درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۳۶: نماز قضا (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

لزوم قضاء نماز در صورت فقدان جنس طهور

یکی دیگر از مباحثی که در مسئله قضا نماز مطرح است، آن است که اگر مکلف، نه آب برای وضو یا غسل کردن و نه چیزی که بتوان با آن تیمم کند، به عبارت دیگر، فاقد جنس طهور بود. نه طهور مائیه و نه طهور ترابیه را نداشت، تکلیف چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: پس از این که متمکن شد، لازم است که نمازها را قضا کند. در وقتی که فاقد جنس طهور است، نماز بر او واجب نیست؛ چون نمی‌تواند بدون طهارت را اقامه کند. لذا نماز بدون وضو و تیمم بر او واجب نیست. بنابر این، در هنگامی که متمکن از طهور شد، نمازها را قضا کند، بنابر قول اقوی.

سوال: دلیل وجوب قضا چیست؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: اولا امر به قضاء فائت وجود دارد. در روایت چنین بیان شده است: یقضی ما فاته کما فاته. یعنی نمازهایی که فوت شده را به همان گونه که فوت شده است، باید قضا شود. مکلفی هم که فاقد جنس طهور بوده است، نمازش فوت شده است و چون امر به قضا فائت وجود دارد، باید نمازهایش را قضا کند. دلیل دیگر، روایتی است که زراره از امام باقر عليه‌السلام چنین نقل می‌کند: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى بِغَيْرِ طَهُورٍ أَوْ نَسِيَ صَلَوَاتٍ لَمْ يُصَلِّهَا أَوْ نَامَ عَنْهَا (از امام عليه‌السلام سوال شد از کسی که بدون وضو، تیمم و امثال آن‌ها، نماز خوانده یا نمازهایی را فراموش کرده و یا خواب مانده است. حضرت فرمودند:) فَقَالَ يَقْضِيهَا إِذَا ذَكَرَهَا فِي أَيِّ سَاعَةٍ ذَكَرَهَا مِنْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ (چنین افرادی که بیان شد، باید نمازهایشان را در هر ساعتی که به یاد آوردند، قضا کنند. یعنی قضا کردن نماز بر آن‌ها واجب است.)

گرچه این روایت در مورد کسی است که نماز را بغیر طهور اقامه کرده است اما تفاوتی ندارد. یعنی مکلفی هم که نماز را بخاطر این که طهور نداشته، اقامه نکرده است، چنین حکمی دارد. چون کسی که بغیر طهور، نماز می‌خواند، مثل آن است که نماز را اقامه نکرده است. روایات دیگری نیز وجود دارد که صریحا قضا نماز را بر فاقد طهور، لازم می‌داند.

نظر دیگر در این مسئله آن است که قضاء نماز بر فاقد جنس طهور، لازم نیست.

سوال: دلیل این نظر چیست؟

پاسخ: این گروه، سه دلیل را برای نظر خویش مطرح کرده‌اند.

دلیل اول: چون ادا واجب نیست، پس قضا نیز واجب نیست. به دلیل این که وجوب قضا، فرع بر وجوب ادا است. هنگامی که ادا واجب نیست، چگونه می‌توان گفت که قضا واجب است؟ بنابر این، به جهت این که جنس طهور، فاقد است، نماز ادا واجب نیست. بنابر این، قضا نیز واجب نیست.

دلیل دوم: اصالة البرائة در این مسئله جاری می‌شود. چنانچه شک کنیم که آیا قضا چنین نمازی بر او واجب است یا خیر، اصل برائت حکم می‌کند که نماز قضا، واجب نیست.

دلیل سوم: وجوب قضا، نیاز به امر جدید دارد. بحثی در اصول وجود دارد مبنی بر این که آیا وجوب قضا، نیاز به امر جدید دارد یا همان امر به اداء برای وجوب قضا، کافی است و نیازی به امر جدید ندارد؟ یعنی هنگامی که امر به نماز ادا، شده است، دیگر نیاز نیست که شارع مقدس، امر به قضا کند. هنگامی که نماز ادائی، فوت شود، بصورت خودکار، نماز قضا بر مکلف، واجب می‌شود. چه امر جداگانه‌ای به قضا وجود داشته باشد و چه امر جدیدی وجود نداشته باشد. این گروه، قائل به آن است که وجوب قضا، نیازمند امر جدید است و تا هنگامی که امر جدیدی وجود نداشته باشد، نمی‌توان از وجوب ادا، وجوب قضا را نتیجه بگیریم.

