درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۳۷: آداب بیع (۶)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الحریم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین.

و لعنته الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

نکات باقی مانده از بیستمین ادب از آداب بیع

  • بیستمین مورد از آداب بیع استقبال از کاروان تجاری تا محدوده چهار فرسخی بود و نکاتی نیز ذکر شد.
  • اگر قائل به کراهت یا حرمت این عمل نیز بشویم مانند مورد قبلی اگر کسی به استقبال رفت و مرتکب این عمل شد معامله او باطل نیست چرا که نهی به تلقی و استقبال خورده است و تلقی خارج از معامله است. اگر هم به خود معامله می خورد طبق نظر برخی نهی موجب فساد معامله نیست.
  • نکته دیگر این است که چون این فعل مکروه یا حرام بوده است طرف دیگر خیار ندارد مگر این که غبنی اتفاق بیوفتد یا عیبی در میان باشد که ربطی به استقبال ندارد.
  • کاروان اگر به حدود شهر برسد به گونه ای که دیگر رفتن به استقبال و تلقی حساب نشود کراهتی در میان نخواهد بود.
  • خرید و فروش ماکولات و علوفه حیوانات هرچند با استقبال باشد کراهت یا اشکالی ندارد. کسی اگر علوفه یا غذا ببرد و به کاروانیان بفروشد اشکالی ندارد.
۴

تطبیق ادامه مورد بیستم

وعلى القولين (چه قائل به کراهت و چه قائل به حرمت استقبال از کاروان باشیم) يصحّ البيع (بیع صحیح است زیرا نهی به خارج از معامله تعلق گرفته است) ﴿ ولا خيار ﴾ للبائع والمشتري (برای بایع و مشتری هرچند به استقبال معامله کرده باشند خیاری ثابت نیست) ﴿ إلّا مع الغبن ﴾ (مگر این که غبنی صورت گرفته باشد {خصوصیتی در غبن نیست و اگر هر عیب یاخیار دیگری اتفاق بیوفتد خیار ثابت است) فيتخيّر المغبون على الفور في الأقوى. (که در این صورت مغبون خیار دارد و متخیر است بصورت فور بنا بر نظر اقوی که فوریت در خیار غبن شرط بود)

ولا كراهة في الشراء والبيع منه بعد وصوله إلى حدود البلد (کراهتی در خرید و فروش از کاروان بعد از رسیدن کاروان به حدود شهر نیست) بحيث لا يصدق التلقّي (ملاک در حدود شهر این است که دیگر استقبال و تلقی به حساب نیاید یعنی مردم دیگر نگویند که به استقبال رفته است) وإن كان جاهلاً بسعره؛ (هرچند کاروان جاهل به قیمت بلد باشند {بیان شد که اگر اهل کاوران به قیمت بلد آگاه باشند استقبال کراهت ندارد) للأصل. (زیرا اصل عدم کراهت است و کراهت دلیل می خواهد که روایتی بود که بیان شد) ولا في بيع نحو المأكول والعلف عليهم وإن تلقّى. (در بیع مانند ماکولات و علوفه حیوانات کراهتی در میان نیست هر چند به استقبال برود)

۵

بیست و یکمین ادب از آداب بیع

بیست و یکمین مورد از آداب بیع احتکار است.

معنای احتکار: جمع کردن طعام و حبس کردن آن با این قصد که قیمت بالا برود. یعنی انتظار بالارفتن قیمت را داشته باشد.

از ذکر احتکار در آداب بیع فهمیده می شدود که احتکار مکروه است اما شهید ثانی می فرماید اقوی حرمت احتکار است در صورتی که مردم به آن طعام احتیاج داشته باشند. البته شهید اول نیز به حرمت در کلامش اشاره ای دارند که خواهد آمد.

علت تحریم و قول شهید ثانی نهی موجود در روایات است.

