در این مباحثه سه مطلب بیان شده است:
مطلب اول در توضیح مرکز بحث میباشد. مورد بحث این است که زید به عمرو گفته است (بعتک صاعاً) عمرو (قبلت) گفته است. در این مورد این کلمه (صاع) بر کلّی علی نحو الاشاعه حمل میشود یا بر کلّی فی المعین حمل میشود. توضیح محلّ بحث متوقّف بر توجّه به سه کلمه است:
کلمه اولی این است که تشخیص این بحث از نظر صحّت و فساد نمیباشد برای اینکه کلّی مشاع هم باشد بیع صحیح است، کلی فی المعین هم باشد بیع صحیح است. ثمرة این بحث در بحوث آینده خواهد آمد.
کلمه دوم این است که در این رابطه تارة این است که میدانیم زید و عمرو یا أحدهما قصد کسر مشاع را کردهاند. این از محل بحث ما خارج است. و أخری میدانیم که هر دو قصد کلّی فی المعین را کردهاند. این هم از محل بحث خارج است. و ثالثة میدانیم أحد الأمرین را قصد کرده است و لکن شک داریم کدامیک بوده است. این سه فرض از محل بحث ما خارج است.
کلمه سوم در این است مورد بحث عبارت از این است که زید و عمرو آنچه که ظاهر از این کلام بوده است اراده کردهاند. ما باید به دنبال این برویم که این لفظ ظهور در کسر مشاع دارد یا ظهور در کلّی فی المعین دارد تا مراد آنها مشخص شود.
مطلب دوم این است که در این بحث دو نظریه وجود دارد:
یکی اینکه این کلام ظهور در کلّی فی المعین دارد.
دوم اینکه این کلام ظهور در کلّی علی نحو الاشاعه دارد.
مطلب سوم ادله این اقوال است. دلیل کسانی که میگویند ظاهر این کلام کلّی فی المعین است دو دلیل دارد:
یک متبادر و متفاهم نزد عرف از این کلام کلّی فی المعین میباشد. این فهم عرفی و انسباق عرفی کاشف از این است که معنای این کلام کلّی فی المعین بوده است.
دلیل دوم صحیحه برید میباشد. این صحیحه معنایی را دلالت میکند که لازم آن معنا کلی فی المعین میباشد. در صحیحه آمده است انباری است مشتمل بر قصب و نی در این انبار سی تن نی وجود داشته است. مالک ده تن از سی تن را فروخته است. وکیل خریدار که فردا آمد دیدند انبار آتش گرفته است. بیست تن از بین رفته است. ده تن باقی مانده است. امام (علیه السلام) میفرمایند: آنچه که از بین رفته است از ملک فروشنده است و آنچه که باقی مانده است از آن خریدار است. این حکم امام با کلّی مشاع نمیسازد. مورد روایت از قبیل (بعتک صاعاً من صبرة) میباشد.
در این دو دلیل مرحوم شیخ ابتداء اشکال میکند.
اشکال در دلیل اول این است که اینکه میگویید معنای این کلام کلّی فی المعین بوده است از کجا برداشت کردید؟ ما تارة کلمه (صاع) میخواهیم ببینیم وضع برای چه شده است و أخری میخواهیم ببینیم کلمه (صاع) با تنوین وضع برای چه شده است. و ثالثة میخواهیم بفهمیم کلمه (صاع) با تنوین که مقترن به کلمه (من صبرة) بوده است چه معنایی دارد؟ موضوع له کلمه صاع نفس جنس و طبیعت است و کلمه صاع با تنوین تنکیر مثل کلمه (رجلاً) است یا فرد مردّد است و یا کلّی مقیّد به مفهوم وحدت است ظهور در کلّی فی المعین ندارد.
احتمال سوم این است که کلمه صاع با تنوین که پشت سر آن کلمه (من صبرة) باشد چه معنایی دارد؟ متفاهم عرفی از کلمه (صاعاً من صبرة) چه میباشد؟ بنابراین احتمال (من) دو احتمال دارد: من تبعیضیه باشد یا من نشویّه باشد. اگر گفتیم کلمه (من) برای تبعیض است معنا با فرد مردّد و کلّی فی المعین میسازد و اگر من نشویه باشد یعنی صاعی که فروش شده است از صبرة باید باشد بنابراین احتمال ظهور در کلّی مشاع دارد. صاعی که از کل برخاسته است کلّی مشاع میباشد. صاعی که برخاسته از صبرة باشد باید از جمیع برخاسته باشد که کلی مشاع میباشد. پس بعتک صاعاً من صبرة ظهور در کلّی فی المعین ندارد.
و اما روایت هم ظهور در فرد مردّد دارد ظهور در کلّی فی المعین ندارد.
سپس مرحوم شیخ میگوید: این کلام ظهور در کلّی فی المعیّن دارد چون در این موارد عرف میگوید اختیار تعیین مبیع به دست فروشنده است. این از خواصّ کلّی فی المعین میباشد کما اینکه روایت بریر دلالت بر کلّی فی المعین دارد چون امام (علیه السلام) فرموده آنچه که باقی مانده ملک مشتری میباشد دلالت التزامی آن این است بیعی که واقع شده صحیح است. پس بیع فرد مردّد نبوده چون بالاجماع بیع فرد مردّد باطل است و مبیع کلّی مشاع نبوده چون باقیمانده ملک مشتری است لذا مبیع کلّی فی المعین بوده است.