درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۳۸: ادله حجیت استصحاب ۱۲

 
۱

خطبه

بسم الله ارحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

۲

سیر بحث

آنچه در گذشته بیان کردیم: بحث ما در موثقه عمار بود، «کل شیء طاهر حتّی تعلم أنّه قذر». گفتیم کلمه «طاهر» که در این روایت به کار رفته است در این کلمه دو احتمال است:

احتمال اول: «طاهر» یعنی «مستمرٌ طهارته»؛ پس «کل شیء طاهر حتّی تعلم أنّه قذر» یعنی «کل شیء مستمر طهارته حتّی تعلم أنّه قذر». طبق احتمال اول روایت فقط طهارت قبلی را استمرار می‌دهد و دیگر طهارت را اثبات نمی‌کند. یعنی قبلاً باید آن شیء طاهر باشد تا این روایت رواد میدان شود و بگوید آن طهارت قبلی ادامه دارد تا یقین به نجاست پیدا کنید.

از این احتمال دو نتیجه گرفته می‌شود:

۱. طبق این احتمال این غایت (حتّی تعلم أنّه قذر) غایت است برای استمرار طهارتی که در گذشته وجود داشته تا زمانی که یقین به نجاست پیدا شود.

۲.

احتمال دوم: «طاهرٌ» یعنی «ثابتٌ طهارته»؛ معنای روایت این می‌شود هر چیزی که شما شک در طهارت و نجاست آن دارید طاهر است، تا زمانی که یقین به نجاست آن پیدا کنید. طبق این احتمال دوم روایت اثبات طهارت می‌کند.

از این احتمال دوم نتیجه گرفته می‌شود:

۱. «حتّی تعلم أنّه قذر» غایت است برای حکم به ثبوت طهارت و این حکم به ثبوت طهارت هست تا اینکه یقین پیدا کنیم به نجاست.

۲. این روایت دلیل می‌شود بر قاعده طهارت.

۳

دیدگاه مرحوم شیخ (ره) در احتمالات وجود در موثقه

مرحوم شیخ (ره) می‌فرماید این دو احتمالی که در موثقه گفته شد (۱. طاهر به معنای مستمر طهارته. ۲. طاهر به معنای ثابت طهارته) بر هر قضیه‌ای که دارای غایت است وجود دارد.

قضیه‌ای که دارای غایت است بر دو نوع است:

۱. قضیه واقعیه: قضیه‌ای است که در آن حکم واقعی به کار رفته است. مثلا شارع می‌گوید الثوب طاهر إلی إن یلاقی نجساً. این قضیه یک قضیه واقعیه است که دارای غایت است. قضیه واقعیه است چون قید علم در آن وجود ندارد.

۲. قضیه ظاهریه: قضیه است که در آن حکم ظاهری به کار رفته است مانند «کل شیء طاهر حتی تعلم أنه قذر» این قضیه یک قضیه ظاهریه است، زیرا در او حکم ظاهری به کار رفته است چون قید علم در آن وجود دارد.

۴

تطبیق عبارت ریشه احتمالات در موثقه

(نکته مرحوم شیخ:) و الأصل (ریشه) في ذلك (آن دو احتمال): أنّ القضيّة المغيّاة (دارای غایت) - سواء كانت (قضیه) إخبارا عن الواقع و كانت الغاية قيدا للمحمول (طاهرٌ)، كما في قولنا: الثوب طاهر إلى أن يلاقي نجسا، أم كانت (قضیه) ظاهريّة مغيّاة بالعلم بعدم المحمول (محمول = طهارت. عدم محمول = نجاست)، كما في ما نحن فيه- (احتمال اول:) قد يقصد المتكلّم مجرّد ثبوت المحمول (طاهر) للموضوع (شیء) ظاهرا (که می‌شود قضیه ظاهریه) أو واقعا (که می‌شود قضیه واقعیه)، من غير ملاحظة كونه (شیء) مسبوقا بثبوته له، (احتمال دوم:) و قد يقصد المتكلّم به (اخبار) مجرّد الاستمرار (یعنی حکم را اثبات نمی‌کند فقط حکم قبلی را می‌کشاند تا زمان حال)، لا أصل الثبوت، بحيث يكون أصل الثبوت مفروغا عنه.

۵

بیان یک مقدمه

مقدمه: یک قاعده طهارت داریم و یک قاعده استصحاب؛ در اینجا ابتداء باید هر دو را تعریف کرد و بعد نسبت بین این دو را بیان کرد.

الف. قاعده طهارت: مناط در قاعده طهارت شک در طهارت و نجاست است؛ یعنی هر چیزی که شک در طهارت و نجاستش کردید آن چیز طاهر است. این قاعده در سه مورد پیاده می‌شود و آن جایی که چیزی قبلاً طاهر بوده و الآن شک می‌کنید که آیا طاهر است یا خیر؟. ۲. یک چیزی قبلاً نجس بوده و الا« شک می‌کنید که آیا طاهر است یا خیر؟. (در اینجا حقیقتاً موضوع برای پیاده کردن قاعده طهارت هست اما حق پیاده کردن قاعده طهارت را ندارید زیرا در اینجا استصحاب نجاست حاکم است) ۳. یک چیزی قبلا نمی‌دانید طاهر بوده است یا نجس؟.

