درس الروضة البهیة (بخش ۵) (الطلاق - الغصب)

جلسه ۳۰: کتاب الظهار ۴: صیغه ظهار ۴

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

تنجیز و تعلیق در ظهار

سؤال: بحث در این بود که آیا تنجیز در صیغه ظهار شرط است؟ (یعنی آیا باید حتما صیغه طلاق منجزاً خوانده شود و یا می‌توان آن را معلّق بر شرط و وصف هم خواند؟)

پاسخ: دو نظر است:

۱) نظر شهید اول: ظهار باید منجز باشد. زیرا دو روایت داریم.

۲) نظر شیخ طوسی و جماعتی: تعلیق ظهار به شرط ایرادی ندارد ولی تعلیق ظهار به صفت جایز نیست.

(معنی تعلیق بر شرط و صفت: تعلیق بر شرط، یعنی معلق کردن چیزی بر امری که وقوع آن یا عدم وقوع آن امکان پذیر است. تعلیق بر صفت یعنی معلق کردن چیزی بر امری که حتما در آینده واقع خواهد شد.)

دلیل قائلین به قول دوم: روایتی داریم: «صحيحة حريز عن الصادق عليه‌السلام قال: «الظهار ظهاران (ظهار دو صورت دارد: فأحدهما أن يقول: أنت عليَّ كظهر اُمّي ثمّ يسكت (یعنی معلق نیست)، فذلك الذي يكفّر قبل أن يواقع (این همان ظهاری است که باید قبل از مواقعه کفاره‌اش پرداخت شود. یعنی احکام ظهار بر آن بار می‌شود)، فإذا قال: أنت عليّ كظهر اُمّي إن فعلتُ كذا وكذا (یعنی معلق بر شرط کرد) ففعل (شرط را انجام داد)، وجبت عليه الكفّارة حين يحنث». با این روایت، منع از تعلیق بر شرط برداشته شد ولی تعلیق بر صفت بر منع خود همچنان باقی است.

اشکال: ما در قول اول، روایاتی را ذکر می‌کردیم که مطلقا منع از تعلیق می‌کردند. یعنی روایات می‌گفتند تعلیق مطلقا جایز نیست، چه تعلیق بر صفت باشد و چه تعلیق بر شرط. حال چه گونه شما روایت صحیحه در قول دوم را بر روایات مطلقه قول اول مقدم می‌کنید؟ (اصلا برخی از روایاتی که در قول اول آمد، ظهور در منع در تعلیق در شرط داشت!)

پاسخ:

اولا: روایات منع از تعلیق به صورت مطلق، ضعیف است. پس این روایات قول اول، با صحیحة حریز در قول دوم نمی‌توانند تعارض کنند. زیرا تعارضبین دو روایت در صورتی رخ می‌دهد که هر دو روایت حجت باشند.

ثانیا: حتی اگر قبول کنیم که روایات منع از تعلیق به طور مطلق، ضعیف نیستند، این احتمال می‌رود که امام به خاطر اختلال در برخی شروط دیگر ظهار را قبول نکرده‌اند و نه به خاطر تعلیق بر شرط. یعنی می‌توان به نحوی بین این دو دسته روایت جمع کرد.

۴

تطبیق در تنجیز و تعلیق در ظهار

﴿ وقيل ﴾ والقائل الشيخ وجماعة: ﴿ يصحّ تعليقه (ظهار) على الشرط ﴾ (شرط چیست؟ پاسخ:) وهو ما يجوز وقوعه في الحال وعدمه (وقوع) (ممکن است آن امر واقع شده باشد و ممکن است واقع نشده باشد) كدخول الدار (مثلا بگوید اگر زید داخل خانه شده باشد، انت علی کظهر امی) ﴿ لا ﴾ على ﴿ الصفة ﴾ (یعنی فقط تعلیق بر شرط جایز است و تعلیق بر صفت جایز نیست) وهي ما لا يقع في الحال قطعاً، بل في المستقبل (آنچه هم اکنون واقع نشده است ولی قطعا در آینده محقق خواهد شد) كانقضاء الشهر (مثل اینکه بگوید: وقتی ماه صفر تمام شد، انت علی کظهر امی) ﴿ وهو (نظر دوم) قويّ ﴾ (دلیل قول دوم:) لصحيحة حريز عن الصادق عليه‌السلام قال: «الظهار ظهاران (دو نوع ظهار صحیح داریم): فأحدهما أن يقول: أنت عليَّ كظهر اُمّي ثمّ يسكت (یعنی دیگر معلّق بر چیزی نکند)، فذلك الذي يكفّر قبل أن يواقع (این همان ظهاری است که باید قبل از مواقعه کفاره آن را پرداخت کند)، فإذا قال: أنت عليّ كظهر اُمّي إن فعلتُ كذا وكذا ففعل، وجبت عليه الكفّارة حين يحنث (اگر آن فعل را انجام داد) » (در این روایت معلوم شد ظهار منجز و ظهار معلق بر شرط صحیح است ولی ظهار معلق بر صفت بر اصل منع خود باقی ماند) وقريب منها صحيحة عبد الرحمن بن الحجّاج عنه عليه‌السلام أيضاً فخرج الشرط عن المنع بهما (دو صحیحة) وبقي غيره (غیر شرط که همان تعلیق بر صفت است) على أصل المنع (اصل اولیه این است که صیغه، نباید معلق باشد).

