درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۸۵: خمس (۶)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

نظر شیخ مفید در نصاب غنیمت، غوص و عنبر

مرحوم شیخ مفید در مورد غنیمت (که سابقا بیان شد) و همچنین غوص (آنچه که با فرو رفتن در آب بدست می‌آید) و همچنین در عنبر (در صفحه ۳۶۸ معنا شد. عنبر را برخی ماده خوشبو که مدفوع یک حیوان دریایی دانسته‌اند. برخی عنبر را به آنچه که از چشمه‌ای از دریا می‌جوشد، معنا کرده‌اند.)

مرحوم شیخ مفید در غنیمت و غوص و عنبر معتبر دانسته است نصاب ۲۰ دینار را. هنگامی که گفته می‌شود ۲۰ دینار به این معنا است که اگر ۲۰ دینار باشد عینا یا قیمتا (یعنی یا خود ۲۰ دینار باشد یا به ارزش ۲۰ دینار باشد.)، خمس دارد. این بدان معنا است که در این موارد اگر کمتر از ۲۰ دینار باشد، خمس ندارد.

مرحوم شهید ثانی یک نکته عبارتی را تذکر می‌دهد. مرحوم شهید اول فرمود: واعتبر المفيد في الغنيمة والغوص والعنبر عشرين ديناراً. کلمه و العنبر، واو العنبر را به ما قبل خودش عطف کرده است. کلمه عنبر که به غوص عطف شده است، یا ذکر خاص بعد از عام است. ذکر خاص بعد از عام برای جایی است که عنبر را یکی از مصادیق غوص بدانیم. یعنی قائل باشیم که عنبر همیشه با غوص، تحصیل می‌شود. اگر عنبر، اخص مطلق باشد نسبت به غوص و همیشه با غوص بدست آید، اینجا ذکر خاص بعد از عام می‌شود. به عبارت دیگر، عطف خاص بر عام است.

اما اگر قائل باشیم که رابطه غوص و عنبر، رابطه عام و خاص من وجه است. از این جهت که ممکن است مواردی از غوص، عنبر نباشد، که اینگونه هست. یعنی خیلی از موارد غوص، عنبر نیست. اما از طرف دیگر، مواردی از عنبر هم غوص نیست. چون مثلا اگر عنبر از ساحل اخذ شده باشد. مثلا آب، آن را به ساحل آورده باشد و با فرورفتن در آب، آن را اخذ نکردیم. یا روی آب قرار گرفته است و ما آن را از روی آب گرفتیم. سابقا بیان شد که اگر از روی آب گرفته شده باشد یا از ساحل گرفته شود، غوص محسوب نمی‌شود. در هر صورت اگر رابطه بین غوص و عنبر را رابطه عام و خاص من وجه دانستیم، بازهم عطف خاص بر عام می‌شود اما خاص از یک وجه.

۴

رد نظر شیخ مفید

مرحوم شهید در مقابل شیخ مفید می‌فرماید: نظر مشهور این است که غنیمت جنگی نصاب ندارد. لذا سخن شیخ مفید در مورد غنیمت قابل پذیرش نیست و در کمتر از ۲۰ دینار هم خمس واجب است.

چون ادله خمس غنائم عام است. هم آیه شریفه وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ و هم روایات، ۲۰ دینار را ذکر نکرده‌اند و دلیلی وجود ندارد که مرحوم شیخ مفید را وادار کرده باشد که بخواهد غنیمت را از عموم ادله خارج کند. به عبارت دیگر، مرحوم شیخ مفید، دلیلی بیان نفرموده است. لذا فرمایش شیخ مفید، نسبت به غنیمت قابل پذیرش نیست.

اما نسبت به غوص، در صفحه ۳۷۱ بیان شد که نصاب خمس داشتن غوص، یک دینار است، نه ۲۰ دینار. به دلیل روایتی که از امام کاظم عليه‌السلام به ما رسیده است. حضرت فرمودند: إِذَا بَلَغَ قِيمَتُهُ دِينَاراً فَفِيهِ اَلْخُمُسُ.

