درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۳۵: نماز قضا (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

خلاصه کیفیت نخست در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده

در جلسه گذشته، بیان شد که نظر چهارم در فرض جهل به ترتیب آن است که هرچند که مکلف جاهل به ترتیب نمازهای قضا شده باشد، اما در عین حال باید ترتیب را مراعات کند. سپس یک کیفیت رعایت ترتیب، تبیین شد که عبارت است از آن که اگر دو نماز از مکلف، فوت شده باشد، دو احتمال وجود دارد. یعنی یا ظهر مقدم می‌باشد و یا عصر مقدم بوده است. در این صورت یک نماز ظهر بین دو عصر و یا یک نماز عصر بین دو ظهر، اقامه می‌کند.

فرض دوم این است که سه نماز (مثلا ظهر و عصر و مغرب) فوت شده باشد. در این صورت ۶ احتمال وجود دارد. در این صورت سه نماز فرض اول را یک بار قبل از نماز مغرب و یک بار بعد از نماز مغرب، اقامه می‌کند. در مجموع ۷ نماز را اقامه می‌کند.

فرض سوم این است که چهار نماز (علاوه بر ظهر و عصر و مغرب، نماز عشا نیز فوت شده باشد.) در این صورت ۲۴ احتمال وجود دارد. در این فرض ۷ نماز فرض قبل را یکبار قبل از نماز عشا اقامه می‌کند و یکبار بعد از نماز عشا اقامه می‌کند. در مجموع ۱۵ نماز اقامه می‌کند.

فرض چهارم این است که پنج نماز (علاوه بر نماز‌های فرض قبل، نماز صبح او نیز قضا شده باشد) در این صورت ۱۲۰ احتمال متصور است. در این صورت، ۱۵ نماز فرض قبل را یکبار قبل از نماز صبح و یکبار بعد از نماز صبح، اقامه می‌کند. در مجموع ۳۱ نماز اقامه می‌کند.

فرض پنجم این است که شش نماز فوت شده باشد. در این صورت ۷۲۰ احتمال متصور است که برای رعایت ترتیب در این صورت ۳۱ نماز فرض را یکبار قبل از نماز ششم که فوت شده است و یکبار بعد از نماز ششم که فوت شده است، اقامه می‌کند. در مجموع ۶۳ نماز اقامه می‌کند.

۴

کیفیت دوم در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده

کیفیت دوم در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده:

مرحوم شهید می‌فرماید: در غالب موارد، غیر از فرض اول و دوم (فرضی که دو نماز یا سه نماز فوت شده باشد.) بین کیفیت اول و دوم، از جهت تعداد نمازی که باید اقامه کند، تفاوت نمی‌کند. غیر از دو فرض نخست، در فروض دیگر، مجموع نمازهایی که باید اقامه کند تا ترتیب مراعات شود، بر اساس کیفیت دوم کمتر از نمازهایی است که باید در کیفیت اول، اقامه شود.

تبیین کیفیت دوم:

مکلف، تمام نمازهای قضا شده را به هر ترتیبی که می‌خواهد، اقامه کند. مثلا در فرض سوم که چهار نماز فوت شده به این صورت اقامه کند: عصر، عشا، ظهر، مغرب. به دلیل این که در این فرض، چهار نماز قضا شده است، یکی از چهار نماز را کم کند (یعنی سه نماز) این ترتیبی که اقامه کرده است (عصر، عشا، ظهر، مغرب) را سه بار تکرار کند.

یعنی: عصر، عشا، ظهر، مغرب؛ دوباره عصر، عشا، ظهر، مغرب و دوباره عصر، عشا، ظهر، مغرب. در پایان یکبار نماز عصر را که اولین نماز در این چهار نماز اقامه کرده است را تکرار کند. در این صورت مجموعا ۱۳ نماز اقامه می‌شود.

مرحوم شهید ادعا می‌کند که اگر مکلف، این کیفیت را رعایت کند، حتما ترتیب مراعات می‌شود.

در این فرض، بر اساس طریقه اول باید ۱۵ نماز اقامه می‌شد اما در این طریقه، ۱۳ نماز اقامه می‌شود.

