درس مکاسب محرمه

جلسه ۴۹: کسب به وسیله عین نجس ۳۶

 
۱

خطبه

۲

جزوه مطالب جلسه گذشته

غصب عصیر عنبی دو صورت دارد:

صورت اول: غصب عصیر عنبی و تبدیل شدن آن به عصیر عنبی کذائی (قبل از رفتن دو سوم آن)، در این صورت برگرداندن عصیر عنبی کذائی بعلاوه خسارت، بر غاصب لازم است. چون عصیر عنبی کذائی، مالیت دارد.

صورت دوم: غصب عصیر عنبی و تبدیل شدن آن به خمر، برگرداندن بدل آن واجب است، چون مالیت ندارد.

با این بیان اشکال محقق کرکی بر علامه، بر طرف می‌شود.

۳

عدم شمول دو دسته از دلایل بر عصیر عنبی کذائی

عصیر عنبی کذائی (عصیر اذا غلی و لم یذهب ثلثاه)، مشمول دو دسته از دلایل نیست:

دسته اول: حدیث تحف العقول (او شیء من وجوه النجس) و حدیث مشهور پیامبر (ان الله اذا حرم شیئا حرم ثمنه)، دلیل:

صغری: عصیر عنبی، نجس فی حالٍ و حرام فی حالٍ است.

کبری: نجس فی حالٍ و حرام فی حالٍ مشمول این دو حدیث نیست. (ظاهر حدیث اول این است که موضوع حرمت بیع، نجس مطلق است، نه نجس فی حالٍ و همچنین موضوع حرمت بیع در حدیث دوم، حرام مطلق است نه حارم فی حالٍ)

نتیجه: عصیر عنبی مشمول این دو حدیث نیست.

دسته دوم: اجماع علامه بر فساد بیع نجس العین. دلیل:

صغری: عصیر عنبی کذائی، نجس بالعرض است.

کبری: نجس بالعرض، نجس العین نیست. (چون العین یعنی حقیقت و ذات که نجس العین، اعیان نجسه و نجاسات ذاتیه را شامل می‌شود)

نتیجه: عصیر عنبی، نجس العین نیست، پس اجماع علامه شامل آن نمی‌شود.

۴

تطبیق عدم شمول دو دسته از دلایل بر عصیر عنبی کذائی

وبالجملة، فالنجاسة فيه (عصیر عنبی کذائی) وحرمة الشرب عرضيّة (نه ذاتی) تعرضانِه (عصیر عنبی) في حال متوسّط بين حالَتَي طهارته (عصیر) (عصیر عنبی قبل از غلیان و بعد از غلیان و رفتن دو سوم)، فحكمه (عصر عنبی کذائی) حكم النجس بالعرض القابل للتطهير، فلا يشمله (عصیر عنبی کذائی را) قوله عليه‌السلام في رواية تحف العقول: «أو شي‌ء من وجوه النجس» ولا يدخل (عصیر عنبی کذائی) تحت قوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: «إذا حرّم الله شيئاً حرّم ثمنه (شیء)»؛ لأنّ (علت لا یشمله و لا یدخل است) الظاهر منهما (دو روایت) العنواناتُ النجسة والمحرّمة بقول مطلق (هم برای النجسه و هم برای المحرمه است - بدون مقید شدن به حالی دون حالی)، لا (عطف بر العنوانات است) ما تعرضانه (نجاست و حرمت به آن) في حالٍ دون حال، فيقال: يحرم في حال كذا، أو ينجس في حال كذا.

وبما (عرضی بودن نجاست عصیر عنبی کذائی) ذكرنا يظهر عدم شمول معقِد (چیزی که اجماع روی آن گره خورده) إجماع التذكرة على فساد بيع نجس العين. للعصير (مفعول برای شمول است)؛ لأنّ المراد بالعين (نجس العین) هي الحقيقة (ذات)، والعصير (عصیر عنبی کذائی) ليس كذلك (نجس العین).

ويمكن أن ينسَب جواز بيع العصير (عصیر عنبی کذائی) إلى كلّ مَن قيّد الأعيان النجسة المحرّم بيعها (اعیان نجسه) بعدم (متعلق به قیّد است) قابليّتها (اعیان نجسه) للتطهير

لكن لا يخفى الفرق الواضح بين العصير إذا غلى وبينه إذا صار خمراً ؛ فإنّ العصير بعد الغليان مال عرفاً وشرعاً ، والنجاسة إنّما تمنع من الماليّة إذا لم يقبل التطهير ، كالخمر فإنّها لا يزول نجاستها (١) إلاّ بزوال موضوعها ؛ بخلاف العصير ، فإنّه يزول نجاسته بنقصه ، نظير طهارة ماء البئر بالنزح.

عدم شمول «نجس العين» للعصير

وبالجملة ، فالنجاسة فيه وحرمة الشرب عرضيّة تعرضانه في حال متوسّط بين حالَتَي طهارته ، فحكمه حكم النجس بالعرض القابل للتطهير ، فلا يشمله قوله عليه‌السلام في رواية تحف العقول : «أو شي‌ء من وجوه النجس» (٢) ولا يدخل تحت قوله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «إذا حرّم الله شيئاً حرّم ثمنه» (٣) ؛ لأنّ الظاهر منهما (٤) العنوانات النجسة والمحرّمة بقول مطلق ، لا ما تعرضانه في حالٍ دون حال ، فيقال : يحرم في حال كذا ، أو ينجس (٥) في حال كذا.

وبما ذكرنا يظهر عدم شمول معقد إجماع التذكرة (٦) على فساد بيع نجس العين للعصير ؛ لأنّ المراد بالعين هي الحقيقة ، والعصير ليس كذلك.

ويمكن أن ينسب جواز بيع العصير إلى كلّ مَن قيّد الأعيان النجسة المحرّم بيعها بعدم قابليّتها للتطهير ، ولم أجد مصرّحاً بالخلاف ،

__________________

(١) كذا في «ش» ، وفي سائر النسخ : فإنّه لا يزول نجاسته.

(٢) تقدّمت في أوّل الكتاب.

(٣) المتقدّم في الصفحة : ١٣ و ٤٣ عن عوالي اللآلي وسنن الدارقطني.

(٤) في أكثر النسخ : منها.

(٥) في «ش» : وينجس.

(٦) التذكرة ١ : ٤٦٤.