زکات نقدین (ذهب و فضه)
در مورد طلا و نقره، سه شرط برای وجوب زکات، وجود دارد.
شرط اول: نصاب
نصاب را در پایان بیان میفرماید.
شرط دوم: سکه
یعنی طلا و نقره باید سکه زده شده باشند به سکه معامله به این معنا که باید پول باشد (مسکوک باشد). که به آن دینار و درهم میگفتند. از این جهت است که به آن نقدان میگفتند. چون هنگامی که ذهب و فضه بصورت سکه میشوند، نقد رایج بازار در آن زمانها بوده است.
مرحوم شهید میفرماید: مراد از سکه این است که نقشی بروی طلا وضع شده باشد، برای این که دلالت کند بر معاملات خاصه. یعنی به جای پول به کار گرفته شود. دیگر تفاوتی ندارد که نقشی که روی طلا است، کتابت باشد. یعنی روی آن چیزی بنویسند و یا غیر کتابت باشد. مثلا روی آن نقاشی کشیده شود. هرچند که آن سکه در بلدی متروک باشد. یعنی در بلدی به دلیل این که سکه جدید وجود دارد، با آن سکه، معامله نمیشود. اما بازهم زکات آن سکه متروک، واجب میباشد. با این حساب، مرحوم شهید میفرماید: سبائک (سبائکه جمع سبیکه به معنای شمش طلا یا نقره که مضروب به سکه معامله نیست)، زکات ندارند. همچنان که ممسوح نیز زکات ندارد. مراد از ممسوح، سکهای است که نقشش از بین رفته است. هرچند که با آن معامله شود اما به دلیل این که زیاد مسح شده، نقش آن از بین رفته است. همچنان که حلی و زیورآلاتی که بانوان از آن استفاده میکنند هرچند که از طلا و نقره باشد، زکات ندارد.
بنابر این با توجه به توضیح فوق، سبائک، ممسوح و حلی زکات ندارند.
ذکر دو نکته:
نکته نخست: نسبت به زیور آلات بیان شد که زکات ندارد. یعنی زکات به این معنایی که در موردش بحث میکنیم ندارد. البته در روایتی بیان شده است که زَكَاةُ اَلْحُلِيِّ أَنْ يُعَارَ. یعنی زکات زیور آلات این است که عاریه داده شود.
نکته دوم: اگر سکه معامله را (درهم و دینار) کاری با آن انجام دهند که به عنوان زینت از آن استفاده کنند. یا کاری غیر زینتی اما نه به عنوان سکه از آن استفاده کنند. در این صورت، اینگونه نیست که حکم تغییر کند بلکه بازهم وجوب زکات وجود دارد. مثلا شخصی چند دینار را به طلا ساز دهد و به او بگوید که با این دینارها دستبند یا گردنبندی بساز. هرچند که به دینارها چیزی اضافه شده است یا چیزی از آن کم کردند، اما در صورتی که این سکههایی که به عنوان زینت یا غیر زینت، استفادههای دیگری از آن شده است؛ به همان نحوی که از آن استفاده میشود، معامله با آن، ممکن باشد. یعنی از سکه معامله خارج نشود.
گاهی سکه را ذوب میکنند و با آن گردنبند میسازند، در این صورت از حال سکه خارج شده است. اما اگر بالفعل از حال سکه معامله خارج نشده باشد، بازهم زکاتش پابرجاست.
شرط سوم: حول
باید بر نقدین، حول بگذرد. به همان کیفیتی که در صفحه ۳۳۸، در انعام ثلاثه بیان شد. یعنی یازده ماه کامل باید در ملک مالک باشد و وارد ماه دوازده شده باشد.
نصاب:
مرحوم شهید میفرماید: طلا، دو نصاب دارد.
نصاب اول: بیست دینار. یعنی اگر به اندازه بیست مثقال طلا، سکه داشته باشد، اولین نصاب طلا محقق شده است. باید توجه داشت که هر مثقال طلا، از حیث وزنی به اندازه یک درهم و $\frac{۳}{۷} $ درهم است. یک درهم طبیعتا میشود $\frac{۷}{۷} $ و آن $\frac{۳}{۷} $ را اگر اضافه کنیم میشود $\frac{۱۰}{۷} $. یعنی اگر $\frac{۱۰}{۷} $ درهم را در ترازو قرار دهیم، برابر میشود با یک دینار که یک دینار برابر است با یک مثقال. مراد از مثقال شرعی، ۱۸ نخود است. یعنی $\frac{۳}{۴} $ مثقال زرگری. چون مثقال زرگری برابر است با ۲۴ نخود و مثقال شرعی، ۱۸ نخود است. مثقال زرگی هم هر ۱۶ مثقال یک سیر است. یعنی هر ۱۶ مثقال برابر است با ۷۵ گرم که مثقال زرگری مقداری بیش از چهار و نیم گرم که مثقال شرعی $\frac{۳}{۴} $، مثقال صیرفی است. اگر $\frac{۳}{۴} $ را محاسبه کنیم، حدود سه و نیم گرم میشود.
