درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۴۸: کتاب اللعان ۵: شرائط لعان ۵

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

شرایط زنی که مورد لعان واقع می‌شود

شرایط زنی که مورد لعان واقع می‌شود

  • بلوغ
  • عقل
  • سلامت از صمم (کر) و خرس (لال):

توضیح: یعنی اگر زوج، زوجة صماء یا خرساء را لعان کند، هم این لعان واقع نمی‌شود و هم زوجة بر زوج، حرام ابدی می‌شود. دلیل بر این مطلب نیز روایاتی است.

نکته: روایاتی که در این باب به آن‌ها استشهاد شده است، در مورد «قذف» است و «نفی ولد» را شامل نمی‌شود.

سؤال: اگر زوج، به سبب «نفی ولد»، زوجة اش را لعان کرد، تکلیف چیست؟

پاسخ: دو وجه دارد:

الف) لعان واقع می‌شود: زیرا روایتی که بگوید لعان در نفی ولد وجود ندارد، نداریم (روایات فقط شامل نهی از قذف زوجة صماء و خرساء هستند) و از طرفی اصل اولیه این است که لعان برای همه در نفی ولد ثابت است. لذا لعان برای صماء خرساء در نفی ولد تحت عمومات باقی می‌ماند.

ب) لعان واقع نمی‌شود: زیرا نفی ولد با قذف در حکم مساوی هستند. لذا وقتی حکم برای یکی ثابت شد، برای دیگری نیز ثابت است.

نظر شهید ثانی: در نفی ولد زوجة صماء و خرساء، لعان واقع می‌شود. به همان دلیلی که قائلین به این قول مطرح کردند. یعنی آیات و روایاتی که شامل صحت لعان می‌شوند، عام هستند و تنها یک مورد خارج شده است و آن لعان زوجة صماء و خرساء برای «قذف» است. لذا سایر موارد تحت عمومات باقی می‌مانند. ثانیا کسانی که گفتند قذف با نفی ولد در حکم مساوی اند، درست نیست. زیرا در تمامی احکام این دو مورد با یکدیگر مساوی نیستند.

  • زوجة باید به عقد دائم، به نکاح زوج در آمده باشد. زیرا ولد زوجة متعه، با «نفی زوج» بدون لعان منتفی می‌شود.

نکته۱: اگر لعان به سبب قذف بود، در زوجة متعه‌ای نیز واقع می‌شود (نظر مصنف). زیرا مانعی از ثبوت لعان، در این مورد وجود ندارد و آیه و روایات، لعان را نسبت به همه موارد جاری می‌دانند.

نکته۲: مصنف در اینجا، قاطعانه فرمودند «لعان به سبب قذف در زوجة متعه‌ای واقع می‌شود». ولی در صفحه ۲۴۲ در کتاب النکاح، همین بحث را مطرح فرمودند ولی حکم قاطعانه این ندادند و فرمودند «و قیل کذا...». شهید ثانی نسبت به این عملکرد شهید اول اعتراض کرده‌اند.

نظر شهید ثانی: لعان در زوجة متعه‌ای، مطلقا جاری نمی‌شود (چه به سبب نفی ولد و چه به سبب قذف) و عام بودن آیات و روایات دلیل بر داخل بودن زوجه متعه‌ای در حد قذف نمی‌شود! زیرا آیات و روایات تخصیص خورده‌اند به واسطه روایتی)

