درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۳۶: ادله حجیت استصحاب ۱۰

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

۲

سیر بحث

آنچه درگذشته بیان کردیم: بحث ما در روایت پنجم بود؛ امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «من کان علی یقین فشک فلیمض علی یقینه فإن الشک لا ینقض الیقین» در این روایت دو احتمال وجود دارد:

۱. احتمال اول: این روایت دلیل بر حجیّت قاعده الیقین باشد.

بحث از این احتمال در جلسه گذشته بیان شد.

۳

احتمال دوم در روایت پنجم و دلیل بر آن

احتمال دوم: احتمال دارد این روایت دلیل بر حجیّت قاعده استصحاب باشد.

دلیل بر این احتمال: در جلسه گذشته بیان کردیم که قاعده الیقین دو ضابطه دارد:

۱. زمان یقین و شک مختلف است؛ دیروز یقین بوده است و امروز شک. و این روایت به خوبی دلالت بر این ضابط دارد. اما صرف اینکه این روایت دلالت بر این ضابطه دارد باعث نمی‌شود که این روایت درباره قاعده الیقین باشد، چون در استصحاب هم غالباً قضیه اینگونه است که زمان یقین با شک مختلف است؛ یقین سابق بوده است و شک لاحق.

۲. در قاعده الیقین متیقن و مشکوک ذاتاً و زماناً یک چیز است. مانند اینکه من دیروز یقین داشتم که همان دیروز زید عادل است؛ امروز شک می‌کنم که آیا زید دیروز عادل بوده است یا نه؟. اما روایت دلالت بر این ضابطه ندارد؛ و زمانی که دلالت بر این ضابطه نداشت این روایت دیگر دلیل بر حجیّت قاعده الیقین نیست، بلکه دلیل بر قاعده حجیّت استصحاب است.

چگونگی عدم دلالت روایت بر ضابطه دوم قاعده الیقین:

 یک کلمه «کان» در این روایت به کار رفته است «من کان علی یقین... « باید بررسی کنیم که این کلمه «کان» ظرف برای یقین است یا ظرف برای متیقن؟. اگر این «کان» ظرف برای یقین باشد معنای روایت این می‌شود که این شخص در گذشته یقین داشت به چیزی مانند عدالت زید و شک کرد در آن چیز. اما اگر «کان» ظرف برای متیقن باشد معنای روایت این می‌شود یعنی شخصی یقین داشت به چیزی در گذشته مانند عدالت زید و بعدا در آن شک کرد. اگر این روایت بخواهد دلیل بر حجیّت قاعده الیقین باشد «کان» باید ظرف برای متیقن باشد و حال اینکه این خلاف ظاهر است؛ متبادر از روایت این است که این کان ظرف برای یقین است؛ و حال که ظرف برای یقین بود این روایت دیگر دلیل بر حجیّت قاعده الیقین نیست، بلکه دلیل بر حجیّت قاعده استصحاب است.

۴

فافهم بر دلیل احتمال دوم

فافهم: نهایت چیزی که این دلیل مرحوم شیخ (ره) اثبات می‌کند اینست که انطباق این روایت بر استصحاب ممکن است نه اینکه انطبقاق این روایت بر استصحاب متعیّن باشد.

۵

دو قرینه بر دلالت روایت بر استصحاب

مرحوم شیخ (ره) می‌فرماید ما دو قرینه داریم که این دو قرینه دلالت می‌کند بر اینکه این روایت درباره استصحاب است:

قرینه اول (قرینه تعلیل): حضرت در روایت می‌فرماید «من کان علی یقین فشک فلیمش علی یقینه» و سپس حضرت علت می‌آورد و می‌فرماید: «فان الشک لا ینقض الیقین». حال از این تعلیل متوجه می‌شویم که این روایت قرینه بر استصحاب است؛ این طور که انسان زمانی که می‌خواهد برای یک مطلبی علت بیاورد باید یک علتی بیاورد که در ذهن عقلاء وجود داشته باشد به عبارت دیگر علت ارتکازی باشد؛ و در ذهن عقلاء قاعده استصحاب ارتکازی است نه قاعده الیقین.

