درس مکاسب محرمه

جلسه ۳۰: کسب به وسیله عین نجس ۱۷

 
۱

خطبه

۲

ادامه تطبیق فرع اول

ومن هنا (و از اینجا که مذکای مشتبه به میته، محرم الانتفاع است و نتیجتا بیع آن بخاطر عدم مالیت، حرام است) يعلَم أنّه لا فرق في المشتري بين الكافر المستحلّ للميتة وغيره (کافر).

۳

اشکال بر حرمت بیع مذکی مشتبه مطلقا

اشکال: ما سه روایت (صحیحه حلبی و حسنه حلبی و صحیحه علی بن جعفر) داریم که می‌گوید بیع مذکی مشتبه به میته، به کافر (مستحل المیته) جایز است.

جواب شیخ انصاری:

جواب اول: این سه روایت با قاعده تنجیز علم اجمالی (تکلیف فعلی به اجتناب از اطراف به واسطه علم اجمالی) منافات دارد و نمی‌توان به آنها عمل کرد.

جواب دوم: این سه روایت با روایت امیرالمومنین معارض است، چون حضرت می‌فرمایند اگر مذکی با میته مشتبه شد، آنها را بدهید به کلاب و روایت امیرالمومنین مقدم است بخاطر اینکه موافق با قاعده تنجیز علم اجمالی است.

۴

تطبیق اشکال بر حرمت بیع مذکی مشتبه مطلقا

لكن في صحيحة الحلبي (سند: محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن علی بن حکم عن ابی المغری عن حلبی) وحسنته (یکی از روات ثقه نیست که بخاطر ابراهیم بن هاشم قمی است که بعضی ایشان رو توثیق نکرده‌اند، مصباح، ج۱، ص ۷۴): «إذا اختلط المذكّى بالميتة بيع (مذکی) ممّن (به کسی که) يستحلّ الميتة»، وحكي نحوهما (صحیحه و حسنه حلبی) عن كتاب عليّ بن جعفر.

واستوجه (نیکو شمرده محقق سبزواری) العمل بهذه الأخبار (اخبار سه گانه) في الكفاية، وهو (عمل به این اخبار) مشكل (چون با قاعده تنجیز علم اجمالی منافات دارد، شهیدی، ص ۲۲)، مع أنّ المرويّ عن أمير المؤمنين عليه‌السلام: أنّه يرمى بهما (میته و مذکی).

۵

قول دوم در مسئله

قول دوم: علامه و محقق می‌گویند: فروختن مذکی به قصد فروختن بیع مذکی، جایز است.

اشکال این قول: صغری: مذکای مشتبه به میته، فاقد منفعت محلله است. (چون قصد رافع وجوب اجتناب نیست)

کبری: و هرچه فاقد منفعت محلله بود، بیعش باطل است. (بخاطر عدم مالیت)

نتیجه: پس بیع مذکای مشتبه، باطل است.

۶

تطبیق قول دوم در مسئله

وجوّز (مصباح، ج۱، ص ۷۲) بعضهم (علماء) البيعَ (بیع مذکای مشتبه) بقصد بيع المذكّى.

وفيه (تجویز): أنّ القصد لا ينفع (قصد) بعد فرض عدم جواز الانتفاع بالمذكّى لأجل الاشتباه.

۷

فروش یکی از دو مشتبه

درباره علم اجمالی در شبهه محصوره، دو قول است:

مثال: دو ظرف است که یکی نجس است و یکی طاهر است، این شبهه علم اجمالی در شبهه محصوره است. و مثل دو گوشت گاو که یکی مذکی است و یکی میته است که نمی‌دانیم کدام است.

قول اول: موافقت قطعیه واجب است و باید از هر دو ظرف یا از هر دو گوشت اجتناب شود، در این صورت بیع مذکای مشتبه، جایز نیست.

قول دوم: مخالفت قطعیه حرام است اما ارتکاب هر دو جایز نیست اما ارتکاب یکی جایز است، طبق این قول شیخ دو نظریه دارد:

نظریه بدویه شیخ: فروختن یکی از دو طرف، جایز است.

نظریه اصلی شیخ: این قول در ما نحن فیه که بحث مذکی و میته است، جایز نیست، چون این قول در جایی جاری می‌شود که اصل در هر یک از مشتبه، اصالت الحل باشد و حال آن که اصل در ما نحن فیه، در هر یک از مشتبه، اصالت عدم تذکیه است. و بلکه اگر اصل در هر مشتبه، اصالت الحل هم باشد، جاری نمی‌شود.

