درس مکاسب محرمه

جلسه ۶۰: کسب به وسیله عین نجس ۴۷

 
۱

خطبه

۲

حکم اعلام نجس بودن روغن متنجس

دومین امر از بحث و اشکال در روغن متنجس: آیا لازم است که بایع به مشتری اعلام کند که روغن نجس است یا خیر؟

مرحوم شیخ می‌فرمایند ظاهر بعضی از روایات این است که اعلام، واجب است. چون در بعضی از روایات «اعلم» یا «یبینه» دارد. (مثل ذیل روایت اول و روایت سوم و چهارم، ص ۶۶ و ۶۷ همین کتاب)

با حفظ این نکته، حال سوال این است که آیا اعلام نجاست، مطلقا واجب است یا در زمانی واجب است که بایع نمی‌داند غرض مشتری استصباح است؟ و اینکه آیا اعلام نجاست، نفسی (اگر اعلام نکردی، معامله صحیح است و فقط معصیت کرده) است یا شرطی (یعنی اگر اعلام نکرد هم معصیت کرده و هم معامله باطل است) است؟

۳

تطبیق حکم اعلام نجس بودن روغن متنجس

الثاني (اشکال و بحث دوم):

أنّ ظاهر بعض الأخبار (ذیل روایت یک و سه و چهار، ص ۶۶ و ۶۷) وجوب الإعلام (اعلام به نجاست)، فهل يجب (اعلام نجاست) مطلقاً (بایع بداند غرض مشتری استصباح است یا خیر) أم لا (مطلقا واجب نیست اما فی الجمله واجب است)؟ وهل وجوبه (اعلام نجاست) نفسي أو شرطي؟ بمعنى اعتبار (معتبر بودن اعلام نجاست) اشتراطه (اعلام نجاست) في صحّة البيع.

۴

نظریه مرحوم شیخ

مرحوم شیخ می‌فرمایند اعلام نجاست واجب است، اما در دو صورت واجب شرطی است و در یک صورت واجب نفسی است، بنابراین سه صورت متصور می‌شود:

صورت اول: اگر گفته شود ذکر شرط استصباح در متن عقد، صراحتا لازم است، اعلام کردن نجاست واجب شرطی است. به دلیل اینکه اگر بایع در متن عقد، صراحتا استصباح را شرط کند، برای این است که مشتری قصد استصباح کند، بنابراین این نمودار پیدا می‌شود: اعلام نجاست توسط بایع بعد علم مشتری به نجاست و بعد قصد استصباح از طرف مشتری.

مرحوم شهیدی در اشکال می‌گوید: قصد استصباح متوقف بر علم به نجاست نیست.

صورت دوم: اگر در صحت بیع روغن نجس، قصد استصباح از ناحیه بایع و مشتری لازم باشد، اعلام نجاست واجب شرطی است به همان دلیل صورت اول. چون اعلام بایع مقدمه قصد استصباح است.

صورت سوم: اگر در صحت بیع روغن نجس، هیچکدام از این دو (دو صورت بالا) شرط نباشد، اعلام نجاست واجب نفسی است بخاطر بعضی از روایات مثل روایت معاویة بن وهب.

۵

تطبیق نظریه مرحوم شیخ

الذي ينبغي أن يقال: إنّه لا إشكال في وجوب (وجوب شرطی) الإعلام (اعلام نجاست) إن قلنا باعتبار اشتراط الاستصباح في العقد (متن عقد)، أو (عطف بر اشتراط است) تواطؤهما (بایع و مشتری) عليه (استصباح) من الخارج (خارج از متن عقد)، لتوقّف (علت برای لا اشکال است) القصد (قصد مشتری) على العلم (علم مشتری) بالنجاسة.

وأمّا إذا لم نقل باعتبار اشتراط الاستصباح في العقد (و لا بقصدهما)، فالظاهر وجوب الإعلام وجوباً نفسيّاً قبل العقد أو بعده (عقد)؛ لبعض الأخبار المتقدّمة (روایت معاویة بن وهب).

