درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۶۱: نصاب بقر و غنم

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

نصاب بقر

در جلسه حاضر، نصاب بقر و غنم را بیان می‌فرماید.

نصاب بقر:

نسبت به بقر، دو نصاب بیان شده است.

نصاب اول: اگر فردی مالک ۳۰ گاو باشد با شرایطی که در آینده بیان خواهد شد، زکاتش یک تبییع یا تبییعه است. تبییع، مذکر و تبییعه، مؤنث است. مراد از تبییع یا تبییعه، گاوی است که یک تا دو سال سن دارد.

البته در وجه تسمیه کلمه تبییع، دو وجه تسمیه اشاره شده است.

وجه تسمیه اول: شاخ با گوش‌ها، همسان است. یعنی شاخ او با گوش او، تابع است. تابع است یعنی همسان و هم اندازه است. یعنی گاو که به یک سالگی می‌رسد، بین یک تا دو سالگی، شاخ او با گوش‌هایش برابری می‌کند و تابع یکدیگر است.

وجه تسمیه دوم: گاو در یک سالگی تا دو سالگی، تابع و همراه مادر خودش است در چراگاه. یعنی در پی مادر خودش می‌رود. به جهت این که تابع و همراه مادر خودش است، تبییع نامیده شده است.

نصاب دوم: چهل گاو. زکات این نصاب، یک مسنه است. مسنه یعنی گاوی که ۲ تا ۳ سال سن دارد. البته در مورد مسنّه که ماده است را می‌توان به عنوان زکات پرداخت کرد. اما اگر نر باشد که مسنّ نامیده می‌شود، به نظر مرحوم شهید، مکفی نیست. برخلاف مورد قبل (تبییع) که هم تبییع و هم تبییعه، کافی است.

باید توجه داشت که اگر عدد از چهل بالاتر شد، اگر عددی که بالاتر از چهل است، ضریب ۳۰ باشد با زکات ۳۰ محاسبه می‌شود. مثلا اگر ۶۰ گاو باشد، دو تبییع و اگر ۹۰ گاو باشد، سه بییع به عنوان زکات پرداخته می‌شود.

اگر عددی که بالاتر از چهل است، ضریب ۴۰ باشد، با زکات ۴۰ محاسبه می‌شود. مثل ۸۰ یا ۱۶۰.

اگر عددی که بالاتر از چهل است، ضریب هر دو بود. یعنی عددی بود که بخشی از آن را باید با ۳۰ و بخشی را با ۴۰ حساب کنیم. مثل ۷۰ که متشکل از ۳۰ و ۴۰ است. در این صورت، با هر دو حساب می‌کنیم. یعنی یک تبییع و یک مسنه به عنوان زکات داده می‌شود.

اگر عددی که بالاتر از چهل است، عددی باشد که هم ضریب ۳۰ و هم ضریب ۴۰ است. مثل ۱۲۰ که می‌تواند هم ضریب ۳۰ و هم ضریب ۴۰ باشد. در این صورت، شخص مخیر است که به هر کدام که می‌خواهد محاسبه کند. یعنی در ۱۲۰ گاو یا چهار تبییع و یا سه مسنه به عنوان زکات پرداخت کند.

۴

تطبیق نصاب بقر

﴿ وفي البقر نصابان (در مورد گاو، دو نصاب وجود دارد): ثلاثون (کسی که صاحب ۳۰ گاو است.) فتبيع ﴾ (یک تبییع به عنوان زکات باید بپردازد. تبییع چیست؟) وهو ابن سنةٍ إلى سنتين (گاو نری که یک تا دو سال سن دارد.) ﴿ أو تبيعة ﴾ (یا تبییعه بپردازد. یعنی گاو ماده‌ای که بین یک تا دو سال سن دارد.) مخيّراً في ذلك (مخیر است که تبییع یا تبییعه بپردازد.)، سمّي بذلك (دو وجه تسمیه برای کلمه تبییع بیان شده است. تبییع نامیده شده به تبییع) لأنّه تبع قرنه اُذنه (بخاطر این که تابع است. تابع است یعنی هم سان و هم اندازه است. شاخ او با گوش‌هایش. در این سن، شاخ او با گوش‌هایش هم اندازه هستند.)، أو تبع اُمّه في المرعى (یا بخاطر این که تابع مادرش هست در چراگاه. یعنی در سن یک تا دو سالگی، همراه مادرش است. لذا به آن تبییع گفته‌اند. نصاب دوم:) ﴿ وأربعون فمُسنّة ﴾ (چهل گاو که یک مسنه را به عنوان زکات باید پرداخت کند.) اُنثى سنّها ما بين سنتين إلى ثلاث (گاو ماده‌ای که سن او بین دو تا سه سال است.)، ولا يجزئ المُسنّ. (اما اگر مسن باشد. یعنی گاو نری که بین دو تا سه سال دارد، کافی نیست.)