ردیه شهید ثانی به ادله نظریه دوم:

رد دلیل اول: شهید می‌فرماید: دلیل اول پذیرفته نیست. زیرا مواردی وجود دارد که ادا بر مکلف واجب است اما قضا، واجب نیست. مثل کافر اصلی که بنابر نظر اصولیون، مکلف به فروع هستند. لذا بر کفار، نماز واجب است. اما در عین حال، کافر اصلی، اگر مسلمان شود، نمازهایی که در زمان کفر اصلی از او فوت شده است، قضا ندارد.

گذشته از آن، مواردی وجود دارد که ادا واجب نیست اما قضا واجب است. مانند مکلفی که از ابتدای وقت نماز تا انتهای وقت آن نماز، خواب مانده است. پر واضح است که چنین شخصی، تکلیف ندارد و هنگامی که تکلیف ندارد، نماز ادا بر او واجب نبوده است اما قضا آن نماز بر او واجب می‌شود. بنابر توضیحات مشخص شد این که گفته شود، قضا فرع بر ادا است، سخن صحیحی نیست.

رد دلیل دوم و سوم: با دو دلیلی که در نظریه نخست بیان شد (یعنی روایتی که فرمود یقضی ما فاته کما فاته و روایت زراره)، رد می‌شود. به دلیل این که با وجود روایت، دیگر اصالة البرائة جاری نمی‌شود. زیرا اصالة البرائة، اصل عملی است و در گذشته بیان شد که الاصل دلیل حیث لا دلیل. یعنی هنگامی به اصل عملی مراجعه می‌شود که به حکم واقعی، شک داشته باشیم. با وجود روایت حجت، شک وجود ندارد که لازم باشد به اصل عملی مراجعه شود. بنابر این، اصل عملی در این مسئله جاری نمی‌شود.

این که فرموده شد، قضا، نیازمند امر جدید است؛ با توجه به دو روایتی که در نظریه اول بیان شد، مشخص می‌شود که امر جدید، وجود دارد. یعنی روایت زراره و روایت یقضی ما فاته کما فاته، امر جدید هستند. لذا این دلیل نیز باطل می‌شود.

۴

تطبیق لزوم قضاء نماز در صورت فقدان جنس طهور

﴿ و ﴾ كذا يقضي (همچنین قضا می‌کند، مانند مرتد) ﴿ فاقد ﴾ جنس ﴿ الطهور ﴾ (کسی که جنس طهور را ندارد. اعم از مائیه و ترابیه. لذا می‌فرماید:) من ماءٍ وتراب (یعنی نه آب دارد و نه خاک. به عبارت دیگر، مکلف نه می‌تواند وضو و غسل را انجام دهد و نه می‌تواند، تیمم بدل از وضو و غسل را انجام دهد. چه زمانی باید قضا کند؟) عند التمكّن (عند التمکن، قید یقضی است. یعنی قضا بر او واجب است، هنگامی که تمکن از آب پیدا کرد که وضو بگیرد. یا از خاک تمکن پیدا کرد که تیمم کند.) ﴿ على الأقوى ﴾ (بنابر نظر اقوی. دلیل این نظر چیست؟) لما مرّ (دلیل اول: بخاطر دلیلی که گذشت. در جلسه گذشته بیان شد که امر به قضا شده است و در روایت چنین بیان شد: یقضی ما فاته کما فاته.) ولرواية زرارة عن الباقر عليه‌السلام (دلیل دیگر بر وجوب قضا، روایت زراره از امام باقر عليه‌السلام، است.) في مَن صلّى بغير طهور (در مورد کسی که نماز را بدون طهارت، اقامه کرده است که با کسی که چون طهارت نداشته و نماز را اقامه نکرده است، تفاوتی ندارد.)، أو نسي صلوات، أو نام عنها (برخی از نماز‌ها را فراموش کرده یا خواب مانده و نماز‌هایی را به این جهت، اقامه نکرده است)، قال: «يصلّيها إذا ذكرها في أيّ ساعةٍ ذكرها، ليلاً أو نهاراً» (هنگامی که به یاد آورد. اذا ذکرها، مربوط به صورت نسیان نماز می‌شود. حضرت فرمودند: هنگامی که به یاد آورد و متوجه شد، در هر ساعتی از شب یا روز، قضا کند. طبیعتا اذا ذکرها، در صدد بیان حکم اختصاصی صورت نسیان نیست. بلکه در تمام صورت‌ها این حکم جاری می‌شود. البته در کتاب وسائل الشیعه، به جای یصلیها، لفظ یقضیها ثبت شده است.) وغيرها من الأخبار الدالّة عليه صريحاً (غیر از این دو روایت، از اخباری که دلالت می‌کند بر وجوب قضا بر فاقد طهور، صریحا).

