درس مکاسب محرمه

جلسه ۱۶۵: تنجیم ۱۲

 
۱

خطبه

۲

تذکر

ص ۲۱۶، چهار خط به پایین «الی غیره» متعلق به نسبت است که اشتباه بیان شد.

۳

نکته پیرامون حدیث امام صادق

جلسه قبل بیان شد که زندیقی سوال از امام صادق کرد، حضرت فرمودند ستاره‌ها به منزله عبد هستند، منظور حضرت این است که ستاره‌ها در حرکات به منزله عبد هستند، یعنی خداوند امر می‌کند که از اینجا به آنجا برو نه اینکه به منزله عبد است به اینکه خداوند به آنها می‌گوید عالم را اداره کند و آن هم اینکار را بکنند.

ایشان برای این مدعا، ادعای ظهور می‌کنند، به اینکه حضرت در اول حدیث گفتند اگر ستاره بخواهد عالم را اداره کند، نیاز به دلیل دارد، بخاطر همین باید گفت عبد، ظهور در این دارد در حرکت به منزله عبد است نه در اداره.

۴

تطبیق نکته پیرامون حدیث امام صادق

والظاهر (به قرینه صدر روایات: یحتاجون الی دلیل... - حاشیه محمد تقی شیرازی، ج۱، ص ۷۱)، أنّ قوله: «بمنزلة العبيد المأمورين المنهيين» يعني (امام صادق) في حركاتهم (ستاره‌ها)، لا أنّهم (ستاره‌ها) مأمورون بتدبير العالم بحركاتهم، (عطف بر منفی، یعنی هم مامورون... است - تتمه منفی هم است، یعنی لای منفی بر روی این هم می‌آید:) فهي (نجوم) مُدبّرة باختياره (نجوم) المنبعث (صفت اختیار است) عن أمر الله تعالى.

۵

کلام فیض کاشانی

مرحوم فیض کاشانی می‌فرماید: ستاره‌ها فاعل حوادث با اختیار و اراده خودشان هستند، اما این اختیار و اراده، عین اراده و اختیار خداست. مثلا خداوند اراده دارد که امروز زید را بکشد، اما این اراده را خداوند مستقیما انجام نداده و به ستاره واگذار کرده است.

این حرف، خلاف نظریه مشهور است.

نکته: این نظریه از کلامی از ایشان در باب بداء به دست می‌آید.

معنای بداء:

۱. معنای محال: البداء بعد الخفاء

۲. معنای جایز: الاظهار بعد الاخفاء

ایشان معنای محال بداء برای خدا، توجیهی کرده است که برای خدا هم ممکن شود: خداوند در افلاک و در ستاره‌ها، نیروهای زیادی قرار داده است، و تمام حوادثی که در عالم اتفاق می‌افتد، به یکباره در این افلاک و ستاره‌ها قرار داده نشده است و کم کم در آنها قرار می‌گیرد. مثلا اگر ماه به سی درجه عقرب برسد، فلان حوادث نقش می‌بندد و زمانی که به سی درجه ثور برسد، فلان حوادث نقش می‌بندد و... چون افلاک و نجوم امر متناهی هستند و حوادث امر غیر متناهی هستند و متناهی نمی‌تواند در امر غیر متناهی احاطه پیدا کند.

افلاک و نجوم، حرکت می‌کنند و لازمه این حرکت، اتفاق حوادث است. حال مرحوم فیض می‌گوید افلاک و نجوم با اختیار خودشان حرکت می‌کنند و لازمه این حرف این است که حوادث با اراده و اختیار از ستاره‌ها و افلاک سر می‌زند.

بعد می‌فرمایند افلاک و نجوم می‌دانند هر وقت فلان اتفاق آسمانی افتاد، حادثه زمینی هم می‌افتد.

مرحوم فیض به حرکات افلاک، اطلاق برکات کرده است و برکت زمانی اطلاق می‌شود که با اختیار خود کاری انجام شود و اگر اجبار به کاری شود، برکت اطلاق نمی‌شود. یا اینکه حرکات به افلاک اضافه شد که ظهور دارد بدون اراده، حرکات برای افلاک است.