وهكذا أبداً (همیشه تا هر عددی که گاوها بالاتر برود با ۳۰ و ۴۰ محاسبه می‌کنیم.) يعتبر بالمطابق من العددين (همیشه، هرچه عدد بالاتر برود، اندازه گیری می‌شود به مطابق از عددین. المطابق من العددین یعنی اگر ضریب ۳۰ باشد با ۳۰ سنجیده می‌شود و اگر ضریب ۴۰ باشد با ۴۰ سنجیده می‌شود.) وبهما مع مطابقتهما (با هر دو سنجیده می‌شود در صورتی که با هر دو مطابق باشد. مثلا ۷۰ گاو است که هم ۳۰ و هم ۴۰ در آن است.)، كالستّين بالثلاثين (مثلا ۶۰ را با ۳۰ می‌سنجیم)، والسبعين بهما (۷۰ را با هر دو می‌سنجیم. یعنی یک ۳۰ و یک ۴۰)، والثمانين بالأربعين (و ۸۰ را با ۴۰ می‌سنجیم.)، ويتخيّر في المئة وعشرين. (در مثل عدد ۱۲۰ که هم ضریب ۳۰ و هم ضریب ۴۰ است، شخص مخیر است که چهار تبییع و یا سه تا مسنه، به عنوان زکات پرداخت کند.)

۵

نصاب غنم

نصاب غنم:

برای گوسفند، پنج نصاب بیان کرده‌اند.

نصاب اول: چهل گوسفند. زکات چهل گوسفند، یک گوسفند است. یعنی تا عدد گوسفندان به ۴۰ نرسیده اصلا زکات ندارد.

نصاب دوم: ۱۲۱ گوسفند. یعنی اگر کسی بین ۴۰ گوسفند تا ۱۲۰ گوسفند دارد، همان یک گوسفند را باید به عنوان زکات بپردازد. اما هنگامی که به ۱۲۱ گوسفند رسید، زکاتش به دو گوسفند تغییر می‌کند.

نصاب سوم: ۲۰۱ گوسفند. زکات ۲۰۱ گوسفند، سه گوسفند است.

نصاب چهارم: ۳۰۱ گوسفند. زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است.

نصاب پنجم: ۴۰۰ گوسفند. اگر شخصی ۴۰۰ گوسفند و بیشتر داشته باشد، به ازای هر ۱۰۰ گوسفند، یک گوسفند باید زکات دهد. یعنی برای ۴۰۰ گوسفند، چهار گوسفند و در مقابل ۵۰۰ گوسفند، پنج گوسفند و در مقابل ۶۰۰ گوسفند، شش گوسفند، زکات می‌دهد.

بنابر این نظر، برای ۳۰۱ گوسفند، باید چهار گوسفند زکات داد. در برابر ۴۰۰ و بیشتر، برای هر ۱۰۰ گوسفند، یک گوسفند باید زکات دهد. بر این اساس، نصاب چهارم و پنجم، تفاوتی ندارد. به این معنا که اگر ۳۰۱ گوسفند شد باید چهار گوسفند زکات دهد و اگر ۴۰۰ گوسفند هم باشد، باید چهار گوسفند زکات دهد.

این که نصاب پنجم چه اثری دارد، در آینده بیان خواهد شد.

نسبت به نصاب چهارم که ۳۰۱ گوسفند است. برخی گفته‌اند که در ۳۰۱ گوسفند، زکاتش ۳ گوسفند است و ۴ گوسفند نیست و این نصاب ۳۰۱ گوسفند، آخرین نصاب گوسفند است. به عبارت دیگر، گوسفند فقط چهار نصاب دارد و هنگامی که به ۳۰۱ گوسفند رسید، در مقابل هر ۱۰۰ گوسفند باید یک گوسفند زکات داده شود. برای ۴۰۰ گوسفند، ۴ گوسفند و برای ۵۰۰ گوسفند، ۵ گوسفند زکات داده شود.

بنابر این، ۲۰۱ گوسفند، ۳ گوسفند زکات دارد و ۳۰۱ گوسفند بنابر قول دوم، ۳ گوسفند زکات دارد. البته بر اساس هر ۱۰۰ گوسفند، یک گوسفند است.

اشکالی که در بالا بیان شد، در این نظر نیز مطرح می‌شود. یعنی اگر ۲۰۱ گوسفند، سه گوسفند زکات دارد، نصاب آخر که ۳۰۱ گوسفند است، نیز سه گوسفند دارد. بنابر این، نصاب آخر برای چیست.

شهید می‌فرماید: اختلاف در این که آیا ۳۰۱، چهار گوسفند زکات دارد یا سه گوسفند زکات دارد و آیا آخرین نصاب در گوسفندان، ۳۰۱ است یا ۴۰۰ و بالا. منشأ روایی است. در روایات، آن که سند صحیح‌تر است، سخن دوم را بیان می‌کند. یعنی ۳۰۰ به بالا را آخرین نصاب دانسته است. اما اشهر روایات، سخن اول را بیان می‌کند. یعنی نصاب ۳۰۱ گوسفند، زکاتش ۴ گوسفند است و از ۴۰۰ به بالا نصاب آخر است.