استصحاب طهارت: مناط قاعده استصحاب موردی است که شما شک دارید در طهارت و نجاستش و لکن قبلاً طاهر بوده است.

پس بنابراین هر جا که استصحاب طهارت هست قاعده طهارت هم هست و لا عکس؛ یعنی این طور نیست که هر جا قاعده طهارت باشد قاعده استصحاب طهارت هم باشد. (این حرف منحصر به اینجا نیست در قاعده برائت و استصحاب برائت هم بود)

نتیجه: مرحوم شیخ می‌خواهد بگوید اگر مراد از این «طاهر» قاعده طهارت باشد این می‌شود أعم از آن جایی که مراد از «طاهرٌ» استصحاب طهارت است.

۶

تطبیق عبارت بیان یک مقدمه

و الأوّل (معنای اول: ثبوت محمول برای موضوع بدون لحاظ حالت سابقه) أعمّ (أعم مطلق) من الثاني (استمرار) من حيث المورد (جایگاه). إذا عرفت هذا (امکان دو احتمال را) فنقول: إنّ معنى الرواية:

إمّا أن يكون خصوص المعنى الثاني، و هو (معای دوم) القصد إلى بيان الاستمرار بعد الفراغ عن ثبوت أصل الطهارة، فيكون (روایت) دليلا على استصحاب الطهارة. لكنّه (این معنای دوم) خلاف الظاهر.

و إمّا خصوص المعنى الأوّل الأعمّ (أعم است موردا نه مناطا) منه (معنای دوم)، و حينئذ (و در این هنگام که معنای روایت معنای اول شد) لم يكن فيه (موثقه) دلالة على استصحاب الطهارة و إن شمل (موثقه) مورده (جایگاه استصحاب را)؛ لأنّ‏ الحكم (حکم به طهارت) فيما علم طهارته و لم يعلم طروّ (عروض) القذارة له (آن چیز) ليس (حکم به طهارت) من حيث سبق طهارته، بل باعتبار مجرّد كونه (آن چیز) مشكوك الطهارة، فالرواية تفيد قاعدة الطهارة حتّى في مسبوق الطهارة، لا استصحابها (طهارت)، بل تجري (مراد شیخ مجرد جریان است) في مسبوق النجاسة على أقوى‏ الوجهين الآتيين في باب معارضة (معارضه غیر مستقر) الاستصحاب (استصحاب نجاست) للقاعدة.

۷

نظریات سه گانه در روایت

در این روایت سه نظریه وجود دارد (در واقع هفت نظریه وجود دارد):

نظریه اول: مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید:

۱. این روایت یا متعلّق به قاعده طهارت است و یا متعلّق به قاعده استصحاب است و نمی‌تواند متعلّق به هر دو باشد. زیرا اگر متعلّق به هر دو باشد لازمه‌اش استعمال لفظ در أکثر از یک معناست؛ به این صورت که اگر مراد از این روایت استصحاب طهارت باشد «طاهر» یهنی اثبات ابقاء طهارت؛ ولی اگر مراد از این روایت قاعده طهارت باشد می‌شود استمرار اصل طهارت. و حال اگر بگوئیم این روایت شامل هر دو معنا می‌شود لازمه‌اش اینست که کلمه «طاهر» در دو معنا به کار رود (اثبات ابقاء طهارت و اثبات اصل طهارت) و حال اینکه تفاوت این دو معنا بسیار زیاد است و قدر جامعی هم ندارند.

۲. شما این روایت را چه حمل بر قاعده طهارت کنید و چه حمل بر قاعده استصحاب طهارت کنید هم شامل شبهه حکمیه می‌شود و هم شامل شبهه موضوعیه می‌شود. زیرا در اینجا قدر جامع وجود دارد؛ مراد از شیء را أعم می‌گیریم؛ أعم از اینکه شیء در «کل شیء» کلی باشد یا جزئی؛ کلی اگر باشد شبهه حکمیه می‌شود و اگر جزئی بگیریم موضوعیه موضوعیه می‌شود.

نظریه دوم: مرحوم میرزای قمی می‌فرماید این روایت متعلّق قاعده طهارت و قاعده استصحاب هر دو با هم نیست؛ و همچنین شامل هم شبهه حکمیه و هم شبهه موضوعیه با هم نیست.

مرحوم شیخ (ره) می‌فرماید: قسمت اول حرف میرزا صحیح است؛ زیرا جامعی ندارد؛ ولی قسمت دوم حرف میرزا صحیح نیست؛ زیرا جامع دارد.

