درس فرائد الاصول - استصحاب

جلسه ۲۲: مقدمات استصحاب ۲۲

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

۲

مطلب اول: دومین تقسیم استصحاب به اعتبار شک / مقدمه

در بحث امروز دو مطلب را بیان می‌گنیم:

مطلب اول: تقسیم دوم برای استصحاب به اعتبار شک

(مقدمه: کلمه شک دو معنا دارد:

معنای اول (معنای أخص): به حالت متساوی الطرفین شک می‌گویند. مانند اینکه شما ۵۰ درصد احتمال می‌دهید که نماز جمعه در عصر غیبت واجب باشد و ۵۰ درصد هم احتمال می‌دهید که واجب نباشد.

معنای دوم (معنای أعم): به حالت غیر یقین شک می‌گویند. مانند اینکه شما ۸۰ درصد احتمال می‌دهید که نماز جمعه در عصر غیبت واجب باشد و ۲۰ درصد هم احتمال می‌دهید که واجب نباشد، و یا بالعکس.

کلمه شکی که در تعریف استصحاب أخذ شده است شک بالمعنی الأعم است؛ یعنی اگر یقین نداشتید استصحاب کنید.)

۳

صور شک

شک دارای سه صورت است:

۱. گاهی شک حالت متساوی الطرفین است. مانند اینکه شما ۵۰ درصد احتمال می‌دهید که نماز جمعه در عصر غیبت واجب باشد و ۵۰ درصد هم احتمال می‌دهید که واجب نباشد.

۲. گاهی شک حالت ظن به بقاء است. مانند اینکه شما ۸۰ درصد احتمال می‌دهید که نماز جمعه در عصر غیبت واجب باشد و ۲۰ درصد هم احتمال می‌دهید که واجب نباشد.

۳. گاهی شک حالت ظن به ارتفاع است. مانند اینکه شما ۲۰ درصد احتمال می‌دهید که نماز جمعه در عصر غیبت واجب باشد و ۸۰ درصد هم احتمال می‌دهید که واجب نباشد.

استصحاب به این اعتبار بر سه نوع است:

۱. استصحاب امری که نسبت به او حالت شک متساوی الطرفین وجود دارد.

۲. استصحاب امری که نسبت به بقاء او ظن وجود دارد.

۳. استصحاب امری که نسبت به اتفاع او ظن وجود دارد.

۴

سؤال و جواب

سؤال: آیا استصحاب قسم سوم (استصحاب امری که نسبت به ارتفاعش ظن داریم) داخل در محل نزاع است یا خیر؟.

جواب: در مسأله دو نظریه است:

۱. بعضی از علماء معتقدند که استصحاب قسم سوم داخل در محل نزاع نیست.

۲. مرحوم شیخ (ره): در دو صورت استصحاب قسم سوم داخل در محل نزاع است و در یک صورت استصحاب قسم سوم داخل در محل نزاع نیست:

صورت اول: اگر استصحاب اصل عملی باشد استصحاب قسم سوم داخل در محل نزاع است؛ زیرا اگر استصحاب اصل عملی باشد معنایش این است که شارع فرموده بر توی مکلّف واجب است که تعبداً به حالت سابقه عمل کنید.

صورت دوم: اگر استحاب جزء أمارات ظنیه باشد و از باب افاده ظن نوعی حجّت باشد، استصحاب قسم سوم داخل در محل نزاع است؛ زیرا این نوع استصحاب برای نوع بشر افاده ظن می‌کند لذا حجّت است.

صورت سوم: اگر استصحاب جزء أمارات ظنیه باشد (مانند خبر واحد) و لکن از باب افاده ظن شخصی حجّت باشد، استصحاب قسم سوم داخل در محل نزاع نیست و حجّت نخواهد بود.

۵

مطلب دوم: سومین تقسیم استصحاب به اعتبار شک

شک دو حالت دارد:

۱. گاهی شک، شک در مقتضی است؛ یعنی اینکه شک می‌کنیم که این مستصحب قابلیّت بقاء تا این زمان را دارد یا خیر؟. مانند اینکه من به زید کتاب ۱۰۰ تومانی را ۲۰۰ تومان می‌فروشم، دو ساعت بعد می‌فهمد که مغبون شده است اما او بلافاصله ترتیب اثر نمی‌دهد و دو روز بعد ترتیب اثر می‌دهد و خیار غبن را اعمال می‌کند؛ شک می‌کند که خیار غبن هنوز برای او ثابت است یا خیر؟.

۲. گاهی شک، شک در رافع است؛ یعنی ما یقین داریم که این مستصحب قابلیّت بقاء إلی الأبد را دارد لولا الرافع و شک ما به خاطر شک در وجود رافع است. مانند اینکه شخصی وضوء می‌گیرد و با این وضوء شخص طهارت پیدا می‌کند و این طهارت قابلیّت بقاء إلی الأبد را دارد.

استصحاب به این اعتبار بر دو قسم می‌شود:

۱. استصحاب در شک در مقتضی؛ مانند استصحاب خیار غبن.