نسبت به عنبر. اگر عنبر با غوص بدست آید؛ یعنی انسان در آب فرو رود و عنبر را بدست آورد، طبیعتا حکم غوص را دارد. یعنی نصاب آن، همان یک دینار است. اما اگر بدون غوص بدست آید. یعنی از ساحل یا از روی آب بدست آید، حکم ارباح مکاسب را دارد. یعنی مثل تمام مواردی که به جهت فقد یک شرط ولو به جهت نقصان از نصاب، خمس در آن نیست. در این موارد جزء ارباح مکاسب می‌شود. اگر تا سال خمسی آن را مصرف کرد و جزء مؤونه قرار داد، خمس ندارد و اگر به سال خمسی رسید، باید خمس آن را پرداخت کند و دیگر نصاب در آن جا معنا ندارد. لذا مرحوم شهید، هیچ یک از مواردی که شیخ مفید فرمود را نمی‌پذیرد.

۵

تطبیق نظر شیخ مفید در نصاب غنیمت، غوص و عنبر

﴿ واعتبر المفيد في الغنيمة والغوص والعنبر ﴾ (معتبر دانسته مرحوم شیخ مفید در غنیمت و غوص و عنبر، ۲۰ دینار را. یعنی فرموده است که باید ۲۰ دینار باشد. یا واقعا ۲۰ دینار طلا باشد و یا ارزش آن‌ها ۲۰ دینار باشد. بنابر این اگر خودش ۲۰ دینار نباشد و ارزش آن‌ها نیز ۲۰ دینار نباشد، در این سه مورد خمس وجود ندارد. نسبت به عبارت شهید اول که فرمود فی الغنیمه و الغوص و العنبر، شهید ثانی می‌فرماید:) ذِكره بعد الغوص (ذکر کردن عنبر بعد از غوص با واو) تخصيصٌ بعد التعميم (یا ذکر خاص بعد از عام است. از باب این که عنبر خاص است و عنبر عام است و رابطه غوص و عنبر، اعم مطلق است. یعنی هر عنبری، غوص است اما هر غوصی عنبر نیست.)، أو لكونه أعمّ منه من وجه (یا از این باب که رابطه عنبر و غوص، رابطه عام و خاص من وجه است.) لإمكان تحصيله من الساحل أو عن وجه الماء (چون امکان دارد عنبر را تحصیل کنیم از ساحل یا از روی آب)، فلا يكون غوصاً كما سلف (کما این که در صفحه ۳۶۸ بیان شد، اگر از ساحل گرفته شد یا از وجه ماء گرفته شد، غوص محسوب نمی‌شود. یعنی اگر عنبر را از ساحل یا روی آب بگیریم، غوص محسوب نمی‌شود. زیرا غوص آن چیزی است که فرو رود در آب و از آب بیرون کشد.) ﴿ عشرين ديناراً عيناً أو قيمةً ﴾.

۶

تطبیق رد نظر شیخ مفید

﴿ والمشهور أنّه لا نصاب للغنيمة ﴾ (شهید اول در صدد نقد نظر مرحوم شیخ مفید است. در این رابطه می‌فرماید: مشهور آن است که برای غنیمت، نصابی وجود ندارد. یعنی غنیمت جنگی اگر کمتر از ۲۰ دینار هم باشد، باید خمس آن پرداخت شود. چرا غنیمت جنگی نصاب ندارد؟) لعموم الأدلّة (چون ادله عام است و در ادله سخنی از ۲۰ دینار بیان نشده است. هم آیه شریفه وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ و هم روایاتی که نسبت به غنیمت وجود دارد.)، ولم نقف على ما أوجب إخراجه لها منه (و ما دست پیدا نکردیم و واقف نشدیم بر دلیلی که واجب کند آن دلیل، اخراج شیخ مفید لها. یعنی واجب کند بر این که اخراج کند شیخ مفید این غنیمت را. منه یعنی من عموم الادله. لها به غنیمت بازگشت دارد و اخراجه یعنی اخراج شیخ مفید. یعنی ما دست پیدا نکردیم بر دلیلی که واجب کرده باشد آن دلیل که شیخ مفید اخراج کند این غنیمت را از عموم ادله) فإنّه ذكرها مجرّدةً عن حجّة. (جناب شیخ مفید ذکر کرده غنیمت را مجرد از حجت. یعنی دلیلی برای اخراج غنیمت از عموم ادله بیان نفرموده است.) وأمّا الغوص (مرحوم شهید ثانی در مورد غوص می‌فرماید:) فقد عرفت أنّ نصابه دينار (سابقا بیان شد که نصاب غوص، یک دینار است.) للرواية عن الكاظم عليه‌السلام (به دلیل روایتی که از امام کاظم علیه السلام نقل شده است. به دلیل وجود این روایت، نصاب غوص را یک روایت می‌دانیم نه آن که نصاب آن ۲۰ دینار باشد.

