درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۱۳: نماز جمعه (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

حرمت سفر در هنگام زوال روز جمعه در هنگام زوال روز جمعه

یکی از بحث‌هایی که در وجوب نماز جمعه در زمان حضور مطرح می‌شود[۱]، آن است که بر کسی که نماز جمعه واجب است، حرام است که بعد از زوال روز جمعه، بصورت اختیاری سفر کند. یعنی هنگامی که در روز جمعه، اذان ظهر را که گفتند، نباید شخصی که نماز جمعه بر او واجب است، مسافرت کند.

در این که آیا حرام است، سفر در مسافت شرعی، یعنی اگر سفر، به گونه‌ای باشد که مسافت شرعی را بخواهد برود، حرام است. چه موجب تفویت نماز جمعه باشد و چه موجب تفویت نماز جمعه نباشد. یعنی گفته شود که مهم نیست که سفر موجب تفویت نماز جمعه می‌شود یا خیر بلکه مهم آن است که اگر سفر، سفر چهار فرسخی باشد، حرام است. یا گفته شود که مهم در سفر آن است که این سفر نباید موجب تفویت جمعه شود. به عبارت دیگر، سفری حرام است که موجب تفویت نماز جمعه باشد. و الّا اگر سفر به گونه‌ای است که موجب تفویت نماز جمعه نمی‌شود، مانعی ندارد. خواه به چهار فرسخ برسد یا به چهار فرسخ نرسد.

بنابر این، در این که آیا حرام است، سفر در مسافت شرعی چهار فرسخ؛ چه موجب تفویت جمعه باشد و چه موجب تفویت نماز جمعه نباشد. یا این که سفری که موجب تفویت نماز جمعه باشد، حرام است، چه به چهار فرسخ برسد و چه به چهار فرسخ نرسد. در این مسئله محل اختلاف است.

سوال: دلیل حرمت سفر در هنگام زوال روز جمعه در زمان حضور چیست؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: علتش آن است که چنین سفری سبب می‌شود که واجب مکلف که نماز جمعه است، فوت شود. به بیان دیگر، سفر باعث فوت نماز جمعه است. اگرچه ممکن باشد که مکلف، نماز جمعه را در طریق، اقامه کند. یعنی در سفر بیش از چهار فرسخ، هرچند که ممکن است در طریق، نماز جمعه را اقامه کند اما بازهم موجب فوت نماز جمعه می‌شود.

سوال: چگونه در عین حال که می‌تواند در طریق، نماز جمعه را اقامه کند، بازهم موجب فوت نماز جمعه است؟

پاسخ: مرحوم شهید در پاسخ می‌فرماید: اگر در سفر بیش از چهار فرسخ، سفر را در فرض امکان اقامه نماز جمعه در طریق، جایز بدانیم. به عبارت دیگر، گفته شود به دلیل این که می‌تواند در طریق، نماز جمعه را اقامه کند، اشکالی ندارد که سفر کند. در این صورت دور حاصل می‌شود.

ظاهرا مراد مرحوم شهید از دور این است که از وجودش، عدمش حاصل می‌شود.

توضیح دوباره کلام مرحوم شهید: سفر، باعث می‌شود که نماز جمعه که واجب است، از مکلف، فوت شود. حتی اگر در طریق، اقامه نماز جمعه، ممکن باشد. چون اگر در سفر بیش از چهار فرسخ، سفر مجاز شمرده شود، دور حاصل می‌شود و از وجودش، عدمش لازم می‌آید.

توضیح حصول دور: اگر متوقف شود، سفر بیش از چهار فرسخ بر امکان نماز جمعه در طریق. دیگر این سفر طبعا سفر حرام نیست و در سفر غیر حرام، نماز بصورت قصر اقامه می‌شود. هنگامی که نماز قصر شود، نماز جمعه ساقط می‌شود. زمانی که نماز جمعه ساقط شود، سفر باعث می‌شود که نماز جمعه از این مکلف، ساقط شود. بنابر این، سفر حرام می‌شود. چون باعث می‌شود که نماز جمعه فوت شود.

بیان دیگر: انجام سفر جایز است، مشروط بر این که امکان داشته باشد، در طریق اقامه کند. اگر می‌تواند به این واجب عمل کند و بعد از چهار فرسخ نماز جمعه واجب را اقامه کند، دیگر سفر او سفر معصیت نیست. هنگامی که سفر، سفر معصیت نباشد، نماز او قصر می‌شود. هنگامی که نماز قصر شود، نماز جمعه ساقط می‌شود. هنگامی که نماز جمعه ساقط شود، سفر، سفری است که موجب سقوط نماز جمعه است. پس چنین سفری، حرام می‌شود.

