درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۵۴: مخالفت با علم اجمالی ۱۶

 
۱

خطبه

۲

ادامه نکته

اگر یکی از دو شخص (واجدی المنی فی ثوب المشترک)، دیگری را به دوش بگیرد و داخل در مسجد کند، دو بحث است.

بحث اول: نسبت حامل که سه صورت دارد:

صورت اول: حامل با علم تفصیلی متولد از علم اجمالی، مخالفت کرده است که در جایی است که بر حمل به طرف مسجد، هم عنوان دخول و هم عنوان ادخال در مسجد صادق باشد. این حرکت حرام است چون یا دخول جنب در مسجد است یا ادخال جنب در مسجد است که در هر دو صورت حرام است.

نظیر جایی که یک ظرف مایع است که یقین داریم یا غصبی است یا خمر است که اگر بخورد، کار حرامی انجام داده است.

صورت دوم: با خطاب تفصیلی مخالفت کرده است، در جایی که:

اولا: دخول و ادخال از نظر معنا و مصداق متغایر باشند، یعنی معنای دخول با ادخال فرق داشته باشند و مصداق آنها هم فرق داشته باشند و مشترک نباشد. نتیجه بر این حرکتی که حامل انجام می‌دهد و داخل مسجد می‌شود، به آن دخول گفته می‌شود و لازمه آن ادخال در مسجد است.

ثانیا: دخول و ادخال تحت یک عنوان محرم ادخال باشند و آن سبب شدن برای داخل کردن جنب در مسجد.

حال این حامل با یک خطاب تفصیلی به نام «لا تسبب لدخول الجنب فی المجسد» مخالفت کرده است چون این حامل سبب داخل کردن جنب در مسجد شده است یا خودش یا محمولش.

مثل انائین مشتبهین که هر دو را می‌خورد.

صورت سوم: با خطاب مردد مردد مخالفت کرده است، این در جایی است که:

اولا: دخول و ادخال از نظر معنا و مصداق متغایر باشند، یعنی معنای دخول با ادخال فرق داشته باشند و مصداق آنها هم فرق داشته باشند و مشترک نباشد.

ثانیا: دخول و ادخال تحت یک عنوان محرم ادخال نباشند.

در اینجا حامل یا با لا تَدخُل (خودش جنب باشد) مخالفت کرده یا با لا تُدخِل (محمول جنب باشد) مخالفت کرده.

نظیر جایی که می‌داند یا این زن حرام است یا این ظرف خمر است و هر دو را مرتکب شود.

بحث دوم: نسبت به محمول: اگر محمول حامل را اجیر کند برای دخول در مسجد، در اینجا محمول با یک خطاب مخالفت کرده که مردد بین دو خطاب است و آن این است «لا تَدخُل الجنب فی المجسد» اگر خودش جنب باشد و «لا تستاجر جنبا لدخول المسجد» اگر خودش جنب نباشد.

نکته: محمول در یک صورت با خطاب مردد مخالفت نکرده است و آن این است که اجیر گرفتن محمول از نظر جایز بودن و جایز نبودن، تابع حکم حامل است. چون حامل شک دارد داخل شدن در مسجد برای او جایز است یا خیر که اصل عدم جنابت جاری می‌شود و داخل شدن در مسجد برای او جایز می‌شود.

۳

تطبیق ادامه نکته

فمنها: حمل أحدهما (واجدی المنی فی ثوب المشترک) الآخر وإدخاله في المسجد للطواف أو لغيره (طواف، مثل نماز)، بناء على تحريم إدخال الجنب أو إدخال النجاسة الغير المتعدّية (مثل منی خشک شده):

فإن قلنا: إنّ الدخول والإدخال متحقّقان بحركة واحدة، دخل في المخالفة المعلومة تفصيلا (مخالفت تفصیلیه متولد از علم اجمالی) وإن تردّد (مخالفت معلومه تفصیلا) بين كونه (مخالفت) من جهة الدخول (اگر خودش جنب باشد) أو الإدخال (اگر محمول جنب باشد).