(در مقابل نظر دیگری مطرح است.) وقيل: لا يجب (قضا بر فاقد طهور، واجب نیست.) لعدم وجوب الأداء (چون ادا بر چنین مکلفی واجب نیست. گویی وجوب قضا را فرع بر وجوب ادا دانسته‌اند. یعنی باید ادا واجب باشد تا قضا، واجب شود. به دلیل این که ادا واجب نیست، پس قضا هم واجب نیست.)، وأصالةِ البراءة (اگر شک هم داشته باشیم، اصل برائت حکم می‌کند که قضا واجب نیست.)، وتوقّف القضاء على أمرٍ جديد. (نماز قضا نیاز به امر جدید دارد. بیان شد که در اصول بحثی وجود دارد مبنی بر این که آیا قضا، نیاز به امر جدید دارد یا به همان امر سابق، وجوبش ثابت می‌شود؟ مثلا اگر در نماز، هیچ امری بر وجوب قضا نداشته باشیم، آیا همین که شارع مقدس، اداء نماز را در وقت بر مکلفین، واجب کرده است، به این معنا است که اگر وقت گذشت، باید قضاء آن را انجام دهند یا خیر، اگر وقت گذشت دیگر تکلیف ساقط می‌شود و نیاز به قضا ندارد؟

مبنای این نظر آن است که قضا، نیاز به امر جدید دارد.)

(مرحوم شهید ثانی در جواب این نظریه، چنین می‌فرماید:) ودفعُ الأوّل واضحٌ (دفع دلیل اول قیل، واضح است. دلیل اول: قضا فرع بر ادا است. یعنی ادا باید واجب باشد تا قضا واجب باشد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: بطلان این دلیل واضح است. چرا؟)؛ لانفكاك كلٍّ منهما عن الآخر (ادا و قضا، منفک از یکدیگر است. یعنی این گونه نیست که وجوب ادا و قضا، منوط به یکدیگر باشند و قضا، فرع بر ادا باشد.) وجوداً وعدماً (مثلا بر کافر اصلی ادا واجب است اما قضا واجب نیست. بر کسی که در تمام وقت، خواب مانده است، ادا واجب نیست اما قضا واجب است.)، والأخيرَين بما ذُكر (دفع الاخرین بما ذکر. دفع دو دلیل دیگر قیل، به آنچیزی است که در دو دلیل نظریه اول، مطرح شد. یعنی چون دو روایت وجود دارد، جای اصل برائت نیست و چون روایت وجود دارد، این که گفته شد، قضا مترتب بر امر جدید است، دو روایت، امر جدید می‌شوند).

۵

عدم لزوم قضاء نماز، در صورتی که تمکن از ستر عورت نباشد

اگر مکلفی به جهت این که ساتر نداشت، بصورت برهنه نماز را اقامه کرد، آیا لازم است که نماز را دوباره اقامه کند یا خیر؟

ابن جنید اسکافی، معتقد است که واجب است بر مکلفی که بصورت برهنه نماز را اقامه کرده است، نماز را اعاده کند. البته اگر در وقت، ساتر پیدا کند. یعنی مثلا، مکلفی در اول وقت به دلیل این که ساتر نداشت، بصورت برهنه نماز را اقامه کرد و پس از گذشت مدتی، ساتر پیدا کرد. بنابر نظر ابن جنید، به دلیل این که در وقت، متمکن از ساتر شده است، باید نماز را اعاده کند. اما در خارج وقت، اعاده و قضا واجب نیست.

سوال: دلیل ابن جنید چیست؟

پاسخ: شرط نماز که ستر عورت است، در این صورت، فوت شده است. لذا اعاده واجب می‌شود. مانند شخصی که با تیمم نماز را اقامه کرده است و پس از آن آب پیدا کرده است. در این صورت اگر وقت آن نماز باقی است، چون آب پیدا کرده است، لازم است که با وضو، آن نماز را اعاده کند. به جهت فوات شرط نماز. یعنی چون وضو، شرط نماز است و اکنون آب پیدا کرده است و می‌تواند طهارت مائیه داشته باشد، باید نماز را اعاده کند.

البته باید به این نکته توجه داشت که علما، بحثی را در وضو و نماز مطرح می‌کنند که اگر کسی آب پیدا نکرد و امید دارد که آب پیدا کند، آیا باید صبر کند و اگر تا آخر وقت آب پیدا نکرد، نماز را با تیمم بخواند یا در اول وقت می‌تواند با تیمم نماز بخواند. هرچند که احتمال دهد تا پیش از قضا شدن، آب پیدا می‌کند. بنابر این، بحث بدار در جای خود مطرح است.