در فرض چهارم که پنج نماز فوت شده است، پنج نماز را به هر ترتیبی که می‌خواهد، اقامه کند و فقط ترتیبی که در ابتدا اقامه می‌کند، چهار بار تکرار کند. یعنی یک عدد از عدد نمازهای فوت شده کمتر. پس از این که چهار بار ترتیب اولیه را تکرار کرد، نماز اولی که در ابتدا اقامه کرده است را در پایان اقامه می‌کند. در این صورت مجموعا ۲۱ نماز اقامه می‌کند. در این فرض بر اساس طریقه اول، لازم بود که ۳۱ نماز اقامه کند اما بنابر طریقه دوم، تنها ۲۱ نماز اقامه می‌شود.

در فرض پنجم که شش نماز فوت شده است، شش نماز را پنج بار تکرار می‌کند. یعنی مکلف، شش نماز را به هر ترتیبی که می‌خواهد اقامه می‌کند و پس از آن، پنج بار آن ترتیب را تکرار می‌کند. در پایان، نماز اول را اضافه می‌کند. در مجموع ۳۱ نماز اقامه می‌کند. طبق طریقه اول باید ۶۳ نماز اقامه می‌کرد اما در این طریق تنها ۳۱ نماز اقامه می‌شود.

طریقه دوم، در فرض اول و دوم نیز کارایی دارد اما در عدد با طریقه اول، تفاوت ندارد. در فرض اول، دو نماز فوت شده است که یکبار باید تکرار کند. به دلیل این که یک عدد از دو نماز فوت شده کمتر می‌شود. مکلف، دو نماز را اقامه می‌کند و سپس نماز اول را تکرار می‌کند. در مجموع سه نماز اقامه می‌کند. بنابر این، با طریقه اول تفاوتی ندارد.

در فرض دوم که سه نماز فوت شده است، سه نماز را به هر کیفیتی که می‌خواهد اقامه می‌کند و یکبار دیگر، سه نماز را اقام می‌کند. به دلیل این که باید دفعات تکرار، از نماز‌های فوت شده یکی کمتر باشد. بنابر این باید سه نماز را به هر ترتیبی که می‌خواهد، دوبار تکرار کند. در پایان، نماز اول را تکرار می‌کند. بنابر این، مجموعا ۷ نماز را باید تکرار کند. طبق طریقه اول نیز باید در مجموع ۷ نماز باید اقامه کند.

بنابر این، در طریقه اول و دوم نسبت به فرض اول و دوم، تفاوتی نیست اما نسبت به سایر فرض‌ها، تفاوت وجود دارد و بر اساس طریقه دوم، نمازهای کمتری اقامه می‌شود.

۵

تطبیق کیفیت دوم در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده

ويمكن صحّتها (ممکن است صحت فروض سابقه) من دون ذلك (به کمتر از نمازهایی که در طریقه اول، ذکر شد.)، بأن يصلّي الفرائض (به این که بخواند فرائض را) جُمَع (یعنی تمام نمازهای قضا شده را بخواند) كيف شاء (به هر ترتیبی که خواست) مكرّرة (این ترتیب را چندبار تکرار کند. به چه تعداد تکرار کند؟ می‌فرماید:) عدداً ينقص عنها بواحدٍ (به تعدادی تکرار کند که یک عدد کمتر از تعداد نمازهای فوت شده باشد. یعنی اگر سه نماز فوت شده است، دوبار تکرار کند. اگر چهار نماز فوت شده است، سه بار تکرار کند.)، ثم يختمه بما بدأ به منها (سپس ختم کند، مجموعه نماز‌ها را به نمازی که ابتدا کرده بود به آن نماز از نمازها. نماز اول را در پایان، اقامه کند.)، فيصحّ (پس صحیح است) فيما عدا الأوّلين (در غیر فرض اول و دوم. چون در فرض اول و دوم، در تعداد نمازهایی که باید اقامه کند، تفاوتی نیست.) من ثلاث عشرة في الثالث (در فرض سوم، ۱۳ نماز اقامه می‌کند. با این که در طریقه دوم لازم بود ۱۵ نماز، اقامه شود.)، وإحدى وعشرين في الرابع (در طریقه اول، ۳۱ نماز باید اقامه می‌کرد. اما در طریقه دوم، ۲۱ نماز اقامه می‌شود.)، وإحدى وثلاثين في الخامس (۳۱ نماز در فرض پنجم، اقامه می‌شود. اما در طریقه اول، باید ۶۳ نماز اقامه شود.

