درس مکاسب - بیع

جلسه ۲۴۴: طلق بودن ۲۲

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

بیع عین موقوفه در قسم دوم و سوم از هفتم و قسم هشتم و نهم و دهم

مدعای دوم مرحوم شیخ این است که در قسم دوم از هفتم و سوم از هفتم و در قسم هشتم و نهم و دهم بیع عین موقوفه جایز نمی‌باشد. در این رابطه در دو مقام بحث قرار می‌گیرد:

مقام اول ادله‌ای که مرحوم شیخ اقامه کرده است بر عدم جواز بیع عین موقوفه در این صور.

مقام دوم در دلیلی که اقامه شده است در جواز بیع عین موقوفه در تمام این صور.

در مقام اول شیخ برای اثبات مدّعا استدلال به ادله اجتهادیه و اصول عملیه کرده است.

اما ادله اجتهادیه عبارت است از روایتی که می‌گوید (لا یجوز شراء الوقف) و (الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها) و روایاتی که می‌گوید عین موقوفه مادامی که آسمان‌ها و زمین باقی است باید باقی بماند. مجموع این ادله دلالت دارد که در تمام این صور بیع عین موقوفه جایز نمی‌باشد.

کیفیت دلالت در روایت (لا یجوز شراء الوقف) به این تقریب است که امام (علیه السلام) در جواب سؤال سائل فرمود آنچه که محصول از عین موقوفه برداشته شده است ملک شما نمی‌باشد. این گفتار دلالت دارد مادامی که عین موقوفه محصول و منفعت دارد مطلقاً فروش آن حرام است، منفعت آن کم باشد یا زیاد.

برای اینکه اگر در صورت دوم از هفتم با اینکه عین موقوفه محصول دارد بیع آن جایز است در صورت اولی از هفتم چون که منفعت ندارد جایز است. در صورت هشتم با اینکه منفعت دارد جایز است. بنابراین در یک فرض که بایع فروخته است فعل حرامی انجام نداده است. در فرض دیگر فعل حرامی انجام داده است. تبعاً در چنین زمینه‌ای که می‌شود فعل بایع را حمل بر صحت کرد از باب حمل فعل مسلم بر صحّت می‌گوییم فروش بایع از صوری بوده که بیع عین موقوفه جایز بوده است.

بنابراین امام (علیه السلام) از سائل باید سؤال می‌کرد که شما متوجه اینکه در بعض موارد بیع وقف جایز است و در بعض موارد بیع وقف جایز نیست بوده‌اید یا نه؟ امام (علیه السلام) از راوی سؤال نفرمود. از ترک این سؤال برداشت کنیم مادامی که منفعت داشته است صور جواز نداشته است تا امام (علیه السلام) سؤال بکند.

پس مادامی که منفعت دارد بیع حرام است.

مرحله دوم استدلال به اصول عملیه می‌باشد و آن این است مثلاً در صورت دوم از هفتم قبل از اینکه حیاط عین موقوفه مشرف به خرابی بشود بیع آن قطعاً جایز نبوده است الآن شک داریم استصحاب می‌گوید بیع جایز نیست کذلک در بقیه صور.

مقام دوم در دلیل کسانی است که می‌گویند فروش عین موقوفه در جمیع صور جایز می‌باشد آنها استدلال به مکاتبه این مهزیار کرده‌اند.

المناقشة في هذا الاستدلال أيضاً

وفيه : أنّ الغرض من الوقف استيفاء المنافع من شخص الموقوف ؛ لأنّه الذي دلّ عليه صيغة الوقف ، والمفروض تعذّره فيسقط. وقيام الانتفاع بالنوع مقام الانتفاع بالشخص لكونه (١) أقرب إلى مقصود الواقف فرع الدليل على وجوب اعتبار ما هو الأقرب إلى غرض الواقف بعد تعذّر أصل الغرض.

فالأولى منع جريان أدلّة المنع مع خوف الخراب المسقط للمنفعة رأساً ، وجعل ذلك مؤيّداً (٢).

الدليل على المنع في غير ما ذكرنا

وأمّا المنع في غير هذا القسم من الصورة السابعة (٣) وفيما عداها من الصور اللاحقة لها ، فلعموم قوله عليه‌السلام : «لا يجوز شراء الوقف ولا تدخل الغلّة في ملكك» (٤) ؛ فإنّ ترك الاستفصال فيه عن (٥) علم المشتري بعدم وقوع بيع الوقف على بعض الوجوه المجوّزة وعدمه الموجب لحمل فعل البائع على الصحّة يدلّ على أنّ الوقف ما دام له غلّة لا يجوز بيعه. وكذا قوله عليه‌السلام : «الوقوف على حسب ما يوقفها أهلها إن شاء الله» (٦) ، وما دلّ على أنّه : يترك حتّى يرثها وارث‌

__________________

(١) في «ف» : لأنّه.

(٢) عبارة «وجعل ذلك مؤيّداً» لم ترد في «ف».

(٣) في أكثر النسخ : السابقة.

(٤) الوسائل ١٣ : ٣٠٣ ، الباب ٦ من أبواب أحكام الوقوف والصدقات ، الحديث الأوّل.

(٥) في غير «ش» ومصحّحة «ن» بدل «عن» : بين.

(٦) الوسائل ١٣ : ٢٩٥ ، الباب ٢ من أبواب أحكام الوقوف والصدقات ، الحديث ١ و ٢ ، وفي «ف» زيادة «تعالى» في آخر الحديث.

السماوات والأرض (١).

التمسّك بالاستصحاب على المنع

الاستدلال بمكاتبة ابن مهزيار على الجواز في غير ما ذكرنا

هذا كلّه ، مضافاً إلى الاستصحاب في جميع هذه الصور وعدم الدليل الوارد عليه ، عدا المكاتبة المشهورة التي انحصر تمسّك كلّ من جوّزه في هذه الصور فيها ، وهي مكاتبة ابن مهزيار ، قال : «كتبت إلى أبي جعفر الثاني عليه‌السلام : أنّ فلاناً ابتاع ضيعة فأوقفها ، وجعل لك في الوقف الخمس ، ويسأل (٢) عن رأيك في بيع حصّتك من الأرض ، أو تقويمها (٣) على نفسه بما اشتراها (٤) ، أو يدعها موقوفة؟

فكتب إليَّ : أعلِم فلاناً أنّي آمره ببيع حصّتي من الضيعة ، وإيصال ثمن ذلك إليَّ ، إنّ (٥) ذلك رأيي إن شاء الله تعالى ، أو يقوّمها على نفسه إن كان ذلك أوفق (٦) له.

قال : وكتبت (٧) إليه : أنّ الرجل ذكر أنّ بين من وقف عليهم بقيّة هذه الضيعة اختلافاً شديداً ، وأنّه (٨) ليس يأمن أن يتفاقم ذلك بينهم بعده ، فإن كان ترى أن يبيع هذا الوقف ، ويدفع إلى كلّ إنسان منهم‌

__________________

(١) يدلّ عليه ما في الوسائل ١٣ : ٣٠٤ ، الباب ٦ من أبواب أحكام الوقوف والصدقات ، الحديث ٤.

(٢) كذا في «ص» والمصدر ، وفي سائر النسخ : يسألك.

(٣) كذا في «ص» والمصدر ، وفي سائر النسخ : تقويمه.

(٤) في «ص» والكافي زيادة : به.

(٥) في «ص» والمصدر : وإنّ.

(٦) في بعض النسخ : أرفق.

(٧) كذا في المصدر ومصحّحة «ص» ، وفي النسخ : فكتب.

(٨) لم ترد «أنّه» في غير «ص» و «ش».