دو نکته:

نکته اول: اگر سفر مکلف، کمتر از چهار فرسخ باشد و بتواند در طریق، نماز جمعه را اقامه کند، اشکالی ندارد. مثلا شخصی می‌خواهد به سه فرسخی برود و افرادی همراه او هستند که می‌توانند در طریق، نماز جمعه را اقامه کنند. در این صورت، انجام سفر اشکالی ندارد. زیرا از ابتدا قصد چهار فرسخ را نداشتند که موجب سقوط نماز جمعه شود و از طرفی امکان اقامه نماز جمعه را دارند.

حتی احتمال دارد که قائل شویم هر سفری که نماز در آن قصر نمی‌شود، جایز است. حتی اگر از چهار فرسخ بیشتر باشد. مثل کسی که قصد اقامه دارد. اگر شخصی بیش از چهار فرسخ رفت و در آنجا قصد اقامه نمود، می‌تواند نماز جمعه را اقامه کند و نماز جمعه فوت نمی‌شود. لذا انجام سفر اشکالی ندارد.

نکته دوم: شخصی می‌خواهد به سفر برود. اگر ابتدائا که می‌خواهد سفر را انجام دهد، سفرش حرام باشد. مثلا از اول قصد دارد که ۳۰ کیلومتر، مسافرت کند. لذا سفر او، سفر حرام می‌باشد. اگر بعد از گذشت ۱۵ کیلومتر، حرمت برداشته شد. یعنی تا ۱۵ کیلومتری، سفر حرام بود اما از نقطه ۱۵ کیلومتری به بعد، سفر او جایز می‌شود. در کجا نماز چنین شخصی قصر می‌شود؟

به بیان دیگر، شخصی از محل زندگی خودش، سه فرسخ می‌پیماید. سه فرسخی که پیموده، سفر حرام بوده است. از ابتدا هم قصد داشته است که پنج فرسخ، مسافرت کند. از انتهای سه فرسخی و ابتدای چهار فرسخی، سفر او حلال می‌شود. چنین مکلفی، در کجا می‌تواند نماز را قصر بخواند؟ مقصود از این که در کجا می‌تواند نماز را قصر بخواند این است که اگر تا کجا برود، می‌تواند نماز را قصر بخواند؟ مثلا اگر کلا پنج فرسخ برود باید نماز را قصر بخواند؟ یعنی سه فرسخی که بصورت حرام پیموده را با دو فرسخی که بصورت حلال پیموده را با یکدیگر محاسبه کند؟ به عبارت دیگر، مبدأ سفر، از ابتدای محل زندگی او محاسبه می‌شود یا مبدأ سفر او از جایی محاسبه می‌شود که بصورت جوازی پیموده است؟

مرحوم شهید می‌فرماید: مبدأ سفر بعد از سه فرسخ است. یعنی اگر بعد از سه فرسخ، چهار فرسخ دیگر، بپیماید، نمازش شکسته است اما اگر تنها دو فرسخ بپیماید، هرچند که با سه فرسخی که بصورت حرام پیموده، پنج فرسخ می‌شود، نماز را نمی‌توان قصر خواند. زیرا سه فرسخی که بصورت حرام پیموده، محسوب نمی‌شود.

فردی در ظهر روز جمعه و پس از زوال، برای سفر حرکت کرد. طبیعتا چنین سفری حرام است. چون نماز جمعه را ترک می‌کند. در سه فرسخی به جایی رسید که اگر سه فرسخ را برگردد، به نماز جمعه نمی‌رسد اما اگر مثلا در دو فرسخ و نیم برمی گشت به نماز جمعه می‌رسید اما اکنون که به سه فرسخی رسیده است، هرچند از آن جا برگردد، بازهم به نماز جمعه نمی‌رسد. در این صورت، در سه فرسخی، سفر حرام این فرد به اتمام رسیده است. چون نماز جمعه دیگر فوت شده است و در ادامه سفر او، حلال می‌شود. لذا اگر بنای پیمودن چهار فرسخ را دارد. نمازش شکسته می‌شود اما اگر تنها قصد پیمودن دو فرسخ را دارد، هرچند که با آن سه فرسخ، مجموعا پنج فرسخ می‌شود، نمازش تمام است و قصر نمی‌شود.


این که گفته می‌شود در زمان حضور، به این جهت است که در زمان حضور، نماز جمعه، وجوب عینی دارد. والّا اگر فقیهی قائل به وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت، باشد؛ این مسائل مطرح می‌شود.

۴

انجام سفر در زمان اضطرار

انجام سفر در زمان اضطرار

اگر کسی مضطر به سفر رفتن شود؛ خواه اضطرار شرعی باشد. مثل این که می‌خواهد به حج برود و اگر با کاروان حج به سفر نرود، از کاروان جا می‌ماند. یا برخی به جهاد می‌رود و اگر به سفر نرود از جهاد بازمی ماند. یا اضطرارش عقلی باشد. مثل منجر شدن تخلف از سفر به فوت یک غرض مهم که اگر آن غرض را انجام ندهد، به حال او مضر است. در این موارد، انجام سفر، حرام نیست.