بنابر این، اصح روایات، نظر دوم را بیان می‌کند و اشهر روایات، نظر نخست را بیان می‌کند.

عبارت مرحوم شهید اول و شهید ثانی در نصاب پنجمی که شهید فرموده، چنین است: ﴿ ثمّ ﴾ إذا بلغت أربعمئة فصاعداً ﴿ في كلّ مئةٍ شاةٌ ﴾.

إذا بلغت أربعمئة فصاعداً، عبارتی است که شهید ثانی به عبارت شهید اول، اضافه فرموده است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: اگر به تنهایی عبارت شهید اول را در نظر بگیریم، همان اجمالی که در آخر نصاب‌های شتر بود که در جلسه گذشته مطرح شد، در این جا نیز مطرح است. زیرا صرف عبارت مرحوم شهید اول، حکم في كلّ مئةٍ شاةٌ. یعنی حکم آخری که بعد از ثم في كلّ مئةٍ شاةٌ بیان نموده است، ما زاد بر ۳۰۱ و کمتر از ۴۰۰ گوسفند را شامل می‌شود. یعنی طبق قول اول، زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است اما زکات ۳۸۰ گوسفند، سه گوسفند است. این مشکل است. نمی‌توان زکات ۳۰۱ گوسفند را چهار گوسفند دانست اما زکات ۳۸۰ گوسفند را سه گوسفند در نظر بگیریم. اشکالی که در آخر بحث ابل بیان شد، به عبارت مرحوم مصنف، وارد است.

البته مرحوم شهید ثانی در دفاع از مصنف می‌فرماید: چون مرحوم مصنف در نصاب چهارم، قائل به نصاب مشهور است که می‌فرمودند زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است. بر این اساس به همین مقدار اکتفا کرده است. یعنی از قولی که فرمود که زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است، مشخص می‌شود که از ۳۰۱ گوسفند تا ۳۹۹ گوسفند، حتما زکاتش همان ۴ گوسفند است و کمتر نمی‌شود. زیرا کسی قائل به قول وسط نیست که کسی گفته باشد که زکات ۳۰۱ گوسفند، ۴ گوسفند است اما زکات ۳۰۲ گوسفند تا ۳۹۹ گوسفند، ۳ گوسفند است.

بر این اساس، چون مطلب واضح بوده است، مرحوم شهید اول، به این شکل بیان نموده است که اختصار مطلب حفظ شود.

۶

تطبیق نصاب غنم

﴿ وللغنم خمسة ﴾ نُصُب (برای گوسفند، پنج نصاب است): ﴿ أربعون فشاة (نصاب اول، چهل گوسفند است که یک گوسفند زکات آن است. البته بعدا بیان خواهد شد این که گفته می‌شود یک شاة زکاتش است، شرایطی دارد.)، ثمّ مئة وإحدى وعشرون (۱۲۱ گوسفند که نصاب دوم است) فشاتان، ثمّ مئتان وواحدة فثلاث (۲۰۱ گوسفند، زکاتش ۳ گوسفند است. در سه نصاب نخست، هیچ اختلافی نیست.)، ثمّ ثلاثمئة وواحدة (۳۰۱ گوسفند) فأربع على الأقوى ﴾ (این که می‌فرماید علی الاقوی، یعنی قول غیر اقوی نیز وجود دارد. زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است، بنابر قول اقوی) وقيل: ثلاث (برخی گفته‌اند که زکات ۳۰۱ گوسفند، سه گوسفند است. بیان شد که زکات ۲۰۱ گوسفند، سه گوسفند دانسته شد. اگر زکات ۳۰۱ گوسفند را نیز سه گوسفند بدانیم، چه تفاوتی فایده‌ای بر آن مترتب است که نصاب جدیدی در نظر بگیریم؟ پاسخ به این پرسش در ادامه بیان خواهد شد. افرادی که زکات ۳۰۱ گوسفند را سه گوسفند می‌دانند، می‌گویند:) نظراً إلى أنّه آخر النصب (نظر به این که عدد ۳۰۱ آخرین نصاب است برای گوسفند. یعنی گوسفند، چهار نصاب دارد.) وأنّ في كلّ مئةٍ حينئذٍ شاةً (حینئذ یعنی در آخر نصاب گوسفند در هر ۱۰۰ گوسفند، یک گوسفند زکاتش می‌شود.) بالغاً ما بلغت. (هر چقدر خواهد رسید.) ومنشأ الخلاف اختلاف الروايات ظاهراً (منشأ اختلاف که برخی گفته‌اند زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است و برخی گفته‌اند سه گوسفند است، اختلاف روایات است به حسب ظاهر. ایشان می‌فرماید:)، وأصحّها سنداً ما دلّ على الثاني (اصح روایات. یعنی روایاتی که از حیث سند، صحیح‌تر است، روایاتی است که دلالت بر دومی می‌کند. یعنی آخرین نصاب گوسفند، ۳۰۱ است و زکاتش سه گوسفند است.) وأشهرها بين الأصحاب (اما اشهر روایات بین اصحاب) ما دلّ على الأوّل. (آن است که دلالت بر اول می‌کند مبنی بر این که ۳۰۱ گوسفند زکاتش چهار گوسفند است. و بعدش از آن نصاب دیگری وجود دارد.