روایت امام کاظم علیه السلام چنین است: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يُخْرَجُ مِنَ اَلْبَحْرِ مِنَ اَللُّؤْلُؤِ وَ اَلْيَاقُوتِ وَ اَلزَّبَرْجَدِ وَ عَنْ مَعَادِنِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ هَلْ _فِيهَا زَكَاةٌ_ فَقَالَ _شخص می‌پرسد آیا در این موارد زکات هست؟ حضرت می‌فرمایند: _ إِذَا بَلَغَ قِيمَتُهُ دِينَاراً فَفِيهِ اَلْخُمُسُ.)

وأمّا العنبر (نسبت به عنبر می‌فرماید:) فإن دخل فيه فبحكمه (اگر عنبر داخل در غوص باشد. یعنی شخصی که عنبر را بدست آورده است با غوص و فرورفتن در آب آن را بدست آورده باشد، حکم غوص را دارد. یعنی نصاب آن یک دینار است.)، وإلّا (اما اگر با غوص، آن را بدست نیاورده است و مثلا از روی آب گرفته است) فبحكم المكاسب. (حکم ارباح مکاسب را دارد. یعنی تا سال خمسی اگر مؤونه قرار داد، خمس ندارد والا خمس دارد و نصابی هم ندارد.) وكذا كلّ ما انتفى فيه الخمس (هرچیزی که در آن خمس ندارد، این حکم را دارد.) من هذه المذكورات لفقد شرطٍ ولو بالنقصان عن النصاب. (مثلا غنیمتی که شیخ مفید می‌فرماید ۲۰ دینار یا غوصی که می‌فرماید ۲۰ دینار یا غوصی که شهید می‌فرماید یک دینار، اگر در غوص کمتر از یک دینار باشد همین حکم را دارد. یعنی با این که کمتر از یک دینار است اما جزء ارباح مکاسب می‌شود و اگر تا سال خمسی جزء مؤونه قرار گرفت، خمس ندارد و الا باید خمس آن را پرداخت کرد.)

۷

استثناء مؤونه شخص و عیال از ارباح مکاسب

مورد چهارمی که سابقا بیان شد، ارباح مکاسب بود. نسبت به ارباح مکاسب اینگونه نیست که هرچه انسان، ربح و سود کسب کند؛ لازم باشد خمسش را پرداخت کند. در خصوص ارباح مکاسب می‌تواند مؤونه خودش را (یعنی آنچه در طول یکسال خرجی خودش هست) و همچنین مؤونه کسانی که نان خور او هستند و واجب النفقه او محسوب می‌شود، حتی میهمانی که بر او وارد می‌شود را در حد اعتدال کسر کند و مصرف کند و مابقی را خمس پرداخت کند.

اگر مثلا از ابتدای سال خمسی تا انتهای سال خمسی اگر ۲۰۰ دینار درآمد دارد اما ۱۵۰ دینار را از سال خمسی قبل تا سال خمسی جدید، مصرف کرد. ۱۵۰ دیناری که بصورت متعارف خرج کرده است، خمس ندارد و تنها خمس ۵۰ دیناری که اضافه می‌ماند را باید پرداخت کند.

بنابر این، در مجموع هفت موردی که بیان شد، در خصوص ارباح مکاسب باید مؤونه خود و مؤونه عیال واجب النفقه و حتی میهمان را در حد اعتدال کنار گذارد و اگر سر سال خمسی، مالی باقی ماند، خمس را پرداخت کند.