بیان شد که در فرض سوم، چهار نماز قضا شده است، این چهار نماز را سه بار تکرار می‌کند که ۱۲ نماز می‌شود و نماز اول را در پایان اقامه می‌کند که در مجموع ۱۳ نماز می‌شود.

در فرض چهارم که پنج نماز قضا شده است، پنج نماز را چهار بار تکرار می‌کند که ۲۰ نماز می‌شود و نماز اول را در پایان اقامه می‌کند که در مجموع ۲۱ نماز می‌شود.)

۶

کیفیت سوم در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده

کیفیت سوم در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده:

در ادامه مرحوم شهید طریقه سومی را در خصوص فرض پنجم، بیان می‌کند.

در خصوص فرض پنجم که شش نماز فوت شده است، می‌فرماید طریقه‌ای وجود دارد که حتی عدد نمازها از طریقه دوم نیز کمتر است.

تبیین کیفیت طریقه سوم:

هنگامی که شش نماز از مکلف قضا شده باشد (مثلا نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح از شش روز مختلف، قضا شده باشد.) مرحوم شهید می‌فرماید: پنج شبانه روز از صبح تا عشا، اقامه کند. یعنی صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشا را پنج بار تکرار کند. در آخر، نماز زائده را اقامه کند. منظور از نماز زائده، نمازی که در شش نماز از پنج وعده شبانه روز، دوبار تکرار شده است. مثلا اگر نماز صبح، دوبار فوت شده است، آن نماز صبح را در آخر، اقامه کند.

بر اساس این طریق مجموعا ۲۶ نماز تکرار می‌شود. اما طبق طریقه دوم لازم بود که ۳۱ نماز و طبق طریقه اول لازم بود که ۶۳ نماز را اقامه کند.

۷

تطبیق کیفیت سوم در رعایت ترتیب نمازهای فوت شده:

ويمكن فيه (ضمیر فیه، به فرض پنجم برمی گردد. در فرض پنجم که شش نماز فوت شده است) بخمسة أيّام ولاءً (پنج شبانه روز نماز پشت سر هم بخواند. یعنی پنج بار به این ترتیب نماز اقامه کند: صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشا.) والختم بالفريضة الزائدة. (و ختم کند به فریضه زائده. بر این اساس، ۲۶ نماز اقامه می‌کند.)

۸

صحت رعایت ترتیب بر اساس طریقه‌های سه گانه

نکته: نسبت به این که طریقه دوم و سوم و حتی طریقه اول، به چه استدلالی، حتما ترتیب رعایت می‌شود؟ یعنی استدلالی از جانب مرحوم شهید در رعایت ترتیب در طریقه‌ها، بیان نشد. بنابر این سوال می‌شود که به چه استدلالی در طریقه‌های بیان شده، ترتیب رعایت می‌شود؟

پاسخ: استدلال در مواردی که نماز‌های فوت شده، کم هستند، روشن است. مثلا در فرضی که دو نماز قضا شده است، هنگامی که گفته می‌شود ظهر را بین دو عصر، اقامه کن، روشن است که چه ظهر مقدم باشد و چه عصر، هنگامی که ظهر بین دو عصر اقامه می‌شود (عصر، ظهر، عصر)، ترتیب مراعات شده است. همچنین در صورتی که سه نماز فوت شده باشد، شش احتمال وجود دارد اما قابل محاسبه کردن است.

به نظر می‌رسد که در طریقه دوم و سوم نیز باید این کار را انجام داد. البته در طریقه سوم با احتمالات زیادی روبرو هستیم اما در طریقه دوم اگر فرض سوم (چهار نماز فوت شده باشد) یا فرض دوم (سه نماز فوت شده باشد) را بخواهیم محاسبه کنیم، راحت و ممکن می‌باشد.

براساس محاسبه‌ای که انجام داده‌ایم، این طریق‌ها صحیح است و ترتیب مراعات می‌شود.

۹

حکم مکلفی که به نوع نماز قضا شده، جهل دارد.

