من شروط المتعاقدین: إذن السید لو کان العاقد عبداً
از شروط متعاقدین اذن مولا در صورتی که عاقد عبد است میباشد در این رابطه چهار مطلب بیان شده است:
مطلب اول: توضیح مورد بحث میباشد. در صورتی که عاقد عبد باشد سه فرض دارد:
فرض اول این است که عبد در ذمه خودش علی القول به ملکیّت عبد چیزی را بفروشد. مثلاً بکر عبد خالد میباشد این بکر عبد صد من گندم از مال خودش یا در ذمه خودش میفروشد.
فرض دوم این است: بکر عبد اموال مولایش که در دست اوست میفروشد.
فرض سوم این است که این عبد اموال کسی که مولایش نیست با اجازه او میفروشد.
کلّ این فروض ثلاثه داخل در مورد بحث میباشد. یعنی اگر با اجازه مولا باشد صحیح است و إلا باطل است.
مطلب دوم دلیل بر این مدّعا است. دلیل بر اینکه عقد عبد بدون اذن مولا صحیح نمیباشد:
اولاً آیه مبارکه (ضرب الله مثلاً عبداً مملوکاً لا یقدر علی شیء).
ثانیاً روایتی است که از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که نکاح عبد و طلاق عبد بدون اذن مولا باطل میباشد و امام (علیه السلام) تمسّک به آیه مبارکه کرده است.
تقریب استدلال به این روایت این است: اینکه خداوند میفرماید عبد قدرت بر چیزی ندارد سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول این است که مقصود خداوند نفی قدرت تکوینیّه از عبد باشد. بنابراین احتمال معنا میشود که شخص حر قدرت بر راه رفتن دارد، عبد قدرت بر راه رفتن ندارد. شخص حرّ قدرت بر جماع دارد عبد قدرت بر جماع ندارد.
این احتمال که قطعاً باطل است چون خلاف واقع است، قدرت تکوینیّه عبد اگر بیشتر از حرّ نباشد کمتر نیست.
احتمال دوم این است که مراد از (لا یقدر علی شیء) نفی قدرت مطلقاً از عبد در دائره تشریع باشد مثل اینکه میگوییم حائض شرعاً قدرت بر دخول مسجد ندارد. مراد نفی قدرت در دائره شرع میباشد. در نتیجه هیچ کاری از عبد به اجازه شارع نرسیده است. کارهای عبد در دائره شرع به منزله عدم است.
این احتمال هم قطعاً باطل است چون در صحیحه زراره اثبات قدرت برای عبد در دائره شرع با اذن سیّد شده است.
تبعاً احتمال سوم مراد خواهد بود که مراد از (ضرب الله علبداً مملوکاً لا یقدر علی شیء) عدم قدرت عبد علی نحو الاستقلال بوده است. یعنی طلاقی را که عبد میدهد بدون اذن سیّد کالعدم است.
إن قلت: نفی استقلال به او عدم قدرت گفته نمیشود. آیه میگوید (لا یقدر)؟
جواب این است که خلاف ظاهر نمیباشد چون هر کاری را که انسان در انجام آن احتیاج به غیر دارد یصحّ أن یقال که گفته بشود او قدرت ندارد. عبدی که در ناحيه تشریع قدرت علی نحو الاستقلال ندارد، یصحّ أن یقال که أنه لا یقدر.
از ما ذکرنا روشن شد که آیه مبارکه و روایت چگونه دلالت علی المدّعی دارد.
مدّعای ما این بود که عقد بدون اذن سیّد باطل است. آیه هم دلالت دارد که عقد بدون اذن سیّد باطل است.