اگر کسی قائل شود که بدار جایز نیست. (یعنی نمی‌تواند در اول وقت نماز بخواند بلکه باید تا آخر وقت صبر کند و اگر آب پیدا نکرد، در آخر وقت، نماز را با تیمم اقامه کند.) اگر این نظر را اختیار کنیم، اصلا اعاده در وقت مطرح نمی‌شود. زیرا قاعدتا این مکلف در آخر وقت نماز را اقامه کرده و بعد از آن، نماز قضا می‌شود. اما اگر بدار را جایز بدانیم (یعنی می‌تواند در اول وقت نماز بخواند.)، این بحث مطرح می‌شود. لذا گویی مرحوم ابن جنید، این مسئله را با مسئله وضو در فرضی که بدار را جایز بدانیم، قیاس می‌کند. بنابر این همانگونه که اگر مکلف، در اول وقت با تیمم نماز را اقامه کرد و بعدا آب پیدا کرد، باید نماز را اقامه کند. در ما نحن فیه نیز کسی که شرط نماز (ستر عورت) را نداشته و اگر بعدا شرط نماز را پیدا کرد، باید نماز را اعاده کند. یعنی باید با ستر عورت، نماز بخواند.

نظر مرحوم شهید: مرحوم شهید، نظر مرحوم ابن جنید را بعید می‌داند. یعنی بعید است که لازم باشد، در وقت، نماز را اعاده کند. زیرا نماز بصورت برهنه، مجزی است و امتثال امر صورت گرفته است. در حقیقت، تکلیف از کسی که بصورت برهنه نماز را اقامه کرده است، ساقط شده است و امتثال امر کرده است. لذا اعاده در وقت و قضا، لازم نیست. ستر عورت هم در فرض قدرت شرط است و در فرض عجز شرط نیست. یعنی ستر عورت برای کسی که قدرت ستر عورت را دارد، واجب است اما اگر قدرت ندارد اصلا شرط نیست. یعنی اینگونه نیست که یکی از شرائط نماز را ترک کرده باشد و به آن شرط عمل نکرده باشد. به عبارت دیگر، چون عاجز بوده است، اصلا شرط نبوده است.

البته روایتی از عمار از امام صادق عليه‌السلام وجود دارد که در آن روایت اینگونه بیان شده است: فی رجل لیس علیه الا ثوب و لا تحل اصلاة فیه (یعنی شخصی یک لباس دارد اما نمی‌تواند با آن نماز را اقامه کند.) و لیس یجد ماء یغسله (آبی هم وجود ندارد که این لباس را تطهیر کند) کیف یصنع؟ (چه کاری کند؟ امام عليه‌السلام فرمودند:) یتیمم و یصلی. (چون آب ندارد که آن لباس را تطهیر کند، طبیعتا آب برای وضو هم ندارد. این شخص تیمم کند و نماز را اقامه کند.) فاذا أصاب ماءً غسله و اعاد الصلاة. (هنگامی که آب پیدا کرد، آن لباس را بشوید و نماز را اعاده کند. [۱])

مرحوم شهید می‌فرماید: این روایت، ضعیف السند است. چون راوی این روایت عمار ساباطی است که فتحی مذهب است. چون فتحی مذهب است، نمی‌توان به روایات او عمل کرد. علاوه بر آن، این روایت، مطلوب امثال ابن جنید را ثابت نمی‌کند. زیرا چه بسا به جهت تیمم، امام عليه‌السلام حکم به اعاده نماز فرموده است. یعنی چون مکلف، مجبور شده است که با تیمم نماز را اقامه کند، امام عليه‌السلام حکم به اعاده نماز کرده است. ضمن این که باید به این توجه کرد که روایت در مورد شخصی نیست که بصورت برهنه نماز را اقامه کرده است. بلکه بحث در مورد کسی که با لباسی که جایز نبوده، نماز را اقامه کرده است. مثلا با لباس نجس نماز را اقامه کرده است. بنابر این، از بحث ما خارج است. مگر این که کسی قائل شود، حکم کسی که با لباس نجس، نماز را اقامه کرده با کسی که بصورت برهنه، نماز را اقامه کرده است، یکی است. اما اگر کسی بین این دو تفاوت قائل شود، نمی‌تواند از این روایت استفاده کند.


وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۹۲.