۴

تطبیق شرایط زنی که مورد لعان واقع می‌شود

ولو قذف (زوج) الصمّاء والخرساء حرمتا (صماء و خرساء) (این که ایشان فرمود _حرمتا_ نشان می‌دهد قائل به تفکیک این دو مورد از یکدیگر بوده است. یعنی لزوما هر کری، لال نیست) عليه (زوج) أبداً ولا لعان (اگر نتواند به واسطه لعان قذف را ساقط کند، حد قذف نیز میخورد). وفي لعانهما لنفي الولد وجهان (آیا می‌توان صماء و خرساء را به سبب نفی ولد لعان کرد؟ دو وجه دارد:): (دلیل ثبوت لعان برای نفی ولد:) من عدم النصّ فيرجع إلى الأصل (عموم آیات و روایات) (نصی نداریم که بگوید برای نفی ولد صماء و خرساء لعانی ثابت نیست پس تحت اصل جواز لعان باقی می‌مانند)، و (دلیل عدم ثبوت لعان برای نفی ولد:) مساواته للقذف في الحكم (چون حکم قذف و نفی ولد در بسیاری از موارد یکسان است، پس در اینجا هم چون لعان در قذف نداریم، در نفی ولد هم نداریم). والأوجه الأوّل (لعان ثابت است)؛ لعموم النصّ ومنع المساواة مطلقاً (نمی‌توان مطلقا قائل شد که حکم لعان قذف و نفی ولد یکی است)، وقد تقدّم البحث في ذلك (مسئله۱۰: صفحه ۲۱۸ تا ۲۲۰ در کتاب النکاح).

﴿ والدوام (زوجة باید به عقد دائم به ازدواج زوج در آمده باشد) ﴾ فلا يقع (لعان) بالمتمتّع بها لأنّ ولدها (زوجة متعه‌ای) ينتفي بنفيه (زوج) من غير لعان (اگر زوجة متعه‌ای باشد، همین که زوج گفت: این بچه من نیست، ولد از او نفی می‌شود و نیازی به لعان نیست) ﴿ إلّاأن يكون اللعان لنفي الحدّ (یعنی لعان به سبب حد قذف در زوجة متعه‌ای واقع می‌شود) ﴾ بسبب القذف فيثبت (لعان)؛ لعدم المانع مع عموم النصّ (شامل زوجة متعه‌ای هم می‌شود) وهذا جزمٌ من المصنّف بعد التردّد (در اینجا مصنف قاطعانه حکم این مسئله را بیان کردند ولی قبلا این قول را نسبت به قیل دادند که نشان دهنده تردید ایشان است)؛ لأنّه (مصنف) فيما سلف نسب الحكم به إلى قول (تعبیر به قیل کردند در صفحه ۲۴۲: ولا لعان إلّا في القذف بالزنا على قول) وقد تقدّم أنّ الأقوى عدم ثبوت اللعان بالمتمتّع بها مطلقاً (یعنی هم در جایی که به سبب قذف باشد و هم در جایی که به سبب نفی ولد باشد) وأنّ المخصّص للآية صحيحة ابن سنان عن الصادق عليه‌السلام (صحيحة ابن سنان عن الصادق عليه‌السلام: لا يلاعن الحرّ الأمة ولا الذمّيّة، ولا التي يتمتّع بها).

۵

شرط مدخولة بودن زوجة

سؤال: آیا زوجة ای که قرار است مورد لعان واقع شود، باید «مدخول بها» باشد؟

پاسخ: در شرط بودن یا نبودن دخول، دو نظر وجود دارد:

الف) دخول شرط نیست: یعنی حتی اگر زوجة مدخوله هم نباشد، باز لعان برای او واقع می‌شود. به دلیل عموم آیه «والذین یرمون ازواجهم..» که شامل زوجة غیر مدخول بها هم می‌شود.

ب) دخول شرط است: زیرا عمومیت آیه تخصیص خورده است به روایتی: (محمّد بن مصادف قال: «قلت لأبي عبد اللّٰه عليه‌السلام: ما تقول في رجل لاعن امرأته قبل أن يدخل بها؟ قال: لا يكون ملاعناً حتّى يدخل بها، يُضرب حدّاً وهي امرأته»)

نظر شهید ثانی: روایتی که قائلین قول دوم مطرح کردند، ضعیف السند است. «محمد بن مصادف» یا ضعیف است یا متوقف فیه است. لذا نمی‌توان با این روایت ضعیف، عموم آیه را تخصیص زد.

اشکال: اگر بخواهیم قائل شویم که «لعان در غیر مدخول بها ثابت است مطلقا» به مشکل می‌خوریم. زیرا یکی از اسباب لعان نفی ولد است و نفی ولد در زوجة غیر مدخول بها اصلا معنی ندارد. لذا تفصیل ابن ادریس در اینجا درست است:

لعان در زوجة غیر مدخول بها دو صورت دارد:

۱) لعان به سبب قذف: واقع می‌شود و صحیح است.