۸

تطبیق عبارت نظریات موجود در روایت

ثمّ لا فرق في مفاد الرواية، بین الموضوع الخارجي الذي يشكّ في طهارته (شبهه حکمیه) من حيث الشبهة في حكم نوعه، و بين الموضوع الخارجي المشكوك طهارته (موضوع خارجی) من حيث اشتباه الموضوع الخارجي.

فعلم ممّا ذكرنا: أنّه (شأن) لا وجه لما ذكره صاحب القوانين: من امتناع إرادة المعاني الثلاثة من الرواية- أعني: قاعدة الطهارة في الشبهة الحكميّة، و في الشبهة الموضوعيّة، و استصحاب الطهارة-؛ إذ لا مانع عن إرادة الجامع بين الأوّلين، أعني: قاعدة الطهارة في الشبهة الحكميّة و الموضوعيّة.

العلم بالقذارة ، فغاية الحكم غير مذكورة ولا مقصودة.

وعلى الثاني ، غاية للحكم بثبوتها ، والغاية ـ وهي العلم بعدم الطهارة ـ رافعة للحكم ، فكلّ شيء يستمرّ الحكم بطهارته إلى كذا ، فإذا حصلت الغاية انقطع الحكم بطهارته ، لا نفسها.

والأصل في ذلك : أنّ القضيّة المغيّاة ـ سواء كانت إخبارا عن الواقع وكانت الغاية قيدا للمحمول ، كما في قولنا : الثوب طاهر إلى أن يلاقي نجسا ، أم كانت ظاهريّة مغيّاة بالعلم بعدم المحمول ، كما في ما نحن فيه ـ قد يقصد المتكلّم مجرّد ثبوت المحمول للموضوع ظاهرا أو واقعا ، من غير ملاحظة كونه مسبوقا بثبوته له ، وقد يقصد المتكلّم به مجرّد الاستمرار ، لا أصل الثبوت ، بحيث يكون أصل الثبوت مفروغا عنه. والأوّل أعمّ من الثاني من حيث المورد.

معنى الموثّقة إمّا الاستصحاب أو قاعدة الطهارة

إذا عرفت هذا فنقول : إنّ معنى الرواية :

إمّا أن يكون خصوص المعنى الثاني ، وهو القصد إلى بيان الاستمرار بعد الفراغ عن ثبوت أصل الطهارة ، فيكون دليلا على استصحاب الطهارة. لكنّه خلاف الظاهر.

وإمّا خصوص المعنى الأوّل الأعمّ منه ، وحينئذ لم يكن فيه دلالة على استصحاب الطهارة وإن شمل مورده ؛ لأنّ (١) الحكم فيما علم طهارته ولم يعلم طروّ القذارة له ليس من حيث سبق طهارته ، بل باعتبار مجرّد كونه مشكوك الطهارة ، فالرواية تفيد قاعدة الطهارة حتّى في مسبوق الطهارة ، لا استصحابها ، بل تجري في مسبوق النجاسة على أقوى

__________________

(١) في (ه) ، (ظ) و (ر) بدل «لأنّ» : «إلاّ أنّ».

الوجهين الآتيين في باب معارضة الاستصحاب للقاعدة.

ثمّ لا فرق في مفاد الرواية ، بين الموضوع الخارجي الذي يشكّ في طهارته من حيث الشبهة في حكم نوعه ، وبين الموضوع الخارجي المشكوك طهارته من حيث اشتباه الموضوع الخارجي.

فعلم ممّا ذكرنا : أنّه لا وجه لما ذكره صاحب القوانين : من امتناع إرادة المعاني الثلاثة من الرواية (١) ـ أعني : قاعدة الطهارة في الشبهة الحكميّة ، وفي الشبهة الموضوعيّة ، واستصحاب الطهارة ـ ؛ إذ لا مانع عن إرادة الجامع بين الأوّلين ، أعني : قاعدة الطهارة في الشبهة الحكميّة والموضوعيّة.

عدم إمكان إرادة القاعدة والاستصحاب معا من الموثّقة

نعم ، إرادة القاعدة والاستصحاب معا يوجب استعمال اللفظ في معنيين ؛ لما عرفت (٢) أنّ المقصود في القاعدة مجرّد إثبات الطهارة في المشكوك ، وفي الاستصحاب خصوص إبقائها في معلوم الطهارة سابقا ، والجامع بينهما غير موجود ، فيلزم ما ذكرنا. والفرق بينهما ظاهر ، نظير الفرق بين قاعدة البراءة واستصحابها ، ولا جامع بينهما (٣).

وقد خفي ذلك على بعض المعاصرين (٤) ، فزعم جواز إرادة القاعدة والاستصحاب معا ، وأنكر ذلك على صاحب القوانين فقال :

__________________

(١) القوانين ٢ : ٦٠.

(٢) في الصفحة السابقة.

(٣) في (ظ) بدل «فيلزم ـ إلى ـ ولا جامع بينهما» : «وقد تفطّن للزوم هذا الاستعمال صاحب القوانين».

(٤) هو صاحب الفصول.