۶

تطبیق عدم لزوم قضاء نماز، در صورتی که تمکن از ستر عورت نباشد

﴿ وأوجب ابنُ الجنيد (واجب کرده مرحوم ابن جنید) الإعادة على العاري (اعاده نماز را بر کسی که برهنه بوده) إذا صلّى ﴾ كذلك (هنگامی که نماز را بصورت برهنه اقامه کرده است. یعنی ساتر عورت نداشته و نماز را اقامه کرده است. چنین شخصی، باید نماز را اعاده کند.) لعدم الساتر (بخاطر این که ساتر نداشته است، نماز را بصورت برهنه اقامه کرده است.) ﴿ ثمّ وجد الساترَ في الوقت ﴾ (پس از این که نماز را بصورت برهنه اقامه کرده است، ساتر را در وقت نماز، پیدا کرد. یعنی هنوز نماز قضا نشده است و ساتر را پیدا کرد.) لا في خارجه (خارج الوقت. این بدان معنا است که اگر وقت نماز، تمام شود و ساتر پیدا شود، خود ابن جنید نیز قائل به لزوم قضاء نماز نیست. بلکه ایشان فقط قائل به اعاده نماز در وقت است. دلیل نظر ابن جنید چیست؟)، محتجّاً بفوات شرط الصلاة (استدلال کرده به این که شرط نماز فوت شده است. شرط نماز چیست؟) ـ وهو الستر (شرط نماز ستر عورت است.) ـ فتجب الإعادة (پس اعاده در وقت نماز، واجب است.)، كالمتيمّم (مثل شخصی که با تیمم نماز را اقامه کرد و بعد در وقت، آب پیدا کرد. هنگامی که در وقت، آب پیدا کرد، باید نماز را اعاده کند).

(مرحوم شهید می‌فرماید:) ﴿ وهو بعيدٌ ﴾ (این نظر، بعید است.) لوقوع الصلاة مجزيةً بامتثال الأمر (بخاطر این که نماز مجزی است بواسطه امتثال امری که انجام داده است. یعنی نمازی که بصورت برهنه اقامه شده است، مجزی است و کفایت می‌کند. زیرا امر مولا را انجام داده است.) فلا يَستعقِب القضاءَ (دیگر قضا ندارد. البته تعبیر لا یستعقب القضا، تعبر خوبی نیست. بهتر بود که می‌فرمود: لا یستعقب الاعاده. یعنی اعاده را به دنبال ندارد. زیرا سخن ابن جنید در مورد اعاده نماز بود، نه وجوب قضا. البته دلیل مرحوم شهید، شامل اعاده نیز می‌شود. چون امتثال امر مولا شده است، نیازی به اعاده هم نیست. سوال: شرط ستر عورت چه می‌شود؟ می‌فرماید:)، والسترُ (ستر عورت) شرطٌ مع القدرة لا بدونها (در فرضی که انسان عاجز نباشد و قدرت داشته باشد، ستر عورت لازم است اما در صورتی که عاجز است، ستر عورت اصلا شرط نیست).

نعم (بله)، روى عمّار عن أبي عبد اللّٰه عليه‌السلام في رجل ليس عليه إلّا ثوبٌ ولا تحلّ الصلاة فيه (روایتی وجود دارد که عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام در مورد مردی که تنها یک لباس دارد و با آن لباس نمی‌تواند نماز اقامه کند)، وليس يجد ماءً يغسله (و آبی هم ندارد که بخواهد با آن لباس را بشوید)، كيف يصنع؟ (چه کار کند؟) قال: «يتيمّم ويُصلّي (چون آب برای شستن لباس ندارد، طبیعتا آب برای وضو گرفتن هم ندارد. امام علیه السلام فرمودند: تیمم کند و نماز را اقامه کند.)، فإذا أصاب ماءً (هنگامی که به آب رسید) غسله (لباس را بشوید و وضو بگیرد) وأعاد الصلاة» (و نماز را اعاده کند. ظاهر این روایت تأیید نظر ابن جنید است. مرحوم شهید می‌فرماید: این روایت با دو اشکال روبرو است.). وهو ـ مع ضعف سنده (اشکال اول آن است که این روایت ضعیف السند است. به جهت این که راوی، عمار ساباطی است و عمار، فتحی مذهب است. چون فتحی مذهب است، نمی‌توان به روایات او عمل کرد.) ـ لا يدلّ على مطلوبه (علاوه بر آن، این روایت، دلالت بر مطلوب ابن جنید، ندارد.)؛ لجواز استناد الحكم إلى التيمّم. (چون امکان دارد، حکم به اعاده نماز که در روایت بیان شده است، مستند به تیمم باشد. یعنی امام علیه السلام، به خاطر این که نماز را با تیمم اقامه کرده است، حکم به اعاده نماز فرموده است.

نکته دیگری نیز مطرح کردیم و آن عبارت بود از این که اساسا این روایت مربوط به شخصی می‌شود که با لباس نجس نماز را اقامه کرده است و مربوط به شخصی که بصورت برهنه نماز را اقامه کرده است، نمی‌شود. اگر کسی بین لباس نجس و برهنه نماز خواندن، فرق بگذارد، این روایت کارایی ندارد. مگر آن که کسی بین آن دو، تفاوت قائل نشود. در این صورت، استناد به این روایت، کارایی خواهد داشت.)