روایتی که اصح روایات است، چنین است: مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَيْسَ فِي مَا دُونَ اَلْأَرْبَعِينَ _در کمتر از ۴۰ گوسفند، زکاتی نیست_ مِنَ اَلْغَنَمِ شَيْءٌ فَإِذَا كَانَتْ أَرْبَعِينَ فَفِيهَا شَاةٌ إِلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ _تا به ۱۲۰ گوسفند برسد. _ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ _هنگامی که یک گوسفند به ۱۲۰ گوسفند، اضافه شد. _ فَفِيهَا شَاتَانِ _دو گوسفند زکات دارد_ إِلَى اَلْمِائَتَيْنِ _تا به ۲۰۰ گوسفند برسد_ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ثَلاَثٌ مِنَ اَلْغَنَمِ إِلَى ثَلاَثِمِائَةٍ _تا به ۳۰۰ گوسفند برسد_ فَإِذَا كَثُرَتِ اَلْغَنَمُ فَفِي كُلِّ مِائَةٍ شَاةٌ _به ۳۰۰ گوسفند که می‌رسد، می‌فرماید: فَفِي كُلِّ مِائَةٍ شَاةٌ.

روایت اشهر که مورد اشاره قرار گرفت چنین است:... فَإِذَا بَلَغَتْ ثَلاَثَمِائَةٍ _۳۰۰ گوسفند_ فَفِيهَا مِثْلُ ذَلِكَ ثَلاَثُ شِيَاهٍ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ _هنگامی که یک گوسفند به ۳۰۰ گوسفند اضافه شود_ فَفِيهَا أَرْبَعُ شِيَاهٍ _زکاتش چهار گوسفند است. _ حَتَّى تَبْلُغَ أَرْبَعَمِائَةٍ فَإِذَا تَمَّتْ أَرْبَعُمِائَةٍ _هنگامی که چهارصد گوسفند کامل شد_ كَانَ عَلَى كُلِّ مِائَةٍ شَاةٌ وَ سَقَطَ اَلْأَمْرُ اَلْأَوَّلُ _هنگامی که به ۴۰۰ گوسفند رسید در ازای هر ۱۰۰ گوسفند، یک گوسفند زکات داده می‌شود. _)

﴿ ثمّ ﴾ (ثم به بعد مربوط به قولی است که ۳۰۱ گوسفند را نصاب آخر نمی‌داند. یعنی زکات ۳۰۱ گوسفند را چهار گوسفند می‌داند و بعد از آن نصاب پنجمی قائل است. نصاب پنجم عبارت است از:) إذا بلغت أربعمئة فصاعداً (هنگامی که به ۴۰۰ و بالاتر رسید) ﴿ في كلّ مئةٍ شاةٌ ﴾ (اذا بلغت اربعمئة فصاعدا را شهید ثانی اضافه فرمود. لذا مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) وفيه (در عبارت مرحوم مصنف) إجمالٌ (اجمالی وجود دارد) ـ كما سبق في آخر نصب الإبل ـ (همچنان که در آخر نصب ابل گذشت. همان اشکالی که در آنجا مطرح شد در این جا نیز مطرح است.) لشموله ما زاد عن الثلاثمئة وواحدة (چون قاعده فی کل مئة شاة، ضمیر شموله، به حکم فی کل مئة شاة، بازگشت می‌کند. حکم فی کل مئة شاة، شامل می‌شود ما زاد عن الثلاثمئة و واحدة را. یعنی زکات خود ۳۰۱، چهار گوسفند است اما ما زاد بر ثلاثمئة و واحدة، مثل ۳۰۲ و ۳۸۰) ولم تبلغ الأربعمئة (به شرط این که به ۴۰۰ گوسفند نرسیده باشد. بر اساس قاعده فی کل مئة شاة، باید قائل باشیم که سه گوسفند زکات دارد. یعنی زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است اما زکات ۳۸۰ گوسفند، سه گوسفند است.)، فإنّه يستلزم وجوب ثلاث شياه خاصّةً. (لازمه آن است که زکات ۳۰۲ به بالا را سه گوسفند بدانیم و این مشکل است.) ولكنّه (شهید ثانی از شهید اول دفاع می‌فرماید:) اكتفى بالنصاب المشهور إذ لا قائل بالواسطة. (مصنف اکتفا کرده به نصاب مشهور. یعنی این که در ثلاثمئة و واحدة، چهار تا گوسفند است که مشهور است به این اکتفا کرده است. هنگامی که زکات ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند باشد، مشخص می‌شود که تا ۳۹۹ همان ۴ گوسفند است و کمتر نمی‌شود. زیرا قول به وسط که کسی قائل باشد که زکات در ۳۰۱ گوسفند، چهار گوسفند است اما زکات ۳۰۲ تا ۳۹۹، سه گوسفند است، وجد ندارد.

