درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۵۵: تنبیهات استصحاب ۱۱

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

بحث در تنبیه دوم بود که دو مطلب داشت، مطلب اول این بود که شرط استصحاب کردن، شک در بقاء است، بنابراین استصحاب کردن سه چیز جایز نیست: زمان، مثل لیل؛ زمانی، مثل مشی؛ امر مستقری که زمان قید آن است، مثل صوم یوم الخمیس.

مطلب دوم درباره تحقیق مرحوم شیخ نسبت به استصحاب کردن زمان:

قسمت اول: روی دقت عقلیه، استصحاب کردن زمان جایز نیست. چون: صغری: شرط استصحاب، شک در بقاء است؛ کبری: شک در بقاء در زمان منتفی است؛ نتیجه: شرط استصحاب در زمان منتفی است.

قسمت دوم: اول بحث امروز...

۳

تحقیق شیخ انصاری نسبت به استصحاب زمان

قسمت دوم: روی مسامحه عرفیه، با دو توجیه، استصحاب زمان درست است:

توجیه اول: تصرف در مستصحب؛ شب، از لحظاتی درست شده است که با معدوم شدن هر لحظه، لحظه دیگر موجود می‌شود، مثلا هزار لحظه است، لحظه اول معدوم می‌شود و لحظه دوم معدوم می‌شود تا آخر، اما مردم تمام این لحظات را امر واحد مستمر می‌دانند مثل طهارت، پس عرف می‌گوید تمام لحظات شب، امر واحد مستمر است و با آمدن لحظه اول، می‌گوید شب پیدا شده و لحظات بعد، استمرار لحظه اول است و با آمدن لحظه اول صبح، شب به پایان می‌رسد. حال اگر مستصحب، خصوص آنِ مشکوک باشد، استصحاب جاری نمی‌باشد. چون شک در بقاء نیست و یقین به از بین رفتن آنِ مشکوک داریم. اما اگر مستحصب، شب عرفی باشد، استصحاب جاری می‌شود و شک در بقاء وجود دارد.

توجیه دوم: تصرف در لفظ بقاء، بقاء دو معنی دارد:

معنای حقیقی بقاء: به بودن عین چیزی که در زمان اول بوده، در زمان دوم، بقاء گفته می‌شود.

معنای مجازی بقاء: الوجود بعد الوجود؛ وجود پیدا کردن بعد از وجود داشتن چه بالعین (عین چیزی که وجود داشته، وجود پیدا کند) باشد و چه بالمثل (مثل چیزی که وجود داشته، وجود چیدا کند) مثل زمان که لحظه دوم، مثل لحظه اول است نه عین آن.

۴

تطبیق تحقیق شیخ انصاری نسبت به استصحاب زمان

(توجیه اول:) نعم لو اخذ المستصحب مجموع الليل (شب مورد نظر عرف - نه خصوص لحظه مشکوک) أو النهار (مجموع روز)، و (عطف تفسیری است) لوحظ كونه (بودن شب یا روز) أمرا خارجيّا واحدا (مستمرا)، وجُعل بقاؤه (شب یا روز) وارتفاعه (شب یا روز) عبارةً عن عدم تحقّق جزئه (شب یا روز) الأخير وتحقّقه (جزئه الاخیر) أو عن عدم تجدّد جزء مقابله (شب یا روز) وتجدّده (جزء مقابله)، (جواب لو اخذ:) أمكن القول بالاستصحاب بهذا المعنى (معنایی که برای بقاء و ارتفاع کردیم) فيه (شب یا روز) أيضا (مثل استصحاب امر مستقر)؛ (علت امکن...:) لأنّ بقاء كلّ شيء في العرف بحسب ما (وجودی که) يتصوّره (وجود را) العرف له (شیء) (بیان «ما»:) من الوجود، فيصدق أنّ الشخص كان على يقين من وجود الليل فشكّ فيه (وجود لیل)، فالعبرة (در استصحاب زمان) بالشكّ في وجوده (شب یا روز) والعلم بتحقّقه (شب یا روز) قبل زمان الشكّ وإن كان تحقّقُه (شب یا روز) بنفس تحقّق زمان الشكّ (به عنوان تجدد المثل). وإنّما وقع التعبير بالبقاء في تعريف الاستصحاب بملاحظة هذا المعنى في الزمانيّات، (علت وقع التعبیر بالبقاء...:) حيث جعلوا الكلام في استصحاب الحال (و استصحاب الحال، شامل استصحاب زمان هم می‌شود، پس باید بقاء هم شامل زمان شود و این با توجیه بالا است)، (توجیه دوم:) أو (عطف بر بملاحظه است) لتعميم البقاء (به معنای مجازی: وجود بعد الوجود) لمثل هذا (بقاء در زمان) مسامحة (چون این معنا معنای مسامحه مجازی عرفی است).

