در این مباحثه سه مطلب بیان شده است:
مطلب اول این است که وقف در مورد مکاتبه ابن مهزیار چگونه بوده است؟ سه احتمال در این وقف داده شده است:
احتمال اول این است که این زمین وقف نبوده است حبس بوده است و در ملک واقف باقی بوده است یا به تعبیر دیگر بفرمایید وقف منقطع بوده است.
احتمال دوم این است که وقف مؤبّد بوده است غاية الأمر لازم نبوده است. عدم لزوم یا به خاطر این بوده است که صیغه وقف خوانده نشده است یا به خاطر این بوده است که عین موقوفه به قبض موقوف علیهم داده نشده است و علی التقدیرین واقف حق رجوع از این وقف را داشته است.
احتمال سوم این است که: وقف در این زمین وقف مؤبّد لازم بوده است صیغه هم خوانده شده و به قبض موقوف علیهم هم داده شده است.
احتمال اول و دوم چهار مؤیّد دارد:
مؤیّد اول این است: واقف گفته است زمین وقف فروش بشود و پول آن بین نسل موجود تقسیم بشود. امام (علیه السلام) گفته واقف را تثبیت و تقریر کرده است. تبعاً تقسیم این پول بین نسل موجود با احتمال اول سازگار است، با احتمال دوم سازگار است. تقسیم این پول با احتمال سوم سازگار نمیباشد برای اینکه در احتمال سوم زمین ملک جمیع نسلها بوده است أعم از موجود و نسل آینده. تبعاً ثمن باید ملک نسل موجود و نسل آینده باشد. اگر ثمن ملک نسل آینده بوده است تقسیم آن به نسل موجود غلط است.
مؤید دوم این است: در این وقف فرض شده است که خود واقف زمین را بفروشد فروش واقف زمین را با احتمال اول و دوم سازگار است، با احتمال سوم سازگار نیست مگر توجیهی بشود.
مؤیّد سوم این است که برداشت امام (علیه السلام) از مکاتبه احتمال اول و دوم بوده است.
مؤیّد چهارم این است: دو ظهور در این روایت وجود دارد. یک ظهور این است که آن زمین خمس آن وقف برای شخص امام (علیه السلام) بوده است اگر وقف برای امام (علیه السلام) بوده است تبعاً باید وقف منقطع باشد چون وقف بر شخص بوده است. ظهور دومی دارد که زمین به تصرّف امام (علیه السلام) داده نشده است.
پس به این نتیجه رسیدیم که طبق مؤیّدات اربعه وقف در روایت وقف مؤبّد نبوده است لذا روایت از مورد بحث خارج است.
احتمال سوم دو راه دارد:
راه اول این است که گفته بشود چون که مشهور از این روایت وقف مؤبّد استفاده کردهاند. این فهم مشهور مؤیّد این است که این وقف، وقف مؤبّد بوده است لذا در کلمه (نعم).
مرحوم شیخ میفرماید از این جهت ما احتیاج به جبر شهرت روایت را داریم.
باقی میماند که ثمن چرا بین بطن موجود تقسیم شده است مهم اشکال این است چون قانون معاوضه به هم خورده است از هر جایی که وقف خارج شده است ثمن در آنجا باید داخل شود. دو راه برای جواب دارید:
راه اول این است که متولی وقف آن قبل از فروش حق نسل آینده را اسقاط کرده است پس از اسقاط آن زمین وقف اختصاص به نسل موجود پیدا کرده است فعلیه دادن ثمن به نسل موجود طبق قواعد معاوضه است.
راه دوم: این است که گفته بشود روایت ظهور در این که امام (علیه السلام) اجازه داده است که ثمن به نسل موجود داده بشود ندارد.
فعلیه بیع جایز باشد ثمن ملک بطن موجود و آینده باشد.