۲) لعان به سبب نفی ولد: نیازی به لعان نیست!

۶

تطبیق شرط مدخوله بودن زوجة

﴿ وفي ﴾ اشتراط ﴿ الدخول ﴾ بالزوجة في لعانها ﴿ قولان ﴾ (در اینکه مدخوله بودن زوجة در لعان او شرط است یا نه، دو قول وجود دارد:) مأخذهما (قولان) (دلیل عدم اشتراط دخول:) عموم الآية، فإنّ لِأَزْوٰاجِهِمْ فيها جمع مضاف (جمع مضاف دلالت بر عمومیت دارد)، فيعمّ المدخول بها وغيرها، و (دلیل اشتراط دخول:) تخصيصها برواية محمّد بن مصادف قال: «قلت لأبي عبد اللّٰه عليه‌السلام: ما تقول في رجل لاعن امرأته قبل أن يدخل بها؟ قال: لا يكون ملاعناً حتّى يدخل بها، يُضرب حدّاً وهي امرأته» والمستند إليه (کسی که روایت به او استناد داده شده است یعنی محمد بن مصادف) ضعيف أو متوقّف فيه (برخی از رجالیون محمد بن مصادف را ضعیف می‌دانند و برخی در او توقف کرده‌اند)، فالتخصيص غير متحقّق (نمی‌توان با چنین روایت ضعیفی، عموم آیه را تخصیص زد). ولكن يشكل ثبوته مطلقاً (ثابت بودن لعان در زوجة غیر مدخوله به صورت مطلق مشکل است) لأنّ ولد غير المدخول بها لا يُلحق بالزوج (نفی ولد به واسطه لعان اصلا در زوجة غیر مدخول بها معنی ندارد! زیرا زوج می‌تواند بدون لعان هم نفی چنین ولدی را از خود کند)، فكيف يتوقّف نفيه على اللعان؟ نعم يتمّ ذلك في القذف بالزنا.

فالتفصيل (نسیت به قذف لعان وجود دارد ولی نسبت به نفی ولد لعان وجود ندارد) كما ذهب إليه ابن إدريس حسن، لكنّه حمل اختلاف الأصحاب عليه (یعنی اختلاف اصحاب حمل بر این تفصیل می‌شود). وهو صلح من غير تراضي الخصمين (این حمل ابن ادریس صحیح نیست. زیرا خود اصحاب این ادعای ابن ادریس را قبول ندارند)؛ لأنّ النزاع معنويّ، لا لفظيّ بين الفريقين، بل النزاع لا يتحقّق إلّافي القذف؛ للإجماع على انتفاء الولد عند عدم اجتماع شروط اللحوق بغير لعان، وإن كان كلامهم هنا مطلقاً.

وفي جواز التصريح به نظر؛ لانتفاء الفائدة مع التعريض بالقذف ، وإن (١) لم يحصل التصريح.

﴿ ويعتبر في الملاعنة الكمال والسلامة من الصمم والخرس فلو قذف الصغيرة فلا لعان ، بل يُحدّ إن كانت في محلّ الوطء كبنت الثماني ، وإلّا عُزّر خاصّة للسبّ؛ لتيقّن (٢) كذبه.

ولو قذف المجنونة بزنا أضافه إلى حالة الجنون عُزّر ، أو حالة الصحّة فالحدّ ، وله إسقاطه باللعان بعد إفاقتها. وكذا لو نفى ولدها.

ولو قذف الصمّاء والخرساء حرمتا عليه أبداً ولا لعان. وفي لعانهما لنفي الولد وجهان : من عدم النصّ فيرجع إلى الأصل ، ومساواته للقذف في الحكم. والأوجه الأوّل؛ لعموم النصّ ومنع المساواة مطلقاً ، وقد تقدّم البحث في ذلك.