وإن جعلناهما (دخول و ادخال) متغايرين في الخارج (مصداق) كما في الذهن:

فإن جعلنا الدخول والإدخال راجعين إلى عنوان محرّم واحد ـ وهو (عنوان محرم واحد) القدر المشترك (قدر مشترک قریب) بين إدخال النفس وإدخال الغير ـ كان (مورد) من المخالفة المعلومة للخطاب التفصيلي (مخالفت با خطاب تفصیلی)، نظير ارتكاب المشتبهين بالنجس.

وإن جعلنا كلا منهما (دخول و ادخال) عنوانا مستقلا، دخل (مورد) في المخالفة للخطاب المعلوم بالإجمال (مخالفت با خطاب مردد) الذي (صفت مخالفت است) عرفت فيه (مخالفت) الوجوه المتقدّمة.

وكذا (مثل حامل در صورت سوم) من جهة دخول المحمول واستئجاره (محمول) الحامل ـ مع قطع النظر عن حرمة الدخول والإدخال عليه (حامل) أو فرض عدمها (حرمت دخول و ادخال بر حامل) ـ ؛ حيث إنّه (محمول) علم إجمالا بصدور أحد المحرّمين: إمّا دخول المسجد جنبا، أو استئجار جنب للدخول في المسجد.

إلاّ أن يقال بأنّ الاستئجار تابع لحكم الأجير (حامل)، فإذا لم يكن (اجیر) في تكليفه (اجیر) محكوما بالجنابة وابيح له (اجیر) الدخول في المسجد، صحّ استئجار الغير (محمول) له (اجیر).

۴

مثال دوم

مثال دوم: مقدمه: در جنابت دو نظریه است:

نظریه اول: جنابت، مانع واقعی از جواز اقتداء است. یعنی اقتداء کردن به کسی که در واقع جنابت دارد، جایز نیست چه بدانید و چه ندانید.

نظریه دوم: جنابت، مانع علمی از جواز اقتداء است. یعنی اقتداء کردن به کسی که می‌دانی جنابت دارد، اقتداء واجب نیست، چه در واقع جنابت داشته باشد یا نداشته باشد.

بعد از این مقدمه باید گفت: اگر شخص ثالثی در نماز به واجدی المنی فی ثوب المشترک اقتدا کند، مسئله سه صورت دارد:

صورت اول: یک نماز را به هر دو اقتداء می‌کند.

صورت دوم: شخص ثالث، دو نماز به هر دو اقتدا می‌کند.

صورت سوم: شخص ثالث، یک نماز را به یکی از دو نفر اقتدا می‌کند.

حال اگر جنابت، مانع واقعی باشد، در مسئله اول که مثل مخالفت با خطاب تفصیلی است و در مسئله دوم که مثل مخالفت با خطاب مردد کرده است و در مسئله سوم که مثل ارتکاب احد المشتبهین است، نماز در هر سه صورت باطل است.

اما اگر جنابت، مانع علمی بود، در هر سه صورت نماز صحیح است. چون ماموم علم به جنابت امام ندارد و حکم ظاهری نسبت به هر شخصی، حکم واقعی نسبت به دیگری محسوب می‌شود.

۵

تطبیق مثال دوم

ومنها (فروع): اقتداء الغير بهما (واجدی المنی فی ثوب المشترک) في صلاة أو صلاتين:

فإن قلنا بأنّ عدم جواز الاقتداء من أحكام الجنابة الواقعيّة، كان الاقتداء بهما (واجدی المنی) في صلاة واحدة موجبا للعلم التفصيلي ببطلان الصلاة، والاقتداء بهما (واجدی المنی) في صلاتين من قبيل ارتكاب الإناءين، والاقتداء بأحدهما (واجدی المنی) في صلاة واحدة كارتكاب أحد الإناءين.

وإن قلنا: إنّه يكفي في جواز الاقتداء عدمُ جنابة الشخص (شخص امام) في حكم نفسه (شخص)، صحّ الاقتداء في صلاة فضلا عن صلاتين؛ لأنّهما (واجدی المنی) طاهران بالنسبة إلى حكم الاقتداء.