پس بیع احدهما نیز جایز نیست.

فافهم: بیع هر دو جایز است.

۸

تطبیق فروش یکی از دو مشتبه

نعم، لو قلنا بعدم وجوب الاجتناب في الشبهة المحصورة و (عطف بر عدم است) جواز ارتكاب أحدهما، جاز البيعُ بالقصد المذكور (قصد بیع مذکی، مصباح الفقاهه، ج۱، ص ۷۲).

«فرعان»

الأوّل :

حكم بيع الميتة منضمّة إلى مُذكّى

أنّه كما لا يجوز بيع الميتة منفردة ، كذلك لا يجوز بيعها منضمّة إلى مذكّى.

ولو باعهما (١) ، فإن كان المذكّى ممتازاً صحّ البيع فيه وبطل في الميتة ، كما سيجي‌ء في محلّه ، وإن كان مشتبهاً بالميتة لم يجز بيعه أيضاً ؛ لأنّه لا ينتفع به منفعة محلّلة ؛ بناءً على وجوب الاجتناب عن كلا المشتبهين ، فهو في حكم الميتة من حيث الانتفاع ، فأكل المال بإزائه أكل للمال (٢) بالباطل ، كما أنّ أكل كلٍّ من المشتبهين في حكم أكل الميتة.

هل يجوز بيع المختلط مّمن يستحلّ الميتة؟

ومن هنا يعلم أنّه لا فرق في المشتري بين الكافر المستحلّ للميتة وغيره.

دلالة روايتي الحلبي على الجواز

لكن في صحيحة الحلبي وحسنته : «إذا اختلط المذكّى بالميتة بيع ممّن يستحلّ الميتة» (٣) ، وحكي نحوهما عن كتاب عليّ بن جعفر (٤).

__________________

(١) كذا في «ف» ، وفي سائر النسخ : باعها.

(٢) كذا في «ف» ، وفي سائر النسخ : أكل المال.

(٣) الوسائل ١٢ : ٦٧ ، الباب ٧ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث ١ و ٢ ، مع اختلاف في اللفظ.

(٤) مسائل عليّ بن جعفر : ١٠٩ ، الحديث ٢٠.

واستوجه العمل بهذه الأخبار في الكفاية (١) ، وهو مشكل ، مع أنّ المرويّ عن أمير المؤمنين عليه‌السلام : أنّه يرمى بها (٢).

وجوّز بعضهم البيع بقصد بيع المذكّى (٣).

تجويز بعضهم البيع بقصد بيع المذكّى والإيراد عليه

وفيه : أنّ القصد لا ينفع بعد فرض عدم جواز الانتفاع بالمذكّى لأجل الاشتباه.

نعم ، لو قلنا بعدم وجوب الاجتناب في الشبهة المحصورة وجواز ارتكاب أحدهما ، جاز البيع بالقصد المذكور.

لكن لا ينبغي القول به في المقام ؛ لأنّ الأصل في كلّ واحد من المشتبهين عدم التذكية ، غاية الأمر العلم الإجمالي بتذكية أحدهما ، وهو غير قادح في العمل بالأصلين.

وإنّما يصحّ القول بجواز ارتكاب أحدهما في المشتبهين إذا كان الأصل في كلٍّ منهما الحِلُّ وعلم إجمالاً بوجود الحرام ، فقد يقال هنا بجواز ارتكاب أحدهما اتّكالاً على أصالة الحِلّ ، وعدم جواز ارتكاب الآخر بعد ذلك حذراً عن ارتكاب الحرام الواقعي ، وإن كان هذا الكلام مخدوشاً في هذا المقام أيضاً ، لكنّ القول به ممكن هنا ، بخلاف ما نحن فيه ؛ لما ذكرنا ، فافهم.

__________________

(١) كفاية الأحكام : ٨٥.

(٢) في «ش» : بهما ، وما أثبتناه مطابق لسائر النسخ ، ولما ورد في الحديث ، راجع : مستدرك الوسائل ١٣ : ٧٣ ، الباب ٧ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث الأوّل.

(٣) المحقّق في الشرائع ٣ : ٢٢٣ ، والعلاّمة في الإرشاد ٢ : ١١٣.