درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۴۰: کتاب الایلاء ۶: شرائط ایلاء ۲

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

خلاصه جلسه قبل

در جلسه قبل، دو اختلاف از اختلافاتی که بین زوجین به وجود می‌آید مطرح شد.

اختلاف اول در این بود که زوجین در انقضاء مدت چهار ماهی که حاکم مهلت داده اختلاف داشته باشند.

اختلاف دوم در این بود که:

اگر زوجین در زمان وقوع ایلاء اختلاف کنند، در این صورت قول کسی که قائل به تاخّر ایلاء است مقدم می‌شود.

سپس بیان کردیم که در اختلاف اول، مدعی انقضاء مدت معیّن شده توسط حاکم، همیشه زوجة است. یعنی همیشه منکر در اختلاف اول زوجة است (زیرا اگر زوج بخواهد مدعی انقضاء باشد ادعایش به ضرر خودش است و معمولا اتفاق نمی‌افتد). ولی در اختلاف دوم، ممکن است ادعای تقدم و تاخّر، توسط هر کدام از طرفین واقع شود. یعنی دو صورت متصور است:

۱) زوجة بگوید زمان ایلاء متاخر است ولی مرد بگوید زمان ایلاء مقدم بوده است. (بحث این صورت گذشت)

۴

تتمه اختلاف دوم

۲) مرد ادعای تاخر می‌کند. مثلا زوج میگوید: «ایلاء در خرداد انجام شد. لذا الآن که در شهریور هستیم هنوز فرصت ۴ ماهه حاکم تمام نشده است» (البته با فرض اینکه ما فرصت ۴ ماه را از زمان ایلاء بدانیم و نه مرافعه). اما زوجة می‌گوید «ایلاء در فروردین ماه بوده است. یعنی ۴ ماه فرصت حاکم تمام شده است».

۵

تطبیق تتمه اختلاف دوم

وقد يدّعي (زوج) تأخّره (ایلاء. مثلا می‌گوید من خرداد ماه ایلاء کردم) على وجه لا تتمّ الأربعة المضروبة (به صورتی که هنوز ۴ ماه تعیین شده توسط حاکم، تمام نشده باشد) لئلّا يُلزَم إذا جعلنا مبدأها من حين الإيلاء، وتدّعي هي (زوجة) تقدّمه (ایلاء. مثلا می‌گوید تو فروردین ماه مرا ایلاء کردی) لتتمّ (تا ۴ ماه تعیین شده توسط حاکم تمام شود).

۶

ایلاء خصیّ و مجبوب

ایلاء شخص خصیّ و مجبوب، صحیح است.

معنی خصی و مجبوب: در صفحه ۲۸۷ معنی خصاء اینگونه بیان شد: «وهو سلّ الاُنثيين (بیرون کشیدن بیضتین) وإن أمكن الوطء (حتی اگر امکان وطی باشد)»/ جبّ را نیز تعریف کردند: «وهو قطع مجموع الذكر، أو ما لا يبقى معه قدر الحشفة». البته در مجبوب در صورتی ایلاء صحیح است که مقداری از ذَکَر مانده باشد که تحقق طی ممکن باشد.

سؤال۱: اگر امکان وطی، از خصیّ و مجبوب وجود نداشت، حکم چیست؟

پاسخ: دو نظر است:

۱) شهید اول + جماعتی: ایلاء صحیح است. به دلیل:

  • عمومیت آیه شریفه «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ».
  • اطلاق روایات: «اَلْمُؤْلِي يُوقَفُ بَعْدَ اَلْأَرْبَعَةِ اَلْأَشْهُرِ فَإِنْ شَاءَ إِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ فَإِنْ عَزَمَ اَلطَّلاَقَ فَهِيَ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ أَمْلَكُ بِرَجْعَتِهَا.» واژه المولی، اطلاق دارد.

۲) شهید ثانی: ایلاء واقع نمی‌شود. زیرا متعلق یمین ممنوع است. زوج دارد قسم میخورد که وطی نکند! اصلا نمی‌تواند وطی کند! متعلق یمین باید ممکن باشد. ضمنا یکی از شرایط ایلاء «اضرار به زوجة توسط ایلاء» بود. حال آنکه در اینجا، قسم نمی‌تواند برای اضرار به زوجة باشد زیرا کلا امکان وطی را ندارد.