و (اشکال: جناب شهید! پس آن اخباری که در قول اول قائل به منع تعلیق بر شرط به صورت مطلق بودند را چه می‌کنید؟) أمّا أخبار المنع من التعليق مطلقاً (اخباری که به طور مطلق منع از تعلیق کردند یعنی گفتند تعلیق جایز نیست چه تعلیق بر شرط و چه تعلیق بر صفت) فضعيفة جدّاً لا تعارض (لا تتعارضُ بوده است) الصحيح (چون روایات قول اول ضعیف اند پس اصلا تعارضی بین آن روایات و روایت قول دوم صورت نمی‌گیرد)، مع إمكان حملها على اختلال بعض الشروط غير الصيغة (اگر کسی ضعف سند روایات قول اول را قبول نکرد، آن روایات را حمل بر صورتی می‌کنیم که شروط دیگری غیر از تعلیق در ظهار با مشکل مواجه بوده است و به همان سبب امام ظهار را صحیح ندانسته‌اند) كسماع الشاهدين (مثلا دو شاهد عادل در ظهار نبوده است) فإنّه لو لم يكن ظاهراً لوجب جمعاً بينها (یعنی برای رفع مشکل تعارض ناچاریم چنین حملی را انجام دهیم) لو اعتبرت.

۵

توقیت ظهار

آیا می‌توان ظهار را موقّت به زمان خاصی قرار داد؟ مثلا مرد بگوید «انت علی کظهر امی الی آخر شهر الصفر» یا «انت علی کظهر امی الی سنة».

پاسخ: دو قول است:

قول اول

توقیت ظهار صحیح است و با پایان یافتن زمان، ظهار و آثار آن نیز از بین می‌روند. ولی در آن مدت زمان مشخص شده، مواقعه حرام است و برای مواقعه باید کفاره پرداخت کند. دلیل این صحت توقیت نیز چند چیز است:

۱) عموم آیات: «الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ» عموم این آیه، هم شامل ظهار مطلق می‌شود و هم ظهار موقت. / «وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا» در این آیه هم مطلق ظهار مطرح شده است که ظهار موقت را نیز در بر دارد.

۲) عموم روایات: «عَنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّيْقَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ ظَاهَرَ مِنِ اِمْرَأَتِهِ فَلَمْ يَفِئْ قَالَ عَلَيْهِ اَلْكَفَّارَةُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا» حکم ظهار در این روایت به صورت مطلق بیان شده است که ظهار موقت را نیز در بر دارد.

۳) ظهار همانند قسم است: وقتی کسی می‌گوید «انت علی کظهر امی» کانّ دارد قسم می‌خورد که من دیگر با تو مواقعه نمی‌کنم. پس همانطور که قسم را می‌توان موقّت به زمان خاصی کرد (مثلا شخصی بگوید والله من تا یکماه چایی نمی‌خورم)، ظهار را نیز می‌توان موقت کرد.

۴) اصل: اصل این است که ظهار موقت صحیح است. مراد از این اصل چیست؟ دو نظر است:

  • برخی: اصالت الصحة است.
  • برخی: استصحاب عدم اشتراط تابید (ابدی بودن). قبل از جعل احکام برای ظهار، این ظهار ابدی نبود. حال که حکم شارع جعل شده است شک می‌کنیم که آیا ابدی است یا نه؟ استصحاب عدم تابید می‌کنیم.

۵) حدیثی در این باب: شخصی به نام سلمة بن صخر، همسرش را ظهار می‌کند تا پایان ماه رمضان. پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمی‌فرمایند که چون موقت شد ظهارت پس باطل است. بلکه با ظهار سلمة، معامله ظهار صحیح کردند.

قول دوم

اگر ظهار موقت به زمان بشود، مطلقا واقع نمی‌شود (این مطلقا در مقابل قول سوم است. یعنی چه توقیت به ثلاثه اشهر و چه به غیر آن). زیرا «وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا» در این آیه خداوند می‌فرماید تنها یک چیز است که سبب حلیت وطی بعد از ظهار می‌شود و آن کفاره است. حال اگر ظهار موقت را بپذیریم یعنی علاوه بر کفاره، اتمام زمان هم می‌تواند سبب حلیت وطی شود و این خلاف آیه است.