والأقوى: هو (اقوی) الأوّل (اقتدا جایز نیتس)؛ لأنّ الحدث (جنابت) مانع واقعي لا علمي.

ولا بأس بالإشارة إلى بعض فروع المسألة ؛ ليتّضح انطباقها على ما تقدّم في العلم الإجمالي بالتكليف.

بعض فروع المسألة

فمنها : حمل أحدهما الآخر وإدخاله في المسجد للطواف أو لغيره ، بناء على تحريم إدخال الجنب أو إدخال النجاسة الغير المتعدّية :

فإن قلنا : إنّ الدخول والإدخال متحقّقان بحركة واحدة ، دخل في المخالفة (١) المعلومة تفصيلا وإن تردّد بين كونه من جهة الدخول أو الإدخال.

وإن جعلناهما متغايرين في الخارج كما في الذهن :

فإن جعلنا الدخول والإدخال راجعين إلى عنوان محرّم واحد ـ وهو القدر المشترك بين إدخال النفس وإدخال الغير ـ كان من المخالفة المعلومة للخطاب التفصيلي ، نظير ارتكاب المشتبهين بالنجس.

وإن جعلنا كلا منهما عنوانا مستقلا ، دخل في المخالفة للخطاب المعلوم بالإجمال الذي عرفت فيه الوجوه المتقدّمة.

وكذا من جهة دخول المحمول واستئجاره الحامل ـ مع قطع النظر عن حرمة الدخول والإدخال عليه أو فرض عدمها (٢) ـ ؛ حيث إنّه علم (٣) إجمالا بصدور أحد المحرّمين : إمّا دخول المسجد جنبا (٤) ، أو استئجار جنب للدخول في المسجد.

__________________

(١) كذا في (م) ، وفي غيرها زيادة : «القطعيّة».

(٢) لم ترد عبارة «مع قطع النظر ـ إلى ـ عدمها» في (ظ) ، (ل) و (م).

(٣) في (ت) و (ه) : «يعلم».

(٤) لم ترد «جنبا» في (ظ) ، (ل) و (م).

إلاّ أن يقال بأنّ الاستئجار تابع لحكم الأجير ، فإذا لم يكن (١) في تكليفه محكوما بالجنابة وابيح له الدخول في المسجد ، صحّ استئجار الغير له.

ومنها : اقتداء الغير بهما في صلاة أو صلاتين :

فإن قلنا بأنّ عدم جواز الاقتداء من أحكام الجنابة الواقعيّة ، كان الاقتداء بهما في صلاة واحدة موجبا للعلم التفصيلي ببطلان الصلاة ، والاقتداء بهما في صلاتين من قبيل ارتكاب الإناءين ، والاقتداء بأحدهما في صلاة واحدة كارتكاب أحد الإناءين.

وإن قلنا : إنّه يكفي في جواز الاقتداء عدم جنابة الشخص في حكم نفسه ، صحّ الاقتداء في صلاة فضلا عن صلاتين ؛ لأنّهما طاهران بالنسبة إلى حكم الاقتداء.

والأقوى : هو الأوّل ؛ لأنّ الحدث مانع واقعي لا علمي.

نعم ، لا إشكال في استئجارهما لكنس المسجد فضلا عن استئجار أحدهما ؛ لأنّ صحّة الاستئجار تابعة لإباحة الدخول لهما لا للطهارة الواقعيّة ، والمفروض إباحته لهما.

وقس على ما ذكرنا جميع ما يرد عليك ، مميّزا بين الأحكام المتعلّقة بالجنب من حيث الحدث الواقعي ، وبين الأحكام المتعلّقة بالجنب من حيث إنّه مانع ظاهريّ للشخص المتّصف به.

أحكام الخنثى

وأمّا الكلام في الخنثى :

فيقع تارة في معاملتها مع غيرها من معلوم الذكوريّة والانوثيّة أو

__________________

(١) في (ر) و (ص) زيادة : «هو».