درس بدایة الحکمة

جلسه ۵۷: جلسه پنجاه و هفتم

 
۱

خطبه

۲

فصل ششم: ماده و صورت متلازمند

گاه سخن از رابطه استلزام است و گاه سخن از رابطه تلازم است، و تفاوت این دو در این است که در استلزام لازم است که همواره یک طرف با طرف دیگر باشد، اما آن طرف دیگر لازم نیست همیشه با این طرف باشد، ولی وقتی سخن از ملازمه می‌شود، یک لابدیت در همراهی طرفینی لازم است و در ماده و صورت اینچنین است، یعنی هر جا ماده تحقق دارد، صورت نیز تحقق دارد و هر جا صورت تحقق دارد، ماده نیز تحقق دارد.

به عبارت دیگر: وقتی صحبت از تلازم ماده و صورت می‌کنیم، دو ادعا می‌کنیم: ۱ـ هرجا ماده است، آن ماده صورت نیز دارد. ۲ـ هر جا صورت است، آن صورت ماده نیز دارد.

دلیل ادعای نخستین: قیاس اقترانی شکل اول: صغری: ماده قوه محض است و فعلیتی ندارد. کبری: قوه محض بدون فعلیت محقق نیست. نتیجه: ماده بدون فعلیت محقق نیست. پس هر جا ماده است، فعلیت هم هست و فعلیت هم از آن صورت است.

صغری بلااشکال است. اما کبری: قوه محض یا باید موجود نباشد، یا باید موجود باشد. اینکه موجود نباشد، باطل است، چون اثبات شد که یکی از اقسام جوهر ماده است و این ماده موجود است. اما قوه محض در خارج موجود است، یعنی باید فعلیت داشته باشد، که این فعلیت یا برای او بالذات است، یعنی خودش در ذات خودش فعلیت دارد و یا فعلیت برای او بالذات نیست، بلکه به واسطه امر دیگری است. صورت اول باطل است، چون بیان شد که قوه محض خودش از خودش فعلیت ندارد، پس لاجرم قوه محض باید فعلیتش به واسطه امر دیگری باشد که امر دیگر صورت است.

دلیل ادعای دومی: قیاس اقترانی شکل اول: صغری: علماء طبیعی و دانشمندان فیزیک گفته‌اند: همه اجسام قابل تبدیل و تبدل هستند. کبری: هرچه قابل تبدیل و تبدل است، دارای ماده است. نتیجه: پس همه اجسام دارای ماده هستند. پس هر جا که صورت جسمی وجود داشته باشد، ماده نیز وجود دارد.

صغری که مفروضه و اصل موضوعه است. اما کبری: چون اگر قرار باشد که شیء تبدیل و تبدل را داشته باشد، باید شیء قابلیت پذیرش تبدیل و تبدل را داشته باشد، و داشتن قابلیت پذیرش مستند به ماده است.

۳

تطبیق

۴

فصل هفتم: احتیاج ماده و صورت به یکدیگر در وجود

در این فصل یک قدم از فصل قبل بیشتر گذاشت: چون در فصل قبل بیان شد که ماده و صورت متلازمند، اما در این فصل گفته می‌شود که ماده و صورت بر یکدیگر متوقف اند و به یکدیگر نیازمند هستند، یعنی هم ماده در وجود خود متوقف بر صورت است و هم صورت وجود آن متوقف بر ماده است. و رابطه نیازمندی و تلازم اعم و اخص مطلق است، یعنی هر جا نیازمندی باشد، تلازم هم هست، ولی اینطور نیست که هر جا تلازم باشد، نیازمندی هم باشد. مثلا تلازم در رابطه علت و معلول است، یا هر دو شیء معلول علت واحد باشد. در حالی که بین دو معلول نیازمندی به یکدیگر نیستند. ولی هر جا نیازمندی بود، تلازم هم هست.

اشکال: اگر ماده متوقف بر صورت است و صورت هم متوقف بر ماده است، این دور است.

جواب: دو نوع دور است: دور معی که محال نیست، و دور غیر معی که محال است.

