درس مکاسب محرمه

جلسه ۱۸۴: رشوه ۹

 
۱

خطبه

۲

فرع دوم

فرع دوم: دافع، ادعا می‌کند که این پول را به عنوان اجرت به شما داده ام تا به نفع من حکم کنی، در نتیجه می‌خواهد بگوید که قاضی ضامن این پول است اما قابض می‌گوید این پول را به عنوان هبه صحیحه به من داده است، در نتیجه ضامن آن نیست.

در اینجا دو احتمال است:

احتمال اول: قول قابض مقدم شود. چون فعل مسلمان بر صحت می‌شود و قابض هم مسلمان است.

احتمال دوم: قول دافع مقدم است. چون اینجا جای اصالت الصحه نمی‌باشد، به اینکه اصالت الصحه در جایی است که پای یک عقد در میان باشد (چون دلیل اصالت الصحه اجماع است و در اجماع بر قدر متیقن اکتفاء می‌شود) و یک طرف بگوید این عقد صحیح است و دیگری بگوید باطل است اما در اینجا دافع ادعای یک عقد و قابض ادعای عقد دیگر می‌کند.

ان قلت: این فرع از باب تداعی است و هر کدام از دو طرف، هم مدعی و هم منکر است، به اینکه دافع ادعای رشوه و انکار هدیه می‌کند و قابض ادعای هدیه و انکار رشوه می‌کند، در نتیجه هر دو باید قسم بخورند و عقد فسخ می‌شود و پول دست قابض باید به دافع برگردد اگر باقی باشد و اگر باقی نباشد، عوضش بر می‌گردد.

قلت: این فرع از باب تداعی نیست. چون تداعی در جایی است که با هر یک از دو نفر، یک اصل وجود داشته باشد، اما در این فرع، در یک طرف اصل وجود دارد، و آن اصل عدم هبه است و قاضی ضامن است. چون موضوع ضامن بودن قاضی، یک مرکب است و آن تلف شدن مال در دست قاضی (این وجدانا اثبات می‌شود) و عدم تسلیط قاضی بر مال مجانا است (اصل عدم تسلیط قاضی مجانا است)، اما قاضی در اینجا اصل ندارد و استصحاب عدم اجاره، جاری نیست، چون با این قاضی می‌خواهد بگوید که من ضامن نیستم و عدم ضمان، اثر هبه است نه اثر عدم اجاره و اصل مثبت است که حجت نیست. در نتیجه از باب تداعی نیست.

۳

تطبیق فرع دوم

ولو ادعى الدافع أنّها (مال مبذول) رشوةٌ (در قبال حکم به باطل) أو اجرةٌ على المحرم (حکم کردن به نفع دافع، اعم از حق یا باطل)، وادّعى القابض كونها (مال مبذول) هبة صحيحة، اُحتمل أنّه (فرع دوم) كذلك (مثل فرع اول در اینکه قول قابض مقدم می‌شود)؛ لأنّ الأمر (قضیه) يدور بين الهبة الصحيحة والإجارة الفاسدة (و اصالت الصحه می‌گوید هبه صحیحه است).

ويحتمل العدم (عدم کون هذه الصورة مثلَ الصورة السابقة)؛ إذ (مصباح، ج۱، ص ۲۷۷) لا عقد مشترك هنا (در فرع دوم) اختلفا (دافع و قابض) في صحته (عقد) وفساده (عقد)، (نتیجه یا سببیت:) فالدافع منكر لأصل العقد الذي يدّعيه (عقد را) القابضُ، لا لصحته (عقد را)، فيحلف (دافع) على عدم وقوعه (عقد)، وليس (در مقابل فیحلف است) هذا (فرع دوم) من مورد التداعي (هر یک از دو نفر مدعی و منکر است و باید قسم بخورند)، كما لا يخفى.

۴

فرع سوم

فرع سوم: دافع ادعا می‌کند این پول را به عنوان رشوه داده بودم، در نتیجه قابض ضامن عین یا عوض آن است اما قاضی ادعای هبه فاسده می‌کند در نتیجه ضامن نیست چون کل ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده.

در اینجا دو احتمال است:

احتمال اول: قابض ضامن است، چون علی الید ما اخذت حتی تودی.