باید توجه داشت که در مواردی که گفته می‌شود سفر حرام است، حرمت، حرمت مؤکد است بواسطه روایاتی که وجود دارد.

۵

تطبیق حرمت سفر در هنگام زوال روز جمعه در هنگام زوال روز جمعه

﴿ ويحرم السفر ﴾ إلى مسافةٍ (إلی مسافة شرعی. یعنی چهار فرسخ. حرمت سفر یا تا مسافت است. یعنی سفر بعد از زوال روز جمعه تا چهار فرسخ، حرام است. خواه موجب تفویت نماز جمعه بشود و خواه موجب تفویت نماز جمعه نشود. مهم نیست که موجب تفویت می‌شود یا خیر بلکه اصل انجام سفر تا چهار فرسخ حرام است. یا این را قائل نشویم بلکه بگوییم) أو الموجب تفويتَها (به چهار فرسخ توجه نمی‌شود بلکه مهم تفویت نماز جمعه است. هر سفری که موجب تفویت نماز جمعه شود، حرام است. خواه به چهار فرسخ برسد و خواه به چهار فرسخ نرسد. گویی دو مبنا در میان فقها وجود دارد) ﴿ بعد الزوال (بعد از زوال روز جمعه. سفر بعد از زوال روز جمعه حرام است. و الّا اگر شخصی در صبح روز جمعه به سفر برود، اشکالی ندارد.) على المكلّف بها ﴾ (حرمت بر شخصی است که مکلف به نماز جمعه است و الّا کسی که لَنگ یا نابینا یا زن است، جایز است که به سفر برود) اختياراً (اختیارا در مقابل اضطرارا. چرا سفر رفتن حرام می‌باشد؟)؛ لتفويته الواجبَ وإن أمكنه إقامتُها في طريقه (برای این که تفویت می‌کند این سفر، واجب را. یعنی باعث فوت واجب است. اگر چه ممکن باشد برای این مسافر، اقامه نماز جمعه در طریق. هرچند که اقامه نماز جمعه در طریق برای مکلف ممکن باشد اما بازهم سفر موجب فوت نماز جمعه می‌باشد. چرا هرچند که اقامه نماز جمعه در طریق ممکن باشد بازهم موجب فوت نماز جمعه می‌شود؟)؛ لأنّ تجويزه على تقديره دوريٌّ (بخاطر این که اگر سفر را مجاز بدانیم، بر فرض این که اقامه نماز جمعه در طریق ممکن باشد، دوری می‌شود. زیرا اگر سفر را جایز بدانیم، به این معنا خواهد بود که چنین سفری، سفر معصیت نیست. هنگامی که سفر معصیت نباشد، نمازش قصر می‌شود. هنگامی که نمازش قصر شود، نماز جمعه ساقط می‌شود. هنگامی که نماز جمعه ساقط شود، پس مشخص می‌شود که سفر باعث شد که نماز جمعه فوت شود. بنابر این، بازهم سفر حرام می‌شود.) نعم، يكفي ذلك في سفرٍ قصيرٍ لا يُقصَّر فيه (ذلک یعنی امکان اقامه جمعه در طریق سفر. کفایت می‌کند امکان اقامه نماز جمعه در طریق سفر، در سفر کمی که نماز در آن قصر نیست. مثل این که شخصی بخواهد سه فرسخ بپیماید. در این صورت اصلا نماز قصر نیست و هنگامی که نماز قصر نیست و امکان اقامه نماز جمعه در آن طریق، وجود دارد، طبیعتا سفر اشکالی ندارد. زیرا نماز جمعه را انجام داده است.)، مع احتمال الجواز فيما لا قصرَ فيه مطلقاً (احتمال دارد که قائل شویم، جواز سفری که در آن سفر، نماز قصر نمی‌شود، مطلقا. چه کمتر از چهار فرسخ و چه بیشتر از چهار فرسخ. مثل کسی که قصد اقامه دارد.)؛ لعدم الفوات (چون نماز جمعه فوت نمی‌شود). وعلى تقدير المنع (اگر سفر را ممنوع کردیم) في السفر الطويل (در سفر طولانی که به مسافت شرعی بخواهد برود. چه موجب تفویت جمعه بشود و چه موجب تفویت جمعه نشود) يكون عاصياً به إلى محلٍّ لا يمكنه فيه العود إليها (ضمیر یکون عاصیا به، به السفر الطویل، بازگشت دارد. این سفر طویل، عصیان است. تا کجا این سفر عصیان است؟ فردی، بعد از این که اذان ظهر روز جمعه را گفتند، سفرش را شروع کرد. تا کجا این سفر حرام است؟ می‌فرماید: الی محل لا یمکنه العود إلیها. تا جایی که نمی‌تواند برگردد و به نماز جمعه برسد. مثلا اگر سه فرسخ به جلو رفت و اگر این سه فرسخ را برگردد، بازهم به نماز جمعه نمی‌رسد. تا این نقطه، سفر او حرام می‌شود.)، فتُعتبر المسافة حينئذٍ. (محاسبه می‌شود مسافت در اینجا. یعنی اگر از این نقطه، قصد پیمودن چهار فرسخ دیگر را دارد، نمازش قصر است اما اگر از آن نقطه فقط بخواهد دو فرسخ را بپیماید، هرچند که با آن سه فرسخ قبلی، پنج فرسخ می‌شود؛ اما نمازش قصر نیست. به عبارت دیگر، آن مقداری که بصورت حرام پیموده، محاسبه نمی‌شود.)

