مورد هفتم از مواردی که خمس به آن تعلق میگیرد: ارض الذمی المنتقله الیه من مسلم
هفتمین مورد از مواردی که خمس به آن تعلق میگیرد، زمانی است که از جانب مسلمان به کافر ذمی منتقل میشود. اگر زمینی از جانب مسلمان به یک کافر ذمی، انتقال پیدا کند؛ چه به شراء یعنی کافر ذمی، زمین را از مسلمان بخرد و چه به غیر شراء، مثل این که مسلمان، زمین را به کافر ذمی هبه کند. اگر چه برخی از اخبار، متضمن لفظ شراء است، اما مرحوم شهید معتقد است که شراء خصوصیت ندارد. یا به این دلیل که در روایات دیگر، لفظ شراء بیان نشده است و بصورت مطلق بیان شده است. یا به دلیل این که مرحوم شهید، القاء خصوصیت کرده است. یعنی فرموده است هرچند که در روایت اشتری من مسلم بیان شده است اما شراء ویژگی و خصوصیت ندارد و به جهت القاء خصوصیت فرموده است که تفاوتی ندارد که به شراء باشد و یا به غیر شراء باشد.
همچنین تفاوت ندارد که زمین از زمینهایی باشد که خمس به آنها تعلق گرفته است. مثل زمینهای مفتوحه عنوة، اگر بیع آن را صحیح بدانیم. زمینهای مفتوحه عنوة، زمینهایی است که با زور و غلبه توسط سپاه اسلام از دشمنان گرفته شده است. برخی از فقها، بیع زمینهای مفتوحه عنوة را جایز نمیدانند مگر به تبع آثار و بناء و درختان. اگر بیع زمینهای مفتوحه عنوة را جایز بدانیم، چون از غنایم جنگی است، جدای از مسئله شراء به ذمی، به آن خمس تعلق میگیرد. لذا مرحوم شهید میفرماید: تفاوتی ندارد که زمین از زمینهایی باشد که به آن خمس تعلق میگیرد یا از زمینهایی باشد که خمس به آن تعلق نگرفته باشد. در هر صورت اکنون که توسط مسلمان به ذمی فروخته شد، باید خمس آن را پرداخت کرد.
همچنین تفاوتی ندارد که زمین، زمین زراعی باشد یا خانه باشد یا باغ باشد. لذا اگر ذمی از مسلمان خانه یا باغ را بخرد باید خمس زمین را پرداخت کند. گرچه خمس درختان و بناء را لازم نیست پرداخت کند اما خمس زمین را به جهت اطلاق روایات باید پرداخت کند.
در روایت چنین بیان شده است: عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ اَلْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: أَيُّمَا ذِمِّيٍّ اِشْتَرَى مِنْ مُسْلِمٍ أَرْضاً فَإِنَّ عَلَيْهِ اَلْخُمُسَ. (هر ذمی که بخرد از مسلمان زمینی را، بر آن ذمی هست که خمس پرداخت کند.)
گرچه مرحوم محقق حلی در المعتبر فرموده است: خمس برای زمین زراعی است اما اگر زمین مسکونی یا باغ باشد، خمس ندارد.
ذکر چند نکته:
نکته نخست: سوال: طبق مختار شهید ثانی که زمین خانه، زمین باغ هم خمس دارد، چگونه باید خمس محاسبه شود؟ یعنی قیمت زمین را چگونه باید محاسبه کرد؟
پاسخ: مرحوم شهید میفرماید: زمین را باید قیمت گذاری کرد در حالی که مشغول است به بناء و درخت در مقابل اجرت برای مالک. یعنی فرض کنید که زمین را به شما میفروشیم و سپس شما میتوانید اجرت این زمینی را که مشغول خانه و درخت است را دریافت کنید. یعنی خریدار این انتظار را دارد، هنگامی که زمین را میخرد، هرچند که چون در آن خانه و باغ است و نمیتواند استفاده چندانی از آن بکند اما میتواند بابت خانه و درختان اجاره بگیرد، نه زمینی که مشغول به درخت و بناء است، مجانا. چون اگر زمین مجانا مشغول به خانه و درخت باشد، کسی انگیزهای برای خریدن آن ندارد.
کیفیت قیمت گذاری به بیان دیگر: زمین قیمت گذاری میشود در حالی که مشغول به بناء و درخت است در مقابل اجرت برای مالک است. سپس خمس آن زمین را محاسبه میکنیم.