لذا شهید اول هنگامی که می‌فرماید: ثمّ ثلاثمئة وواحدة فأربع على الأقوى، مشخص است و لذا عبارت وسط را بیان نفرمود.)

۷

کسر از مقدار زائد نصاب یا از حد نصاب

شهید اول و ثانی، نکته‌ای را توجه می‌دهند که اصل نکته مشخص است اما در ضمن آن مطالبی بیان می‌شود که آن مطلب و نتایج آن مهم است.

مطلبی که روشن است، عبارت است از این که برای انعام ثلاثة (شتر، گاو و گوسفند) نصاب‌هایی را بیان نمودیم. مرحوم شهید می‌فرماید: هر آنچه که کمتر از نصاب باشد در انعام ثلاثة، چه ما بین دو نصاب که از نصاب بالایی کمتر است. مثلا در شتر که پنج تا، پنج تا بالا می‌رفت. ما بین عدد ۵ و ۱۰ (یعنی عدد ۶، ۷، ۸ و ۹) چه کمتر از نصاب اول. مثل کمتر از ۵ شتر یا کمتر از ۴۰ گوسفند یا کمتر از ۳۰ گاو. این موارد، زکات ندارد. لذا اگر کسی ۴ شتر داشته باشد، زکات ندارد. اگر کسی ۹ شتر داشته باشد، بین ۶ تا ۹، زکات ندارد و تنها برای ۵ شتر نخست باید زکات بپردازد. همچنین اگر کسی، ۳۹ گوسفند داشته باشد، زکات بر او واجب نمی‌شود.

به تعبیر مرحوم شهید، این‌ها عفو است.

ذکر چند مثال:

مثلا چهار شتری که بین نصاب‌های پنجگانه یا بین پنج و ده یا بین ده و پانزده وجود دارد. یا نُه تایی که بین دو نصاب بقر وجود دارد. مثلا بین ۳۰ و ۴۰ گاو. هیچ یک از موارد مذکور، زکات ندارد.

معنای عفو چیست؟

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: معنای عفو بودن در کلام مرحوم مصنف این است که به این مقدار ناقص از نصاب، زکات تعلق نمی‌گیرد. بنابر این که این مقدار ناقص از حساب، زکات به او تعلق نگیرد، اگر از این مقدار ناقص، بعد از سال، از انعام ثلاثه تلف شود، چیزی از زکات کم نمی‌شود.

توضیح در ضمن مثال: مثلا شخصی، ۹ شتر دارد و بعد از این که سال شد و زکات تعلق گرفت، یک شتر تلف شد و ۸ شتر ماند. در این صورت، شاة که زکات پنج شتر است، پابرجا می‌ماند. یعنی هرچند که از ۹ شتر، یکی از بین رفت اما کمتر از پنج شتر نشده است. لذا یک شاة که به عنوان زکات شترها باید پرداخت می‌شد، پابرجا می‌ماند. برخلاف صورتی که بعض نصاب بخواهد تلف شود. مثلا شخصی مالک ۱۰ شتر است که طبیعتا باید دو گوسفند به عنوان زکات پرداخت کند. اگر بدون تفریط و کوتاهی، بعد از سال، دو شتر تلف شود. در این صورت از ۱۰ شتر که نصاب بود، ۲۰% آن تلف شده است. اکنون که سال گذشته است و زکات تعلق گرفته است، چون دو شتر از ۱۰ شتر تلف شده است، به اندازه ۲۰% از دو گوسفندی که می‌خواست به عنوان زکات پرداخت کند، از زکات کسر می‌شود. مثلا اگر هر گوسفند، یک میلیون تومان است، و این آقا باید دو میلیون (هزینه دو گوسفند) را به عنوان زکات پرداخت می‌کرد، ۲۰% آن (۴۰۰ هزار تومان) کسر می‌شود. چون از نصاب تلف شده است.

می‌خواهیم بیان کنیم هنگامی که عفو است، به این معنا است که به این مقدار ناقص از نصاب، زکات تعلق نمی‌گیرد و چون زکات تعلق نمی‌گیرد اگر بعد از سال و بدون تفریط، تلف شود از زکات کسر نمی‌شود. اما اگر از خود نصاب، کسر گردد، از خود زکات هم به همان نسبت کسر می‌شود.

بر اساس نکته‌ای که بیان شد، اشکالی که در بحث غنم مطرح شد، پاسخ داده می‌شود.