اگر شخصی یک نماز از او فوت شده باشد اما نداند که کدام نماز فوت شده است. یعنی نمی‌داند که نماز صبح یا عصر یا ظهر از او قضا شده است. در این صورت تکلیف مکلف، چیست؟

مرحوم شهید می‌فرماید: یک نماز صبح و مغرب به عنوان صبح و مغرب اقامه کند و یک نماز چهار رکعتی مطلق، اقامه کند.

سوال: منظور از مطلق چیست؟

پاسخ: یعنی یک نماز چهار رکعتی اقامه کند اما نیت نکند که این نماز ظهر یا عصر یا عشا است. بلکه مطلق قرار دهد. یعنی بدون تعیین اقامه کند.

در این صورت مکلف، نماز را قضا کرده است و دیگر لازم نیست، پنج نماز اقامه کند. از حیث جهر و اخفات هم مخیر است.

در تقدیم نیز مخیر است. یعنی می‌تواند اول نماز صبح یا مغرب و یا چهار رکعتی مطلق را اقامه کند. البته

اگر کسی می‌داند که یکی از نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا، قضا شده است اما اکنون در وقت نماز عشا است که اگر آن یکی که قضا شده، عشا باشد، ادا می‌باشد. اگر ظهر و عصر یا صبح و مغرب باشد، قضا است اما الان در وقت نماز عشا است و چون در وقت نماز عشا است، ادا است. مرحوم شهید می‌فرماید: در این صورت نماز چهار رکعتی را که می‌خواهد اقامه کند، بین قضا و ادا، مردد نیت کند. چون اگر نماز ظهر و عصر باشد، قضا است و اگر نماز عشا باشد، ادا است. با احتمال این که در چند دقیقه آخر عشا، این نماز را می‌خواند.

۱۰

حکم نماز قضا شده در سفر و جهل به نوع نماز

اگر مکلف، مسافر بوده و در آن حال، یک نماز از او قضا شده است اما نمی‌داند که کدام یک از نمازهای یومیه از او قضا شده است. در این صورت تکلیف چیست؟

با توجه به این که نماز ظهر، عصر و عشا، مانند نماز صبح دو رکعتی است. باید یک نماز مغرب به عنوان مغرب اقامه کند و یک نماز دو رکعتی مطلق اقامه کند. مطلق یعنی این که نماز دو رکعتی را مردد قرار دهد بین نماز صبح، ظهر، عصر و عشا. چون در این صورت، نماز ظهر، عصر و عشا، همانند نماز صبح، دو رکعتی است.

مانند صورت قبل، در جهر و اخفات در اقامه نماز مخیر است.

۱۱

حکم کسی که یک نماز از او قضا شده اما نمی‌داند که در سفر بوده یا در حضر

اگر در نماز فوت شده، مردد باشد بین قصر و اتمام. یعنی از مکلف، یک نماز قضا شده است اما نمی‌داند که در سفر قضا شده است یا در حضر.

مرحوم شهید می‌فرماید: در این صورت یک نماز مغرب به عنوان مغرب، اقامه کند.

یک نماز چهار رکعتی مطلق اقامه کند. یعنی نماز مردد بین ظهر، عصر و عشا تمام باشد.

یک نماز دو رکعتی مطلق اقامه کند. یعنی مردد باشد بین نماز صبح، ظهر، عصر و عشا، قصر.

در این صورت نیز اقامه یک نماز سه رکعتی، دو رکعتی و چهار رکعتی کافی است اما سه رکعتی را به عنوان مغرب اقامه می‌کند. چهار رکعتی را به عنوان مطلق بین ظهر و عصر و عشاءِ تمام و یک دو رکعتی به عنوان مطلق بین صبح، ظهر، عصر و عشاءِ قصر اقامه می‌کند.

۱۲

تطبیق حکم مکلفی که به نوع نماز قضا شده، جهل دارد.

