درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۱۶۱: تعارض استصحاب با سایر اصول عملیه ۱

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

بیان شد که برائت بر دو نوع است:

نوع اول: عقلیه، یعنی عقاب بدون بیان قبیح است.

نوع دوم: نقلیه که بر دو صورت است:

صورت اول: برخی از ادله نقلیه دلالت بر این دارد که عقاب بدون بیان قبیح است مثل برائت عقلیه، نظیر رفع ما لا یعلمون.

صورت دوم: برخی از ادله نقلیه مثل برائت عقلیه نیست و هم عقاب را بر می‌دارد و هم اثبات حکم می‌کند مثل کل شیء مطلق حتی یرد فیه النهی.

بحث ما در صورت دوم هست که اگر استصحاب با آن تعارض کند، مثلا اگر عصیر عنبی جوش بیاید، حرام می‌شود و اگر دو سوم آن به وسیله گرمای هوا بخار شود، آیا حرام است یا خیر؟ استصحاب می‌گوید حرام است و برائت می‌گوید حلال است، در اینجا کدام مقدم می‌شود.

در اینجا گفتیم سه قول است:

قول اول: استصحاب وارد بر برائت نقلیه است، چون موضوع این برائت که عدم ورود نهی و حرمت است، با استصحاب برداشته می‌شود و استصحاب ورود حرمت می‌باشد.

رد: این عصیر زمانی که غلیان پیدا کرد و دو سوم آن با گرمای هوا رفت، معلوم نیست حرام باشد و استصحاب جاری نیست.

۳

ادامه رد نظریه اول

استصحاب حرمت عصیر باطل است کما اینکه این حرف هم باطل است که اگر ما کلی ای داشتیم و این یک فرد حرامی داشت، در ضمن هر فردی که عصیر عنبی باشد، حرام باشد، مثل عصیر عنبی که یک فردش این است که غلیان پیدا کرد حرام شود تا زمانی که دو سوم نرفته باشد، حال این باعث می‌شود عصیر عنبی اگر در ضمن فرد عصیر عنبی که دو سوم آن با گرمای هوا رفت، این کلی حرام می‌باشد. این حرف باطل است چون دچار مشکلاتی در فقه می‌شود، مثلا لحم گوشت کلی است و یک فرد حرام دارد، مثل لحم میته، این باعث می‌شود که کلی لحم در هر فردی باشد حرام باشد، در نتیجه گوشت حمار هم حرام می‌شود در حالی که مشهور می‌گویند لح حمار حرام نیست.

جواب به اشکال شیخ: فرد منهی، با فرد غیر منهی دو صورت دارد:

صورت اول: گاهی تفاوت فرد منهی با غیر منهی از نظر زمان و حالت دارند، مثل عصیر عنبی که اگر غلیان پیدا کند و دو سوم آن نرود، منهی است و اگر غلیان پیدا کند و دو سوم برود، غیر منهی است.

صورت دوم: گاهی منهی با غیر منهی در جهات دیگر تفاوت دارند، مثل لحم میته و لحم حمار.

حال در صورت اول، داخل در حتی یرد فیه النهی می‌شود و اما قسم دوم، داخل در حتی یرد فیه النهی نمی‌شود.

رد جواب: این حرف باطل است، چون این حرف که کلی در ضمن افراد، در همه جا می‌آید چه در قسم اول باشد و یا در قسم دوم.

۴

تطبیق ادامه رد نظریه اول

كما أنّ وروده (نهی) في مطلق العصير (عصیر کلی) باعتبار (متعلق به ورود است) وروده (نهی) في بعض أفراده (عصیر کلی) (خبر انّ:) لو كفى (ورود نهی در بعضی الافراد) في الدخول (داخل شدن عصیر عنبی کذائی) في ما بعد الغاية (یرد فیه النهی)، لدلّ (کفایت) على المنع عن كلّ كليّ (لحم) ورد المنع عن بعض أفراده (کلی، مثل منع از لحم میته، که لازمه‌اش این است لحم حمار هم حرام باشد در حالی که مشهور می‌گویند حرام نیست).