۶

توضیح جمله «يبيّنه لمن اشتراه ليستصبح به»

در روایت معاویة بن وهب این جمله آمده: «يبيّنه لمن اشتراه ليستصبح به»، غایت اعلام نجاست، استصباح نیست بلکه عدم الاکل است. به دلیل:

صغری: اگر استصباح، غایت اعلام نجاست باشد، لازمه‌اش این است که استصباح یا لازم شرعی یا لازم عقلی یا عادی برای اعلام نجاست باشد (چون بین غایت و ذو الغایه، ملازمه لازم است).

کبری: و اللازم باطل. یعنی استصباح لازمه عقلی و شرعی و عادی اعلام نجاست نیست.

نتیجه: فالملزوم مثله، یعنی استصباح غایت اعلام نجاست نیست و عدم الاکل لازمه اعلام نجاست است.

۷

تطبیق توضیح جمله «يبيّنه لمن اشتراه ليستصبح به»

وفي قوله عليه‌السلام: «يبيّنه (موت فاره در روغن زیتون - جمله خبریه در مقام بیان) لمن اشتراه (روغن زیتون را) ليستصبح به (روغن زیتون نجس)» إشارة إلى وجوب الإعلام لئلاّ يأكله (زیت نجس)، فإنّ (علت غایت بودن لئلا یاکله) الغاية للإعلام ليس هو (غایت) تحقّق الاستصباح، إذ لا ترتّب (ملازمه) بينهما (اعلام نجاست و استصباح) شرعاً ولا عقلاً ولا عادةً، بل الفائدة (فائده اعلام نجاست) حصر الانتفاع (باید گفته می‌شد المنفعه نه الانتفاع) فيه (استصباح)، بمعنى عدم الانتفاع به (زیت نجس) في غيره (استصباح)، ففيه (حدیث) إشارة إلى وجوب إعلام الجاهل بما (متعلق به جاهل است) يُعطى إذا كان الانتفاعُ الغالب به (ما یعطی) محرّماً بحيث يعلم عادة وقوعه (جاهل) في الحرام لو لا الإعلام، فكأنه (حدیث) قال: أعْلِمه (زیت نجس) لئلاّ يقع في الحرام الواقعي بتركك الإعلام.

الثاني :

هل يجب الإعلام مطلقاً أو لا؟ وهل وجوبه نفسي أو شرطي؟

أنّ ظاهر بعض الأخبار (١) وجوب الإعلام ، فهل يجب مطلقاً أم لا؟ وهل وجوبه نفسي أو شرطي؟ بمعنى اعتبار اشتراطه في صحّة البيع.

الذي ينبغي أن يقال : إنّه لا إشكال في وجوب الإعلام إن قلنا باعتبار اشتراط الاستصباح في العقد ، أو تواطؤهما عليه من الخارج ، لتوقّف القصد على العلم بالنجاسة.

وأمّا إذا لم نقل باعتبار اشتراط الاستصباح في العقد ، فالظاهر وجوب الإعلام وجوباً نفسيّاً قبل العقد أو بعده ؛ لبعض الأخبار المتقدّمة.

وفي قوله عليه‌السلام : «يبيّنه لمن اشتراه ليستصبح به» (٢) إشارة إلى وجوب الإعلام لئلاّ يأكله ، فإنّ الغاية للإعلام ليس هو تحقّق الاستصباح ، إذ لا ترتّب بينهما شرعاً ولا عقلاً ولا عادةً ، بل الفائدة حصر الانتفاع فيه ، بمعنى عدم الانتفاع به في غيره ، ففيه إشارة إلى وجوب إعلام الجاهل بما يعطى إذا كان الانتفاع الغالب به محرّماً بحيث يعلم عادة وقوعه في الحرام لو لا الإعلام ، فكأنه قال : أعْلِمه لئلاّ يقع في الحرام الواقعي بتركك الإعلام.

وجوب اعلام الجاهل بما يعطى اذا كان الانتفاع الغالب به محرّماً

ويشير إلى هذه القاعدة كثير من الأخبار المتفرّقة الدالّة على حرمة تغرير الجاهل بالحكم أو الموضوع في المحرّمات ، مثل ما دلّ على‌

__________________

(١) مثل ما تقدّم من ذيل صحيحة معاوية بن وهب المروية في التهذيب ، وموثّقة أبي بصير ، ورواية إسماعيل بن عبد الخالق ، راجع الصفحة : ٦٦ ٦٧.

(٢) تقدّم في الصفحة : ٦٦.