۶

تطبیق انجام سفر در زمان اضطرار

ولو اضطرّ إليه شرعاً (اگر اضطرار پیدا کرد به سفر، شرعا) ـ كالحجّ (مثل حج) حيث يفوت الرِفقَة (الرفقة یعنی کاروانیان)، أو الجهاد (یا مثل جهاد) حيث لا يحتمل الحال تأخيره (اقتضا ندارد، حال، تأخیر جهاد را. یعنی جهاد به گونه‌ای است که نمی‌توان آن را تأخیر انداخت) ـ أو عقلاً (عطف به شرعا است.) بأداء التخلّف إلى فوات غرضٍ يضرّ به فواتُه (تخلف از سفر و نرفتن به سفر، منجر می‌شود به فوت غرضی که ضرر می‌زند به آن) لم يحرم (در این صورت انجام سفر، حرام نیست.)، والتحريم على تقديره مؤكَّد. (تحریم به فرض تحریم، مؤکد است. یعنی حرمت شدید دارد. ایشان دو روایت را در این رابطه نقل می‌کند.) وقد روي (روایت شده است): أنّ قوماً سافروا كذلك (عده‌ای، بعد از زوال روز جمعه، مسافرت کردند) فخُسف بهم (بلعیده شدند در زمین. یعنی زمین آن‌ها را فرو برد. در روایت دیگر چنین بیان شده است)، وآخرون (عده دیگری) اضطرم عليهم خباؤهم (اضطرم یعنی شعله ور شد بر آن‌ها خیمه و چادر‌ها) من غير أن يروا ناراً. (بدون این که آتشی از جایی ببینند.)

۷

نوافل نماز جمعه

نوافل نماز جمعه:

در گذشته بیان شد که نافله نماز ظهر، هشت رکعت در قبل از نماز ظهر است و نافله نماز عصر نیز هشت رکعت در قبل از عصر است. مرحوم شهید می‌فرماید: نافله جمعه، نسبت به روزهای دیگر، چهار رکعت اضافه می‌شود. یعنی مجموعا ۲۰ رکعت نافله برای نماز جمعه است. یعنی نماز عصر جمعه، نافله ندارد. در روزهای دیگر، هشت رکعت نافله ظهر و هشت رکعت نافله عصر دارد اما در روز جمعه، نماز عصر دیگر نافله ندارد. بلکه هشت رکعت نافله نماز ظهر و هشت رکعت نماز نافله عصر به همراه چهار رکعت اضافه، نافله نماز جمعه می‌شود.

سوال: چگونه ۲۰ رکعت نافله جمعه را اقامه کنیم؟

پاسخ: مرحوم شهید سه کیفیت برای اقامه جمعه به ترتیب افضلیت، بیان می‌کند.

کیفیت اول: سه، شش رکعت در سه وقت اقامه کند.

الف) هنگام گسترده شدن نور خورشید، به مقداری که شعاع خورشید از بین برود. نور خورشید در ابتدا طلوع آفتاب، ضعیف است و مانند خط ممتد است. این خط ممتد را شعاع می‌نامند. کم کم با بالا آمدن خورشید، خط ممتد، پخش می‌شود. خط ممتد و شعاع که از بین رفت، در آن زمان، شش رکعت (سه تا دو رکعت) را اقامه کند.

ب) هنگام ارتفاع آفتاب. هنگامی که خورشید بالا می‌آید و در زاویه ۴۵ درجه قرار می‌گیرد، شش رکعت اقامه کند.

ج) شش رکعت هم در نزدیکی زوال اقامه کند. یعنی هنگامی که خورشید تقریبا بالای سر قرار می‌گیرد، شش رکعت را اقامه کند.