سؤال۲: اگر قائل شدیم که در مجبوب، حتی اگر امکان وطی ندارد، ایلاء او صحیح است (قول شهید اول)، فئة او به چیست؟

پاسخ: فئة این چنین شخصی، وطی بالفعل نیست! زیرا امکان چنین عملی را ندارد. بلکه همین که اظهار عزم و اراده بر وطی کند، کافی است. این شرط، در شخصی که به طور کلی توانایی وطی دارد ولی بالفعل به خاطر دلیلی (مثلا مریضی) نمی‌تواند وطی کند نیز وجود دارد.

۷

تطبیق ایلاء خصیّ و مجبوب

﴿ ويصحّ الإيلاء من الخصيّ (کسی که بیضتین او کشیده شده است) والمجبوب (مقطوع الذَکَر) ﴾ إذا بقي منه (المجبوب) قدر يمكن معه الوطء إجماعاً (صحت ایلاء از خصی و مجبوب، اجماعی است)، ولو لم يبقَ ذلك (اگر مقداری باقی نمانده باشد که امکان وطب به واسطه آن مقدار باشد) فكذلك (یصح الایلاء) عند المصنّف وجماعة لعموم الآيات (۲۲۶ بقره: لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ) وإطلاق الروايات (اَلْمُؤْلِي يُوقَفُ بَعْدَ اَلْأَرْبَعَةِ اَلْأَشْهُرِ فَإِنْ شَاءَ إِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ فَإِنْ عَزَمَ اَلطَّلاَقَ فَهِيَ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ أَمْلَكُ بِرَجْعَتِهَا).

و (نظر شهید ثانی:) الأقوى عدم الوقوع (ایلاء شخصی که امکان وطی ندارد، واقع نمی‌شود)؛ لأنّ متعلّق اليمين ممتنع، كما لو حلف أن لا يصعد إلى السماء (مثل شخصی که قسم میخورد که در آسمان پرواز نکند)، ولأنّ شرطه الإضرار بها (در ایلاء شرط است که زوج باید قصد اضرار به زوجة را داشته باشد) وهو (اضرار به زوجة) غير متصوّر هنا.

﴿ وفئته (مجبوبی که امکان وطی ندارد) ﴾ على تقدير وقوعه منه (البته طبق آن قولی که ایلاء مجبوب را در صورت عدم امکان وطی، صحیح می‌دانست) ﴿ العزم على الوطء مظهراً له (عزم بر وطی داشته باشد و این تصمیم را اظهار کند) ﴾ أي للعزم عليه ﴿ معتذراً من عجزه (بگوید که من چنین عذری دارم)، وكذا ﴾ فئة الصحيح (غیر مجبوب) ﴿ لو انقضت المدّة وله مانع من الوطء ﴾ عقليّ كالمرض، أو شرعيّ كالحيض، أو عاديّ كالتعب والجوع (گشنگی) والشبع (سیری).

۸

احتساب زمان ایلاء

مولی، وقتی وطی می‌کند، کفاره بر او لازم می‌شود (یعنی تا قبل از وطی، کفاره دادن لازم نیست). فرقی هم بین صُوَر مختلف نیست که عبارتند از:

۱) گاهی وطی در مدت ۴ ماه تربص است.

۲) گاهی وطی قبل از ۴ ماه است (البته اگر ۴ ماه را از زمان مرافعه حساب کنیم)

۳) گاهی وطی بعد از مدت ۴ ماه است.

به هر حال فرقی نمی‌کند و در همه این موارد کفاره واجب است. (البته این موارد غیر از صورتی است که خود زوج، زمانی را مشخص کرده است و بعد آن زمان تمام شده است). علت این حکم، حَنث قسم است (یعنی شکستن قسم).