۶

تطبیق توقیت ظهار

﴿ و (نظر اول:) الأقرب صحّة توقيته (ظهار)(می‌توان ظهار را موقت به زمان خاصی کرد) بمدّة كأن يقول (زوج): أنت عليّ كظهر اُمّي إلى شهر أو سنة مثلاً؛ (دلیل اول:) لعموم الآيات (آیات حکم ظهار را به صورت مطلق بیان کردند! نگفتند ظهار موقت یا غیر موقت) و (دلیل دوم:) الروايات (روایات مقید به ظهار غیر موقت نیستند بلکه عام هستند) و (دلیل سوم:) لأنّ الظهار كاليمين القابلة للاقتران بالمدّة (ظهار شبیه قسم و یمین است. لذا همانطور که یمین را می‌توان موقت به زمان خاصی کرد، ظهار را نیز می‌توان)، و (دلیل چهارم:) للأصل (برخی گفته‌اند مراد اصالة الصحة است و برخی گفته‌اند منظور استصحاب عدم اشتراط تابید است) (نکته: اگر اصل را در اینجا به معنا استصحاب بگیریم، در مقابل این اصل، استصحاب جواز استمتاع را داریم. پس چه گونه شما استصحاب عدم اشتراط تابید را مطرح می‌کنید؟!)، و (دلیل پنجم:) لحديث سلمة بن صخر: أنّه ظاهر من امرأته إلى سلخ (اتمام) رمضان وأقرّه النبيّ (تقریر کردند و نگفتند این ظهار باطل است) صلى‌الله‌عليه‌وآله وأمره بالتكفير للمواقعة قبله (سلخ رمضان) وإقراره (النبی) حجّة كفعله وقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله.

و (نظر دوم:) قيل: لا يقع مطلقاً (چه توقیت به ثلاثه اشهر و چه توقیت به غیر آن. این مطلقا در مقابل تفصیل قول ثالث است) لأنّ اللّٰه تعالى (در آیه ۳ مجادله) علّق حِلّ الوطء في كلّ المظاهرين بالتكفير (خداوند فرمود آنچه سبب حلیت وطی می‌شود فقط کفاره دادن است)، ولو وقع مؤقّتاً أفضى إلى الحِلّ بغيره (تکفیر) (یعنی اگر توقیت را صحیح بدانیم، لازم می‌آید که به سبب دیگری غیر از کفاره پرداخت کردن، حلیت وطی بیاید. و آن سبب پایان یافت زمان توقیت است)، واللازم (حلیت وطی به غیر تکفیر) كالملزوم (ظهار موقت) في البطلان.

۷

قول سوم در توقیت ظهار

قول سوم

در صفحه ۴۱۸ خواهد آمد که اگر مرد ظهار بکند و رجوع نکند، زن می‌تواند به حاکم رجوع کند و حاکم به مرد سه ماه مهلت می‌دهد که یا کفاره بدهد و رجوع کند به زن و یا زن را طلاق بدهد. حال با توجه به این مقدمه، قائل قول سوم تفصیل داده است به این صورت:

  • اگر ظهار را موقت کند به مدتی بیش از سه ماه: ظهار واقع می‌شود.
  • اگر ظهار را موقت کند به مدت سه ماه یا کمتر از سه ماه: ظهار صحیح نیست.
۸

تطبیق قول سوم در توقیت ظهار

و (قول سوم) ربما فُرّق بين المدّة الزائدة على ثلاثة أشهر وغيرها (یعنی سه ماه یا کمتر)؛ لعدم المطالبة بالوطء قبلها (زن حق مطالبه وطی قبل از سه ماه را ندارد. چون در صورت مراجعه به حاکم، حاکم سه ماه به او وقت می‌دهد) وهي (مطالبه) من لوازم وقوعه (ظهار) و (رد شهید ثانی بر قول سوم:) هو (این استدلال) غير كافٍ في تخصيص العموم (با این استدلال شما، عمومیت آیات در قول اول تخصیص نمی‌خورند. معلوم می‌شود که شهید ثانی مایل به قول اول است).

ولا تعد» (١) ومثله روى ابن بكير عن أبي الحسن عليه‌السلام (٢).

﴿ وقيل والقائل الشيخ (٣) وجماعة (٤) : ﴿ يصحّ تعليقه على الشرط وهو ما يجوز وقوعه في الحال وعدمه كدخول الدار ﴿ لا على ﴿ الصفة وهي ما لا يقع في الحال قطعاً ، بل في المستقبل كانقضاء الشهر ﴿ وهو قويّ لصحيحة حريز عن الصادق عليه‌السلام قال : «الظهار ظهاران : فأحدهما أن يقول : أنت عليَّ كظهر اُمّي ثمّ يسكت ، فذلك الذي يكفّر قبل أن يواقع ، فإذا قال : أنت عليّ كظهر اُمّي إن فعلتُ كذا وكذا ففعل ، وجبت عليه الكفّارة حين يحنث» (٥) وقريب منها صحيحة عبد الرحمن بن الحجّاج عنه عليه‌السلام (٦) أيضاً (٧) فخرج الشرط عن المنع بهما وبقي غيره على أصل المنع.