دو رکعت باقی مانده از ۲۰ رکعت را در هنگام زوال انجام دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: افضل آن است که دو رکعت را بعد از زوال انجام دهد، یا مقدار بسیار اندکی قبل از زوال انجام دهد. یعنی گویی به زوال چسبیده است و دو رکعت را انجام می‌دهد.

کیفیت دوم: شش رکعت اول که در هنگام گسترده شدن نور آفتاب است را بین نماز جمعه و نماز عصر، اقامه کند و باقی رکعات را طبق آنچه در کیفیت نخست بیان شد، اقامه کند.

کیفیت سوم: ۲۰ رکعت را در روز جمعه در هر زمانی که خواست، اقامه کند.

۸

تطبیق نوافل نماز جمعه

﴿ ويزاد في نافلتها ﴾ (زیاد می‌شود در نافله نماز جمعه) عن غيرها من الأيّام (از غیر روز جمعه از ایام دیگر) ﴿ أربع ركعات ﴾ مضافةً إلى نافلة الظهرين (الظهرین یعنی ظهر و عصر. که هر یک، هشت رکعت نماز نافله دارد) يصير الجميع عشرين (با آن چهار رکعت اضافه، ۲۰ رکعت می‌شود.)، كلّها للجمعة فيها (همه این ۲۰ رکعت برای نماز جمعه، در روز جمعه است).

﴿ والأفضل (کیفیت نخست انجام نوافل نماز جمعه. در چند سطر بعد کیفیت دوم را چنین بیان نموده است: ودون بسطها كذلك. در انتهای آن سطر، کیفیت سوم را چنین بیان می‌کند: ودونَه.

افضل آن است که) جعلُها ﴾ أي العشرين (۲۰ رکعت را چنینی قرار دهد) ﴿ سُداس ﴾ (شش تا، شش تا.) متفرّقة ستّاً ستّاً (شش تا، شش تا قرار دهد) ﴿ في الأوقات الثلاثة ﴾ المعهودة (در اوقات سه گانه شناخته شده. این اوقات کجا‌ها است؟)، وهي: انبساط الشمس بمقدار ما يذهب شعاعها (شعاع همان نور باریک و خط ممتدی است که در اول طلوع آفتاب ایجاد می‌شود. گسترش پیدا کند نور خورشید به مقدار آنچنانه‌ای که آن شعاع از بین برود. مثلا یک ساعت بعد از طلوع آفتاب)، وارتفاعُها (ارتفاع، عطف به انبساط می‌شود. ارتفاع یعنی خورشید بالا بیاید و مثلا به زاویه ۴۵ درجه برسد.) وقيامها (قیام نیز عطف به انبساط می‌شود.) وسطَ النهار (قیام شمس تا وسط روز) قبل الزوال (نزدیکی‌های زوال. سه تا شش رکعت در این اوقات می‌خواند) ﴿ وركعتان ﴾ وهما الباقيتان من العشرين عن الأوقات الثلاثة تُفعل ﴿ عند الزوال ﴾ بعدَه على الأفضل (عند الزوال یعنی بعد از زوال. افضل آن است که دو رکعت باقی مانده را بعد از زوال اقامه کند)، أو قبلَه بيسيرٍ على رواية (بنابر یک روایت، اگر مقدار کمی قبل از زوال آن دو رکعت را اقامه کند، اشکال ندارد. روایت چنین است: سَأَلْتُهُ عَنْ رَكْعَتَيِ اَلزَّوَالِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ -سوال کردم از دو رکعت زوال در روز جمعه-، قَبْلَ اَلْأَذَانِ أَوْ بَعْدَ اَلْأَذَانِ -قبل از اذان اقامه شود یا بعد از اذان اقامه شود؟- قَالَ قَبْلَ اَلْأَذَانِ -حضرت فرمودند که قبل از اذان اقامه کند-)(طریق دوم) ودون بسطها كذلك جعلُ ستّ الانبساط بين الفرضين (پایین‌تر از تقسیم ۲۰ رکعت به کیفیتی که ذکر شد آن است که شش رکعت انبساط را بین نماز جمعه و عصر قرار دهیم. یعنی شش رکعت اول را انجام ندهیم و بین نماز جمعه و عصر، اقامه شود)، ودونَه (پایین‌تر از طریق دوم) فعلُها أجمع يومَ الجمعة كيف اتّفق. (هر جور که خواست، ۲۰ رکعت را انجام دهد.)

۹

کیفیت اقامه نماز جمعه در صورت ازدحام

هنگامی که گفته می‌شود نماز جمعه در شعاع یک فرسخی، وجوب عینی دارد. ممکن است جمعیتی که در نماز جمعه حاضر می‌شوند، جمعیت زیادی باشد و چون جمعیت زیاد است، ممکن است که مکان، ضیق شود و هنگامی که مکان ضیق باشد ممکن است که نتوان بصورت درست نماز را اقامه کرد. مثلا جا نیست که مکلف، سجده را انجام دهد.