۷

قضای نوافل یومیه، مستحب است و اعطا صدقه در صورت عجز از قضا

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر نماز مستحبی یومیه (نوافل یومیه) کسی قضا شود، استحباب مؤکد دارد که آن‌ها را قضا کند. روایت چنین می‌فرماید: أنّ من تركه تشاغلاً بالدنيا (کسی که قضای نمازهای نافله یومیه‌اش را ترک کند، بخاطر اشتغال به دنیا) لقى اللّٰه مستخِفّاً متهاوناً مضيِّعاً لسنّة رسول اللّٰه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم. (این کسی است که سنت رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را کوچک کرده است.) لذا مستحب مؤکد است که این نماز‌ها، قضا شوند.

سوال: اگر کسی نمی‌تواند نوافل یومیه را قضا کند، آیا جایگزین دارد؟

پاسخ: بر اساس روایاتی که وجود دارد، مرحوم شهید اول می‌فرماید: اگر کسی از قضا کردن، عاجز است، صدقه دهد. البته صدقه دادن، مراحلی دارد. کسی که از وضع مالی خوبی برخوردار است، به جای هر دو رکعت، یک مد طعام، به فقیر صدقه دهد. بنابر نظر مشهور، هر مد، برابر با ۷۵۰ گرم است. مثلا اگر ۳۴ رکعت یک شبانه روز از او قضا شده است، ۱۷ مد طعام به فقیر صدقه دهد. اگر توان این مقدار صدقه را ندارد، به جای هر چهار رکعت، یک مد طعام، صدقه دهد. یعنی به جای ۱۷ مد، ۸/۵ مد طعام، صدقه دهد. اگر توان این مقدار را ندارد، به جای نوافل شب، یک مد و به جای نوافل روز، یک مد طعام، صدقه دهد. یعنی کلا دو مد طعام، صدقه دهد. اگر توان این مقدار را هم ندارد، در کل شبانه روز، یک مد طعام، صدقه دهد. اما جدای از بحث طعام، قضا کردن، افضل از صدقه دادن است.

۸

تطبیق قضای نوافل یومیه، مستحب است و اعطا صدقه در صورت عجز از قضا

﴿ ويُستحبّ قضاء النوافل الراتبة ﴾ اليوميّة (مستحب است، قضاء نوافل یومیه راتبه. نوافل راتبه یعنی نوافلی که هر روز دور می‌زند و وجود دارد. مستحب است که نوافل یومیه راتبه را قضا کند) استحباباً مؤكَّداً (مستحب مؤکد است. چرا؟ چون در روایت بیان شده است:)، وقد رُوي «أنّ من تركه (این روایت مفصل است. ضمیر ترکه به نوافل بازگشت ندارد بلکه به قضاء نوافل بازگشت دارد. حضرت فرمودند: کسی که ترک کند قضا نوافل یومیه را) تشاغلاً بالدنيا (بخاطر این که کارهای دنیوی باعث شده است که نوافل را قضا کند) لقى اللّٰه (خدا را ملاقات می‌کند) مستخِفّاً (در حالی که کم شمرده و استخفاف کرده) متهاوناً (در حالی که سبک شمرده) مضيِّعاً (در حالی که ضایع کرده) لسنّة رسول اللّٰه صلى‌الله‌عليه‌وآله» (سنت پیامبر اکرم را. یعنی چنین شخصی، سنت پیامر اکرم را کم شمرده و سبک شمرده و تضییع کرده است. بنابر این، مشخص می‌شود که مستحب مؤکد است).

﴿ فإن عجز ﴾ عن القضاء (اگر از قضا کردن عاجز است) ﴿ تصدّق ﴾ (صدقه دهد) عن كلّ ركعتين بمُدٍّ (بابت هر دو رکعت، یک مد طعام، به فقیر صدقه دهد. یعنی در روز که ۳۴ رکعت نافله وجود دارد، ۱۷ مد طعام، صدقه دهد.)، فإن عجز (اگر این مقدار را در توان ندارد) فعن كلّ أربع (بابت هر چهار رکعت، یک مد طعام، به فقیر صدقه دهد)، فإن عجز (اگر از این مقدار عاجز است) فعن صلاة الليل بمُدٍّ وعن صلاة النهار بمُدٍّ (بابت مجموع نوافل شب، یک مد طعام و بابت مجموع نوافل روز، یک مد طعام، به فقیر صدقه دهد.)، فإن عجز (اگر این مقدار را نیز نمی‌تواند) فعن كلّ يوم بمُدٍّ (در کل شبانه روز یک مد طعام، به فقیر صدقه دهد). والقضاء أفضل من الصدقة. (قضا کردن، افضل از صدقه دادن می‌باشد.)

