درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۵۳: مخالفت با علم اجمالی ۱۵

 
۱

خطبه

۲

انواع شک در مکلف در شبهه موضوعیه

مرحوم شیخ قبلا فرمودند که علم اجمالی بر شش قسم است (گاهی حکم را می‌داند و متعلق را نمی‌داند و گاهی متعلق را می‌داند و حکم را نمی‌داند و گاهی هر دو را نمی‌داند و هر کدام یا در موضوعیه است یا در حکمیه است) بعد حکم این اقسام را بیان کردند به اینکه:

اولا: مخالفت التزامیه در هر شش قسم جایز است.

ثانیا: مخالفت عملیه در هیچکدام جایز نیست.

بعد فرمودند در شبهه موضوعیه گاهی شبک در مکلف است که دو صورت دارد:

صورت اول: شک مثل واجدی المنی فی ثوب المشترک است، یعنی یک خطاب و دو مکلف است.

صورت دوم: شک مثل خنثی است، یعنی دو خطاب و یک مکلف است.

بحث ما فعلا در این دو صورت است.

۳

تطبیق انواع شک در مکلف در شبهه موضوعیه

هذا (از صفحه ۸۳ تا اینجا) كلّه (هذا) في اشتباه الحكم (چه شبهه موضوعیه و چه شبهه حکمیه) من حيث الفعل المكلّف به (خود مکلف به - حکم مکلف به - هم حکم و هم خود مکلف به).

وأمّا الكلام في اشتباهه (حکم) من حيث الشخص المكلّف بذلك الحكم (یعنی شک در مکلف است)، فقد عرفت أنّه (اشتباه حکم از جهت شخص مکلف):

يقع تارة في الحكم الثابت لموضوع واقعيّ (جنب) مردّد بين شخصين، كأحكام الجنابة المتعلّقة (صفت احکام است) بالجنب (جنب واقعی) المردّد بين واجدي المني.

وقد يقع (اشتباه حکم از جهت شخص مکلف) في الحكم الثابت لشخص (خنثی) من جهة تردّده (شخص) بين موضوعين (مذکر و مونث)، كحكم الخنثى المردّد بين الذكر والانثى.

۴

حکم جایی که یک خطاب باشد و دو مکلف

بحث ما فعلا در صورت اول است، یعنی جایی که یک خطاب است و دو مکلف است که دو نظریه است:

نظریه اول: مشهور: بر هیچیک از این دو نفر، چیزی واجب نیست. چون چیزی که متعلق خطاب است، معلوم نیست و چیزی که برای ما معلوم است، متعلق خطاب نیست، در نتیجه خطاب به هیچکدام متوجه نیست. مثلا اجمالا می‌دانیم یک شخص جنب است و خطاب اغتسل برای جنب است و چیزی که معلوم است برای ما احد الشخصین است که مورد خطاب این نیست و چیزی که متعلق خطاب است جنب است که معلوم نیست.

نظریه دوم: مقدس اردبیلی: در اینجا باید احتیاط کنند و هر دو باید غسل کنند.

۵

تطبیق حکم جایی که یک خطاب باشد و دو مکلف

أمّا الكلام في الأوّل، فمحصّله (کلام):

أنّ مجرّد تردّد التكليف (وجوب غسل) بين شخصين لا يوجب على أحدهما شيئا؛ إذ العبرة (ملاک) في الإطاعة والمعصية بتعلّق الخطاب بالمكلّف الخاصّ (معین)، فالجنب المردّد بين شخصين غير مكلّف بالغسل وإن ورد من الشارع: أنّه يجب الغسل على كلّ جنب؛ (علت غیر مکلف:) فإنّ كلا منهما شاكّ في توجّه هذا الخطاب إليه (کلا منهما)، فيقبح (عقلا) عقاب واحد من الشخصين يكون جنبا (در واقع) بمجرّد هذا الخطاب الغير المتوجّه إليه (واحد).

۶

نکته

اگر یکی از این دو شخص واجدی المنی یا شخص ثالثی یقین پیدا کند خطابی متوجه به او است، در این صورت:

اولا: مسئله از شک در مکلف خارج می‌شود.

ثانیا: مسئله در شک در مکلف به داخل می‌شود.

مرحوم شیخ برای ثانیا، دو مثال ذکر می‌کند:

مثال اول: مقدمه: این مثال بنا بر قول فقهائی است که داخل کردن جنب در مسجد، حرام است و همچنین بنا بر قول کسانی است که داخل کردن نجاست غیر متعدیه در مسجد حرام است.

حال مثال این است: اگر یکی از دو شخص واجدی المنی، دیگری را به دوش می‌گیرد و وارد مسجد می‌شود در اینجا حامل، سه صورت دارد:

صورت اول: حامل با علم تفصیلی متولد از علم اجمالی، مخالفت کرده است و آن جایی است که بر این حرکت حامل، هم عنوان دخول ثابت باشد یا عنوان ادخال ثابت باشد.