نکته:

  1. احتکار در روایات در هفت نوع از طعام ثابت است و باید دید آیا می توان تنقیح مناط قطعی کرد یا خیر. گندم ، جو ، خرما ، کشمش ، نمک ، روغن زیتون و روغن حیوانی.
  2. این کراهتی که بیان شد برای هنگامی است که باذل دیگری برای طعام احتکار شده موجود باشد و مردم بتوانند به او اکتفا کنند اما اگر کس دیگری آن جنس را نمی فروشد شهید اول می فرماید: بیع واجب می شود یعنی احتکار حرام است و حرمت از این جای متن شهید اول در می آید.
  3. در برخی از روایات احتکار آمده است که در گرانی کالا پس از سه روز محتکر موظف است کالا را بفروشد و در ارزانی کالا (معمولا گرانی کالا با کم بود کالا همراه است و ارزانی با فراوانی همراه است) بعد از چهل روز باید کالا را بفروشد. شهید می فرمایند این تعداد روز ها خصوصیتی ندارد و چه بسا در زمان روایت مردم پس از این ایام به کالا احتیاج پیدا می کردند و در زمان های دیگر اگر احتیاج مردم در کمتر از سه روز هم باشد باید سریع تر بفروشد. مثلا در زمان فراوانی مردم پس از بیست روز به آن جنس احتیاج پیدا کنند باید زودتر بفروشد و این تعداد روز ها تعبدی نیست.
  4. اگر کسی احتکار کرد و حاکم شرع فهمید او را مجبور به فروش می کند.
  5. قیمت این جنس را چه کسی مشخص می کند؟ می فرماید در هنگامی که بیع واجب شد حاکم شرع کالا را برای او قیمت گذاری می کند، البته در صورتی که آن شخص اهل اجحاف و زیاده روی باشد. دلیل این که حاکم قیمت می گذارد اضراری است که در روایات لاضرار از آن نهی شده است. قیمت گذاری برای هنگامی است که جنس در بازار کم یاب و گران است اما اگر جنس در بازار موجود باشد دیگر نیازی به قیمت گذاری ندارد.
  6. شهید ثانی می فرماید اعتقاد من این است که در گرانی هم حاکم شرع قیمت مشخص نکند و در گرانی این شخص قیمتی را تعیین کند و اگر حاکم شرع دید قیمت را بالا گفته است او را مجبور می کند قیمت را پایین بیاورد تا هنگامی که اجحاف نباشد.
۶

تطبیق ادب بیست و یکم

﴿ الحادي والعشرون: ترك الحُكرة ﴾ (بیست و یکمین مورد از آداب بیع ترک احتکار است) ـ بالضمّ ـ وهو (معنای احتکار) جمع الطعام وحبسه يتربّص به الغلاء. (جمع آوری طعام و حبس آن است بگونه ای که منتظر گرانی آن جنس باشد {یعنی غیر از طعام را در اصطلاح احتکار نمی گویند، البته شاید عده ای بگویند می توان تنقیح مناط کرد و گفت دیگر ضروریات زندگی مانند داروی مورد نیاز نیز شامل حکم احتکار و حتی حرمت می باشند}) والأقوى تحريمه (شهید ثانی می فرماید: اقوی حرام بودن احتکار است) مع حاجة الناس إليه؛ (در حالی که مردم به آن جنس احتیاج داشته باشند) لصحّة الخبر بالنهي عنه عن النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله (علت حرمت این است که در خبر صحیح از رسول خدا نهی از احتکار رسیده است . حضرت فرموده اند) وأ نّه «لا يحتكر الطعام إلّاخاطئ» (احتکار نمی کند طعام را مگر کسی که خطا کار است و از خداوند نافرمانی می کند) و «أنّه ملعون» . (در برخی روایات دارد که محتکر ملعون است و این عبارت ها ظاهر در حرمت هستند)