إلاّ أنّ هذا المعنى (این دو توجیه) ـ على تقدير صحّته (هذا المعنی) والإغماض عمّا فيه (هذا المعنی) ـ لا يكاد يُجدي في إثبات كون الجزء المشكوك فيه (جزء) متّصفا بكونه (جزء) من النهار أو من الليل، حتّى يصدق على الفعل الواقع فيه (جزء) أنّه (فعل) واقع في الليل أو النهار، إلاّ على القول بالأصل المثبت (اقوال در اصل مثبت: مطلقا حجت نیست؛ مطلقا حجت است؛ اگر واسطه جلیه بود، حجت نیست و اگر واسطه خفیه بود، حجت است) مطلقا أو على بعض الوجوه الآتية.

نعم لو اخذ المستصحب مجموع الليل أو النهار ، ولوحظ كونه أمرا خارجيّا واحدا ، وجعل بقاؤه وارتفاعه عبارة عن عدم تحقّق جزئه الأخير وتحقّقه (١) أو عن عدم تجدّد جزء مقابله وتجدّده ، أمكن القول بالاستصحاب بهذا المعنى فيه أيضا (٢) ؛ لأنّ بقاء كلّ شيء في العرف بحسب ما يتصوّره (٣) العرف له (٤) من الوجود ، فيصدق أنّ الشخص كان على يقين من وجود الليل فشكّ فيه ، فالعبرة بالشكّ في وجوده والعلم بتحقّقه قبل زمان الشكّ وإن كان تحقّقه بنفس تحقّق زمان الشكّ. وإنّما وقع التعبير بالبقاء في تعريف الاستصحاب بملاحظة هذا المعنى في الزمانيّات ، حيث جعلوا الكلام في استصحاب الحال ، أو لتعميم (٥) البقاء لمثل هذا مسامحة.

إلاّ أنّ هذا المعنى ـ على تقدير صحّته والإغماض عمّا فيه ـ لا يكاد يجدي في إثبات كون الجزء المشكوك فيه متّصفا بكونه من النهار أو من الليل ، حتّى يصدق على الفعل الواقع فيه أنّه واقع في الليل أو النهار ، إلاّ على القول بالأصل المثبت مطلقا أو على بعض الوجوه الآتية (٦) ، ولو بنينا على ذلك أغنانا عمّا ذكر من التوجيه (٧) استصحابات

__________________

(١) كذا في (ت) ، وفي غيرها بدل «تحقّقه» : «تجدّده».

(٢) لم ترد «أمكن ـ إلى ـ أيضا» في (ر) و (ص).

(٣) كذا في (ر) ، وفي غيرها بدل «يتصوّره» : «يتصوّر فيه».

(٤) لم ترد «له» في (ت).

(٥) في (ظ) بدل «لتعميم» : «بتعميم».

(٦) انظر الصفحة ٢٤٤.

(٧) في (ظ) ومصحّحة (ص) زيادة : «ثمّ إنّ هنا».