وأمّا أخبار المنع من التعليق مطلقاً فضعيفة جدّاً (٨) لا تعارض الصحيح ، مع

__________________

(١) و (٢) الوسائل ١٥ : ٥٣٠ ، الباب ١٦ من كتاب الظهار ، الحديث ٤ و ٣.

(٣) المبسوط ٥ : ١٥٠ ، والنهاية : ٥٢٥ ، والخلاف ٤ : ٥٣٥ ـ ٥٣٦ ، المسألة ٢٠ من كتاب الظهار.

(٤) مثل : الصدوق في المقنع : ٣٢٣ ، وابن حمزة في الوسيلة : ٣٣٤ ، والمحقّق في الشرائع ٣ : ٦٢ والمختصر : ٢٠٥ ، والعلّامة في المختلف ٧ : ٤١٦ والقواعد ٣ : ١٧٢ ، وولده في الإيضاح ٣ : ٤١١ ، وابن فهد في المقتصر : ٢٨٩ وقال : هو المشهور.

(٥) و (٦) الوسائل ١٥ : ٥٣٠ ـ ٥٣١ ، الباب ١٦ من كتاب الظهار ، الحديث ٧ و ١.

(٧) أثبتنا «أيضاً» من (ع).

(٨) مثل رواية قاسم بن محمّد وابن بكير المتقدّم تخريجهما في الهامش ١ و ٢ ، ورواية ابن فضّال ، الوسائل ١٥ : ٥٣٢ ، الباب ١٦ من كتاب الظهار ، الحديث ١٣. وأمّا ضعف الروايات فلأنّ في سند الاُولى القاسم بن محمّد وهو مشترك بين الثقة والضعيف ، والأخيرتان مرسلتان وفي طريقهما ابن فضال وابن بكير وحالهما معلوم. راجع المسالك ٩ : ٤٧٩.

إمكان حملها على اختلال بعض الشروط غير الصيغة كسماع الشاهدين (١) فإنّه لو لم يكن ظاهراً لوجب جمعاً بينها (٢) لو اعتبرت.

﴿ والأقرب صحّة توقيته بمدّة كأن يقول : أنت عليّ كظهر اُمّي إلى شهر أو سنة مثلاً؛ لعموم الآيات (٣) والروايات (٤) ولأنّ الظهار كاليمين القابلة للاقتران بالمدّة ، وللأصل ، ولحديث سلمة بن صخر : أنّه ظاهر من امرأته إلى سلخ رمضان وأقرّه النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله وأمره بالتكفير للمواقعة قبله (٥) وإقراره حجّة كفعله وقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله.

وقيل : لا يقع مطلقاً (٦) لأنّ اللّٰه تعالى علّق حِلّ الوطء في كلّ المظاهرين بالتكفير ، ولو وقع مؤقّتاً أفضى إلى الحِلّ بغيره ، واللازم كالملزوم في البطلان.

وربما فُرّق بين المدّة الزائدة على ثلاثة أشهر وغيرها؛ لعدم المطالبة بالوطء قبلها وهي من لوازم وقوعه (٧) وهو غير كافٍ في تخصيص العموم.

﴿ ولا بدّ من حضور عدلين يسمعان الصيغة كالطلاق ، فلو ظاهر ولم يسمعه الشاهدان وقع لاغياً ﴿ وكونها طاهراً من الحيض والنفاس

__________________

(١) في (ش) : شاهدين.

(٢) في (ر) : بينهما.

(٣) المجادلة : ٢ و ٣.

(٤) منها صحيحة حريز وعبد الرحمن المتقدّم تخريجهما في الهامش ٥ و ٦ من الصفحة السابقة.

(٥) اُنظر السنن الكبرى ٧ : ٣٩٠ ، وكنز العمّال ١٠ : ١٢٨ ، الرقم ٢٨٦٤٤.

(٦) قاله الشيخ في الخلاف ٤ : ٥٤٢ ، المسألة ٢٦ من كتاب الظهار ، والمبسوط ٥ : ١٥٦ ، والقاضي في المهذّب ٢ : ٣٠١ ، وابن إدريس في السرائر ٢ : ٧٠٩.

(٧) احتمله العلّامة في المختلف ٧ : ٤٤٦ ، ونسبه إليه في المسالك ٩ : ٤٨١ دون تردّد نافياً البأس عنه.