۹

تبیین ارتباط بین دو عبارت القضاء أفضل من الصدقة و فإن عجز عن القضاء تصدق

القضاء أفضل من الصدقة، با ابتدای عبارت که فرمود: فإن عجز عن القضاء تصدق، سازگار نیست. چون در ابتدا که می‌فرماید: فإن عجز عن القضاء تصدق به این معنا است که صدقه هنگامی مجاز است که شخص، عاجز از قضا باشد. و الّا کسی که می‌تواند قضا کند، صدقه دادن معنا ندارد. بنابر این، صدقه دادن برای شخص عاجز است. اما در پایان می‌فرماید: القضاء أفضل من الصدقة. افضل به این معنا است که می‌تواند قضا کند و می‌تواند صدقه دهد اما بین این دو، قضا کردن افضل است. یعنی هرچند که می‌تواند قضا کند اما اگر نخواست قضا کند، می‌تواند به جای آن، صدقه بدهد. بنابر این، ظاهر آن است که بین این دو عبارت، سازگاری وجود ندارد.

این عبارت را باید این گونه حل کرد. این تعبیر که قضا افضل از صدقه است، با این که در ابتدا، صدقه را منوط به عجز از قضا کرد، اینگونه معنا کنیم که اگر در فرض عجز، صدقه دهد، در مقایسه با قضا، برای قادر، افضل است از صدقه‌ای که عاجز می‌دهد. یعنی در پایان که می‌فرماید: القضاء أفضل من الصدقة، می‌خواهد بیان کند که شخص عاجزی را در نظر بگیرید که صدقه داده است و شخص دیگری را در نظر بگیرید که عاجز از قضا نیست و نماز‌ها را قضا می‌کند. بین این دو، عمل کسی که قضا کرده است، افضل است. نمی‌خواهد این نکته را بگوید که کسی که قادر بر قضا کردن است، قضای او افضل از صدقه است. یعنی می‌تواند صدقه دهد ولی صدقه پایین‌تر از صدقه است.

ويمكن صحّتها من دون ذلك ، بأن يصلّي الفرائض جُمَع كيف شاء مكرّرة عدداً ينقص عنها بواحدٍ ، ثم يختمه بما بدأ به منها ، فيصحّ فيما عدا الأوّلين من ثلاث عشرة في الثالث ، وإحدى وعشرين في الرابع ، وإحدى وثلاثين في الخامس ، ويمكن فيه بخمسة أيّام ولاءً والختم بالفريضة الزائدة.

﴿ ولو جهل عينَ الفائتة من الخمس ﴿ صلّى صبحاً ومغرباً معيَّنين. ﴿ وأربعاً مطلقاً * بين الرباعيّات الثلاث ، ويتخيّر فيها بين الجهر والإخفات وفي تقديم ما شاء من الثلاث ، ولو كان في وقت العشاء ردّد بين الأداء والقضاء.

﴿ والمسافر يصلّي مغرباً وثنائيّة مطلقة بين الثنائيّات الأربع مخيّراً ، كما سبق. ولو اشتبه فيها القصر والتمام فرباعيّةٌ مطلقةٌ ثلاثيّاً وثنائيّةٌ مطلقةٌ رباعيّاً ومغربٌ ، يُحصِّل الترتيب عليهما (١).

﴿ ويقضي المرتدّ فطريّاً كان أم ملّيّاً إذا أسلم ﴿ زمان ردّته للأمر بقضاء الفائت ، خرج عنه الكافر الأصلي وما في حكمه (٢) فيبقى الباقي. ثمّ إن قُبلت توبته ـ كالمرأة والملّي ـ قضى ، وإن لم تُقبل ظاهراً ـ كالفطري على المشهور ـ فإن اُمهل بما يمكنه القضاء قَبل قتله قضى ، وإلّا بقي في ذمّته. والأقوى قبول توبته مطلقاً (٣).

﴿ و كذا يقضي ﴿ فاقد جنس ﴿ الطهور من ماءٍ وتراب عند التمكّن ﴿ على الأقوى لما مرّ (٤) ولرواية زرارة عن الباقر عليه‌السلام في مَن صلّى

____________________

(*) في (ق) : مطلقة.

(١) أي : على تقديري الحضر والسفر.

(٢) من النواصب والغلاة.

(٣) ملّيّاً أو فطريّاً رجلاً أو امرأة في الباطن. المناهج السويّة : ٣٣١.

(٤) وهو قوله : للأمر بقضاء الفائت.

بغير طهور ، أو نسي صلوات ، أو نام عنها ، قال : «يصلّيها إذا ذكرها في أيّ ساعةٍ ذكرها ، ليلاً أو نهاراً» (١) وغيرها من الأخبار الدالّة عليه صريحاً (٢).

