مسئله سوم:
مبیع باید ملک طلق باشد
گاهی ملکیت انسان قید دارد ، محدود است. مثلا با این حال که شارع ملکیت او را پذیرفته است اما به او اجازه فروش نداده است مانند ام ولد (کنیزی که برای مولایش فرزند بدنیا آورده باشد) و مال وقفی، پدری که مالی را برای فرزندانش وقف کرده است، فرزندانش مالک هستند اما مالک طلق نیستند و اجازه فروش ندارد.
بیع وقف جایز و صحیح نیست.
وقف بر دو قسم است:
وقف عام، برای عده عامی وقف شده است و افرادی که برایشان وقف شده است محدود و مشخص نیستند، مانند جایی که وقف فقرا یا طلاب یا دانشجویان یا علما کرده اند.
این صفت ها برای اشخاص مختلفی هستند و دائما در حال تغییر و تبدل هستند، هر سال عده ای دانشجو می شوند و عده ای از دانشجویی خارج می شوند.
مراد از نامحدود عرفی است و این افراد عرفا نامحدود حساب می شوند.
به هیچ وجه بیع وقف عام صحیح نیست مگر این که مال وقفی متلاشی بشود به نحوی که در مسیر و جهت وقف قابل استفاده نمی باشد، در این صورت با شرایطی می توان مال وقفی را فروخت.
مرحوم شهید مثال زده است به حصیر کهنه و تنه درخت (که برای ستون و در سقف استفاده می شده است). می فرماید اگر حصیر کهنه بشود یا تنه درخت بشکند به صورتی که دیگر قابل استفاده در بنای مسجد نباشد می توان آن را فروخت، قبل از فروش باید دید در مسجد استفاده دیگری بجز آن استفاده ای که واقف در نظر داشت می توان انجام داد یا خیر، مثلا اگر بشود حصیر یا تنه درخت را بعنوان هیزم استفاده کرد برای آجر مسجد.
اگر استفاده دیگری در مسیر وقف نداشت (استفاده ی دیگری در مسجد نداشت) بیع عین وقفی جایز است و پولش را اگر بتوانند در جهتی که واقف در نظر داشته است خرج کنند باید چنین انجام بدهند، مثلا چندیدن فرش را بفروشند و یک فرش نو بخرند (در واقع تبدیل به وقف دیگری می شود) اگر این هم ممکن نباشد پولش را در مصالح مسجد استفاده می کنند.
اگر عین وقف شده باشد این چنین احکامی دارد اما مثلا زمین کشارزیی درآمدش وقف مسجد است، هنگام برداشت محصول مقداری را کشاورز برمی دارد و مقداری را به مسجد می دهد با آن پول فرش می خرند و بعد از مدتی تصمیم می گیرند فرش های مسجد را عوض کرده شبیه یکدیگر بخرند، در این صورت بیع جایز است و لازم نیست صبر کنند تا فرش کهنه و غیر قابل استفاده بشود، زیرا این خودش وقف نیست و متولی مسجد می توانند طبق صلاح دید عمل کند. یا اگر چیزی را به مسجد بدهند اما وقف نکنند بلکه هدیه بدهند می توانند هنگام نیاز یا صلاح دید بفروشند زیرا وقف شرعی نیست.
وقف خاص در جایی است که موقوف علیهم افراد محدودی باشند مانند پدری که زمینش را یا کارخانه اش را وقف می کند و می گوید کارخانه وقف فرزندانم می باشد (نمی خواهد فرزندانش کارخانه را بفروشند، می گوید از منافعش استفاده کنید اما کارخانه را نفروشید)
وقف را تعریف کرده اند به: الوقف هو تحبیس الأصل و تسبیل الثمره
یعنی اصل مال حبس می شود و قابل نقل و انتقال نیست ولی ثمره اش رها می شود.
آیا وقف خاص را می توان فروخت؟ اگر بقاء وقف خاص منجر به از بین رفتنش بشود به جهت اختلافی که بین موقوف علیهم می باشد، در این صورت بیعش جایز است.
در دروس می فرماید اگر خوف خراب وقف باشد (خوف در جایی است که اطمینان داشته باشد، مانند روزه ماه مبارک رمضان که شخصی که خوف ضرر دارد روزه نمی گیرد، خوف ضرر یعنی حد اطمینان) یا اختلاف موقوف علیهم که منجر به فساد باشد، بیعش جایز است.