دور معی یا دور لبنی (خشتی) که مثلا دو کتاب به هم تکیه کرده‌اند، که حصول هیئت قائم برای این کتاب متوقف بر کتاب دیگری است و حصول هیئت قیام برای کتاب دیگری متوقف بر آن کتاب است. و در ذهن هم محال نیست مثل متضایفان که تعقل احد المتضایفین متوقف بر تعقل طرف دیگر است.

اما آن دور محال دور غیر معی است که الف ب را ایجاد کند و ب الف را ایجاد کند که لازمه آن توقف الشیء علی نفسه است و لازمه ان تقدم الشیء علی نفسه است و تقدم الشیء علی نفسه یک تناقض آشکار است که یک شیء باید باشد قبل از آنکه باشد.

اما دلیل این ادعا که ماده و صورت محتاج یکدیگر اند، یک دلیل اجمالی و یک دلیل تفصیلی وجود دارد:

دلیل اجمالی: قیاس استثنایی اتصالی: صغری: اگر جسم مرکب حقیقی باشد، لازم می‌آید اجزاء به یکدیگر لازم باشند. کبری: لکن جسم مرکب حقیقی هست، پس اجزاء (ماده و صورت) به یکدیگر نیازمند هستند.

اثبات صغری (ملازمه): چون اگر اجزاء به یکدیگر نیازمند نباشند، مرکب حقیقی نخواهد بود و مرکب حقیقی وقتی است که اجزاء نیازمند هم باشد بطوری که هر دو مستهلک شوند و شیء واحد جدیدی را با آثار جدید ایجاد کنند که به آن ترکیب حقیقی گفته می‌شد در مقابل ترکیب صناعی و اعتباری که اجزاء در کنار هم قرار می‌گرفتند ولی مستهلک نمی‌شدند و آثار خود را حفظ می‌کردند، مثل یک میز که اجزاء آن مستهلک نیستند که این ترکیب صناعی بود و ترکیب اعتباری هم مثل افراد یک کلاس.

کبری که جسم مرکب حقیقی است، نیازمند به توضیح نیست، چون در فصل ششم از مرحله پنجم بیان شد که جسم مرکب حقیقی است.

دلیل تفصیلی: یعنی هم دلیل بر اینکه صورت جسمانی متوقف بر ماده است، و هم دلیل بر اینکه ماده متوقف صورت جسمانی است.

دلیل اینکه صورت جسمانی متوقف بر ماده است:

نیازمندی صورت جسمانی در دو جهت است: ۱ـ در تعین نوع آن ۲ـ در تشخص فردیه.

در تعین نوعینت نیازمند است، مثلا اگر سوال شود چرا این موجود جسمانی میز شده و آن موجود جسمانی دیگر حیوان شده است، جواب این است که این موجود جسمانی استعداد و قابلیت نوع میز شدن را دارد و آن نوع موجود استعداد و قابلیت حیوان شدن را دارد.

همچنین در تشخص فردیه، مثلا زید یک فرد از انسان است و عمرو یک فرد از انسان است، و چطور شده این فرد، شده یک فردی به نام زید از نوع انسان و آن فرد دیگری، فردی به نام بکر از نوع انسان شده است، به جهت اختلاف عوارض آنهاست که مثلا زید در نقطه الف است و عمرو در نقطه ب است. یا مثلا زید فلان مقدار قد دارد و عمرو مقدار دیگری قد اوست و... و اما اینکه اعراضی در زید وجود دارد که آن اعراض در عمرو وجود ندارد، بخاطر این بوده که در زید قابلیت پذیرش اعراضی بوده غیر از قابلیت پذیرش اعراضی که در این فرد عمرو بوده است. پس نتیجه این شد که هر صورت جسمانی متقوف بر ماده بر دو جهت است: تعین نوعیه و تشخص فردیه.

البته قبلا هم اشاره شد که صورت جسمیه در تشخصات فردیه نیاز به ماده ندارد، چون تشخصات به اعراض نیست، بلکه اعراض اماراتی است برای تشخصات فردیه هستند و تشخصات فردیه به همان طور‌های وجودی این دو فرد است. که این نکته خارج از بدایه است.