قرینه دوم (قرینه وحدت سیاق): علاوه بر اینکه عین همین علت در روایات دیگر آمده و مراد از این علّت مسلماً در روایات دیگر هم استصحاب است و آن را قرینه می‌گیریم بر اینکه مراد از علت در این روایت هم استصحاب است.

۶

بررسی سند روایت

مرحوم شیخ (ره) در آخر روایت می‌فرماید سند این روایت ضعیف است؛ چون در سند این روایت قاسم بن یحیی وجود دارد و مرحوم علّامه فرموده که این شخص ضعیف است.

فتأمل: مرحوم علّامه که فرموده قاسم بن یحیی ضعیف است، مدرک علّامه ابن غضائری بود؛ یعنی ابن غضائری گفته که ابن غضائری ضعیف است و این باعث شده که علّامه هم بگوید ضعیف است؛ و این تضعیف‌های ابن غضائری ارزشی ندارد.

۷

تطبیق عبارت احتمال دوم در روایت پنجم

(احتمال دوم در روایت پنجم:) اللّهم إلّا أن يقال- بعد ظهور كون الزمان الماضي (کان) في الرواية ظرفا لليقين (یعنی این شخص در گذشته یقین داشت) -: إنّ الظاهر (ظاهر قوی) تجريد (مجرد کردن) متعلّق اليقين (مانند عدالت) عن التقييد بالزمان (ماضی)؛ فإنّ قول القائل: «كنت متيقّنا أمس بعدالة زيد» ظاهر (ظاهر قوی) في إرادة أصل العدالة، لا العدالة المقيّدة بالزمان الماضي (ظاهر ضعیف)، و إن كان ظرفه (متیقن = عدالت)‏ في الواقع ظرف اليقين، لكن لم يلاحظه (در نظر نگرفته است قائل این ماضی را) على وجه التقييد (تقیید در عدالت. ملاحظه نکرده به خاطر ظهور ضعیف)، فيكون الشكّ فيما بعد هذا الزمان، متعلّقا بنفس ذلك المتيقّن مجرّدا عن ذلك التقييد (تقیید به زمان)، ظاهرا في تحقّق أصل العدالة في زمان الشكّ، فينطبق على الاستصحاب،

۸

تطبیق عبارت فافهم

فافهم‏. (نباید بگوئید فینطبق علی الاستصحاب، بلکه باید بگوئید أمکن انطباق علی الاستصحاب)

۹

تطبیق عبارت دو قرینه بر دلالت روایت بر استصحاب

(دو قرینه دال بر دلالت روایت بر استصحاب:) فالإنصاف‏: أنّ الرواية- سيّما (مخصوصاً) (قرینه اول، قرینه تعلیل:) بملاحظة قوله عليه السّلام: «فإنّ الشكّ لا ينقض اليقين»، (قرینه دوم، قرینه سیاق:) و بملاحظة ما سبق في الصحاح (صحیحه اول، دوم و سوم زراره) من قوله: «لا ينقض اليقين بالشكّ» حيث إنّ ظاهره (لا ینقض الیقین بالشک در صحاح) مساوقته (هم سیاق بودن لا ینقض الیقین بالشک) لها (با این روایت) - ظاهرة في الاستصحاب‏، و يبعد حملها (روایت) على المعنى الذي‏ ذكرنا (یعنی قاعده الیقین).

