درس بدایة الحکمة

جلسه ۲۵: جلسه بیست و پنج

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث سابق

۳

اشکال مرحوم ملاهادی سبزواری به جواب صدرالمتألهین

اشکال اول: اشکال مرحوم ملاهادی سبزواری

خلاصه جواب صدرالمتألهین: علم و صور ذهنی به حیث وجودی کیف بالذات است و به حیث حاکویت داخل در هیچ مقوله‌ای نیست، بلکه بالعرض (به واسطه حیثیت وجودی) کیف نفسانی است. بنابر این صور ذهنی به حمل اولی مندرج تحت مقوله‌ای نیستند و به حمل شایع فقط در مقوله کیف مندرج می‌باشند.

اشکال: اگر صورت‌های ذهنی کیف بالذات باشند، لازم می‌آید در ماهیت آنها کیف اخذ شود، والتالی باطل فالمقدم مثله.

اثبات صغری (اثبات ملازمه): هر طبیعتی در فرد خود مأخوذ است، بنابر این اگر صورت‌های ذهنی کیف بالذات باشند، پس افراد آن باید کیف باشد.

اثبات کبری (بطلان تالی): از طرفی صور ذهنی کیف بالذات است، و از طرفی (طبق ادعای دوم اکثر حکمای اسلامی) مفهوم یکی دیگر از مقولات نیز در آن فرد مأخوذ است، پس لازم می‌آید اجتماع دو مقوله متباین در یک فرد.

جواب: این جواب دو مرحله است:

۱ـ صغری: صور ذهنی کیف بالعرض اند، کبری: کیف بالعرض به کیف ما بالذات منتهی می‌شود، بنابر این صور ذهنی به کیف ما بالذات منتهی می‌شود.

۲ـ اگر صور ذهنی کیف ما بالذات باشند، باید وجود صور ذهنی کیف بالذات باشند. والتالی باطل فالمقدم مثله.

اثبات صغری: چون مفروض همین است، لذا نیاز به اثبات ندارد.

اثبات کبری: چون وجود نه جوهر و نه عرض است. پس از این دو مرحله این نتیجه به دست می‌آید: صورت‌های ذهنی کیف بالذات نیستند.

اشکال: در این جواب صغری یا ملازمه (اگر صور ذهنی کیف بالذات باشند، هر آینه باید وجود صور ذهنی کیف بالذات باشد) تمام نیست، چون شاید کیف بالذات همان وجود باشد، اما نه وجود صور ذهنی بلکه وجود دیگری که عبارت باشد از «وجود ظهور صورت‌های ذهنی برای نفس»که این ظهور کمال دومی است برای ماهیت‌های معلوم افزون بر اصل وجود و تحقق آن ماهیات در خارج، به عبارت دیگر: هنگام علم به یک چیز دو امر در ذهن تحقق پیدا می‌کند: ۱ـ صورت‌های ذهنی (که حقیقتا از مقوله خاص به خود می‌باشد و مجازاً کیف) ۲ـ ظهور این صورت‌های ذهنی برای نفس (که علم است و کیف بالذات). بنابر این دو مقوله مختلف و مباین در حد و ماهیت صورت‌های ذهنی اخذ نشده است.

جواب این اشکال: هنگام علم به یک چیز، دو امر در ذهن تحقق پیدا نمی‌کند، وجود صورت‌های ذهنی همان ظهور صورت‌های ذهنی برای نفس است، به عبارت دیگر: ظهور شیء ضمیمه‌ای افزوده شده بر وجود صورت‌های ذهنی نیست، دلیل:

۱ـ اگر ظهور شیء کیفی باشد، ضمیمه و افزوده شده بر وجود صور ذهنی هرآینه لازم می‌آمد، آن ضمیمه برای خود باشد، نه برای صورت‌های ذهنی و التالی باطل. فالمقدم مثله.

اثبات صغری: بدیهی است.

اثبات کبری: زیرا باید صورت‌های ذهنی ظهور بالعرض داشته باشند نه ظهور بالذات و این بالاجماع باطل است.

۲ـ مقدمه: محمول بالصمیمه (خارج محمول، یعنی محمولاتی که از صمیم و نهاد موضوع انتزاع می‌شوند و بر موضوع حمل می‌شوند مثل الانسان ممکن، الانسان معلول، الابیض بیاض) یا محمول بالضمیمه (محمولاتی که امری خارج از موضوع بوده وبر موضوع بار می‌شوند، مثل الانسان متعجب، العدد کم، اللون کیف)

صغری: اگر ظهور صورت ذهنی در پیشگاه نفس کیفی باشدضمیمه و افزوده شده بر وجود صورت‌های ذهنی هر آینه باید همان ظهور، محمول بالضمیمه باشد، نه وجود صورت‌های ذهنی والتالی باطل فالمقدم مثله.

اثبات صغری: کیف از مقولات و محمول بالضمیمه است.