نکته‌ای را مرحوم شهید در مورد اعتدال ذکر می‌فرماید که عبارت است از این که مؤونه خود شخص و عیال واجب النفقه و میهمان را باید به حسب شأن خودش پرداخت کند. لذا اگر زیاده روی کند. مثلا باید در طول سال ۱۵۰ دینار مصرف می‌کرد اما زیاده روی کرد و ۱۸۰ دینار مصرف کرد. باید خمس ۳۰ دینار که اضافه خرج کرده است را پرداخت کند. یعنی در واقع مازاد بر مقدار اعتدالی و مقداری که شأن او است را اگر مصرف کرده است را باید خمسش را پرداخت کند. کما این که اگر سخت گیری کند و از حد شأن خودش پایین‌تر مصرف کند، مقداری که کم مصرف کرده است، خمس ندارد. لذا اگر شأن او این بود که در طول سال ۱۵۰ دینار مصرف کند اما ۱۲۰ دینار مصرف کرد. ۳۰ دیناری که شأنش بوده مصرف کند اما مصرف نکرده است، خمس ندارد.

سپس مرحوم شهید برای روشن کردن مراد از مؤونه، برخی از مواردی را که جزء مؤونه می‌باشند را ذکر می‌کند.

مثلا اگر لازم است که به شخصی هدیه‌ای اعطا کند، در صورتی که در شأنش باشد، از مؤونه محسوب می‌شود. لذا اگر این را پرداخت کرد، خمس ندارد.

آنچه که از شخص، سالانه گرفته می‌شود بصورت قهری. مثلا حکومت مالیات از اشخاص دریافت می‌کند. مالیاتی که حکومت بصورت قهری از شخص دریافت می‌کند، جزء مؤونه محسوب می‌شود و خمس ندارد.

آنچه که خود شخص به اختیار خودش به ظالم به عنوان رشوه پرداخت می‌کند برای این که کارش پیش رود و اگر آن رشوه را به ظالم پرداخت نکند، کار پیش نمی‌رود. این رشوه نیز خمس ندارد.

حقوقی مثل نذر، کفاره، مؤونه تزویج و هزینه‌های ازدواج خودش، هزینه مرکب خودش یا اگر کنیزی می‌خواهد بگیرد یا اگر می‌خواهد حج واجب مشرف شود، جزء مؤونه محسوب می‌شود. البته نسبت به خصوص حج، می‌فرماید در صورتی که در همان سال اکتساب مستطیع شود. یعنی امسال مالی کسب کرد و همین امسال مستطیع شد و به حج مشرف شد، خمس ندارد. اما اگر در چند سال باید پول جمع کند تا مستطیع شود، مازاد سال‌های سابق، خمس دارد. یعنی غیر از آن مقداری که در آن سال استطاعت از کسب همان سال هزینه می‌کند؛ مازادش که مربوط به سال‌های سابق است، خمس دارد.

حج مستحب، زیارت، سفر طاعت از مؤونه محسوب می‌شود. بدهی‌های متقدم بر سال اکتساب و بدهی‌های مقارن با سال اکتساب نیز از مؤونه محسوب می‌شود. یعنی اگر از سال‌های گذشته بدهی دارد یا امسال بدهی پیدا کرده است، جزء مؤونه محسوب می‌شود.