نظیر یک ظرف آب که یا غصب است یا نجس است و آن را می‌خورد، در اینجا یقین دارد مرتکب حرام شده است.

۷

تطبیق نکته

نعم، لو اتّفق لأحدهما أو لثالث علم بتوجّه خطاب إليه (احد یا ثالث) دخل في اشتباه متعلّق التكليف (شک در مکلف به) الذي تقدّم حكمه بأقسامه (شبهه حکیمه یا موضوعیه با خطاب تفصیلی مخالفت کند یا خطاب اجمالی).

ولا بأس بالإشارة إلى بعض فروع المسألة (داخل شدن در شک در مکلف به)؛ ليتّضح انطباقها (مسئله) على ما تقدّم في العلم الإجمالي بالتكليف (قواعد علم اجمالی).

فمنها: حمل أحدهما الآخر وإدخاله في المسجد للطواف أو لغيره (طواف)، بناء على تحريم إدخال الجنب أو إدخال النجاسة الغير المتعدّية:

الأقوى عدم الجواز مطلقا

والأقوى من هذه الوجوه : هو الوجه الثاني ، ثمّ الأوّل ، ثمّ الثالث.

هذا كلّه في اشتباه الحكم من حيث الفعل المكلّف به.

الاشتباه من حيث شخص المكلّف

وأمّا الكلام في اشتباهه من حيث الشخص المكلّف بذلك الحكم ، فقد عرفت أنّه :

يقع تارة في الحكم الثابت لموضوع واقعيّ مردّد بين شخصين ، كأحكام الجنابة المتعلّقة بالجنب المردّد بين واجدي المني.

وقد يقع في الحكم الثابت لشخص من جهة تردّده بين موضوعين ، كحكم الخنثى المردّد بين الذكر والانثى.

أمّا الكلام في الأوّل ، فمحصّله :

لو تردّد التكليف بين شخصين

أنّ مجرّد تردّد التكليف بين شخصين لا يوجب على أحدهما شيئا ؛ إذ العبرة في الإطاعة والمعصية بتعلّق الخطاب بالمكلّف الخاصّ ، فالجنب (١) المردّد بين شخصين غير مكلّف بالغسل وإن ورد من الشارع : أنّه يجب الغسل على كلّ جنب ؛ فإنّ كلا منهما شاكّ في توجّه هذا الخطاب إليه ، فيقبح عقاب واحد من الشخصين يكون جنبا بمجرّد هذا الخطاب الغير المتوجّه (٢) إليه.

لو اتّفق لأحدهما أو لثالث علم بتوجّه خطاب إليه

نعم ، لو اتّفق لأحدهما أو لثالث علم بتوجّه خطاب (٣) إليه دخل في اشتباه متعلّق التكليف الذي تقدّم حكمه بأقسامه.

__________________

(١) في (ت) و (ر) : «والجنب».

(٢) في (ر) و (م) : «الموجّه».

(٣) في (ص) : «الخطاب».

ولا بأس بالإشارة إلى بعض فروع المسألة ؛ ليتّضح انطباقها على ما تقدّم في العلم الإجمالي بالتكليف.

بعض فروع المسألة

فمنها : حمل أحدهما الآخر وإدخاله في المسجد للطواف أو لغيره ، بناء على تحريم إدخال الجنب أو إدخال النجاسة الغير المتعدّية :

فإن قلنا : إنّ الدخول والإدخال متحقّقان بحركة واحدة ، دخل في المخالفة (١) المعلومة تفصيلا وإن تردّد بين كونه من جهة الدخول أو الإدخال.

وإن جعلناهما متغايرين في الخارج كما في الذهن :

فإن جعلنا الدخول والإدخال راجعين إلى عنوان محرّم واحد ـ وهو القدر المشترك بين إدخال النفس وإدخال الغير ـ كان من المخالفة المعلومة للخطاب التفصيلي ، نظير ارتكاب المشتبهين بالنجس.

وإن جعلنا كلا منهما عنوانا مستقلا ، دخل في المخالفة للخطاب المعلوم بالإجمال الذي عرفت فيه الوجوه المتقدّمة.

وكذا من جهة دخول المحمول واستئجاره الحامل ـ مع قطع النظر عن حرمة الدخول والإدخال عليه أو فرض عدمها (٢) ـ ؛ حيث إنّه علم (٣) إجمالا بصدور أحد المحرّمين : إمّا دخول المسجد جنبا (٤) ، أو استئجار جنب للدخول في المسجد.

__________________

(١) كذا في (م) ، وفي غيرها زيادة : «القطعيّة».

(٢) لم ترد عبارة «مع قطع النظر ـ إلى ـ عدمها» في (ظ) ، (ل) و (م).

(٣) في (ت) و (ه) : «يعلم».

(٤) لم ترد «جنبا» في (ظ) ، (ل) و (م).