۱۰

تطبیق عبارت بررسی سند روایت

(بررسی سند روایت) هذا، لكن سند الرواية ضعيف ب «القاسم بن يحيى»؛ لتضعيف العلّامة له (قاسم بن یحیی) في الخلاصة (در کتاب خلاصة الأقوال)، و إن ضعّف ذلك (آن تضیف علّامه را) بعض‏(وحید بهبهانی) باستناده (تضعیف علّامه) إلى تضعيف ابن الغضائري- المعروف عدم قدحه (عدم ضرر زدن این غضائری) - فتأمّل. (از کجا می‌گوئید که تضعیف علّامه مستند به تضعیف ابن غضائری است؟. و احتمال دارد که این تضعیف علّامه مستند به تضعیف ابن غضائری نباشد)

۱۱

ششمین روایت دال بر حجیّت استصحاب

روایت ششم: و منها (روایت ششم): مكاتبة علي بن محمد القاساني: علی بن محمد القاسانی از امام علیه السلام در مورد یوم الشک سؤال کرد، یوم الشک اول رمضان و یوم الشک آخر رمضان؛ او از حضرت پرسید که من شک دارم که آیا فردا اول رمضان است یا خیر؟. و شک دارم که آیا فردا اول شوال است یا خیر؟. حضرت در ابتداء به عنوان یک قانون کلی فرمود الیقین لا یدخله الشک؛ و سپس حضرت فرمود: «صم للرؤیة و أفطر للرؤية»؛ «صم للرؤیة» یعنی بر تو واجب است با دیدن ماه رمضان روزه بگیری؛ زیرا الیقین لا یدخله الشک، زیرا در اینجا دو استصحاب است یکی استصحاب ماه شعبان و دیگری استصحاب عدم وجوب رمضان. و عین همین سخنان را در مورد «أفطر للرؤیة» می‌زنیم و می‌گوئیم ما در اینجا دو یقین داریم یکی یقین به رمضان و دیگری یقین به وجوب روزه. پس نتیجه می‌گیریم که مراد حضرت قاعده استصحاب است نه اشتغال؛ زیرا اگر اشاره به قاعده اشتغال داشت معنا نداشت حضرت یوم الشک اول رمضان را بگوید.

۱۲

تطبیق عبارت روایت ششم

«قال (علی بن محمد قاسانی): كتبت إليه (امام جواد یا امام هادی علیهم السلام) - و (و حال آنکه) أنا بالمدينة- عن اليوم الذي يشكّ فيه (یوم) من رمضان، هل يصام (آیا روزه گرفته بشود) أم لا؟ فكتب عليه السّلام: اليقين لا يدخله الشكّ، صم للرؤية و افطر للرؤية».

فإنّ تفريع (متفرع کردن امام علیه السلام) تحديد كلّ من الصوم و الإفطار- برؤية هلالي رمضان و شوّال- على قوله عليه السّلام: «اليقين لا يدخله الشكّ» لا يستقيم (صحیح نیست متفرع کردن امام علیه السلام) إلّا بإرادة عدم جعل اليقين السابق مدخولا بالشكّ، أي مزاحما به.

و الإنصاف: أنّ هذه الرواية أظهر ما في هذا الباب من أخبار الاستصحاب (ظاهرترین است زیرا الیقین حتما الف و لامش، الف و لام جنس است و حجیّت استصحاب به عنوان یک قاعده کلی اثبات می‌شود چون هیچ چیزی وجود ندارد که الیقین اشاره به آن باشد و ثانیا نه این روایت درباره قاعده الیقین است و نه درباره قاعده اشتغال است، پس حتما درباره قاعده استصحاب است)، إلّا أنّ سندها (روایت) غير سليم (به خاطر علی بن محمد).

إمكان دفع المناقشة المذكورة

اللهم إلاّ أن يقال ـ بعد ظهور كون الزمان الماضي في الرواية ظرفا لليقين ـ : إنّ الظاهر تجريد متعلّق اليقين عن التقييد بالزمان ؛ فإنّ قول القائل : «كنت متيقّنا أمس بعدالة زيد» ظاهر في إرادة أصل العدالة ، لا العدالة المقيّدة (١) بالزمان الماضي ، وإن كان ظرفه (٢) في الواقع ظرف اليقين ، لكن لم يلاحظه على وجه التقييد ، فيكون الشكّ فيما بعد هذا الزمان ، متعلّقا بنفس ذلك المتيقّن مجرّدا عن ذلك التقييد ، ظاهرا في تحقّق أصل العدالة في زمان الشكّ ، فينطبق على الاستصحاب ، فافهم (٣).

