المرحلة الخامسة
في الماهية وأحكامها
وفيها ثمانية فصول
ابتدا به معنای الماهیه من حیث هی لیست الا هی میپردازیم:
همانطور که قبلا بیان شد در مواجهه با یک شیء دو معنا در ذهن انعکاس پیدا میکند که یکی حاکی از هستی شیء و دیگری حاکی از چیستی شیء است. ماهیت اگر من حیث هی هی لحاظ شود، یعنی ماهیت صرف را لحاظ کنیم، و جدا و بدون همراهی با هر قیدی لحاظ کنیم، این ماهیت در آن هیچ چیزی به جز حیثیت چیستی نیست. نه کلی است نه جزئی است، نه معدوم است و.... پس این معنای الماهیه من حیث هی لیست الا هی است. اما دلیل آن:
صغری: ماهیت من حیث هی لیست الا هی اتصاف پیدا میکند به صفاتی متقابل با هم. کبری: و هر چه که به صفات متقابل متصف میشود، هیچ یک از آنها در حقیقت او راه ندارد. نتیجه: ماهیت واجد هیچ یک از صفات متقابل نیست.
اثبات صغری: مراد از صفات متقابل، صفات متضاد و متناقض هستند. مثل ماهیه الانسان کلیه و ماهیه زید جزئیه.
اثبات کبری: چون در غیر این صورت محال لازم میآید، چون در ذات یا اجتماع ضدین و یا نقضین میشود. و هما محال. مثلا اگر در ذات عدم اخذ شده باشد، اگر ماهیت را به وجود نسبت بدهیم، اینچنین میشود: الماهیه المعدومه موجوده و این تناقض است.
یک نکته خارجی: این مطلب که الماهیه من حیث هی لیست الا هی را حتی اصاله الماهویها هم قبول دارند و قائل اند که ماهیت در مرتبه ذات از آنجهت که ماهیت ماهیت است، نیست مگر خود ماهیت. پس این گزاره فلسفی اتفاقی است.
با آن استدلال این نکته روشن میشود که ماهیت در مرتبه ذات دو نقیض از آن ارتفاع پیدا میکنند، معلوم میشود که مراد رفع دو نقیض از مرتبه ذات ماهیت و الا در غیر مرتبه ذات، یا علت آمده و به آن تحقق داده است، پس الماهیه الموجوده میشود و یا علت نیامده است و تحقق به آن نداده است، پس الماهیه معدومه میشود.
این نکته نیاز به تتمیم دارد که در فصل دوم کامل میشود و فصل دوم عبارت است از اعتبارات ماهیت، پس لذا لازم است قبل از ورود به فصل بعدی آن تتمیم بیان شود:
ماهیت تاره ماهیتی است که مقید است که همراه با عوارض و مشخصات باشد، و تاره ماهیت مقید به این است که همراه با عوارض و مشخصات نباشد، به ماهیت فرض اول، ماهیت مخلوط میگویند، و به ماهیت فرض دوم ماهیت خالص و صرف میگویند.
ظرف تحقق ماهیت مخلوطه مثل انسان مقید به وجود که انسان موجود است یا انسان عالم، در خارج از ذهن است. و ماهیت صرفه مثل انسان، البته انسان مقید به نداشتن هر مشخصهای، ظرف تحقق آن ذهن است. به عبارت دیگر ماهیت مخلوطه ماهیت بشرط شیء است و ماهیت صرفه ماهیت بشرط لا است. اما مقسم این دو، کلی طبیعی است.
پس اینکه گفته میشود الماهیه من حیث هی هی لیست الا هی مراد ماهیت بشرط لا و ماهیت صرفه است و لذا با صفات متناقض و متضاد قابل جمع است. (در جلسه ۴۶ تصحیحی نسبت به مطلب آخر این جلسه صورت میگیرد، که در آنجا بیان شده که مراد ماهیت بشرط لا و صرفه است نه مقسم ماهیت که کلی طبیعی است.)
المرحلة الخامسة
في الماهية وأحكامها
وفيها ثمانية فصول
الفصل الأول
[الماهية من حيث هي ليست إلا هي]
الماهية وهي ما يقال في جواب ما هو ، لما كانت تقبل الاتصاف بأنها موجودة أو معدومة ، أو واحدة أو كثيرة أو كلية أو فرد ، وكذا سائر الصفات المتقابلة ، كانت في حد ذاتها ، مسلوبة عنها الصفات المتقابلة.
فالماهية من حيث هي ليست إلا هي ، لا موجودة ولا لا موجودة ولا شيئا آخر ، وهذا معنى قولهم ، إن النقيضين يرتفعان عن مرتبة الماهية ، يريدون به أن شيئا من النقيضين غير مأخوذ في الماهية ، وإن كانت في الواقع غير خالية عن أحدهما بالضرورة.
فماهية الإنسان وهي الحيوان الناطق ، مثلا وإن كانت إما موجودة وإما معدومة ، لا يجتمعان ولا يرتفعان ، لكن شيئا من الوجود والعدم غير مأخوذ فيها ، فللإنسان معنى ولكل من الوجود والعدم معنى آخر ، وكذا الصفات العارضة حتى عوارض الماهية ، فلماهية الإنسان مثلا معنى ، وللإمكان العارض لها معنى آخر ، وللأربعة مثلا معنى وللزوجية العارضة لها معنى آخر.
ومحصل القول إن الماهية ، يحمل عليها بالحمل الأولى نفسها ، ويسلب عنها بحسب هذا الحمل ما وراء ذلك.