﴿ والدوام فلا يقع بالمتمتّع بها (٣) لأنّ ولدها ينتفي بنفيه من غير لعان ﴿ إلّاأن يكون اللعان لنفي الحدّ بسبب القذف فيثبت؛ لعدم المانع مع عموم النصّ وهذا جزمٌ من المصنّف بعد التردّد؛ لأنّه فيما سلف نسب الحكم به إلى قول (٤) وقد (٥) تقدّم أنّ الأقوى عدم ثبوت اللعان بالمتمتّع بها مطلقاً (٦) وأنّ المخصّص للآية صحيحة ابن سنان عن الصادق عليه‌السلام (٧).

__________________

(١) في سوى (ع) : إن ـ بدون الواو ـ.

(٢) في نسخة بدل (ر) : المتيقّن.

(٣) في (ع) ونسخة بدل (ش) : فلا يثبت بالمتمتّع بها ، وفي (ف) : فلا يثبت في المتمتّع بها.

(٤) سلف في الصفحة ٢٤٢.

(٥) لم يرد (قد) في (ع) و (ف).

(٦) سواء كان لنفي الحدّ أو لنفي الولد.

(٧) الوسائل ١٥ : ٥٩٦ ، الباب ٥ من أبواب اللعان ، الحديث ٤.

﴿ وفي اشتراط ﴿ الدخول بالزوجة في لعانها ﴿ قولان (١) مأخذهما عموم الآية ، فإنّ لِأَزْوٰاجِهِمْ فيها جمع مضاف ، فيعمّ المدخول بها وغيرها ، وتخصيصها برواية محمّد بن مصادف قال : «قلت لأبي عبد اللّٰه عليه‌السلام : ما تقول في رجل لاعن امرأته قبل أن يدخل بها؟ قال : لا يكون ملاعناً حتّى يدخل بها ، يُضرب حدّاً وهي امرأته» (٢) والمستند إليه (٣) ضعيف أو متوقّف فيه ، فالتخصيص غير متحقّق. ولكن يشكل ثبوته مطلقاً (٤) لأنّ ولد غير المدخول بها لا يُلحق بالزوج ، فكيف يتوقّف نفيه على اللعان؟ نعم يتمّ ذلك في القذف بالزنا.

فالتفصيل كما ذهب إليه ابن إدريس (٥) حسن ، لكنّه حمل اختلاف الأصحاب عليه. وهو صلح من غير تراضي الخصمين؛ لأنّ النزاع معنويّ ، لا لفظيّ بين الفريقين ، بل النزاع لا يتحقّق إلّافي القذف؛ للإجماع على انتفاء الولد عند عدم اجتماع شروط اللحوق بغير لعان ، وإن كان كلامهم هنا مطلقاً.

﴿ ويثبت اللعان ﴿ بين الحرّ و زوجته ﴿ المملوكة لنفي الولد أو نفي ﴿ التعزير بقذفها؛ للعموم وصحيحة محمّد بن مسلم عن الباقر عليه‌السلام قال :

__________________

(١) القول بالاشتراط للشيخ في الخلاف ٥ : ٤٩ ، المسألة ٦٩ ، والنهاية : ٥٢٢ ، والقاضي في المهذّب ٢ : ٣٠٩ ، وابن حمزة في الوسيلة : ٣٣٦ ، وابن زهرة في الغنية : ٣٧٨ ، وغيرهم. والقول بعدم الاشتراط منسوب في غاية المرام ٣ : ٣٣٦ إلى المفيد والعلّامة في القواعد ولم نعثر عليه في المقنعة ، وانظر القواعد ٣ : ١٨٦.

(٢) الوسائل ١٥ : ٥٩٢ ، الباب ٢ من أبواب اللعان ، الحديث ٨.

(٣) يعني «محمّد بن مصادف» ، وفي التهذيب والوسائل : «محمّد بن مضارب».

(٤) أي بمقتضى العموم بحيث يدخل فيه نفيُ ولدِ غير المدخول بها.

(٥) التفصيل بين القذف ، فلا يشترط الدخول وبين نفي الولد فيشترط. السرائر ٢ : ٦٩٨.