﴿ ولو جهل عينَ الفائتة ﴾ (اگر جهل به عین نمازی که فوت شده، جهل داشته باشد. یعنی نمی‌داند که کدام یک از نماز‌های یومیه از او فوت شده است) من الخمس ﴿ صلّى صبحاً ومغرباً ﴾ معيَّنين (یک نماز صبح و مغرب، معین می‌خواند. یعنی به عنوان نماز صبح و به عنوان نماز مغرب، اقامه می‌کند). ﴿ وأربعاً مطلقاً * ﴾ (و یک نماز چهار رکعتی مطلق اقامه می‌کند. مطلق یعنی تعیین نکند که این نماز چهار رکعتی، ظهر یا عصر یا عشا است.) بين الرباعيّات الثلاث (بین نمازهای چهار رکعتی سه گانه)، ويتخيّر فيها بين الجهر والإخفات (مخیر است در این‌ها بین جهر و اخفات. یعنی می‌تواند که بصورت جهر یا اخفات اقامه کند.) وفي تقديم ما شاء من الثلاث (فی تقدیم، عطف به فیها بین الجهر و الاخفات می‌شود. یعنی در تقدیم هر یک از سه نماز -صبح، مغرب و نماز چهار رکعتی- مخیر است.)، ولو كان في وقت العشاء (اگر در زمان وقت خاص عشا، این نماز چهار رکعتی را اقامه می‌کند) ردّد بين الأداء والقضاء. (مردد بین ادا و قضا این نماز را کند. یعنی نیت مردد داشته باشد بین ادا و قضا. چون اگر عشا باشد، ادا است و اگر ظهر و عصر باشد، قضا است.)

۱۳

تطبیق حکم نماز قضا شده در سفر و جهل به نوع نماز

﴿ والمسافر يصلّي مغرباً وثنائيّة مطلقة ﴾ (اگر مکلف، مسافر بوده و یک نماز از او فوت شده و نمی‌داند کدام یک از نمازهای یومیه بوده، یک نماز مغرب به عنوان نماز مغرب و یک نماز دو رکعتی مطلق، اقامه می‌کند. دو رکعتی مطلق، بین چه نمازهایی مطلق است؟ می‌فرماید:) بين الثنائيّات الأربع (بین دو رکعتی‌های چهار گانه مطلق است. چون درحال سفر فوت شده است، نمازهای ظهر، عصر و عشا، مانند نماز صبح، دو رکعتی می‌باشد. بنابر این، چهار نماز دو رکعتی وجود دارد.) مخيّراً، كما سبق. (مخیرا بین الجهر و الخفات مانند مورد سابق)

۱۴

تطبیق حکم کسی که یک نماز از او قضا شده اما نمی‌داند که در سفر بوده یا در حضر

ولو اشتبه فيها القصر والتمام (اگر نمی‌داند که یک نمازی که قضا شده، در زمان سفر یا در زمان حضر بوده است.) فرباعيّةٌ مطلقةٌ ثلاثيّاً (یک نماز چهار رکعتی مطلق بین سه نماز، اقامه می‌کند. یعنی مردد بین ظهر، عصر و عشاء تمام، اقامه می‌کند.) وثنائيّةٌ مطلقةٌ رباعيّاً (یک نماز دو رکعتی مطلق بین چهار نماز اقامه می‌کند. یعنی بین صبح، ظهر، عصر و عشا مردد است. چون ظهر، عصر و عشا، در سفر، دو رکعتی است.) ومغربٌ (و یک نماز مغرب اقامه می‌کند.

در پایان، شهید ثانی می‌فرماید:)، يُحصِّل الترتيب عليهما. (اگر نماز فوت شده، متعدد بود. دلیل این که فرض را بر صورت تعدد نماز فوت شده، می‌بریم آن است که اگر فرض در صورتی باشد که یک نماز فوت شده باشد، ترتیب بی‌معنا است. طبیعتا باید بگوییم که یحصل الترتیب یعنی تحصیل ترتیب لازم است، در فرض مسافر بودن و چه در فرض غیر مسافر بودن. علیهما یعنی هم در فرض مسافر بودن که نماز قصر احتمالا فوت شده و هم در فرض مسافر نبودن که نماز تمام احتمالا فوت شده است. در این صورت باید ترتیب را رعایت کند. طبیعتا مراد شهید آن است که اگر نماز متعدد قضا شده است، باید ترتیب مورد توجه قرار گیرد.)

۱۵

لزوم قضا نمودن نمازهای فوت شده در زمان ارتداد

شخصی که مرتد است و در زمان ارتداد که نماز نخوانده است، باید نمازهایی که در زمان ارتداد را ترک کرده اگر به اسلام بازگشت، قضا کند. تفاوتی ندارد که مرتد فطری یا ملی باشد.

