شبهه ماتریالیستها (کسانی که عالم هستی را فقط ماده و طبیعت میدانند)
اینها معتقد اند که برای تحقق موجودات نیازمند به علت فاعلی و صوری و غائی نیست، بلکه فقط علت مادی کافی است.
مصنف نسبت به این ادعا میفرماید: این ادعا به دو دلیل باطل است:
۱ـ قیاس اقترانی شکل اول: صغری: ماده (اولی یا ثانیه) حیثیت فقدان و پذیرش است. کبری: حیثیت پذیرش و فقدان وجود بخش نیست. نتیجه: ماده (اعم از اولی و ثانیه) هستی بخش نیست.
توضیح صغری: ماده اولی یا هیولا که صرافت قوه است لافعلیه لها الا فعلیه انها لافعلیه لها، لذا حیثیت وجدان و فعلیت در آن نیست. و ماده ثانیه مثل علقه برای مضغه یا مضغه برای جنین هم حیثیت آنها فقدان است، چون هرچند علقه یک فعلیت دارد اما برای پذیرش صورت نوعیه مضغه، صرافت پذیرا بودن آن است و ماده بودن علقه برای مضغه به پذیرا بودن مضغه است، بحیث که هیچ فعلیتی برایی علقه در ارتباط با پذیرایی مضغه وجود نداشته باشد و الا علقه برای مضغه ماده نخواهد بود.
توضیح کبری: چون برای اینکه یک چیزی هستی بخش باشد، باید خودش فعلیت داشته باشد و فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد.
۲ـ بیان مقدمه: قبلا بیان شد که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» یعنی شیء ممکن هنگامی موجود میشود که یک علتی به وجود آن ضرورت ببخشد و الا محقق نخواهد شد.
اگر شیئی تا مادامی که ضرورت پیدا نکرده است محقق نمیشود، پس جطور میتواند مادهای که اولا هیچ فعلیتی ندارد، و صرافت قوه است، و ثانیان هیچ ضرورتی هم ندارد و فقط یک امکان استعدادی در آن است، به یک شیء ضرورت و فعلیت اعطاء کند. چون اعطاء ضرورت و فعلیت از سوی مادهای که فاقد فعلیت و ضرورت است، به معنای فاقد شیء معطی شیء باشد، میشود.
منشأ این دو دلیل برمی گردد به بدیهی بودن بطلان اصل علیت، چون در دلیل اول به حیثیت فقدان و عدم هستی بخش بودن حیثیت فقدان توجه شد و دلیل دوم هم از قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد استفاده شد که لازمه تحقق و وجود فعلیت و ضرورت یافتن برای شیء است و بدون آن، تحقق بدون علت است.
اگر گفته شود چه ملازمهای وجود دارد که باید ضرورت آفرین، خودش ضرورت داشته باشد، و چه اشکال دارد که یک امری فعلیت و ضرورت نداشته باشد و فعلیت و ضرورت بخش باشد؟
در جواب گفته میشود: این سخن خلاف بداهت است و فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد و ثانیا اگر کسی منکر رابطه تلازم بین ضرورت علت و معلول باشد، صدور هر چیزی از هر چیزی ممکن است، چون فعلیت داشتن در علت برای ایجاد آن فعلیت در معلول لازم نیست.
در پایان بحث هم این مطلب وجود دارد:
ماده اصطلاحات مختلف دارد:
۱ـ ماده به معنای جوهری که صرف القوه است که نسبت به جسم علت مادی میشود. که محل بحث است.
۲ـ ماده به معنای هر چیزی که محلی برای چیز دیگری واقع میشود که شامل ماده مورد بحث و همچنین بدن که پذیرای نفس است و همچنین شامل جوهر که پذیرای اعراض است. که این اصطلاح از بحث فعلی خارج است.
۳ـ ماده به معنای چگونگی رابطه محمول با موضوع در متن واقع، که قبلا بیان شد که رابطه یا به نحو ضرورت و یا به نحو نبود ضرورت است که در صورت دوم امکان و در صورت اول اگر بود ضرورت باشد، وجوب و اگر ضرورت نبود باشد، امتناع میشود.
۴ـ ماده به معنای هر قضیهای که در استدلال به کار میرود اعم از اینکه بدیهی باشد یا نباشد که در مقابل مبدأ بکار میرفت که مبدأ مقدمهای بود که در صناعتی بکار میرفت، و آن نیازمند به استدلال نبود و بدیهی بود. که در منطق مطرح شده بود.