اگر کسی مورد مزاحمت از سجده قرار گرفت. یعنی مثلا به جهت ازدحام جمعیت، نتوانست در رکعت اول امام جمعه، سجده را با امام جمعه، انجام دهد. در این صورت، پس از این که جمعیت از سجده بلند شدند، سجده خود را انجام دهد و خودش را به امام برساند. هرچند که رساندن به امام، بعد از رکوع رکعت بعدی باشد. یعنی تا خواست که سجده‌ها را انجام دهد و بلند شود، امام جمعه، رکوع رکعت بعدی را انجام داد. بازهم در این حال، خودش را به امام جمعه برساند. اما اگر مکلف، نتوانست که سجده کند تا هنگامی امام جمعه به سجده رکعت دوم رسید. مثلا امام جمعه، از سجده رکعت اول برخواست و قرائت و رکوع و قنوت را انجام داد و به سجده رکعت دوم رسید و تازه این مکلف توانست که سجده‌های رکعت اول را انجام دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: در این صورت با سجده رکعت دوم امام، سجده کند. یعنی امام جمعه، سجده رکعت دوم را انجام می‌دهد و مأموم چون هنوز سجده رکعت اول را انجام نداده است، به نیت سجده رکعت اول، سجده را انجام دهد. یا به نیت سجده رکعت اول، سجده می‌کند و یا مطلق قرار می‌دهد. یعنی نیت رکعت اول و دوم را نمی‌کند اما بصورت خودکار، این سجده‌ها، سجده رکعت اول برای او محسوب می‌شود. اما اگر به خصوص نیت کند که سجده برای رکعت دوم باشد، معنایش آن است، هنوز که سجده رکعت اول را انجام نداده است، می‌خواهد سجده رکعت دوم را انجام دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: در این صورت نماز باطل است. چون زیاده حکم در غیر محل خودش است. نمی‌توان قبل از سجده رکعت اول، سجده رکعت دوم را انجام داد. بلکه باید ابتدا سجده رکعت اول را انجام داد و سپس قیام کرد و قرائت و رکوع را انجام داد و پس از آن‌ها، سجده رکعت دوم را انجام داد.

همچنین در جایی که مورد مزاحمت قرار بگیرد هم برای رکوع رکعت اول و هم برای سجده رکعت اول. در این صورت نیز حکم صورت قبل جاری می‌شود. یعنی مأموم، هرچه تلاش کرد، نتوانست که با امام جمعه، رکوع و سجده را انجام دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر مأموم توانست که بعد از این که امام جمعه از سجده برخواست، رکوع و سجده را انجام دهد و خودش را هرچند بعد از رکوع رکعت دوم، به امام جمعه برساند، نمازش صحیح است. اما اگر نرساند و امام به رکوع رکعت دوم رفت، مأموم که رکوع می‌رود باید به نیت رکوع رکعت اول خودش، آن رکوع را انجام دهد و نباید رکوع رکعت دوم را نیت کند. چون اگر چنین نیتی داشته باشد، نمازش باطل می‌شود.

اگر سجده رکعت اول را با سجده رکعت دوم، نتوانست درک کند. یعنی پس از این که امام جمعه سجده رکعت دوم را انجام داد اما مأموم همچنان مکانی برای انجام سجده رکعت اول، پیدا نکرد؛ نماز جمعه از او فوت شده است. چون در نماز جمعه حداقل باید یک رکعت را با امام جمعه، اقامه کند و این شخص نتوانسته است که هیچ رکعتی با امام جمعه، اقامه کند. طبیعتا چنین شخصی باید نماز ظهر را اقامه کند.

البته این که باید نماز ظهر را اقامه کند، احتمال دارد که بگوییم نیت همین نمازی که مشغول است را به نماز ظهر تغییر دهد و ممکن است که قائل شویم که نماز را رها کند و از ابتدا نماز ظهر را اقامه کند.