۲. استصحاب در شک در رافع.

۶

بیان دو نکته

نکته اول: بیان هفت صورت در مسأله

نکته دوم: بیان سه نظریه در مسأله

که إن شاء الله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.

۷

اسکلت بحث جلسه گذشته

استصحاب دو نوع است:

۱. استصحاب در شبهه موضوعیه.

۲. استصحاب در شبهه حکمیه.

سؤال: آیا استصحاب در شبهه موضوعیه داخل در محل بحث است یا خیر؟.

جواب: در مسأله دو نظریه است:

۱. مرحوم شیخ (ره): داخل در محل بحث است.

۲. بعض دیگر می‌فرمایند داخل در محل بحث نیست.

مرحوم شیخ (ره) دو عبارت از مرحوم استرآبادی نقل می‌کند که ظاهر این دو عبارت این است که استصحاب در شبهه موضوعیه مانند استصحاب خمریت، داخل در محل بحث نیست. که عبارت اول ایشان را در جلسه گذشته خواندیم و اما عبارت دوم ایشان. (هدف از ذکر این عبارت این است که می‌خواهیم بگوئیم بعضی از علماء معتقدند که استصحاب در شبهات موضوعیه محل بحث نیست.)

۸

تطبیق عبارت کلام دوم محدث استر آبادی

[كلامه في الفوائد المكية:]

و أصرح من العبارة المذكورة (عبارت اول مرحوم استر آبادی) في اختصاص محلّ الخلاف (اختلاف) بالشبهة الحكميّة، ما حكي عنه (استر آبادی) في الفوائد (فوائد مکیه) أنّه (استر آبادی) قال- في جملة (در ضمن) كلام له (برایّ استر آبادی است) -إن صور الاستصحاب المختلف فيه راجعة إلى أنّه (شأن) ثبت حکم (نجاست) بخطاب شرعی (دلیل شرعی) موضوع (آب) في حال (تغیّر) من حالاته نجريه (پیاده می‌کنیم حکم را) في ذلك الموضوع عند زوال الحالة القديمة (تغیّر) و حدوث نقيضها (حالت قدیمه) فيه (موضوع). و من المعلوم أنّه (شأن) إذا تبدّل قيد (تغیّر) موضوع المسألة (آب) بنقيض ذلك القيد اختلف موضوع المسألتين (مسأله اول: آب قبل از زوال حالت قدیمه. مسأله دوم: آب بعد از زوال حالت قدیمه)، فالذي سمّوه استصحابا راجع في الحقيقة إلى إسراء (سرایت دادن) حكم (نجاست) لموضوع (آب متغیّر) إلى موضوع آخر متّحد معه (موضوع اول) بالذات مختلف بالقيد و الصفات‏، انتهى.

۹

تطبیق عبارت تقسیم دوم استصحاب به اعتبار شک / نظریه اول

الوجه الثاني: (تقسیم دوم استصحاب به اعتبار شک)

من حيث إنّ الشكّ بالمعنى الأعمّ الذي هو (شک بالمعنی الأعم) المأخوذ في تعريف الاستصحاب: (صورت اول:) قد يكون (شک) مع تساوي الطرفين، (صورت دوم:) و قد يكون (شک) مع رجحان (ظن) البقاء، (صورت سوم:) أو الارتفاع.

۱۰

تطبیق عبارت سؤال و جواب

و لا اشكال في دخول الأوّلين (شک متساوی الطرفین و ظن به بقاء) في محلّ النزاع، و أمّا الثالث فقد يتراءى (گاهی دیده می‌شود) من بعض كلماتهم عدم وقوع الخلاف فيه (ثالث).

(هدف از ذکر این کلام این است که قسم سوم محل بحث نیست:) قال شارح (عضدی) المختصر (ابن حاجب): معنى استصحاب الحال (وضعیت) أنّ الحكم الفلاني (وجوب نماز جمعه) قد كان و لم يظنّ عدمه (حکم)، و كلّ ما (حکمی که) كان كذلك (که ظن به ارتفاعش نداریم) فهو (حکم) مظنون البقاء، و قد اختلف في صحّة الاستدلال به (استصحاب) لإفادته (استصحاب) الظنّ (نکته: استصحاب افاده ظن نمی‌کند بلکه مجرای استصحاب افاده ظن می‌کند)، و عدمها (صحت) لعدم إفادته (استصحاب ظن را)‏، انتهى.

۱۱

تطبیق عبارت تقسیم دوم استصحاب به اعتبار شک / نظریه دوم

و التحقيق: أنّ محلّ الخلاف (اختلاف) إن كان في اعتبار الاستصحاب من باب التعبّد و الطريق الظاهريّ (اصل عملی)، عمّ (شامل می‌شود) صورة الظنّ الغير المعتبر بالخلاف.

