در این فصل یک قدم از فصل قبل بیشتر گذاشت: چون در فصل قبل بیان شد که ماده و صورت متلازمند، اما در این فصل گفته میشود که ماده و صورت بر یکدیگر متوقف اند و به یکدیگر نیازمند هستند، یعنی هم ماده در وجود خود متوقف بر صورت است و هم صورت وجود آن متوقف بر ماده است. و رابطه نیازمندی و تلازم اعم و اخص مطلق است، یعنی هر جا نیازمندی باشد، تلازم هم هست، ولی اینطور نیست که هر جا تلازم باشد، نیازمندی هم باشد. مثلا تلازم در رابطه علت و معلول است، یا هر دو شیء معلول علت واحد باشد. در حالی که بین دو معلول نیازمندی به یکدیگر نیستند. ولی هر جا نیازمندی بود، تلازم هم هست.
اشکال: اگر ماده متوقف بر صورت است و صورت هم متوقف بر ماده است، این دور است.
جواب: دو نوع دور است: دور معی که محال نیست، و دور غیر معی که محال است.
دور معی یا دور لبنی (خشتی) که مثلا دو کتاب به هم تکیه کردهاند، که حصول هیئت قائم برای این کتاب متوقف بر کتاب دیگری است و حصول هیئت قیام برای کتاب دیگری متوقف بر آن کتاب است. و در ذهن هم محال نیست مثل متضایفان که تعقل احد المتضایفین متوقف بر تعقل طرف دیگر است.
اما آن دور محال دور غیر معی است که الف ب را ایجاد کند و ب الف را ایجاد کند که لازمه آن توقف الشیء علی نفسه است و لازمه ان تقدم الشیء علی نفسه است و تقدم الشیء علی نفسه یک تناقض آشکار است که یک شیء باید باشد قبل از آنکه باشد.
اما دلیل این ادعا که ماده و صورت محتاج یکدیگر اند، یک دلیل اجمالی و یک دلیل تفصیلی وجود دارد:
دلیل اجمالی: قیاس استثنایی اتصالی: صغری: اگر جسم مرکب حقیقی باشد، لازم میآید اجزاء به یکدیگر لازم باشند. کبری: لکن جسم مرکب حقیقی هست، پس اجزاء (ماده و صورت) به یکدیگر نیازمند هستند.
اثبات صغری (ملازمه): چون اگر اجزاء به یکدیگر نیازمند نباشند، مرکب حقیقی نخواهد بود و مرکب حقیقی وقتی است که اجزاء نیازمند هم باشد بطوری که هر دو مستهلک شوند و شیء واحد جدیدی را با آثار جدید ایجاد کنند که به آن ترکیب حقیقی گفته میشد در مقابل ترکیب صناعی و اعتباری که اجزاء در کنار هم قرار میگرفتند ولی مستهلک نمیشدند و آثار خود را حفظ میکردند، مثل یک میز که اجزاء آن مستهلک نیستند که این ترکیب صناعی بود و ترکیب اعتباری هم مثل افراد یک کلاس.
کبری که جسم مرکب حقیقی است، نیازمند به توضیح نیست، چون در فصل ششم از مرحله پنجم بیان شد که جسم مرکب حقیقی است.
دلیل تفصیلی: یعنی هم دلیل بر اینکه صورت جسمانی متوقف بر ماده است، و هم دلیل بر اینکه ماده متوقف صورت جسمانی است.
دلیل اینکه صورت جسمانی متوقف بر ماده است:
نیازمندی صورت جسمانی در دو جهت است: ۱ـ در تعین نوع آن ۲ـ در تشخص فردیه.
در تعین نوعینت نیازمند است، مثلا اگر سوال شود چرا این موجود جسمانی میز شده و آن موجود جسمانی دیگر حیوان شده است، جواب این است که این موجود جسمانی استعداد و قابلیت نوع میز شدن را دارد و آن نوع موجود استعداد و قابلیت حیوان شدن را دارد.
همچنین در تشخص فردیه، مثلا زید یک فرد از انسان است و عمرو یک فرد از انسان است، و چطور شده این فرد، شده یک فردی به نام زید از نوع انسان و آن فرد دیگری، فردی به نام بکر از نوع انسان شده است، به جهت اختلاف عوارض آنهاست که مثلا زید در نقطه الف است و عمرو در نقطه ب است. یا مثلا زید فلان مقدار قد دارد و عمرو مقدار دیگری قد اوست و... و اما اینکه اعراضی در زید وجود دارد که آن اعراض در عمرو وجود ندارد، بخاطر این بوده که در زید قابلیت پذیرش اعراضی بوده غیر از قابلیت پذیرش اعراضی که در این فرد عمرو بوده است. پس نتیجه این شد که هر صورت جسمانی متقوف بر ماده بر دو جهت است: تعین نوعیه و تشخص فردیه.
البته قبلا هم اشاره شد که صورت جسمیه در تشخصات فردیه نیاز به ماده ندارد، چون تشخصات به اعراض نیست، بلکه اعراض اماراتی است برای تشخصات فردیه هستند و تشخصات فردیه به همان طورهای وجودی این دو فرد است. که این نکته خارج از بدایه است.
اما اثبات نیازمندی ماده به صورت:
همان دلیلی که برای تلازم بیان شد، کافی است که هر جا ماده است، صورت هم هست، چون ماده قوه محض است و قوه محض بدون فعلیت محقق نیست، پس ماده بدون فعلیت محقق نیست و آن استدلال نه تنها تلازم بلکه نیازمندی را هم اثبات میکرد.