۱۰

تطبیق کیفیت اقامه نماز جمعه در صورت ازدحام

﴿ والمُزاحَم ﴾ في الجمعة ﴿ عن السجود ﴾ (کسی که مورد مزاحمت قرار گرفته است در نماز جمعه از سجده. مثلا بخاطر ازدحام جمعیت، نتوانسته است که نماز جمعه را اقامه کند.) في الركعة الاُولى (در رکعت اول) يسجد بعد قيامهم عنه (سجده می‌کند بعد از قیام جمعیت نماز گزاران از سجده. یعنی هنگامی که جمعیت از سجده، قیام کردن و مکان سجده مهیا شد، این مأموم، سجده را انجام می‌دهد) و ﴿ يلتحق ﴾ (ملحق می‌شود به جماعت) ولو بعد الركوع (ولو بعد از روکوع رکعت دوم) ﴿ فإن ﴾ لم يتمكّن منه إلى أن سجد الإمام في الثانية (اگر متمکن نشد مأموم از سجود رکعت اول خودش، یعنی پس از این که جماعت از سجده بلند شدند بازهم مکانی برای انجام سجده، مهیا نشد و نتوانست که سجده را انجام دهد. منه یعنی من السجود الرکعة الاولی. تا چه زمانی متمکن نشد؟ تا هنگامی که امام جمعه برای سجده رکعت دوم، رسید. در این حال، امام جمعه، سجده رکعت دوم را انجام می‌دهد و این مأموم، سجده رکعت اول را انجام می‌دهد.) و ﴿ سجد مع ثانية الإمام (و سجده کرد با سجده رکعت دوم امام) نوى بهما ﴾ الركعةَ ﴿ الاُولى ﴾ (باید مأموم، نیت کند به این دو سجده‌ای که انجام می‌دهد، سجده رکعت اول را. یعنی به قصد رکعت اول، سجده کند) لأنّه لم يسجد لها بعدُ (بعد یعنی هنوز. هنوز سجده برای رکعت اول، انجام نداده است. بنابر این یا باید نیت سجده رکعت اول را داشته باشد، یا)، أو يُطلق (مطلق بگذارد. یطلق یعنی نه نیت سجده رکعت اول را داشته باشد و نه نیت سجده رکعت دوم را داشته باشد. اگر مطلق قرار دهد) فتنصرفان إلى ما في ذمّته (منصرف می‌شود به آنچه که در ذمه دارد. یعنی همان سجده رکعت اول برای او محسوب می‌شود). ولو نوى بهما الثانية (اگر نیت کرد، دو سجده‌ای که انجام می‌دهد، سجده رکعت دوم را. یعنی به نیت سجده رکعت دوم، سجده‌ها را انجام داد.) بطلت الصلاة (نماز باطل است)؛ لزيادة الركن في غير محلّه. (چون دو سجده رکن است و در غیر محل، این رکن انجام شده است، که موجب بطلان نماز می‌شود.)

وكذا لو زُوحم عن ركوع الاُولى وسجودها (همچنین اگر مزاحمت اتفاق افتد از رکوع رکعت اول و سجده رکعت اول. تا کنون صحبت در این بود که مأموم، رکوع را با امام جمعه انجام داده است و فقط سجده‌ها را نتوانست با امام جمعه انجام دهد. اکنون صحبت در آن است که هم رکوع و هم سجده را نتوانست با امام جمعه انجام دهد. مرحوم شهید می‌فرماید: این صورت مانند مسئله قبلی است.)، فإن لم يدركهما مع ثانية الإمام (اگر درک نکرد رکوع و سجده را، با رکعت دوم امام جمعه) فاتت الجمعة (نماز جمعه از او فوت شده است. می‌توان فأن لم یدرکهما را به اصل بحث برگرداند. یعنی یدرکهما را به سجدتین بازگشت داد. و این گونه معنا کرد که اگر مأموم دو سجده را با دو سجده رکعت امام نتوانست انجام دهد، نماز جمعه از او فوت می‌شود) ـ لاشتراط إدراك ركعةٍ منها معه (چون شرط است که درک کند یک رکعت از نماز جمعه را با امام جمعه) ـ واستأنف الظهر (طبیعتا هنگامی که نماز جمعه فوت شد، باید نماز ظهر را استیناف کند. آیا همان نماز را به نیت ظهر برگرداند یا نماز را قطع کند و نماز ظهر را از ابتدا بخواند؟ ظاهر استأنف آن است که نماز را قطع کند و از ابتدا نماز ظهر را اقامه کند. در ادامه می‌فرماید:). مع احتمال العدول (احتمال هم دارد که نیت را برگرداند. چگونه نیت را به ظهر برگرداند؟)؛ لانعقادها صحيحةً (چون نمازی که اقامه کرد، صحیحة منعقد شد) والنهي عن قطعها (و از طرفی، نهی از قطع نماز داریم) مع إمكان صحّتها. (امکان هم دارد که نیت را برگرداند و نماز ظهر را اقامه کند.)

ومحصَّل هذا الشرط وما قبله أنّ مَن بَعُد عنها بدون فرسخ يتعيّن عليه الحضور ، ومن زاد عنه إلى فرسخين يتخيّر بينه وبين إقامتها عنده ، ومن زاد عنهما يجب إقامتُها عنده أو فيما دون الفرسخ مع الإمكان ، وإلّا سقطت.

ولو صلّوا أزيدَ من جمعةٍ في ما دون الفرسخ صحّت السابقة خاصّة ، ويعيد اللاحقة ظهراً ، وكذا المشتبهة (١) مع العلم به في الجملة. أمّا لو اشتبه السبقُ والاقتران وجب إعادة الجمعة مع بقاء وقتها خاصّة ـ على الأصحّ ـ مجتمعين أو متفرّقين بالمعتبر (٢) والظهرِ مع خروجه.