نکته دوم: حاکم شرع مخیر است که خمس خود زمین را دریافت کند یا خمس قیمت زمین را دریافت کند. یعنی میتواند $\frac{۱}{۵} $ خود زمین را بگیرد و شریک شود و میتواند خمس قیمت زمین را دریافت کند.
نکته سوم: خمس زمین که ذمی باید بپردازد، نیاز به گذشت سال خمسی ندارد تا حکم شود بعد از این که سال خمسی آن گذشت، خمس را پرداخت کند. چون ذمی که اصلا سال خمسی ندارد. ضمن این که اصلا نیاز به گذشت سال خمسی ندارد. همچنین نصاب ندارد. یعنی زمین هر قیمتی داشته باشد، باید خمس آن پرداخت کند. همچنین نیاز به قصد قربت ندارد. یعنی لازم نیست که ذمی هنگامی که خواست خمس را پرداخت کند، قصد قربت کند.
البته برخی فرمودهاند: نیت و قصد قربت از طرف شخصی که خمس را دریافت میکند؛ شرط است. یعنی حاکم شرعی که خمس را دریافت میکند باید قصد قربت کند. گرچه از طرف ذمی نیازی به قصد قربت نیست.
مرحوم مصنف در کتاب الدروس، لزوم نیت از شخص آخذ را پذیرفته است. اما در کتاب البیان به عدم نیاز به نیت فتوا داده است.
نکته چهارم: اگر ذمی پس از این که زمین را از مسلمان خرید، قبل از پرداخت خمس، زمین را فروخت. مرحوم شهید میفرماید: خمس در این صورت ساقط نمیشود. هرچند که ذمی، آن زمین را به یک مسلمان بفروشد. بازهم خمس پابرجا میماند.
اما اگر معامله اولی بین مسلمان و ذمی، اقاله شود. اقاله شود یعنی معامله اولی که بین مسلمان و ذمی انجام شد، فسخ شود. فسخ معامله با رضایت طرفین را اصطلاحا اقاله مینامند. مرحوم شهید میفرماید: در این صورت هم معتقد هستیم که خمس ساقط نمیشود. گرچه در فرض اقاله احتمال سقوط خمس، وجود دارد. بستگی به این دارد که اقاله (فسخ معامله نخست) را، فسخ عقد اولی که انجام دادهاند بدانیم. اگر قائل شویم که عقد اولی که با یکدیگر خواندهاند، با این اقاله، از بین میرود، طبیعتا باید قائل شویم که خمس ساقط میشود. زیرا در حقیقت عقدی محقق نشده است.
اما احتمال دارد که قائل شویم اقاله از زمان وقوع اقاله به بعد، محقق میشود و در حقیقت اقاله، عقد جدیدی بین این دونفر، محسوب میشود. آثاری بر این مبنا وجود دارد. مثلا اگر آنچه فروخته شده است، دارای نماء و فوائدی بوده است، اگر اقاله را از زمان وقوع، محقق بدانیم، به این معنا است که از زمان بیع تا زمان اقاله، هرچه نماء داشته است، نماء برای کافر ذمی است که آن مبیع را خریده است. مثلا از زمان بیع تا تحقق اقاله، زمین به اجاره رفته است. اجاره این مدت برای ذمی است.
اما اگر اقاله را از ابتدا بدانیم، تمام نماءها برای شخص مسلمان است که اکنون زمین به او برگشته است.
لذا مرحوم شهید میفرماید: احتمال سقوط خمس را ضعیف میدانیم. چون فصل در اقاله از زمان وقوع اقاله انجام میشود و گویی عقد دیگر و جداگانهای محسوب میشود و لذا خمس پابرچا میماند. البته نسبت به زمینی که از مسلمان به کافر ذمی منتقل میشود، نسبت به این زمین، بسیاری از علما را ذکر نفرمودهاند. اما در مقابل تمام متأخرون و شیخ طوسی از متقدمین قائل به وجوب خمس در زمین منتقل شده به ذمی از جانب مسلمان هستند. روایت هم در این زمینه وجود دارد که میفرماید: عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ اَلْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: أَيُّمَا ذِمِّيٍّ اِشْتَرَى مِنْ مُسْلِمٍ أَرْضاً فَإِنَّ عَلَيْهِ اَلْخُمُسَ.