اشکال عبارت است از این که در دو نصاب آخر غنم (چه طبق قول مشهور که قائل به پنج نصاب بودند که دو نصاب آخر آن، ۳۰۱ و ۴۰۰ گوسفند بود. چه طبق قول غیر مشهور که قائل به چهار نصاب بودند که دو نصاب آخر، ۲۰۱ و ۳۰۱ است.) اشکالی مطرح است. اشکال چنین است: در دو نصاب آخر، زکات را یکی می‌دانید. یعنی زکات ۳۰۱ گوسفند، را چهار گوسفند و زکات ۴۰۰ گوسفند را نیز چهار گوسفند می‌دانید. یا مثال زکات ۲۰۱ گوسفند را سه گوسفند و زکات ۳۰۱ گوسفند را نیز سه گوسفند می‌دانید. هنگامی که زکات دو نصاب آخر با یکدیگر برابر است، پس ذکر نصاب آخر چه فایده‌ای دارد؟

مرحوم شهید می‌فرماید: فایده این که دو نصاب را در نظر بگیریم، بر اساس نکته فوق، مشخص می‌شود. ثمره این است که مثلا بر اساس قول مشهور، هنگامی که ۴ گوسفند را هم برای نصاب ۳۰۱ و هم برای ۴۰۰ در نظر بگیریم، در صورتی که یک گوسفند بعد از سال بدون تفریط تلف شود، اگر از نصاب ۳۰۱ باشد، مثلا شخصی ۳۰۱ گوسفند دارد و بعد از سال، یک گوسفند تلف شد. در این صورت $\frac{۱}{۳۰۱} $ از زکات بواسطه فوت آن یک گوسفند، کم می‌شود. اما اگر از نصاب ۴۰۰ باشد. یعنی شخص، ۴۰۰ گوسفند داشته و یکی از آن‌ها تلف شده است. در این صورت $\frac{۱}{۴۰۰} $ زکات کم می‌شود. یعنی اگر کل زکات، ۴۰۰ درهم است، یک درهم کم می‌شود اما در نصاب ۳۰۱، $\frac{۱}{۳۰۱} $ کم می‌شود. یعنی به نسبت نصاب باید کم کنیم. هرچند که زکات هم ۳۰۱ و هم ۴۰۰، چهار گوسفند باشد و تفاوتی نکند.

۸

تطبیق کسر از مقدار زائد نصاب یا از حد نصاب

﴿ وكلّما نقص عن النصاب ﴾ (هرچه نقص پیدا کند از نصاب. یعنی کمتر از نصاب باشد) في الثلاثة (در انعام ثلاثه. شتر، گاو و گوسفند)، وهو (هو به ما نقص بازگشت می‌کند.) ما بين النصابين (ما بین هر دو نصاب. مثلا بین ۵ و ۱۰ شتر یا بین ۱۰ و ۱۵ شتر. یا بین ۳۰ و ۴۰ گاو. یا بین ۴۰ و ۱۲۱ گوسفند.) وما دون الأوّل (کمتر از نصاب اول. کمتر از پنج شتر. کمتر از ۴۰ گوسفند و کمتر از ۳۰ گاو.) ﴿ فعفوٌ ﴾ (کلما نقص عن النصاب فعفو. هرچقدر از نصاب کمتر شود. بخشیده شده و آن مقدار، زکات ندارد.) كالأربع من الإ بل (مثل چهار تا از شتر) بين النصب الخمسة (نصاب‌های پنجگانه. یعنی چهار ابلی که بین نصب پنجگانه اول شتر وجود دارد. پنج نصاب اول شتر، ۵ و ۱۰ و ۱۵ و ۲۰ و ۲۵ است. این چهار ابلی که در وسط وجود دارد.) وقبلها (قبل از پنج. یعنی اگر کسی یک یا دو یا سه یا چهار، شتر داشته باشد، اصلا زکات ندارد.)، والتسع بين نصابي البقر (دو نصاب بقر، ۳۰ و ۴۰ بود. ۹ عددی که بین ۳۰ و ۴۰ هست. مثلا اگر کسی ۳۶ گاو داشته باشد، ۶ گاو زکات ندارد و بخشیده شده است.)، والتسع عشرة بعدهما (۱۹ تایی که بعد از دو نصاب بقر وجود دارد. یعنی بعد از ۳۰ و ۴۰. در واقع بعد از ۴۰ تا ۶۰. ۴۱ تا ۵۹ که ۱۹ تا است، بخشیده شده است. لذا اگر کسی ۵۹ گاو داشته باشد، آن ۱۹ بخشیده شده است.)، والثمانين بين نصابي الغنم. (۸۰ تایی که بین دو نصاب اول گوسفند وجود دارد. یعنی بین ۴۰ و ۱۲۱. از ۴۱ تا ۱۲۰ که ۸۰ تا است و بخشیده شده است. این‌ها مثال‌هایی است که برای ما نقص عن النصاب مطرح فرموده است.)