وإنّما تثبت الحكرة ﴿ في ﴾ سبعة أشياء: (احتکار در هفت چیز ثابت است یعنی در روایات به آن ها تصریح شده است و باقی موارد را باید با تنقیح مناط قطعی بدست آورد) ﴿ الحنطة (گندم) والشعير (جو) والتمر (خرما) والزبيب (کشمش) والسَمن (روغن حیوانی) والزيت (روغن زیتون) والملح (نمک) ﴾ وإنّما يكره إذا وجد باذل غيره (اگر باذل دیگری غیر از محتکر باشد احتکار کراهت دارد) يكتفي به الناس (باذل دیگ باید بگونه ای باشد که مردم بتوانند به آن اکتفا کنند و احتیاجشان با وجود او برطرف بشود) ﴿ ولو لم يوجد غيره وجب البيع ﴾ مع الحاجة. (اگر باذل دیگری نباشد و مردم به این جنس احتیاج داشته باشند فروش جنس احتکار شده واجب است) ولا يتقيّد بثلاثة أيّام في الغلاء وأربعين في الرُخص. (مقید نیست وجوب بیع به سه روز در هنگام گرانی و چهل روز در هنگام ارزانی، زیرا این عدد ها در برخی از روایات وارد شده اند) وما روي من التحديد بذلك (روایاتی که وراد شده و عدد را مشخص کرده است) محمول على حصول الحاجة في ذلك الوقت؛ (نشان دهنده این است که مردم دیگر در گرانی بعد از سه روز احتیاج پیدا می کنند و در ارزانی بعد از چهل روز، مثلا یعنی مردم در آن دوران در زمان ارزانی قوت چهل روز را در خانه نگهداری می کردند و در گرانی قوت سه روز را حد اقل نگهداری می کردند) لأنّه مظنّتها (بخاطر این که این سه روز و چهل روز مظنه حاجت است یعنی در ارزانی بعد از چهل روز احساس می کنند که مردم دیگر احتیاج دارند و در گرانی بعد از سه روز احساس می کنند که مردم احتیاج دارند) ﴿ ويسعّر * عليه ﴾ حيث يجب عليه البيع ﴿ إن أجحف ﴾ في الثمن؛ (باید قیمت گذاری بشود بر علیه محتکر در هنگامی که بیع بر محتکر واجب است، البته در صورتی که در قیمت گذاری اجحاف می کند، اگر قیمت را بدون زیاده روی اعلام کند دیگر نیازی به قیمت گذاری نیست) لما فيه من الإضرار المنفيّ (بدلیل اضراری که در این کار است {اگر خودش قیمت گذاری کند} و در روایات ضرر در اسلام نفی شده است) ﴿ وإلّا (اگر خودش اجحاف نمی کند) فلا (دیگر قیمت گذاشته نمی شود) ﴾ ولا يجوز التسعير في الرخص مع عدم الحاجة قطعاً. (در زمان ارزانی که دیگر به کالا نیازی نیست قطعا به قیمت گذاری نیز نیازی نخواهد بود) والأقوى أنّه مع الإجحاف حيث يؤمر به (نظر شهید ثانی این است که اگر شخص قیمت را با اجحاف می گوید) لا يسعّر عليه أيضاً، (نباید قیمت گذاری از طرف دیگران بشود) بل يؤمر بالنزول عن المجحف (بلکه امر می شود که قیمت را پایین بیاورد از مقداری که اجحاف شده است) وإن كان في معنى التسعير، (گرچه در معنا و در نتیجه یکی است این دو کار) إلّا أنّه لا يحصر في قدر خاصّ. (الا این که در این صورت شما عدد خاص تعیین نکرده  اید یعنی شاید این جنس قیمتش در بازار بین دو عدد باشد که می تواند در این صورت با قیمت بالاتر در بازار بفروشد یا کمی گران تر از بازار قیمت بگذارد اما نه به اندازه ای که اجحاف باشد)

۷

بیست و دومین مورد از آداب بیع

بیست و دومین مورد از آداب بیع ترک ربا در معدود است.

مقدمه : ربا دو قسم است یکی ربای قرضی که یعنی قرض بدهد به شرط زیاده و دیگری ربای معاملی است که موضع ما این نکته خواهد بود.

یعنی دو شیء هم جنس را بایکدیگر عوض کنیم مانند برنج لاشه و کامل که هر دو برنج هستند. مثلا ده کیلو برنج لاشه را با هفت کیلو برنج سالم معامله کنند. ربا در اجناسی است که در بازار به صورت مکیل یا موزون خرید و فروش می شوند. اما اجناسی که عددی خرید و فروش می شود مانند ماشین یا لباس، در این اجناس ربا حرام نیست.

ربای معاملی در صورتی است که دو جنس هم سان باشند والا مثلا گندم با برنج ربا نیست.

شهید می فرمایند ترک ربا در معدود حرام نیست و مکروه است. البته عده ای ربای در معدود را نیز حرام می دانند بنا بر روایتی که می فرماید آن روایت دلالت بر حرمت نمی کند.