۸

تطبیق استثناء مؤونه شخص و عیال از ارباح مکاسب

﴿ ويعتبر ﴾ في وجوب الخمس ﴿ في الأرباح ﴾ (معتبر است در وجوب خمس نسبت به ارباح مکاسب) إخراج ﴿ مؤونته (مؤونه خود پرداخت کننده خمس را کنار بگذارد) ومؤونة عياله ﴾ الواجبي النفقة (همچنین مؤونه عیال واجب النفقه خودش را پرداخت می‌کند. مثل اولاد، زوجه و والدین در صورتی که قدرت بر نفقه خودشان را نداشته باشند. البته نسبت به خصوص زوجه، شرط نیست که قدرت بر نفقه خودش را نداشته باشد. حتی اگر قدرت هم داشته باشد، نفقه او بر عهده شوهر است و واجب النفقه محسوب می‌شود.) وغيرهم (و غیر واجب النفقه) حتّى الضيف (حتی میهمان. یعنی میهمان که واجب النفقه نیست اما می‌تواند نفقه او را اخراج کند. البته مؤونه خودش و عیال و غیر عیال)) ﴿ مقتصداً ﴾ فيها (در حال اعتدال در نفقه. یعنی حد اعتدالی و حدی که شأن او هست.)، أي: متوسّطاً (در حد متوسط) بحسب اللائق بحاله عادةً (به حسب آنچه که لائق به حال او است عادتا. یعنی در حد شأن عرفی خودش.)، فإن أسرف (اگر زیاده روی کرد. مثلا مؤونه سال او ۱۵۰ دینار بود اما این شخص، ۱۸۰ دینار مصرف کرد.) حُسب عليه ما زاد (مقدار مازادی که مصرف کرده، حساب می‌شود و باید خمس را پرداخت کند.)، وإن قَتَرَ (اگر کم مصرف کرد و ضییق گرفت. یعنی به جای این که ۱۵۰ دینار که شأنش بود، ۱۲۰ دینار مصرف کرد.) حُسب له ما نقص. (۳۰ دیناری که کم مصرف کرده است، به نفعش حساب می‌شود. یعنی لازم نیست خمس ۳۰ دینار را پرداخت کند.)

ومن المؤونة هنا (از موارد مؤونه در این جا این موارد است.): الهديّة والصلة (هدیه دادن و تحفه دادن) اللائقان بحاله (هدیه و صله‌ای که لائق به حال او است. یعنی در حد شأن او است. شأن او به گونه‌ای است که باید پرداخت کند. اگر لائق به حال و شأن او باشد، مؤونه محسوب می‌شود.)، وما يؤخذ منه في السنة قهراً (آنچه اخذ می‌شود از او در سال بصورت قهری و زوری. مثلا حکومت به عنوان مالیات از او می‌گیرد.)، أو يصانع به الظالم اختياراً (یصانع، عطف به یؤخذ می‌شود. یعنی ما یصانع به. یعنی آنچه با ظالم ساخت و پاخت می‌شود. مثل رشوه‌ای که به ظالم پرداخت می‌کند. این‌ها نیز جزء مؤونه محسوب می‌شود.)، والحقوق اللازمة له بنذرٍ وكفّارةٍ ومؤونة تزويج (حقوق لازم برای او، چه با نذر این حق لازم شده، چه کفاره بر ذمه او قرار گرفته است و چه مؤونه ازدواج او است.) ودابّةٍ (و چه دابه‌ای که باید خریداری کند) وأمةٍ (و چه کنیزی که باید خریداری کند) وحجٍّ واجبٍ (و چه هزینه حج واجب. البته مرحوم شهید نسبت به حج واجب می‌فرماید:) إن استطاع عام الاكتساب (اگر استطاعت پیدا کند در سال اکتساب. یعنی در همان سال اکتساب مستطیع شود.)، وإلّا (اگر در چند سال استطاعت حاصل شود) وجب في الفضلات السابقة على عام الاستطاعة. (نسبت به آن مقدار زائد بر مؤونه در سال‌های سابق نسبت به سال استطاعت، باید خمسشان را پرداخت کند.) والظاهر أنّ الحجّ المندوب (ظاهر این است که حج مستحبی) والزيارة وسفر الطاعة كذلك (جزء مؤونه محسوب می‌شوند.) والدين المتقدّم (بدهی‌های سال‌های گذشته) والمقارن (بدهی‌های امسال) لحول الاكتساب (مقارن با سال اکتساب) من المؤونة. (از مؤونه محسوب می‌شوند.)

للأصل ، والشكّ في السبب.