مرتد فطری، شخصی که در زمان انعقاد نطفه او حداقل یکی از ابوین او مسلمان باشند. در این صورت آن شخص، مسلمان زاده محسوب می‌شود. در صورتی که بعد از بلوغ، اقرار به اسلام کرد اما پس از آن مرتد شد، مرتد فطری می‌نامند.

مرتد ملی، شخصی که در زمان انعقاد نطفه او هیچ یک از پدر و مادر، مسلمان نباشند. در این صورت آن شخص، کافر زاده محسوب می‌شود. در صورتی که بعد از بلوغ، اسلام را اختیار کرد اما پس از مدتی مرتد شد، مرتد ملی می‌نامند.

در صورتی که مرتد در زمان ارتداد نمازها را ترک کند اگر به اسلام بازگردد باید آن نماز‌ها را قضا کند.

سوال: دلیل لزوم قضا نمودن نمازها در زمان ارتداد چیست؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: در روایت به قضا کردن نمازهای فوت شده، امر شده است. در ضمن یک روایت چنین بیان شده است: يَقْضِي مَا فَاتَهُ كَمَا فَاتَهُ[۱]. یعنی قضا می‌کند آن نمازی که فوت شده، همانگونه که فوت شده. مثلا اگر نماز در سفر فوت شده، بصورت قصری قضا می‌کند و اگر در حضر فوت شده است، بصورت تمام قضا می‌کند. بنابر این، امر به قضا وجود دارد. آنچه از وجوب قضاء ما فات خارج شده و می‌دانیم خارج شده است، کافر اصلی و آنچه در حکم کافر اصلی باشد، است. ما فی حکم کافر اصلی را نباید به مثل ناصبی‌ها معنا شود. چون در گذشته بیان شد که فرق مسلمین، باید نمازها را قضا کنند و مانند کافر اصلی نیستند. لذا ما فی حکمه که مرحوم شهید فرموده را باید به مانند حائض و نفساء، معنا کنیم.

هنگامی که عموم امر به وجوب قضا، شامل همه می‌شود، تنها موردی که خارج شده است، کافر اصلی و ما فی حکم کافر اصلی است. بنابر این، طبیعتا مرتد تحت عموم امر به قضا، باقی می‌ماند.

اگر توبه مرتد را بپذیریم. مانند این که توبه زن و توبه ملی پذیرفته می‌شود و به قتل نمی‌رسند. باید نماز را قضا کنند. اما اگر توبه مرتد پذیرفته نشود. نسبت به توبه مرتد فطری، مشهور فقها معتقدند که توبه او فی الواقع و عندالله پذیرفته است. اما از حیث فقهی که حکم قتل است، توبه او پذیرفته نیست. یعنی اینگونه نیست که اگر توبه کند، به قتل نرسد. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر توبه مرتد به حسب فقهی پذیرفته نمی‌شود. اگر حاکم به او مهلت داد، لازم است که نماز را در آن زمان مهلت داده شده، قضا کند. اما اگر حاکم به او مهلت نداد، نماز‌ها به ذمه او باقی است و ورثه باید راهکاری برای نمازهای قضا شده، اتخاذ کنند.

البته خود شهید ثانی می‌فرماید: به نظر من برخلاف نظر مشهور، توبه مرتد فطری، ظاهرا و باطنا، پذیرفته می‌شود.


مشهور بین فقها آن است که اقض ما فات کما فات.