و إن كان (اعتبار حجیّت استصحاب) من باب إفادة الظنّ (ظن به بقاء) - كما صرّح به (اعتبار استصحاب از باب افاده ظن) شارح المختصر- فإن كان من باب الظنّ الشخصيّ، كما يظهر (حجّت بودن استصحاب از باب ظن شخصی) من كلمات بعضهم (علماء) - كشيخنا البهائيّ في الحبل المتين و بعض من تأخّر عنه‏- كان محلّ الخلاف في غير صورة الظنّ بالخلاف؛ إذ مع وجوده (ظن به خلاف) لا يعقل ظنّ البقاء، و إن كان (حجیّت استصحاب) من باب إفادة نوعه (استصحاب) الظنّ لو خلّي و طبعه (اگر استصحاب خودش باشد و خودش) - و إن عرض (عارض می‌شود) لبعض أفراده (استصحاب) ما يسقطه (استصحاب را) عن إفادة الظنّ (برای شخص) - عمّ الخلاف صورة الظنّ بالخلاف أيضا (مانند آن دو صورت).

و يمكن أن يحمل كلام العضديّ على إرادة أنّ الاستصحاب من شأنه (استصحاب) بالنوع أن يفيد الظنّ عند فرض عدم الظنّ بالخلاف، و سيجي‏ء زيادة توضيح لذلك‏(کلام عضدی) إن شاء اللّه.

وجميع صور الشبهة الموضوعيّة.

كلامه في الفوائد المكية

وأصرح من العبارة المذكورة في اختصاص محلّ الخلاف بالشبهة الحكميّة ، ما حكي عنه في الفوائد (١) أنّه قال ـ في جملة كلام له ـ : إنّ صور الاستصحاب المختلف فيه راجعة إلى أنّه إذا ثبت حكم بخطاب شرعيّ في موضوع في حال من حالاته نجريه في ذلك الموضوع عند زوال الحالة القديمة وحدوث نقيضها فيه. ومن المعلوم أنّه إذا تبدّل قيد موضوع المسألة بنقيض ذلك القيد اختلف موضوع المسألتين ، فالذي سمّوه استصحابا راجع في الحقيقة إلى إسراء حكم لموضوع إلى موضوع آخر متّحد معه بالذات مختلف بالقيد والصفات (٢) ، انتهى.

الثاني :

الشكّ في البقاء قد يكون مع تساوي الطرفين وقد يكون مع رجحان البقاء أو الارتفاع

من حيث إنّ الشكّ بالمعنى الأعمّ الذي هو المأخوذ في تعريف الاستصحاب :

قد يكون مع تساوي الطرفين ، وقد يكون مع رجحان البقاء ، أو الارتفاع.

ولا إشكال في دخول الأوّلين في محلّ النزاع ، وأمّا الثالث فقد يتراءى من بعض كلماتهم عدم وقوع الخلاف فيه.

قال شارح المختصر : معنى استصحاب الحال أنّ الحكم الفلاني قد

__________________

(١) أي : الفوائد المكّية.

(٢) الفوائد المكّية (مخطوط) : الورقة ١٠٣ ، وحكاه عنه الفاضل التوني في الوافية : ٢١٢ ، وورد هذا المضمون في الفوائد المدنيّة : ١٤٣ ، أيضا.

كان ولم يظنّ عدمه ، وكلّ ما كان كذلك فهو مظنون البقاء ، وقد اختلف في صحّة الاستدلال به لإفادته الظنّ ، وعدمها لعدم إفادته (١) ، انتهى.

محلّ الخلاف في هذه الصور

والتحقيق : أنّ محلّ الخلاف إن كان في اعتبار الاستصحاب من باب التعبّد والطريق الظاهريّ ، عمّ صورة الظنّ الغير المعتبر بالخلاف. وإن كان من باب إفادة الظنّ ـ كما صرّح به شارح المختصر ـ فإن كان من باب الظنّ الشخصيّ ، كما يظهر من كلمات بعضهم ـ كشيخنا البهائيّ في الحبل المتين (٢) وبعض من تأخّر عنه (٣) ـ كان محلّ الخلاف في غير صورة الظنّ بالخلاف ؛ إذ مع وجوده لا يعقل ظنّ البقاء ، وإن كان من باب إفادة نوعه الظنّ لو خلّي وطبعه ـ وإن عرض لبعض أفراده ما يسقطه عن إفادة الظنّ ـ عمّ الخلاف صورة الظنّ بالخلاف أيضا.

ويمكن أن يحمل كلام العضديّ على إرادة أنّ الاستصحاب من شأنه بالنوع أن يفيد الظنّ عند فرض عدم الظنّ بالخلاف ، وسيجيء زيادة توضيح لذلك (٤) إن شاء الله.

الثالث :

الشكّ إمّا في المقتضي وإمّا في الرافع

من حيث إنّ الشكّ في بقاء المستصحب :

قد يكون من جهة المقتضي ، والمراد به : الشكّ من حيث استعداده

__________________

(١) شرح مختصر الاصول ٢ : ٤٥٣.

(٢) تقدّم كلامه في الصفحة ٢١.

(٣) يعني به شارح الدروس ، المحقّق الخوانساري ، انظر الصفحة ٢٢.

(٤) انظر الصفحة ٨٧.