در مکیل و موزون با اختلاف جنس دیگر ربا نیست.  شهید می فرماید در این جا نیز اگر جنس ها واحد نباشند و بصورت نسیه باشد ربا کراهت دارد. یعنی در همان مکیل و موزون که در صورت واحد نبودن جنس حرام نبود در صورت نسیه ای مکروه است. بخاطر روایت.

۸

تطبیق بیست و دومین مورد از آداب بیع

﴿ الثاني والعشرون: ترك الربا في المعدود على الأقوى ﴾ (بیست و یکمین مورد از آداب بیع ترک ربا است در معدود. کیل و وزنی را بیان نمی کند زیرا حرام است  نه مکروه و از اداب معامله) للأخبار الصحيحة الدالّة على اختصاصه بالمكيل والموزون (دلیل است برای عدم حرمت ربا در معدود. زیرا اخبار صحیحه دلالت می کند بر حرمت ربا در مکیل و موزون. حضرت می فرمایند: لَا يَكُونُ الرِّبَا إِلَّا فِيمَا يُكَالُ أَوْ يُوزَنُ. ربا نیست مگر در معامله ای که کیل یا وزن می شوند. ربا نیست یعنی حرام نیست و الا ربا که هست در غیر مکیل و موزون) وقيل: يحرم فيه أيضاً (عده ای ربا را در معدود نیز حرام دانسته اند) استناداً إلى رواية (به روایتی استناد کرده اند : عنه عن حماد بن عيسى عن حريز عن محمد قال: سألت أبا عبد اللّٰه عليه السّلام عن الثوبين الرديين بالثوب المرتفع و البعير بالبعيرين و الدابة بالدابتين - فقال كره ذلك علي عليه السّلام فنحن نكرهه إلا أن يختلف الصنفان - قال و سألته عن الإبل و البقر و الغنم أو إحداهن في هذا الباب قال نعم نكرهه. که این روایت در نهایت کراهت را می رساند و در روایت فرمود کره علیا)

ظاهرة في الكراهة (این روایت ظاهر در کراهت دارد نه حرمت) ﴿ وكذا في النسيئة ﴾ في الربويّ ﴿ مع اختلاف الجنس ﴾ (هم چنین در مکیل و موزون {جنس ربوی یعنی مکیل و موزون و معدود که ربا نمی شود} در معامله نسیه کراهت است همراه با اختلاف جنس که با این اختلاف جنس اگر نسیه نبود معامله مکروه هم نبود) كالتمر بالزبيب. (مانند معامله خرما با کشمش که در نسیه کراهت دارد) وإنّما كره فيه؛ للأخبار الدالّة على النهي عنه (کراهت در نسیه نیز بخاطر روایت است: 

 عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا كَانَ مِنْ طَعَامٍ مُخْتَلِفٍ أَوْ مَتَاعٍ أَوْ شَيْءٍ مِنَ اَلْأَشْيَاءِ جنس این اشیا مختلف باشد يَتَفَاضَلُ یعنی اختلاف در وزن داشته باشند فَلاَ بَأْسَ بِبَيْعِهِ مِثْلَيْنِ بِمِثْلٍ می توان دو مثل داد و یک کیلو دریافت کرد يَداً بِيَدٍ یعنی معامله نقدی فَأَمَّا نَظِرَةً فَلاَ تَصْلُحُ  اما نسیه لایصلح است.)

إلّا أنّها في الكراهة أظهر؛ ( که در کراهت ظاهر تر است) لقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله:(روایات دیگر که عام هستند نیز نشان می دهند این چنین معامله ای اشکالی ندارد)  «إذا اختلف الجنس فبيعوا كيف شئتم» (وقتی جنس ها تفاوت می کند هر گونه که دوست دارید خرید و فروش کنید) وقيل: بتحريمه لظاهر النهي، كالسابق. (برخی این معامله را نیز هم حرام دانسته اند بخاطر روایت سابق)

وعلى القولين يصحّ البيع ﴿ ولا خيار للبائع والمشتري ﴿ إلّا مع الغبن فيتخيّر المغبون على الفور في الأقوى.

ولا كراهة في الشراء والبيع منه بعد وصوله إلى حدود البلد بحيث لا يصدق التلقّي وإن كان جاهلاً بسعره؛ للأصل. ولا في بيع نحو المأكول والعلف عليهم وإن تلقّى.