﴿ والأوّل حسن لظهور كونها غنيمة بالمعنى الأعمّ فتلحق بالمكاسب؛ إذ لا يشترط فيها حصوله اختياراً ، فيكون الميراث منه. وأمّا العقود المتوقّفة على القبول فأظهر؛ لأنّ قبولها نوعٌ من الاكتساب ، ومن ثمّ يجب القبول حيث يجب كالاكتساب للنفقة ، وينتفي حيث ينتفي كالاكتساب للحجّ ، وكثيراً ما يذكر الأصحاب أنّ قبول الهبة ونحوها اكتساب (١) وفي صحيحة عليّ بن مهزيار عن أبي جعفر الثاني (٢) ما يرشد إلى الوجوب فيها.

والمصنّف لم يرجّح هذا القول إلّا هنا ، بل اقتصر في الكتابين على مجرّد نقل الخلاف (٣) وهو يشعر بالتوقّف.

﴿ واعتبر المفيد (٤) في الغنيمة والغوص والعنبر ذِكره بعد الغوص تخصيصٌ بعد التعميم ، أو لكونه أعمّ منه من وجه لإمكان تحصيله من الساحل أو عن وجه الماء ، فلا يكون غوصاً كما سلف ﴿ عشرين ديناراً عيناً أو قيمةً .

﴿ والمشهور أنّه لا نصاب للغنيمة لعموم الأدلّة ، ولم نقف على ما أوجب إخراجه لها منه (٥) فإنّه ذكرها مجرّدةً عن حجّة. وأمّا الغوص فقد عرفت

____________________

(١) لم نعثر على من صرّح بذلك. نعم ، أوجب الحلبي في الهبة الخمس ، واحتجّ له العلّامة بأ نّه نوع اكتساب ، راجع الكافي : ١٧٠ ، والمختلف ٣ : ٣١٥.

(٢) الوسائل ٦ : ٣٤٩ ، الباب ٨ من أبواب ما يجب فيه الخمس ، الحديث ٥.

(٣) الدروس ١ : ٢٥٨ ، البيان : ٣٤٨.

(٤) حكاه عنه العلّامة في المختلف ٣ : ٣٢٠.

(٥) يعني أوجب إخراجَ المفيد للغنيمة من العموم.

أنّ نصابه دينار (١) للرواية عن الكاظم عليه‌السلام (٢) وأمّا العنبر فإن دخل فيه فبحكمه ، وإلّا فبحكم المكاسب. وكذا كلّ ما انتفى فيه الخمس من هذه المذكورات لفقد شرطٍ ولو بالنقصان عن النصاب.

﴿ ويعتبر في وجوب الخمس ﴿ في الأرباح إخراج ﴿ مؤونته ومؤونة عياله الواجبي النفقة وغيرهم حتّى الضيف ﴿ مقتصداً فيها ، أي : متوسّطاً بحسب اللائق بحاله عادةً ، فإن أسرف حُسب عليه ما زاد ، وإن قَتَرَ حُسب له ما نقص.

ومن المؤونة هنا : الهديّة والصلة اللائقان بحاله ، وما يؤخذ منه في السنة قهراً ، أو يصانع به الظالم اختياراً ، والحقوق اللازمة له بنذرٍ وكفّارةٍ ومؤونة تزويج ودابّةٍ وأمةٍ وحجٍّ واجبٍ إن استطاع عام الاكتساب ، وإلّا وجب في الفضلات السابقة على عام الاستطاعة. والظاهر أنّ الحجّ المندوب والزيارة وسفر الطاعة كذلك. والدين المتقدّم والمقارن لحول الاكتساب من المؤونة.

ولا يُجبر التالف من المال بالربح وإن كان في عامه. وفي جبر خسران التجارة بربحها في الحول وجهٌ ، قطع به المصنّف في الدروس (٣).

ولو كان له مالٌ آخر لا خمس فيه ففي أخذ المؤونة منه ، أو من الكسب ، أو منهما بالنسبة ، أوجه. وفي الأوّل احتياط ، وفي الأخير عدل ، وفي الأوسط قوّة.

____________________

(١) راجع الصفحة ٣٧١.

(٢) الوسائل ٦ : ٣٤٧ ، الباب ٧ من أبواب ما يجب فيه الخمس ، الحديث ٢.

(٣) الدروس ١ : ٢٥٩.