اشکال: صورت سوم، اختلافی است. مثلا حاکمی به زوج ۴ ماه وقت می‌دهد. حالا بعد از گذشت ۴ ماه، حاکم به زوج گفت «یا باید وطی کنی و یا باید طلاق بدهی». در حکم این صورت علما اختلاف کرده‌اند:

الف) شیخ طوسی: کفاره واجب نیست. زیرا اولا اصالت البرائة داریم/ ثانیا این وطی به خاطر الزام حاکم انجام شده است و چون امر حاکم است، نمی‌تواند حرام باشد.

ب) شهید ثانی: کفاره واجب است. زیرا اولا: حَنث قسم در این مورد نیز صادق است / ثانیا: آیه شریفه بین این صورت با سایر صُوَر فرقی قائل نشده است./ ثالثا: روایت داریم «قَالَ يُوقَفُ فَإِنْ عَزَمَ اَلطَّلاَقَ بَانَتْ مِنْهُ وَ عَلَيْهَا عِدَّةُ اَلْمُطَلَّقَةِ، وَ إِلاَّ كَفَّرَ يَمِينَهُ وَ أَمْسَكَهَا»

سؤال: وقتی حاکم به زوج ۴ ماه مهلت می‌دهد، ابتدای ۴ ماه از کجاست؟ آیا از ابتدای ایلاء مرد است؟ یا از ابتدای مرافعه زوجة است؟

پاسخ: دو نظر است:

مشهور: ۴ ماه از «حین مرافعه» زوجة حساب می‌شود (همانند ظهار). زیرا:

  • تعیین مدت در اختیار حاکم است و قبل از مرافعه چیزی بر عهده حاکم نیست.
  • وطی حق زوجة است، لذا احقاق این حق، منوط به مطالبه اوست و قبل از آن معنا ندارد.
  • در صورت شک کردن در این حکم (حاکم شک کند که ۴ ماه از اول ایلاء است یا از زمان مرافعه) استصحاب عدم جواز حبس زوج می‌کنیم.

برخی: ۴ ماه از «حین الایلاء» محاسبه می‌شود. زیرا:

  • ظاهر آیه ایلاء «لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ»
  • روایات
۹

تطبیق احتساب زمان ایلاء

﴿ ومتى وطئ ﴾ المُؤلي ﴿ لزمته الكفّارة (وقتی ایلاء کننده وطی کند، کفاره بر او لازم می‌شود)، سواء كان (وطی) في مدّة التربّص (یعنی در مدت ۴ ماهی که فرصت دارد وطی کند) ﴾ أو قبلها (مدت تربص) لو جعلناها من حين المرافعة (اگر این ۴ ماه را از زمان مرافعه حساب کنیم زیرا در صورتی که از حین ایلاء باشد اصلا معنی ندارد) ﴿ أو بعدها (مدت تربص) ﴾ لتحقّق الحنث (دلیل لزوم کفاره) في الجميع، وهو (لزوم کفاره) في غير الأجير (اخیر درست است و نه اجیر) موضع وفاق، ونفاها (کفاره) فيه (مورد اخیر) الشيخ في المبسوط (اول:) لأصالة البراءة، و (دوم:) أمره به المنافي للتحريم الموجب للكفّارة (خود حاکم امر به این وطی کرده است و حاکم شرع نمی‌تواند به امری حرام دستور دهد). والأصحّ أنّه كغيره (نظر شهید ثانی: صورت آخر، همانند سایر صور است و کفاره در آن واجب است)؛ (اولا:) لما ذُكر (در این مورد هم حنث صورت گرفته است) و (ثانیا) لقوله تعالى: (ذٰلِكَ كَفّٰارَةُ أَيْمٰانِكُمْ إِذٰا حَلَفْتُمْ) ولم يفصّل (آیه بین دو صورت اول و صورت سوم فرقی قائل نشده است)، و (ثالثا:) لقول الصادق عليه‌السلام في من آلى من امرأته فمضت أربعة أشهر: «يوُقف فإن عزم الطلاق بانت منه، وإلّا كفّر [عن] يمينه وأمسكها» (حضرت نسبت به زنی که ۴ ماه از طلاقش گذشته است فرمودند باید کفاره داد).