ومعنى كونها عفواً (معنای این که ما نقص عن النصاب. ضمیر کونها به ما نقص عن النصاب بازگشت دارد. معنای عفو بودن نصب ناقصه این است که): عدمُ تعلّق الوجوب بها (این که تعلق نمی‌گیرد وجوب زکات به نصب ناقصه)، فلا يسقط بتلفها بعد الحول شيءٌ (پس ساقط نمی‌شود با تلف نصب ناقصه بعد از سال چیزی. یعنی اگر بعد از سال که زکات تعلق گرفته است، بخشی از نصب ناقصه، تلف شود از زکات چیزی تلف نمی‌شود. مثلا کسی ۹ شتر داشته که باید یک گوسفند به عنوان زکات پرداخت می‌کرده. اگر بعد از سال از این ۹ گوسفند، یکی یا دوتا تلف شود، از زکات چیزی کم نمی‌شود.)، بخلاف تلف بعض النصاب بغير تفريط (بخلاف آن صورتی که از خود نصاب، ناقص شود. مثلا اگر ۱۰ شتر داشته که باید ۲ گوسفند را به عنوان زکات می‌پرداخته اگر از ۱۰ شتر، دو تا، بعد از حول بدون تفریط تلف شد، به اندازه ۲ شتر که به اندازه ۲۰% است از دو گوسفند که زکات هستند، کم می‌شود. لذا اگر دو گوسفند، دو میلیون ارزش دارد، ۴۰۰ هزار تومان را می‌تواند زکات ندهد)، فإنّه يسقط من الواجب بحسابه. (در این صورت ساقط می‌شود از واجب به حساب آن مقداری که تلف شده از آن نصاب. بنابر این اگر از اصل نصاب تلف شود، از زکات کم می‌شود اما اگر از نصب ناقصه، تلف شود، چیزی از زکات نقص نمی‌شود. البته تلف، تلف بعد از حول است که زکات تعلق گرفته است.

مرحوم شهید می‌فرماید از این نکته که گفته شد، اگر بعد از نصاب تلف شود به همان نسبت از زکات کم می‌شود) ومنه (از مطلبی که در سطر آخر بیان شد،) تظهر فائدة النصابين الأخيرين من الغنم على القولين؛ (ظاهر می‌شود فایده آن دو نصاب آخر از غنم، طبق هر دو قول. یک قول این بود که در غنم، پنج نصاب وجود دارد و قول دیگر این بود که چهار نصاب در گوسفند وجود دارد. قائلین پنج نصاب، ۳۰۱ و ۴۰۰ را بیان می‌کردند. قائلین چهار نصاب، ۲۰۱ و ۳۰۱ را بیان می‌کردند.

طبق هر دو قول، دو نصاب آخر یکی است. یعنی کسی که زکات ۳۰۱ گوسفند را ۴ گوسفند می‌دانست، زکات ۴۰۰ گوسفند را هم ۴ گوسفند می‌دانست. کسی که زکات ۲۰۱ گوسفند را سه گوسفند می‌دانست، زکات ۳۰۱ گوسفند را سه گوسفند می‌دانست. فایده این نصاب آخر مشخص می‌شود.) فإنّ وجوب الأربع في الأزيد (ازید یعنی ۴۰۰ گوسفند بنابر قول مشهور. وجوب ۴ گوسفند در ۴۰۰ تا و در) والأنقص (۳۱۰ گوسفند. وجوب چهار گوسفند هم در ازید که ۴۰۰ گوسفند باشد و هم در انقص که ۳۰۱ گوسفند باشد) يختلف حكمه مع تلف بعض النصاب كذلك (حکمش مختلف می‌شود در فرض تلف بعض نصاب بعد از حول بدون تفریط. کذلک یعنی بعد از سال و بدون تفریط. در این صورت حکمش مختلف می‌شود.)، فيسقط من الواجب بنسبة ما اعتبر من النصاب، (ساقط می‌شود از زکات واجب به نسبت نصابی که معتبر دانستی. یعنی اگر نصاب ۳۰۱ باشد به آن نسبت کم می‌شود و اگر نصاب ۴۰۰ باشد، به آن نسبت کم می‌شود. لذا می‌فرماید:) فبالواحدة من الثلاثمئة وواحدةٍ (با تلف یک شاة از ۳۰۱)، جزءٌ من ثلاثمئة جزءٍ وجزءٍ من أربع شياه (یعنی $\frac{1}{301} $ از آن چهار تا گوسفند کم می‌شود. اما)، ومن الأربعمئة (من الاربعمئة، عطف به من ثلاثمئة وواحدةٍ می‌شود. یعنی اگر یکی از ۴۰۰ گوسفند تلف شود) جزءٌ من أربعمئة جزءٍ منها. ($\frac{1}{400} $ از آن چهار گوسفند از زکات کم می‌شود. بنابر این در فرض تلف متفاوت می‌شود.)