(رد اشکال شیخ:) والفرق في الأفراد (افراد منهی و غیر منهی) بين ما كان تغايرها (افراد) بتبدّل الأحوال والزمان دون غيرها (حال و زمان - به اینکه قسم اول در مغیی داخل است و در قسم دوم خیر)، شططٌ (دور شدنی است) من الكلام (کلام حق). ولهذا (مورد استصحاب داخل در ما بعد غایت نیست) لا إشكال في الرجوع إلى البراءة مع عدم القول باعتبار الاستصحاب.

۵

اشکال و جواب.

اشکال به شیخ: ادله استصحاب می‌گوید «لا تنقض الیقین بالشک» این نهی است و عصیر عنبی که دو سوم آن با گرمای هوا رفته، این جمله می‌گوید این را در غایت حتی یرد فیه النهی می‌اندازد و اگر این کار را نکند، شک را با یقین نقض کرده است.

رد: در روایت آمده «فیه» که به شیء بر می‌گردد، یعنی اگر دلیل داشتیم که نهی به خود عصیر عنبی می‌خورد حرف شما درست است اما وقتی نهی که آمده لا تنقض، به خود شیء نخورده بلکه به شیء به عنوان مشکوک الحکم خورده است.

۶

تطبیق اشکال و جواب.

ويتلوه (خروج مورد استصحاب از برائت - قول از یقال) في الضعف ما يقال: من أنّ النهي الثابت بالاستصحاب عن نقض اليقين، نهي وارد في رفع الرخصة.

وجه الضعف: أنّ الظاهر من الرواية بيان الرخصة في الشيء الذي لم يرد فيه (شیء) نهي من حيث عنوانه الخاصّ، لا من حيث إنّه (شیء) مشكوك الحكم، وإلاّ (مراد از نهی واقعی و ظاهری اعم باشد) فيمكن العكس (یعنی برائت حاکم بر استصحاب است) بأن يقال: إنّ النهي عن النقض (لا تنقض) في مورد عدم ثبوت الرخصة بأصالة الإباحة، فيختصّ الاستصحاب بما لا يجري فيه («ما») أصالة البراءة، فتأمّل (سیاق همین ادله برائت نقلیه نوع دوم، عین سیاق دیگر ادله برائت است و همانطور که استصحاب وارد بر ادله دیگر برائت است، وارد بر این ادله هم است).

فقد يقال : إنّ مورد الاستصحاب خارج منه ؛ لورود النهي في المستصحب ولو بالنسبة إلى الزمان السابق.

وفيه : أنّ الشيء المشكوك في بقاء حرمته لم يرد نهي عن ارتكابه في هذا الزمان ، فلا بدّ من أن يكون مرخّصا فيه. فعصير العنب بعد ذهاب ثلثيه بالهواء لم يرد فيه نهي ، وورود النهي عن شربه قبل ذهاب الثلثين لا يوجب المنع عنه بعده ، كما أنّ وروده في مطلق العصير باعتبار وروده في بعض أفراده لو كفى في الدخول في ما بعد الغاية ، لدلّ على المنع عن كلّ كليّ ورد المنع عن بعض أفراده.

والفرق في الأفراد بين ما كان تغايرها (١) بتبدّل الأحوال والزمان دون غيرها ، شطط من الكلام. ولهذا لا إشكال في الرجوع إلى البراءة مع عدم القول باعتبار الاستصحاب.

ويتلوه في الضعف ما يقال : من أنّ النهي الثابت بالاستصحاب عن نقض اليقين ، نهي وارد في رفع (٢) الرخصة.

وجه الضعف : أنّ الظاهر من الرواية بيان الرخصة في الشيء الذي لم يرد فيه نهي من حيث عنوانه الخاصّ ، لا من حيث إنّه مشكوك الحكم ، وإلاّ فيمكن العكس بأن يقال : إنّ النهي عن النقض في مورد عدم ثبوت الرخصة بأصالة الإباحة ، فيختصّ الاستصحاب بما لا يجري فيه أصالة البراءة ، فتأمّل (٣).

__________________

(١) كذا في (ظ) ونسخة بدل (ت) ، وفي غيرهما بدل «تغايرها» : «تغيّرها».

(٢) في (خ) بدل «في رفع» : «فيرفع».

(٣) لم ترد «فتأمّل» في (ر).