اما اثبات نیازمندی ماده به صورت:

همان دلیلی که برای تلازم بیان شد، کافی است که هر جا ماده است، صورت هم هست، چون ماده قوه محض است و قوه محض بدون فعلیت محقق نیست، پس ماده بدون فعلیت محقق نیست و آن استدلال نه تنها تلازم بلکه نیازمندی را هم اثبات می‌کرد.

۵

تطبیق

موضوعا ، وقد أنهاها الباحثون أخيرا ، إلى ما يقرب من مائة وبضع عنصر.

الفصل السادس

في تلازم المادة والصورة

المادة الأولى والصورة متلازمتان ، لا تنفك إحداهما عن الأخرى.

أما أن المادة لا تتعرى عن الصورة ، فلأن المادة الأولى حقيقتها ، أنها بالقوة من جميع الجهات ، فلا توجد إلا متقومة بفعلية جوهرية متحدة بها ، إذ لا تحقق لموجود إلا بفعلية ، والجوهر الفعلي الذي هذا شأنه هو الصورة ، فإذن المطلوب ثابت.

وإما أن الصور التي من شأنها أن تقارن المادة ، لا تتجرد عنها ، فلأن شيئا من الأنواع التي ينالها الحس والتجربة ، لا يخلو من قوة التغير وإمكان الانفعال ، وهذا أصل موضوع مأخوذ من العلوم الطبيعية ، وما فيه القوة والإمكان لا يخلو من مادة ، فإذن المطلوب ثابت.

الفصل السابع

في أن كلا من المادة والصورة محتاجة إلى الأخرى

بيان ذلك أما إجمالا ، فإن التركيب بين المادة والصورة ، تركيب حقيقي اتحادي ذو وحدة حقيقية ، وقد تقدم (١) أن بعض أجزاء المركب ، الحقيقي محتاج إلى بعض.

__________________

(١) في الفصل السادس من المرحلة الخامسة.

وأما تفصيلا فالصورة محتاجة إلى المادة في تعينها ، فإن الصورة إنما يتعين نوعها ، باستعداد سابق تتحمله المادة ، وهي تقارن صورة سابقة وهكذا.

وأيضا هي محتاجة إلى المادة في تشخصها ، أي في وجودها الخاص بها ، من حيث ملازمتها للعوارض ، المسماة بالعوارض المشخصة ، من الشكل والوضع والأين ومتى وغيرها.

وأما المادة فهي متوقفة الوجود حدوثا وبقاء ، على صورة ما من الصور الواردة عليها تتقوم بها ، وليست الصورة علة تامة ولا علة فاعلية لها ، لحاجتها في تعينها وفي تشخصها إلى المادة ، والعلة الفاعلية إنما تفعل بوجودها الفعلي ، فالفاعل لوجود المادة جوهر ، مفارق للمادة من جميع الجهات ، فهو عقل مجرد أوجد المادة ، وهو يستحفظها بالصورة ، بعد الصورة التي يوجدها في المادة.

فالصورة جزء للعلة التامة ، وشريكة العلة للمادة وشرط لفعلية وجودها.

وقد شبهوا استبقاء العقل المجرد المادة بصورة ما ، بمن يستحفظ سقف بيت بأعمدة متبدلة ، فلا يزال يزيل عمودا وينصب مكانه آخر.

واعترض عليه بأنهم ذهبوا إلى كون هيولى ، عالم العناصر واحدة بالعدد ، فكون صورة ما وهي واحدة بالعموم شريكة العلة لها ، يوجب كون الواحد بالعموم علة للواحد بالعدد ، وهو أقوى وجودا من الواحد بالعموم ، مع أن العلة يجب أن تكون أقوى من معلولها.

ولو أغمضنا عن ذلك فلا ريب ، أن تبدل الصور يستوجب بطلان الصورة السابقة ، وتحقق حقه في محلها ، وإذ فرض أن الصورة جزء العلة التامة للمادة ، فبطلانها يوجب بطلان الكل أعني العلة التامة ، ويبطل بذلك المادة ، فأخذ صورة ما شريكة العلة لوجود المادة ، يؤدى إلى نفي المادة.

والجواب أنه سيأتي في مرحلة القوة والفعل (١) ، أن تبدل الصور في

__________________

(١) في الفصل الحادي عشر من المرحلة العاشرة.