اثبات کبری: وجود صورت عارض نفس می‌شود و سپس ظهور بر این وجود عارض می‌شود، پس خود وجود صورت ذهنی کیفی برای نفس است.

سوال: چه نوع رابطه‌ای میان نفس و شیء ظاهر در نفس برقرار است؟

برای پاسخ به سوال دو مقدمه لازم است:

۱ـ اضافه کیفیتی است که از نسبت متکرر میان دو شء بدست می‌آید.

۲ـ رابطه یا اضافه دو نوع است:

الف) رابطه یا اضافه اشراقی: یعنی ارتباط میان دو امر که یک وجود مستقل و دیگری وجود غیرمستقل است، مثل رابطه یا اضافه معلول به علت.

ب) رابطه یا اضافه مقولی: ارتباط میان دو وجود مستقل از هم بایکدیگر مثل اضافه و رابطه سقف و کف اتاق. یا رابطه و اضافه یک برادر به برادر دیگر.

بنابر این دو نکته:

۱ـ در اضافه اشراقی اضافه یک طرفی است ولی در اضافه مقولی اضافه دو طرفی است.

۲ـ در اضافه اشراقی مضاف با ایجاد و افاضه خود مضاف الیه را لیجاد می‌کند اما در اضافه مقولی چنین نیست، بلکه سه امر مستقل از یکذیگر داریم: مضاف + مضافه الیه + اضافه یا ارتباط

۳ـ اضافه اشراقی از سنخ وجود است، به همین جهت در هیچ یک از مقولات مندرج نیست، اما اضافه مقولی لاجرم مندرج در یکی از مقولات است.

حال به پاسخ سوال می‌پردازیم: این ارتباط (ارتباط بین نفس و ظهور صورت در پیشگاه نفس) یا اضافه و ارتباط مقولی است (که قبول نداریم و مردود است) که در این صورت ماهیت علم از مقوله «اضافه» خواهد بود نه کیف. و یا اضافه نفس و شیء ظاهر در آن اضافه اشراقی است (که همین نظر صحیح است) در این صورت علم به شیء = ایجاد صورت شیء در ذهن = وجود صورت در ذهن. بنابر این تحت هیچ مقوله‌ای نیست.

علامه در جواب می‌فرماید:

از آنچه بیان شد این اشکال مندفع است که علم کیف است، چون گفته شد که صور ذهنی از جهت وجودی آنها کیف اند نه از جهت حاکویت آنها که نه کیف اند و نه هیچ مقوله‌ی دیگری.

فتبين أن الصورة الذهنية ، غير مندرجة تحت ما يصدق عليها من المقولات ، لعدم ترتب آثارها عليها ، لكن الصورة الذهنية ، إنما لا تترتب عليها آثار المعلوم الخارجي من حيث هي وجود ، مقيس إلى ما بحذائها من الوجود الخارجي ، وأما من حيث إنها حاصلة للنفس ، حالا أو ملكة تطرد عنها الجهل ، فهي وجود خارجي موجود للنفس ناعت لها ، يصدق عليه حد الكيف بالحمل الشائع ، وهو أنه عرض لا يقبل قسمة ولا نسبة لذاته ، فهو مندرج بالذات تحت مقولة الكيف ، وإن لم يكن من جهة كونه وجودا ذهنيا ، مقيسا إلى الخارج داخلا تحت شيء من المقولات ، لعدم ترتب الآثار ، اللهم إلا تحت مقولة الكيف بالعرض.

وبهذا البيان يتضح اندفاع ما أورده بعض المحققين ، على كون العلم كيفا بالذات ، وكون الصورة الذهنية كيفا بالعرض ، من أن وجود تلك الصور في نفسها ووجودها للنفس واحد ، وليس ذلك الوجود والظهور للنفس ، ضميمة تزيد على وجودها تكون هي كيفا في النفس ، لأن وجودها الخارجي لم يبق بكليته ، وماهياتها في أنفسها كل من مقولة خاصة ، وباعتبار وجودها الذهني لا جوهر ولا عرض ، وظهورها لدى النفس ، ليس سوى تلك الماهية وذلك الوجود ، إذ ظهور الشيء ليس أمرا ينضم إليه ، وإلا لكان ظهور نفسه ، وليس هناك أمر آخر والكيف من المحمولات بالضميمة ، والظهور والوجود للنفس لو كان نسبة مقولية ، كان ماهية العلم إضافة لا كيفا ، وإذا كان إضافة إشراقية كان وجودا ، فالعلم نور وظهور وهما وجود ، والوجود ليس ماهية.

وجه الاندفاع ، أن الصورة العلمية هي الموجودة للنفس الظاهرة لها ، لكن لا من حيث كونها موجودا ذهنيا ، مقيسا إلى خارج لا تترتب عليها آثاره ، بل من حيث كونها حالا أو ملكة للنفس تطرد عنها عدما ، وهي كمال للنفس زائد عليها ناعت لها ، وهذا أثر خارجي مترتب عليها ، وإذا كانت النفس