(مدت ایلاء از چه زمانی شروع می‌شود؟ پاسخ:) ﴿ ومدّة الإيلاء (مبتدا) من حين الترافع (خبر) ﴾ في المشهور كالظهار (در ظهار هم از حین ترافع حساب می‌شد)؛ لأنّ ضرب المدّة إلى الحاكم فلا يُحكم بها قبلها (تعیین مدت با حاکم است و لذا با قبل از آن کاری نداریم)، ولأنّه (وطی) حقّها (زوجة) فيتوقّف (وطی) على مطالبتها (زوجة)، ولأصالة (استصحاب) عدم التسلّط على الزوج بحبس وغيره قبل تحقّق السبب (تحقق سبب به صورت یقینی وقتی اتفاق می‌افتد که ۴ ماه از حین مرافعه بگذرد).

وقيل من حين الإيلاء عملاً بظاهر الآية حيث رتّب التربّص عليه من غير تعرّض للمرافعة، وكذا الأخبار وقد تقدّم في الخبر السابق ما يدلّ عليه. وفي حسنة بريد عن الصادق عليه‌السلام قال: «لا يكون إيلاء ما لم يمض أربعة أشهر، فإذا مضت وُقِفَ، فإمّا أن يفيء، وإمّا أن يعزم على الطلاق» فعلى هذا لو لم ترافعه حتّى انقضت المدّة أمره بأحد الأمرين منجّزاً.

 بأحد الأمرين ، ولا يتوجّه كونها منه. أمّا الثاني (١) فيمكن وقوعها من كلّ منهما ، فتدّعي هي تأخّر زمانه إذا كان مقدّراً بمدّة لم تمضِ قبل المدّة المضروبة فترافعه ليُلزَم بأحدهما ، ويدّعي تقدّمه على وجه تنقضي مدّته قبل المدّة المضروبة ليسلم من الإلزام بأحدهما. وقد يدّعي تأخّره على وجه لا تتمّ الأربعة المضروبة لئلّا يُلزَم إذا جعلنا مبدأها من حين الإيلاء ، وتدّعي هي تقدّمه لتتمّ.

﴿ ويصحّ الإيلاء من الخصيّ والمجبوب إذا بقي منه قدر يمكن معه الوطء إجماعاً ، ولو لم يبقَ ذلك فكذلك عند المصنّف وجماعة (٢) لعموم الآيات (٣) وإطلاق الروايات (٤).

والأقوى عدم الوقوع؛ لأنّ متعلّق اليمين ممتنع ، كما لو حلف أن لا يصعد إلى السماء ، ولأنّ شرطه الإضرار بها وهو غير متصوّر هنا.

﴿ وفئته على تقدير وقوعه منه ﴿ العزم على الوطء مظهراً له أي للعزم عليه ﴿ معتذراً من عجزه ، وكذا فئة الصحيح ﴿ لو انقضت المدّة وله مانع من الوطء عقليّ كالمرض ، أو شرعيّ كالحيض ، أو عاديّ كالتعب والجوع والشبع.

﴿ ومتى وطئ المُؤلي ﴿ لزمته الكفّارة ، سواء كان في مدّة التربّص أو قبلها لو جعلناها من حين المرافعة ﴿ أو بعدها لتحقّق الحنث في الجميع ،

__________________

(١) أي الاختلاف الثاني.

(٢) مثل : الشيخ في المبسوط ٥ : ١٤٢ ـ ١٤٣ ، والمحقّق في الشرائع ٣ : ٨٤ ، والعلّامة في القواعد ٣ : ١٧٥ ، والإرشاد ٢ : ٥٧ ، والتحرير ٤ : ١١١.

(٣) مثل الآية ٢٢٦ من سورة البقرة.

(٤) اُنظر الوسائل ١٥ : ٥٤٣ ، الباب ١٠ من أبواب الإيلاء وغيره.

وهو في غير الأجير موضع وفاق ، ونفاها فيه الشيخ في المبسوط (١) لأصالة البراءة ، وأمره به المنافي للتحريم الموجب للكفّارة. والأصحّ أنّه كغيره؛ لما ذُكر ولقوله تعالى : (ذٰلِكَ كَفّٰارَةُ أَيْمٰانِكُمْ إِذٰا حَلَفْتُمْ) (٢) ولم يفصّل ، ولقول الصادق عليه‌السلام في من آلى من امرأته فمضت أربعة أشهر : «يوُقف فإن عزم الطلاق بانت منه ، وإلّا كفّر [عن] (٣) يمينه وأمسكها» (٤).