احتمال دوم: قول قاضی مقدم است. چون شک داریم که قاضی ضامن پولی که گرفته است یا خیر و این شک مسبب از این است که سبب ضمان پدید آمده یا خیر که اصل عدم آن است.

در اینجا قول اول، اقوی است. چون موضوع ضمان مرکب از دو چیز است: تلف شدن مال در دست قاضی (این وجدانا وجود دارد) و عدم تسلیط دافع، قابض را مجانا (این هم موجود است به وسیله اصل). و ضمان می‌آید، و اصل عدم تسلیط مجانی، حاکم بر اصل عدم سبب ضمان است.

۵

تطبیق فرع سوم

ولو ادّعى الدافع أنّها (مال مبذول) رشوة، والقابض أنّها (مال مبذول) هديّة فاسدة (علت ادعی القابض:) لدفع الغُرم (غرامت) عن نفسه بناءً على ما سبق من أنّ الهديّة المحرمة لا توجب الضَمان ففي تقديم الأوّل (قول دافع) لأصالة الضمان في اليد، أو الآخر (قول قابض) لأصالة عدم سبب الضمان ومنع أصالة الضمان (چون ضمان، خلاف اصل است)، وجهان‌:

أقواهما (این دو وجه) الأوّل (تقدیم قول دافع - ضمان قاضی)؛ لأنّ عموم خبر «على اليد» يقضي بالضمان، إلاّ مع تسليط المالك مجّاناً، والأصل عدم تحققه (تسلیط مجانی)، وهذا (اصل عدم تحقق تسلط مجانی) حاكم على أصالة عدم سبب الضمان (چون موضوع اصالت عدم سبب ضمان، شک در ضمان است و با اجراء اصل عدم تحقق تسلیط مجانا، دیگر شکی نیست)، فافهم (نظریه اول: اشاره به تعمیق در مطلب دارد؛ نظریه دوم: اقوی دوم است - حاشیه مرحوم ایروانی، ج۱، ص ۱۲۲).

«فروع»

في اختلاف الدافع والقابض‌

دعوى الدافع الهديّة ، والقابض الهبة الصحيحة

لو ادّعى الدافع أنّها هدية ملحقة بالرشوة في الفساد والحرمة ، وادعى القابض أنّها هبة صحيحة لداعي القربة أو غيرها ، احتمل تقديم الأوّل ؛ لأنّ الدافع أعرف بنيته ، ولأصالة الضمان في اليد إذا كانت الدعوى بعد التلف. والأقوى تقديم الثاني ، لأنّه يدّعي الصحة.

دعوى الدافع الرشوة ، والقابض الهبة الصحيحة

ولو ادعى الدافع أنّها رشوة أو اجرة على المحرم ، وادّعى القابض كونها هبة صحيحة ، احتمل أنّه كذلك ؛ لأنّ الأمر يدور بين الهبة الصحيحة والإجارة الفاسدة.

ويحتمل العدم ؛ إذ لا عقد مشترك هنا اختلفا في صحته وفساده ، فالدافع منكر لأصل العقد الذي يدّعيه القابض ، لا لصحته ، فيحلف على عدم وقوعه ، وليس هذا من مورد التداعي ، كما لا يخفى (١).

دعوى الدافع الرشوة ، والقابض الهديّة الفاسدة

ولو ادّعى الدافع أنّها رشوة ، والقابض أنّها هديّة فاسدة لدفع الغرم عن نفسه بناءً على ما سبق من أنّ الهديّة المحرمة لا توجب الضمان ففي تقديم الأوّل لأصالة الضمان في اليد ، أو الآخر لأصالة عدم سبب الضمان ومنع أصالة الضمان ، وجهان‌ :

__________________

(١) عبارة : «وليس هذا من مورد التداعي كما لا يخفى» مشطوب عليها في «ف».

أقواهما الأوّل ؛ لأنّ عموم خبر «على اليد» (١) يقضي بالضمان ، إلاّ مع تسليط المالك مجّاناً ، والأصل عدم تحققه ، وهذا حاكم على أصالة عدم سبب الضمان ، فافهم.

__________________

(١) عوالي اللآلي ٢ : ٣٤٥ ، الحديث ١٠. ورواه عنه وعن تفسير أبي الفتوح ، العلاّمة النوري في مستدرك الوسائل ١٤ : ٧ ، الباب الأوّل من أبواب كتاب الوديعة ، الحديث ١٢.