بنابر این، دینار حدود سه و نیم گرم است و یک دینار، $\frac{۱۰}{۷} $ یک درهم است. یعنی یک درهم + $\frac{۳}{۷} $ که کمی از نیم کمتر است (کمی کمتر از یک درهم و نیم)، برابر است با یک دینار. مثلا دو نیم گرم، تقریبا هر درهم کمتر میشود.
نصاب دوم: بعد از بیست دینار، چهار دینار، چهار دینار بالا میرود. یعنی ۲۴، ۲۸، ۳۲، ۳۶، ۴۰ و....
لذا با این حساب در کمتر از ۲۰ دینار، زکات وجود ندارد. یعنی اگر کسی ۱۹ دینار داشته باشد، زکات نباید بپردازد اما اگر به ۲۰ دینار رسید باید زکات را پرداخت کند. بعد از ۲۰ دینار، تا ۲۴ دینار زکات ندارد. یعنی ۲۱، ۲۲ و ۲۳ دینار، زکات ندارد اما اگر به ۲۴ دینار رسید، باید زکات ۴ دینار را پرداخت کند. به همین شکل تا ۲۸ دینار.
نصاب نقره:
نقره نیز دو نصاب دارد.
نصاب اول: نصاب اول نقره، ۲۰۰ درهم است. چون معمولا بنابر قیمت گذاری که قدیم میشده است، یک دینار برابر با ۱۰ درهم بوده است. نصاب اول، ۲۰۰ درهم است. یک درهم، نصف مثقال و $\frac{۱}{۵} $ مثقال است. اگر مثقال را ۱۰ حساب کنیم، نصف مثقال، برابر است با ۵. $\frac{۱}{۵} $ مثقال هم برابر است با دو. که ۵ + ۲ = ۷.
در واقع، درهم برابر با $\frac{۷}{۱۰} $ دینار. دینار برابر با $\frac{۱۰}{۷} $ درهم بود که سابقا بیان شد. اما درهم برابر با $\frac{۷}{۱۰} $ مثقال.
اگر بخواهیم به حساب دانه جو محاسبه کنیم، ایشان میفرماید: یک درهم برابر است با ۴۸ دانه جو متوسط. یعنی اگر ۴۸ دانه جو متوسط را روی ترازو قرار دهیم، برابر میشود با یک درهم. هر درهم را شش دانق حساب میکنند. دانق همان دانگ فارسی است. هر قسمت از شش قسمت را یک دانگ میدانند. ایشان میفرماید: دانِق که جمعش دوانیق است.
نصاب دوم نقره: نصاب دوم فضه، ۴۰ درهم، ۴۰ درهم بالا میرود.
لذا کمتر از ۲۰۰ درهم، زکات ندارد و کمتر از ۴۰ درهمهای بعدی نیز زکات ندارد و اگر به ۴۰ درهم بعدی رسید باید زکات را پرداخت نماید.
مقدار زکات:
مرحوم شهید در مورد این که باید چه مقدار زکات پرداخت کند، چنین میفرماید: باید به مقدار ربع العشر، زکات پرداخت کند. ربع العشر یعنی $\frac{۱}{۴} $ از $\frac{۱}{۱۰} $ که برابری میکند با $\frac{۱}{۴۰} $ در واقع ۲/۵%. لذا از عشرین دینار که مثقال طلا باشد، نصف مثقال زکاتش میشود. از هر ۴ دینار، دو قیراط، زکاتش میشود. علتش این است که هر دینار و مثقال طلا، ۲۰ قیراط است. یعنی در تقسیم بندی آن را تبدیل میکنند به ۲۰ قیراط که در حقیقت ۴ دینار برابر است با ۸۰ قیراط که $\frac{۱}{۴۰} $ آن میشود دو قیراط.
زکات ۲۰۰ درهم برابر است با ۵ درهم و زکات ۴۰ درهم، یک درهم میشود.