﴿ ومدّة الإيلاء من حين الترافع في المشهور كالظهار؛ لأنّ ضرب المدّة إلى الحاكم فلا يُحكم بها قبلها ، ولأنّه حقّها فيتوقّف على مطالبتها ، ولأصالة عدم التسلّط على الزوج بحبس وغيره قبل تحقّق السبب.

وقيل من حين الإيلاء (٥) عملاً بظاهر الآية حيث رتّب التربّص عليه من غير تعرّض للمرافعة ، وكذا الأخبار (٦) وقد تقدّم في الخبر السابق ما يدلّ عليه. وفي حسنة بريد عن الصادق عليه‌السلام قال : «لا يكون إيلاء ما لم يمض أربعة أشهر ، فإذا مضت وُقِفَ ، فإمّا أن يفيء ، وإمّا أن يعزم على الطلاق» (٧) فعلى هذا لو لم ترافعه

__________________

(١) المبسوط ٥ : ١٣٥.

(٢) المائدة : ١٥١.

(٣) زيادة من الوسائل يقتضيها السياق.

(٤) الوسائل ١٥ : ٥٤٧ ، الباب ١٢ من أبواب الإيلاء ، الحديث ٣.

(٥) قاله القديمان العماني والإسكافي ، واختاره العلّامة في المختلف ٧ : ٤٥٢ ، وولده في الإيضاح ٣ : ٤٣٢.

(٦) مثل : رواية أبي بصير والحلبي ، اُنظر الوسائل ١٥ : ٥٤٢ ، الباب ٩ من أبواب الإيلاء ، الحديث ١ و ٢ ، و ٥٤٠ ، والباب ٨ من أبواب الإيلاء ، الحديث الأوّل.

(٧) الوسائل ٩٥ : ٥٤٣ ، الباب ١٠ من أبواب الإيلاء ، الحديث الأوّل. مع بعض الاختلاف.

حتّى انقضت المدّة أمره بأحد الأمرين منجّزاً.

﴿ ويزول حكم الإيلاء بالطلاق البائن لخروجها عن حكم الزوجيّة. والظاهر أنّ هذا الحكم ثابت وإن عقد عليها ثانياً في العدّة؛ لأنّ العقد لم يرفع حكم الطلاق ، بل أحدث نكاحاً جديداً كما لو وقع بعد العدّة ، بخلاف الرجعة في الرجعي.

ولو كان الطلاق رجعيّاً خرج من حقّها ، لكن لا يزول حكم الإيلاء إلّا بانقضاء العدّة ، فلو راجع فيها بقي التحريم. وهل يُلزم حينئذٍ بأحد الأمرين بناءً على المدّة السابقة أم يضرب له مدّة ثانية ثمّ يوقف بعد انقضائها؟ وجهان : من بطلان حكم الطلاق وعود النكاح الأوّل بعينه ومن ثَمَّ جاز طلاقها قبل الدخول وكان الطلاق رجعيّاً ، بناءً على عود النكاح الأوّل وأنّها في حكم الزوجة ، ومن سقوط الحكم عنه بالطلاق فيفتقر إلى حكم جديد ، استصحاباً لما قد ثبت. وبهذا جزم في التحرير (١).

ثمّ إن طلّق وَفى وإن راجع ضربت له مدّة اُخرى ، وهكذا ...

﴿ و كذا [يزول] (٢) حكم الإيلاء ﴿ بشراء (٣) الأمة ثمّ عتقها وتزويجها بعده (٤) لبطلان العقد الأوّل بشرائها ، وتزويجها بعد العتق حكم جديد كتزويجها بعد الطلاق البائن ، بل أبعد.

ولا فرق بين تزويجها بعد العتق وتزويجها به جاعلاً له مهراً؛ لاتّحاد العلّة.

__________________

(١) التحرير ٤ : ١٢٠ ، الرقم ٥٤٩٢.

(٢) في المخطوطات : يزيل.

(٣) في (ع) : شراء.

(٤) في (ع) : بعد العتق.