و همچنین از این کلام برداشت می‌شود که بداء محال برای خداوند توجیه می‌شود به اینکه ایشان فرموده است که حوادث روز به روز نقش در افلاک می‌افتد نه در خداوند.

۶

تطبیق کلام فیض کاشانی

نعم (استدراک اینکه ستاره‌ها اراده و اختیار ندارند)، ذكر المحدث الكاشاني في الوافي في توجيه البداء (بداء محال) كلاماً، ربما يظهر منه (کلام) مخالفة المشهور (ستاره فاعل حوادث با اراده و اختیار خودش است در حالی که عقیده مشهور این است که ستاره‌ها فاعل حوادث نیستند با اراده خود. اراده‌ای که عین اراده خدا است)، حيث قال:

فاعلم أنّ القُوى (نیروهایی که) المنطبعة (خلق شده‌اند) الفلكية (در افلاک) لم تحِط بتفاصيل ما (حوادث) سيقع (در عالم) من (بیان «ما» است) الأُمور (حوادث) دفعة (قید لم تحط است) واحدة؛ لعدم تناهي تلك الأُمور (حوادث)، بل إنّما تنقش فيها (قوی) الحوادثُ شيئاً فشيئاً (تدریجا)، فإنّ ما يحدث في عالم الكون والفساد إنّما هو من لوازم حركات الأفلاك و (عطف بر لوازم است) نتائج بركاتها (افلاک)، فهي تعلم أنّه كلّما كان كذا (فلان حرکت) كان كذا (فلان حادثه) انتهى موضع الحاجة.

وظاهره (کلام محدث) أنّها (افعال) فاعلة بالاختيار لملزومات (حرکات) الحوادث.

وبالجملة، فكفر المعتقد بالربط (ربط بین افلاک و حوادث) على هذا الوجه الثاني (عینیت اراده افلاک با اراده خدا) لم يظهر من الأخبار ومخالفته لضرورة الدين لم يثبت أيضاً (چنانکه کفر از اخبار ظاهر نیست)؛ إذ ليس المراد العلّية التامة، كيف! وقد حاول المحدث الكاشاني بهذه المقدمات إثبات البداء.

بمنزلة العبيد المأمورين المنهيين ؛ فلو كانت قديمة أزلية لم تتغير من حال إلى حال .. الخبر» (١).

والظاهر ، أنّ قوله : «بمنزلة العبيد المأمورين المنهيين» يعني في حركاتهم ، لا أنّهم مأمورون بتدبير العالم بحركاتهم ، فهي مُدبّرة باختياره المنبعث عن أمر الله تعالى.

نعم ، ذكر المحدث الكاشاني في الوافي في توجيه البداء كلاماً ، ربما يظهر منه مخالفة المشهور ، حيث قال :

ما أفاده المحقّق الكاشاني

فاعلم أنّ القُوى المنطبعة الفلكية لم تحط بتفاصيل ما سيقع من الأُمور دفعة واحدة ؛ لعدم تناهي تلك الأُمور ، بل إنّما تنقش فيها الحوادث شيئاً فشيئاً ، فإنّ ما يحدث في عالم الكون والفساد إنّما هو من لوازم حركات الأفلاك ونتائج بركاتها ، فهي تعلم أنّه كلّما كان كذا كان كذا (٢) انتهى موضع الحاجة.

وظاهره أنّها فاعلة بالاختيار لملزومات الحوادث.

وبالجملة ، فكفر المعتقد بالربط على هذا الوجه الثاني لم يظهر من الأخبار ومخالفته (٣) لضرورة الدين لم يثبت أيضاً ؛ إذ ليس المراد العلّية التامة ، كيف! وقد حاول المحدث الكاشاني بهذه المقدمات إثبات البداء.

الثالث :

اعتقاد استناد الأفعال إليها كاستناد الإحراق إلى النار

استناد الأفعال إليها كاستناد الإحراق إلى النار.

__________________

(١) الاحتجاج ٢ : ٩٣ ٩٤.

(٢) الوافي ١ : ٥٠٧ ٥٠٨ ، الباب ٥٠ من أبواب معرفة مخلوقاته وأفعاله سبحانه.

(٣) كذا في «ش» ، وفي سائر النسخ : مخالفتها.