ـ كالمئتين ـ وإلّا تعيّن المطابق ، كالمئة وإحدى وعشرين بالأربعين ، والمئة وخمسين بالخمسين ، والمئة وثلاثين بهما. ولو لم يطابق أحدهما تحرّى أقلّهما عفواً ، مع احتمال التخيير مطلقاً.

﴿ وفي البقر نصابان : ثلاثون فتبيع وهو ابن سنةٍ إلى سنتين ﴿ أو تبيعة مخيّراً (١) في ذلك ، سمّي بذلك لأنّه تبع قرنه اُذنه ، أو تبع اُمّه في المرعى ﴿ وأربعون فمُسنّة اُنثى سنّها ما بين سنتين إلى ثلاث ، ولا يجزئ المُسنّ.

وهكذا أبداً يعتبر بالمطابق من العددين وبهما مع مطابقتهما ، كالستّين بالثلاثين ، والسبعين بهما ، والثمانين بالأربعين ، ويتخيّر في المئة وعشرين.

﴿ وللغنم خمسة نُصُب : ﴿ أربعون فشاة ، ثمّ مئة وإحدى وعشرون فشاتان ، ثمّ مئتان وواحدة فثلاث ، ثمّ ثلاثمئة وواحدة فأربع على الأقوى وقيل : ثلاث (٢) نظراً إلى أنّه آخر النصب وأنّ في كلّ مئةٍ حينئذٍ شاةً بالغاً ما بلغت. ومنشأ الخلاف اختلاف الروايات ظاهراً ، وأصحّها سنداً ما دلّ على الثاني (٣) وأشهرها بين الأصحاب ما دلّ على الأوّل (٤).

﴿ ثمّ إذا بلغت أربعمئة فصاعداً ﴿ في كلّ مئةٍ شاةٌ وفيه إجمالٌ ـ كما سبق في آخر نصب الإ بل ـ لشموله ما زاد عن الثلاثمئة وواحدة ولم تبلغ

____________________

(١) في غير (ع) : مخيّرٌ.

(٢) وهو قول جماعة ، منهم : المفيد في المقنعة : ٢٣٨ ، والسيّد في الجمل (رسائل الشريف المرتضى) ٣ : ٧٧ ، وسلّار في المراسم : ١٣١ ، والصدوق في المقنع : ١٦٠ ، وابن إدريس في السرائر ١ : ٤٣٦.

(٣) الوسائل ٦ : ٧٨ ، الباب ٦ من أبواب زكاة الأنعام ، الحديث ٢.

(٤) المصدر السابق ، الحديث الأوّل.

الأربعمئة ، فإنّه يستلزم وجوب ثلاث شياه خاصّةً. ولكنّه اكتفى بالنصاب المشهور إذ لا قائل بالواسطة.

﴿ وكلّما نقص عن النصاب في الثلاثة ، وهو ما بين النصابين وما دون الأوّل ﴿ فعفوٌ كالأربع من الإ بل بين النصب الخمسة وقبلها ، والتسع بين نصابي البقر ، والتسع عشرة بعدهما ، والثمانين بين نصابي الغنم.

ومعنى كونها عفواً : عدمُ تعلّق الوجوب بها ، فلا يسقط بتلفها بعد الحول شيءٌ ، بخلاف تلف بعض النصاب بغير تفريط ، فإنّه يسقط من الواجب بحسابه.

ومنه تظهر فائدة النصابين الأخيرين من الغنم على القولين؛ فإنّ وجوب الأربع في الأزيد والأنقص يختلف حكمه مع تلف بعض النصاب كذلك ، فيسقط من الواجب بنسبة ما اعتبر من النصاب ، فبالواحدة من الثلاثمئة وواحدةٍ ، جزءٌ من ثلاثمئة جزءٍ وجزءٍ من أربع شياه ، ومن الأربعمئة جزءٌ من أربعمئة جزءٍ منها.

﴿ ويشترط فيها أي في الأنعام مطلقاً ﴿ السَّوم وأصله الرعي ، والمراد هنا الرعي من غير المملوك ، والمرجع فيه إلى العرف ، فلا عبرة بعَلْفها يوماً في السنة ولا في الشهر. ويتحقّق العَلْف بإطعامها المملوكَ ولو بالرعي ، كما لو زرع لها قصيلاً ، لا ما استأجره من الأرض لترعى فيها أو دفعه إلى الظالم عن الكَلَأ ، وفاقاً للدروس (١). ولا فرق بين وقوعه لعذر وغيره.

وفي تحقّقه بعلْف غير المالك لها على وجهٍ لا يستلزم غرامة المالك وجهان : من انتفاء السوم ، والحكمة. وأجودهما التحقّق؛ لتعليق الحكم على الاسم لا على الحكمة ، وإن كانت مناسبة.

وكذا يشترط فيها أن لا تكون عوامل عرفاً ولو في بعض الحول وإن كانت

____________________

(١) الدروس ١ : ٢٣٣.