فالإنصاف (٤) : أنّ الرواية ـ سيّما بملاحظة (٥) قوله عليه‌السلام : «فإنّ الشكّ لا ينقض اليقين» (٦) ، و (٧) بملاحظة ما سبق في الصحاح من قوله : «لا ينقض اليقين بالشكّ» حيث إنّ ظاهره مساوقته لها ـ ظاهرة في الاستصحاب (٨) ، ويبعد حملها على المعنى الذي (٩) ذكرنا.

__________________

(١) في غير (ص): «المتقيّدة».

(٢) كذا في النسخ ، والمناسب : «ظرفها» ؛ لرجوع الضمير إلى العدالة.

(٣) لم ترد «اللهم إلاّ ـ إلى ـ فافهم» في (ظ).

(٤) في (ر) ، (ص) و (ظ) بدل «فالإنصاف» : «لكن الإنصاف».

(٥) لم ترد «الرواية سيّما بملاحظة» في (ص) و (ظ).

(٦) في (ر) و (ظ) بدل «فإنّ الشكّ لا ينقض اليقين» : «فإنّ اليقين لا ينقض بالشكّ».

(٧) لم ترد «و» في غير (ر).

(٨) لم ترد عبارتا «حيث إنّ» و «ظاهرة في الاستصحاب» في (ص) و (ظ).

(٩) في (ت) و (ه) بدل «المعنى الذي» : «بيان القاعدة التي».

هذا (١) ، لكن سند الرواية ضعيف ب «القاسم بن يحيى» ؛ لتضعيف العلاّمة له في الخلاصة (٢) ، وإن ضعّف ذلك بعض (٣) باستناده إلى تضعيف ابن الغضائري ـ المعروف عدم قدحه ـ فتأمّل.

٦ ـ مكاتبة علي بن محمّد القاساني

ومنها : مكاتبة علي بن محمد القاساني : «قال : كتبت إليه ـ وأنا بالمدينة ـ (٤) عن اليوم الذي يشكّ فيه من رمضان ، هل يصام أم لا؟ فكتب عليه‌السلام : اليقين لا يدخله الشكّ ، صم للرؤية وافطر للرؤية» (٥).

تقريب الاستدلال

فإنّ تفريع تحديد كلّ من الصوم والإفطار ـ برؤية هلالي رمضان وشوّال ـ على قوله عليه‌السلام : «اليقين لا يدخله الشكّ» لا يستقيم إلاّ بإرادة عدم جعل اليقين السابق مدخولا بالشكّ ، أي مزاحما به.

والإنصاف : أنّ هذه الرواية أظهر ما في هذا الباب من أخبار الاستصحاب ، إلاّ أنّ سندها غير سليم.

هذه جملة ما وقفت عليه من الأخبار المستدلّ بها للاستصحاب ، وقد عرفت عدم ظهور الصحيح منها (٦) ، وعدم صحّة الظاهر منها (٧) ؛ فلعلّ الاستدلال بالمجموع باعتبار التجابر والتعاضد.

__________________

(١) «هذا» من (ت) و (ه).

(٢) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال (رجال العلاّمة الحلّي) : ٣٨٩.

(٣) هو الوحيد البهبهاني في الحاشية على منهج المقال : ٢٦٤.

(٤) في (الوسائل) زيادة : «أسأله».

(٥) الوسائل ٧ : ١٨٤ ، الباب ٣ من أبواب أحكام شهر رمضان ، الحديث ١٣.

(٦) وهي الصحاح الثلاثة لزرارة وموثّقة عمّار.

(٧) وهي روايتا الخصال ومكاتبة القاساني.