۱۶

تطبیق لزوم قضا نمودن نمازهای فوت شده در زمان ارتداد

﴿ ويقضي المرتدّ ﴾ (باید قضا کند، مرتد) فطريّاً كان أم ملّيّاً (چه مرتد فطری و چه مرتد ملی) إذا أسلم (هنگامی که مسلمان شد، باید قضا کند) ﴿ زمان ردّته ﴾ (نمازهایی که قضا شده در زمان ارتداد. زمان ردته یعنی نمازهای زمان ارتداد. چرا باید قضا کند؟ دلیل را اینگونه بیان می‌فرماید:) للأمر بقضاء الفائت (چون در روایت بیان شده است که یقضی ما فاته کما فاته.)، خرج عنه الكافر الأصلي وما في حكمه (از امر به قضاء فائت که امر عامی است، کافر اصلی و ما فی حکم کافر اصلی، خارج هستند. یعنی کافر اصلی اگر مسلمان شد، نمازهایش قضا ندارد. ما فی حکم کافر اصلی مانند حائض و نفساء، نمازهایشان قضا ندارد. باید توجه داشت که منظور از ما فی حکم کافر اصلی مانند ناصبی نیست. زیرا در گذشته بیان شد که نماز این افراد، قضا دارد.) فيبقى الباقي (هرچه غیر از کافر اصلی و ما فی حکمه باقی می‌ماند، داخل در عام، امر به قضا فائت هستند. لذا مرتد هم عموم امر قضاء به فائت شامل می‌شود). ثمّ إن قُبلت توبته (اگر توبه مرتد پذیرفته شود) ـ كالمرأة والملّي ـ (مثل توبه زن و مرتد ملی که پذیرفته می‌شود و محکوم به قتل نمی‌شوند.) قضى (خودش قضا می‌کند. اما)، وإن لم تُقبل ظاهراً (اما اگر توبه شخص مرتد به حسب ظاهر پذیرفته نشد) ـ كالفطري على المشهور ـ (مانند مردی که مرتد فطری است) فإن اُمهل بما يمكنه القضاء (اگر حاکم شرع که می‌خواهد او را به قتل برساند به مقداری که امکان قضا دارد، به او مهلت داد) قَبل قتله قضى (خودش قضا می‌کند)، وإلّا (اگر به او مهلت داده نشد) بقي في ذمّته (به ذمه او هست). والأقوى قبول توبته مطلقاً. (مرحوم شهید ثانی در مورد پذیرفته شدن توبه مرتد فطری می‌فرماید: به نظر من توبه مرتد فطری مطلقا، مورد قبول است. مطلقا یعنی چه ظاهرا و چه باطنا.)

ويمكن صحّتها من دون ذلك ، بأن يصلّي الفرائض جُمَع كيف شاء مكرّرة عدداً ينقص عنها بواحدٍ ، ثم يختمه بما بدأ به منها ، فيصحّ فيما عدا الأوّلين من ثلاث عشرة في الثالث ، وإحدى وعشرين في الرابع ، وإحدى وثلاثين في الخامس ، ويمكن فيه بخمسة أيّام ولاءً والختم بالفريضة الزائدة.

﴿ ولو جهل عينَ الفائتة من الخمس ﴿ صلّى صبحاً ومغرباً معيَّنين. ﴿ وأربعاً مطلقاً * بين الرباعيّات الثلاث ، ويتخيّر فيها بين الجهر والإخفات وفي تقديم ما شاء من الثلاث ، ولو كان في وقت العشاء ردّد بين الأداء والقضاء.

﴿ والمسافر يصلّي مغرباً وثنائيّة مطلقة بين الثنائيّات الأربع مخيّراً ، كما سبق. ولو اشتبه فيها القصر والتمام فرباعيّةٌ مطلقةٌ ثلاثيّاً وثنائيّةٌ مطلقةٌ رباعيّاً ومغربٌ ، يُحصِّل الترتيب عليهما (١).

﴿ ويقضي المرتدّ فطريّاً كان أم ملّيّاً إذا أسلم ﴿ زمان ردّته للأمر بقضاء الفائت ، خرج عنه الكافر الأصلي وما في حكمه (٢) فيبقى الباقي. ثمّ إن قُبلت توبته ـ كالمرأة والملّي ـ قضى ، وإن لم تُقبل ظاهراً ـ كالفطري على المشهور ـ فإن اُمهل بما يمكنه القضاء قَبل قتله قضى ، وإلّا بقي في ذمّته. والأقوى قبول توبته مطلقاً (٣).

﴿ و كذا يقضي ﴿ فاقد جنس ﴿ الطهور من ماءٍ وتراب عند التمكّن ﴿ على الأقوى لما مرّ (٤) ولرواية زرارة عن الباقر عليه‌السلام في مَن صلّى

____________________

(*) في (ق) : مطلقة.

(١) أي : على تقديري الحضر والسفر.

(٢) من النواصب والغلاة.

(٣) ملّيّاً أو فطريّاً رجلاً أو امرأة في الباطن. المناهج السويّة : ٣٣١.

(٤) وهو قوله : للأمر بقضاء الفائت.