درس مکاسب محرمه

جلسه ۵۵: کسب به وسیله عین نجس ۴۲

 
۱

خطبه

۲

شرط استصباح در بیع روغن متنجس

نظریه (۱) جماعتی از فقهاء: در صحت بیع دهن متنجس، قصد استصباح توسط متبایعین شرط نیست.

اشکال شیخ انصاری: دهن متنجس، سه صورت دارد:

صورت اول: گاهی منفعت محلله آن، منحصر استصباح است و ضمنا استصباح، منفعت نادره است مثل روغن بادام متنجس، در این صورت، در صحت بیع، قصد استصباح شرط است. دلیل:

مرحله اول: ملاک مالیت (۲) (عقلاء در قبال آن مال قرار می‌دهند) شیء، منفعت (استفاده) محلله (شارع اجازه داده است) مقصوده (غالبی است) است، بنابراین منفعت محلله غیر مقصوده و منفعت مقصوده غیر محلله، ملاک مالیت نیست. مثلا شیءای است که شارع استفاده از آن را اجازه داده اما مقصوده نیست، مثل استفاده از پر کاه برای خلال و مثل شیءای که منفعت مقصوده دارد مثل خوردن روغن بادام متنجس که شارع این را اجازه نداده است.

مرحله دوم: اگر چیزی منفعت محلله نادره دارد مثل روغن بادام نجس برای استصباح، در دو صورت بیع آن باطل است:

اول: فروش آن به صورت مطلق. چون انصراف به منفعت شایعه پیدا می‌کند که حرام است و اکل مال به باطل می‌باشد.

دوم: فروش آن به قصد منفعت نادره. چون منفعت نادره موجب مال شدن چیزی که مال نیست نمی‌شود.

مرحله سوم: اگر نصی خاص بر جواز بیع شیء کذائی قائم شد، این روایت حمل بر صورتی می‌شود که بایع و مشتری قصد منفعت نادره و شایعه دارند و الا در صورت عدم قصد، معامله انصراف به منفعت شایعه پیدا می‌کند و در نتیجه معامله باطل می‌شود. چون فرض این است که منفعت شایعه آن، حرام است. فافهم.

(۱) استاد: منظور شیخ از نظریه، با قول اول و سوم که می‌گفت صراحتا در متن عقد شرط شود یا مطلقا نیاز به قصد و صراحت در عقد ندارد، می‌سازد.

(۲) استاد: منظور از مالیت در اینجا اگر مالیت شرعیه باشد، با مرحله سوم تنافی دارد و اگر مراد عرفیه است، با محلله جمع نمی‌شود و اگر هر دو باشد با مرحله سوم تنافی دارد.

۳

تطبیق شرط استصباح در بیع روغ متنجس

وكيف (علت جواز بیع باشد یا شرط بیع باشد) كان (استصباح)، فقد صرّح جماعة بعدم اعتبار قصد الاستصباح.

ويمكن أن يقال باعتبار قصد الاستصباح إذا كانت المنفعة المحلّلة منحصرةً فيه (استصباح)، وكان (استصباح) من منافعه (روغن نجس) النادرة (صفت منافع است) التي لا تُلاحظ (عند العرف) في ماليّته (روغن متنجس)، كما في دهن اللوز (بادام) والبنفسج (بنفشه) وشبههما.

ووجهه (اعتبار قصد استصباح): أنّ ماليّة الشي‌ء إنّما هي (مالیت) باعتبار منافعه (شیء) المحلّلة المقصودة منه (شیء)، لا باعتبار مطلق الفوائد (منافع) الغير الملحوظة (مقصوده) في (متعلق به الغیر الملحوظه است) ماليّته (شیء)، ولا باعتبار الفوائد (منافع) الملحوظة (مقصوده) المحرّمة،

تصريح جماعة بعدم اعتبار قصد الاستصباح

نعم ، ذكر المحقّق الثاني ما حاصله : أنّ التعليل راجع إلى الجواز ، يعني يجوز لأجل تحقّق فائدة الاستصباح بيعه (١).

وكيف كان ، فقد صرّح جماعة بعدم اعتبار قصد الاستصباح (٢).

اعتبار قصد الاستصباح إذا كان من المنافع النادرة

ويمكن أن يقال باعتبار قصد الاستصباح إذا كانت المنفعة المحلّلة منحصرة فيه ، وكان من منافعه النادرة التي لا تلاحظ في ماليّته ، كما في دهن اللوز والبنفسج وشبههما.

ووجهه : أنّ ماليّة الشي‌ء إنّما هي باعتبار منافعه المحلّلة المقصودة منه ، لا باعتبار مطلق الفوائد الغير الملحوظة في ماليّته ، ولا باعتبار الفوائد الملحوظة المحرّمة ، فإذا فرض أن لا فائدة في الشي‌ء محلّلة ملحوظة في ماليّته فلا يجوز بيعه ، لا على الإطلاق لأنّ الإطلاق ينصرف إلى كون الثمن بإزاء المنافع المقصودة منه ، والمفروض حرمتها ، فيكون أكلاً للمال بالباطل ولا على قصد الفائدة النادرة المحلّلة ؛ لأنّ قصد الفائدة النادرة لا يوجب كون الشي‌ء مالاً. ثمّ إذا فرض ورود النصّ الخاصّ على جواز بيعه كما فيما نحن فيه فلا بدّ من حمله على إرادة (٣) صورة قصد الفائدة النادرة ؛ لأنّ أكل المال حينئذٍ ليس بالباطل بحكم الشارع ، بخلاف صورة عدم القصد ؛ لأنّ المال في هذه الصورة مبذول في مقابل المطلق ، المنصرف إلى الفوائد المحرّمة ؛ فافهم.

__________________

(١) جامع المقاصد ٤ : ١٣.

(٢) حكاه السيد العاملي في مفتاح الكرامة ٤ : ٢٤ عن أُستاذه العلاّمة السيد بحر العلوم ، وأُنظر كفاية الأحكام : ٨٥ ، والحدائق ١٨ : ٩٠.

(٣) كلمة «إرادة» مشطوب عليها في «ن» ، ومحذوفة من «ش».