وقيل : لا يجب (٣) لعدم وجوب الأداء ، وأصالةِ البراءة ، وتوقّف القضاء على أمرٍ جديد.

ودفعُ الأوّل واضحٌ؛ لانفكاك كلٍّ منهما عن الآخر وجوداً وعدماً ، والأخيرَين بما ذُكر (٤).

﴿ وأوجب ابنُ الجنيد (٥) الإعادة على العاري إذا صلّى كذلك لعدم الساتر ﴿ ثمّ وجد الساترَ في الوقت لا في خارجه ، محتجّاً بفوات شرط الصلاة ـ وهو الستر ـ فتجب الإعادة ، كالمتيمّم.

﴿ وهو بعيدٌ لوقوع الصلاة مجزيةً بامتثال الأمر فلا يَستعقِب القضاءَ ، والسترُ شرطٌ مع القدرة لا بدونها.

نعم ، روى عمّار عن أبي عبد اللّٰه عليه‌السلام في رجل ليس عليه إلّا ثوبٌ ولا تحلّ الصلاة فيه ، وليس يجد ماءً يغسله ، كيف يصنع؟ قال : «يتيمّم ويُصلّي ، فإذا أصاب ماءً غسله وأعاد الصلاة» (٦).

____________________

(١) الوسائل ٥ : ٣٤٨ ، الباب الأوّل من أبواب قضاء الصلوات ، الحديث الأوّل.

(٢) المصدر السابق : ٣٥٩ ، الباب ٦ من أبواب قضاء الصلوات ، الحديث ٤.

(٣) وهو قول المفيد في رسالته إلى ولده كما في المختلف ٣ : ٣٠ ، واختاره المحقّق في المعتبر ٢ : ٤٠٥ ، والعلّامة في القواعد ١ : ٣٠٩ وأكثر كتبه.

(٤) وهو قوله : لما مرّ ولرواية زرارة عن الباقر عليه‌السلام ... وغيرها من الأخبار.

(٥) حكاه عنه العلّامة في المختلف ٢ : ٩٩.

(٦) الوسائل ٢ : ١٠٠٠ ، الباب ٣٠ من أبواب التيمّم ، الحديث الأوّل.

وهو ـ مع ضعف سنده (١) ـ لا يدلّ على مطلوبه؛ لجواز استناد الحكم إلى التيمّم.

﴿ ويُستحبّ قضاء النوافل الراتبة اليوميّة استحباباً مؤكَّداً ، وقد رُوي «أنّ من تركه تشاغلاً بالدنيا لقى اللّٰه مستخِفّاً متهاوناً مضيِّعاً لسنّة رسول اللّٰه صلى‌الله‌عليه‌وآله» (٢).

﴿ فإن عجز عن القضاء ﴿ تصدّق عن كلّ ركعتين بمُدٍّ ، فإن عجز فعن كلّ أربع ، فإن عجز فعن صلاة الليل بمُدٍّ وعن صلاة النهار بمُدٍّ ، فإن عجز فعن كلّ يوم بمُدٍّ. والقضاء أفضل من الصدقة.

﴿ ويجب على الوليّ وهو الولدُ الذكر الأكبر ، وقيل : كلّ وارثٍ مع فقده (٣) ﴿ قضاءُ ما فات أباه من الصلاة ﴿ في مرضه الّذي مات فيه.

﴿ وقيل : ما فاته ﴿ مطلقاً (٤) وهو أحوط وفي الدروس قطع بقضاء مطلق ما فاته (٥) وفي الذكرى نقل عن المحقّق وجوب قضاء ما فاته لعذر كالمرض والسفر والحيض ، لا ما تركه عمداً مع قدرته عليه ، ونفى عنه البأس ، ونقل عن شيخه عميد الدين نُصرته (٦).

____________________

(١) وضعفه لوقوع الفطحيّين في سنده. اُنظر المسالك ٧ : ٢٢١.

(٢) الوسائل ٣ : ٥٥ ، الباب ١٨ من أبواب عداد الفرائض ، الحديث ٢ ، مع تفاوتٍ في اللفظ.

(٣) قاله المفيد في صيام المقنعة : ٣٥٣ ، واختاره الشهيد في الدروس ١ : ٢٨٩ ، وحكاه العلّامة في المختلف ٣ : ٥٣١ ـ ٥٣٢ عن ابن الجنيد وابني بابويه وابن البرّاج.

(٤) نسبه الشهيد قدس‌سره إلى ظاهر الشيخين وابن أبي عقيل وابن البرّاج وابن حمزة والعلّامة في أكثر كتبه ، راجع الذكرى ٢ : ٤٤٦.

(٥) الدروس ١ : ١٤٦.

(٦) الذكرى ٢ : ٤٤٧.