ترتّبت عقود متعدّدة (٥) مترتّبة (٦) على مال المجيز ، فإن وقعت من أشخاص متعدّدة كان إجازة وسط منها فسخاً لما قبله وإجازة لما بعده على الكشف ، وإن وقعت من شخص واحد انعكس الأمر.

__________________

(١) عبارة «يتوقّف لزومها إلى وهو الفرس» ساقطة من «ف».

(٢) في «ف» و «ع» ونسخة بدل «ن» وفيما يلوح من «ص» : المعوّض.

(٣) لم ترد «على» في «ف».

(٤) في «م» و «ن» : «العوض» ، وفي نسخة بدل الأخير : المعوض.

(٥) لم ترد «متعدّدة» في «خ».

(٦) لم ترد «مترتّبة» في «ف».