درس مکاسب محرمه

جلسه ۵۷: کسب به وسیله عین نجس ۴۴

 
۱

خطبه

۲

توضیح جمله و مرجع هذا...

مرحوم شیخ فرمود روغن نجس سه صورت دارد که صورت اول را بیان کردند و قبل از بیان صورت دوم جمله‌ای دارند که نیاز به کار دارد.

مرحوم شیخ می‌فرمایند: «مرجع هذا فی الحقیقه الی انه لا یشرط الا عدم قصد المنافع المحرمة».

برای حل شدن این عبارت نیاز به سه نکته است:

نکته اول: مشار الیه هذا، سه چیز با هم است:

اول: صحت بیع در صورت قصد منافع نادره (استصباح)

دوم: صحت بیع در صورت عدم التفات متبایعین به منافع اصلا.

سوم: عدم صحت بیع در صورت اطلاق معامله.

نکته دوم: در شرط صحت بیع، دو نظریه است:

اول: شرط صحت بیع، قصد منافع محلله است.

دوم: شرط صحت بیع، عدم قصد منافع محرمه است.

نکته سوم: بازکشت سه مطلب نکته اول، به عدم قصد منابع محرمه است. توضیح:

قصد استصباح لازم است تا انصراف به منفعت غالبی که حرام است، پیش نیاید و از این معلوم می‌شود که قصد منفعت محرمه مضر است و عدم قصد منفعت محرمه شرط است.

و اگر قصدی نکرده است، بیع بخاطر عدم قصد منفعت محرمه نشده، صحیح است و الا نباید صحیح باشد چون قصد منفعت محلله نکرده است.

و اگر معامله مطلق باشد، انصراف به این دارد که قصد، منفعت شایعه است که حرام است و از این معلوم می‌شود عدم قصد منافع محرمه شرط صحت بیع است.

۳

تطبیق توضیح جمله و مرجع هذا...

ومرجع هذا في الحقيقة إلى أنّه لا يشترط إلاّ عدم قصد المنافع المحرّمة، فافهم (شهیدی: اشاره به دقت دارد، ایروانی و خویی: اشاره به ضعف مطلب دارد).

۴

صورت دوم و سوم دهن متنجس

صورت دوم: گاهی منفعت محلله غالبه دهن متنجس، استصباح است. در این صورت در صحت و جواز بیع، قصد استصباح لازم نیست. چون مقتضی برای صحت بیع، موجود است که مالیت شرعی و عرفیه آن باشد و مانع هم ندارد چون منفعت غالبه آن استصباح است و معامله انصراف به آن دارد که محلله است.

صورت سوم: گاهی منفعت مقصوده محلله دهن متنجس مساوی با منفعت قصوده محرمه دهن متنجس است. مثل روغن دنبه، که هم برای استصباح استفاده می‌شود و هم برای اکل. در این صورت هم قصد استصباح برای جواز و صحت بیع، شرط نیست. چون شرط صحت بیع منفعت محلله مقصوده است و منفعت محلله مقصوده در این دهن متنجس، موجود است.

۵

تطبیق صورت دوم و سوم دهن متنجس

وأمّا فيما (روغنهایی) كان الاستصباح منفعة غالبة بحيث كان ماليّة (قرار دادن مال به ازاء دهن) الدهن باعتباره (استصباح) كالأدهان المعدّة للإسراج فلا يعتبر في صحّة بيعه (دهنی که منفعت غالبه آن استصباح است) قصده (استصباح) أصلاً؛ لأنّ (دلیل لا یعتبر است) الشارع قد قرّر ماليّته (دهن) العرفيّة بتجويز (متعلق به قرر است) الاستصباح به (دهن) وإن فرض حرمة سائر منافعه (دهن)، بناءً (حرمت سایر منافع بنا بر این است - ص ۸۰ کتاب) على أضعف الوجهين، من (بیان اضعف است) وجوب الاقتصار في الانتفاع بالنجس على مورد النصّ.

وكذا (مثل صورت دوم است در اینکه قصد استصباح شرط نیست) إذا كان الاستصباح منفعة مقصودة مساوية لمنفعة الأكل المحرّم كالألية (روغن دنبه) والزيت وعصارة السِمسِم (کنجد) فلا يعتبر قصد المنفعة المحلّلة (استصباح) فضلاً عن اشتراطه؛ إذ يكفي في ماليّته وجود المنفعة المقصودة المحلّلة،

وحينئذٍ فلو لم يعلم المتبايعان جواز الاستصباح بهذا الدهن وتعاملا من غير قصد إلى هذه الفائدة كانت المعاملة باطلة ؛ لأنّ المال مبذول مع الإطلاق في مقابل الشي‌ء باعتبار الفوائد المحرّمة.

نعم (١) ، لو علمنا عدم التفات المتعاملين إلى المنافع أصلاً ، أمكن صحّتها ؛ لأنّه مال واقعي شرعاً قابل لبذل المال بإزائه ، ولم يقصد به ما لا يصحّ (٢) بذل المال بإزائه من المنافع المحرّمة ، ومرجع هذا في الحقيقة إلى أنّه لا يشترط إلاّ عدم قصد المنافع المحرّمة ، فافهم.

عدم اعتبار قصد الاستصباح اذا كان من المنافع الغالبة أو المساوية

وأمّا فيما كان الاستصباح منفعة غالبة بحيث كان ماليّة الدهن باعتباره كالأدهان المعدّة للإسراج فلا يعتبر في صحّة بيعه قصده أصلاً ؛ لأنّ الشارع قد قرّر ماليّته العرفيّة بتجويز الاستصباح به وإن فرض حرمة سائر منافعه ، بناءً على أضعف الوجهين ، من وجوب الاقتصار في الانتفاع بالنجس على مورد النصّ.

وكذا إذا كان الاستصباح منفعة مقصودة (٣) مساوية (٤) لمنفعة الأكل المحرّم كالألية والزيت وعصارة السمسم فلا يعتبر قصد المنفعة المحلّلة فضلاً عن اشتراطه ؛ إذ يكفي في ماليّته وجود المنفعة المقصودة المحلّلة ، غاية الأمر كون حرمة منفعته الأُخرى المقصودة نقصاً فيه يوجب الخيار للجاهل.

__________________

(١) في «ف» ، «خ» ، «م» ، «ع» : ثم.

(٢) في «ش» : ما لم يصحّ.

(٣) في «ف» : موجودة.

(٤) في أكثر النسخ : متساوية.