﴿ ويحرم السفر إلى مسافةٍ أو الموجب تفويتَها ﴿ بعد الزوال على المكلّف بها اختياراً؛ لتفويته الواجبَ وإن أمكنه إقامتُها في طريقه؛ لأنّ تجويزه على تقديره دوريٌّ (٣) نعم ، يكفي ذلك في سفرٍ قصيرٍ لا يُقصَّر فيه ، مع احتمال الجواز فيما لا قصرَ فيه مطلقاً؛ لعدم الفوات. وعلى تقدير المنع في السفر الطويل يكون عاصياً به إلى محلٍّ لا يمكنه فيه العود إليها ، فتُعتبر المسافة حينئذٍ.

ولو اضطرّ إليه شرعاً ـ كالحجّ حيث يفوت الرِفقَة ، أو الجهاد حيث لا يحتمل الحال تأخيره ـ أو عقلاً بأداء التخلّف إلى فوات غرضٍ يضرّ به فواتُه لم يحرم ، والتحريم على تقديره مؤكَّد. وقد روي : أنّ قوماً سافروا كذلك فخُسف بهم ، وآخرون اضطرم عليهم خباؤهم من غير أن يروا ناراً (٤).

____________________

(١) يعني : يعيد المشتبهة الحال ظهراً مع العلم باللحوق ، لا بالسبق. المناهج السويّة : ٢٠٤.

(٢) أي : بالمعتبر من المسافة.

(٣) لأنّه إذا جاز السفر مع إمكانها في الطريق صار طاعة ، فيجب القصر فتسقط فيلزم تفويتها به فيحرم ، فيجب إتمام صلاته ، فلا تفوت فلا يحرم فتقصّر فتفوت ، وهو دور. (منه رحمه‌الله).

(٤) لم نعثر عليه إلّا ما نقله في البحار ٨٦ : ٢١٤ ، عن رسالة الجمعة المنسوبة إلى المؤلّف قدس‌سره ، راجع رسائل الشهيد الثاني ١ : ٢٧٩.

﴿ ويزاد في نافلتها عن غيرها من الأيّام ﴿ أربع ركعات مضافةً إلى نافلة الظهرين يصير الجميع عشرين ، كلّها للجمعة فيها (١).

﴿ والأفضل جعلُها أي العشرين ﴿ سُداس متفرّقة (٢) ستّاً ستّاً ﴿ في الأوقات الثلاثة المعهودة ، وهي : انبساط الشمس بمقدار ما يذهب شعاعها ، وارتفاعُها وقيامها وسطَ النهار قبل الزوال ﴿ وركعتان وهما الباقيتان من العشرين عن الأوقات الثلاثة تُفعل ﴿ عند الزوال بعدَه على الأفضل ، أو قبلَه بيسيرٍ على رواية (٣) ودون بسطها كذلك جعلُ ستّ الانبساط بين الفرضين ، ودونَه فعلُها أجمع يومَ الجمعة كيف اتّفق.

﴿ والمُزاحَم في الجمعة ﴿ عن السجود في الركعة الاُولى يسجد بعد قيامهم عنه و ﴿ يلتحق ولو بعد الركوع ﴿ فإن لم يتمكّن منه إلى أن سجد الإمام في الثانية و ﴿ سجد مع ثانية الإمام نوى بهما الركعةَ ﴿ الاُولى لأنّه لم يسجد لها بعدُ ، أو يُطلق فتنصرفان إلى ما في ذمّته. ولو نوى بهما الثانية بطلت الصلاة؛ لزيادة الركن في غير محلّه.

وكذا لو زُوحم عن ركوع الاُولى وسجودها ، فإن لم يدركهما مع ثانية الإمام فاتت الجمعة ـ لاشتراط إدراك ركعةٍ منها معه ـ واستأنف الظهر. مع احتمال العدول؛ لانعقادها صحيحةً والنهي عن قطعها مع إمكان صحّتها.

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : قوله : «كلّها للجمعة» أي يوم الجمعة ، لا صلاتها ، وإلّا لأشعر بعدم استحباب الأربع إذا لم يصلّ الجمعة ، وليس ، كما عرفت. «فيها» هذا القيد وإن لم يكن به حاجة ، إلّا أنّ ذكره يفيد أنّ كونها لليوم مخصوص بهذا اليوم. المناهج السويّة : ٢٠٧.

(٢) في (ف) : مفرَّقة.

(٣) الوسائل ٥ : ٢٤ ، الباب ١١ من أبواب صلاة الجمعة ، الحديث ١١ ، وراجع الحديث ٢.