اصطلاحات مطرح در مقام
چند اصطلاح اینجا یاد بگیرید:
اصطلاح اول: علم تفصیلی:
کارکرد آن در کلمات اصولیون در این معناست که شما علم داشته باشید به دو عنصر: یک: علم به اصل تکلیف. دوم: علم به مکلف به (متعلق تکلیف). الان شما به وجوب نماز ظهر علم تفصیلی دارید، چون هم اصل تکلیف را که وجوب باشد می دانید، و هم مکلف به را که نماز ظهر باشد، هر دو عنصر برای شما معلوم است.
اصطلاح دوم: شک بدوی (شک بالمعنی الاعم):
در اینجا شک داریم در اصل تکلیف. شما الان در حکم شرب تتن شک دارید، یعنی اصل حکم شرب تتن برای شما معلوم نیست که حرمت است یا کراهت یا اباحه.
اصطلاح سوم: شک مقرون با علم اجمالی:
اینجا ما علم داریم به اصل تکلیف. اما یک شک هم اینجا هست، و شک داریم در مکلف به (متعلق تکلیف). علم به وجوب نمازی در روز جمعه دارم، اما نمی دانیم نماز جمعه واجب است یا نماز ظهر.
نکته: صرف علم به وجوب نمازی، مشکل را حل نمی کند، بلکه حتی اگر شک در یک جزء از مکلف علم نداشتی اینجا مکلف به می شود مجهول. علم یعنی هر نوع عنصر شک را طرد کند و معلوم باشد.
ما اینجا در اصطلاح سوم می خواهیم بحث کنیم که علم اجمالی است.
علم اجمالی از دو عنصر ساخته شده است: 1- علم به اصل تکلیف. 2- شک یا همان اجمال در مکلف به. از ترکیب این دو جزء، علم اجمالی به دست می آید.
موضع اعمال اصول عملیه
ما علم تفصیلی را می گذاریم کنار، چون وقتی علم آمد ما نیاز به اصلی نداریم. این اصول عملیه که اینجا بحث می شود مال شک است، در فضای شک در حکم واقعی ما دنبال این اصلها می گردیم. پس کاری به علم تفصیلی نداریم، می آییم جاهایی که به نحوی در حکم واقعی شک داریم، حالا یا به اصلش و یا به متعلقش.
بیان شهید صدر در حلقه اولی (فرق دارد با کتب دیگرش): اصل اولی عقلی احتیاط طبق مسلک حق الطاعه، شامل هر دو قسم شک می شود، هم شک بدوی و هم شک مقرون به علم اجمالی.
محل جریان برائت شرعیه
آیا آن اصل ثانوی شرعی یعنی ترخیص شارع مثل حدیث رفع شامل هر دو قسم شک می شود یا فقط شک اول را می گیرد؟ یعنی نافی احتیاط است فقط در شک اولی، یا در شک دوم هم می آید؟
جواب: بلاشک حدیث رفع مطلق است و شامل همه شکها می شود. منتهی در شک مقرون به علم اجمالی به مشکل مواجه هستیم اگر بخواهیم ترخیص شارع را نسبت به او تعمیم دهیم.
پس در اطراف علم اجمالی نمی شود برائت جاری کرد. اطراف علم اجمالی یعنی چی؟ یعنی دو طرف مکلف به. نماز جمعه یکی، نماز ظهر دو تا. به اینها می گویند اطراف علم اجمالی. نمی شود که ما برائت شرعی را در اطراف علم اجمالی پیاده کنیم بخاطر وجود مانع عقلی. از حیث اطلاق مشکلی نیست و حدیث رفع مطلق است ولی مانع عقلی وجود دارد.
توضیح: اگر بخواهد برائت شرعی در یکی از اطراف علم اجمالی جاری شود، اینجا مانع عقلی وجود دارد و آن ترجیح بلا مرجح است.
اگر بخواهد در هر دو طرف برائت شرعیه جاری کنیم و بگوئیم شما اصلا تکلیفی ندارید، مانع عقلی این است که ما مخالفت کردیم به علم تفصیلی به جامع بین این دو. ما می دانیم یا نماز ظهر واجب است یا نماز جمعه. این علم اجمالی است. ولی همین علم اجمالی عصاره اش یک علم تفصیلی است، یعنی علم داریم تفصیلا به احدهما. اینجا شما یقین دارید به وجوب، و یقین دارید به مکلف به که متعلق وجوب است که احدهما باشد منتهی اجمالا. پس یقین به ثبوت یک تکلیفی اینجا هست، اگر بخواهیم برائت را در دو طرف علم اجمالی جاری کنیم آن تکلیفی که یقین داریم در اینجا هست پایمال می شود.
ومخالفت با علم تفصیلی جائز نیست. چون گفتیم علم تفصیلی حجیتش ذاتی است، و تحت هیچ شرائطی این حجیت یعنی منجزیت و معذریت از آن منفک نمی شود.
پس نه در یک طرف علم اجمالی می شود برائت جاری کرد و نه در همه اطراف علم اجمالی. هر کدام از اینها به یک مانع عقلی خاص خودش، یک جا ترجیح بلا مرجح، یکجا هم مخالفت با علم تفصیلی است.
انحلال علم اجمالی
علم اجمالی گاهی منحل می شود و بنائش از هم می پاشد، تبدیل می شود به دو چیز: علم تفصلی و شک بدوی.
توضیح: این فرایند چطور روی می دهد؟ شما یقین دارید به نجاست یا وجوب اجتناب (اصل تکلیف) حالا نجاست چی؟ این ظرف یا آن ظرف؟ اینجا را شک دارید. این شد علم اجمالی.
اگر آمدید به طریقی علم پیدا کردید که یکی از این دو ظرف قطعا نجس است با خون، عیال شما گفت ظرف سمت راست نجس با خون است. همینکه این علم برای شما حاصل شد بنای علم اجمالی شما از هم می پاشد، تبدیل می شود به علم تفصیلی به نجاست ظرف سمت راستی و شک بدوی در نجاست ظرف سمت چپی.
(احتمال، چون شاید ظرف سمت چپی به غیر خون یا به غیر آن خون نجس شده باشد، لذا یقین ندارم ظرف سمت چپی پاک باشد اما الان فهمیدم به علم تفصیلی و به قسم حضرت عباس که ظرف سمت راست نجس است. علاوه که ولو یقین به عدم نجاست هم داشته باشیم ولی همین احتمال هم برای ما کفایت می کند).
(واگر از اول شما دو یقین داشتید دو تا علم اجمالی دارید، علم اجمالی دارید به طهارت یکی از این دو ظرف، و علم اجمالی دارید به نجاست یکی از این دو ظرف. آنوقت بله، با انحلال علم اجمالی به نجاست یکی از این دو تا به طهارت دیگری یقین می کنیم آن هم با شرائط خاصش. [مثل علم اجمالی به وجوب یکی از دو نماز ظهر یا جمعه در روز جمعه. که یکی یقینا واجب است و یکی یقینا واجب نیست]. اما در بحث ما فقط یک علم اجمالی دارم، من علم دارم به نجاست یکی ولو احتمال میدهم هر دو نجس باشند).
همینکه علم تفصیلی آمد وسط، ظرف سمت راستی را برای من واجب الاجتناب می کند و از بحث اصول بیرون می رود. دیگر دو طرف باقی نمی ماند، و حال آنکه در علم اجمالی حداقل دو طرف میخواستیم.