﴿ الحادي والعشرون: ترك الحُكرة ـ بالضمّ ـ وهو جمع الطعام وحبسه يتربّص به الغلاء. والأقوى تحريمه مع حاجة الناس إليه؛ لصحّة الخبر بالنهي عنه عن النبيّ (١) صلى‌الله‌عليه‌وآله وأ نّه «لا يحتكر الطعام إلّاخاطئ» (٢) و «أنّه ملعون» (٣).

وإنّما تثبت الحكرة ﴿ في سبعة أشياء: ﴿ الحنطة والشعير والتمر والزبيب والسَمن والزيت والملح وإنّما يكره إذا وجد باذل غيره يكتفي به الناس ﴿ ولو لم يوجد غيره وجب البيع مع الحاجة. ولا يتقيّد بثلاثة أيّام في الغلاء وأربعين في الرُخص. وما روي من التحديد بذلك (٤) محمول على حصول الحاجة في ذلك الوقت؛ لأنّه مظنّتها ﴿ ويسعّر * عليه حيث يجب عليه البيع ﴿ إن أجحف في الثمن؛ لما فيه من الإضرار المنفيّ ﴿ وإلّا فلا ولا يجوز التسعير في الرخص مع عدم الحاجة قطعاً. والأقوى أنّه مع الإجحاف

__________________

(١) اُنظر الوسائل ١٢:٣١٥، الباب ٢٧ من أبواب آداب التجارة، الحديث ١٣ وغيره في نفس الباب، وكنز العمّال ٤:١٨٢، الحديث ١٠٠٦٩ و ١٠٠٧١.

(٢) الوسائل ١٢:٣١٤، الباب ٢٧ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٨.

(٣) المصدر المتقدّم:٣١٣، الحديث ٣.

(٤) الوسائل ١٢:٣١٢ ـ ٣١٣، الباب ٢٧ من أبواب آداب التجارة، الحديث الأوّل.

(*) في (ق) و (س) : سعّر.

حيث يؤمر به لا يسعّر عليه أيضاً، بل يؤمر بالنزول عن المجحف وإن كان في معنى التسعير، إلّا أنّه لا يحصر في قدر خاصّ.

﴿ الثاني والعشرون: ترك الربا في المعدود على الأقوى للأخبار الصحيحة الدالّة على اختصاصه بالمكيل والموزون (١) وقيل: يحرم فيه أيضاً (٢) استناداً إلى رواية (٣) ظاهرة في الكراهة ﴿ وكذا في النسيئة في الربويّ ﴿ مع اختلاف الجنس كالتمر بالزبيب. وإنّما كره فيه؛ للأخبار الدالّة على النهي عنه (٤) إلّا أنّها في الكراهة أظهر؛ لقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله: «إذا اختلف الجنس فبيعوا كيف شئتم» (٥) وقيل: بتحريمه (٦) لظاهر النهي، كالسابق.

﴿ الثالث والعشرون: ترك نسبة الربح والوضيعة إلى رأس المال بأن يقول: بعتك بمئة وربح المئة عشرة، أو وضيعتها؛ للنهي عنه (٧) ولأ نّه بصورة الربا. وقيل: يحرم (٨) عملاً بظاهر النهي. وترك نسبته كذلك أن يقول: بعتك بكذا وربح كذا، أو وضيعته.

__________________

(١) اُنظر الوسائل ١٢:٤٣٤، الباب ٦ من أبواب الربا.

(٢) قاله المفيد في المقنعة:٦٠٥، والديلمي في المراسم:١٨٠، ونسبه في المختلف ٥:٨٤ إلى الإسكافي.

(٣) الوسائل ١٢:٤٤٩، الباب ١٦ من أبواب الربا، الحديث ٧.

(٤) الوسائل ١٢:٤٤٢ ـ ٤٤٣ الباب ١٣ من أبواب الربا، الحديث ٢، و ٤٥٣ الباب ١٧ الحديث ١٤.

(٥) عوالي اللآلئ ٣:٢٢١ الحديث ٨٦. وفيه: «الجنسان».

(٦) قاله الشيخ في المبسوط ٢:٨٩.

(٧) الوسائل ١٢:٣٨٥ ـ ٣٨٦، الباب ١٤ من أبواب أحكام العقود.

(٨) قاله الشيخ في النهاية:٣٨٩.