درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۱۲: نماز جمعه (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

لزوم حضور ۵ نفر و جماعت در نماز جمعه در ابتدا، نه در استدامه

در گذشته بیان شد که یکی از شرایط نماز جمعه آن است که حداقل ۵ نفر طبق قول اصح، جمع شوند که یکی از آن ۵ نفر امام جمعه باشد و ۴ نفر دیگر، مأموم باشند و نماز را به جماعت اقامه کنند. یعنی طبق روایات، هم عدد و هم اقامه بصورت جماعت، معتبر هستند.

در ابتدای بحث امروز، مرحوم شهید می‌فرماید: شرط بودن عدد و جماعت، مربوط به ابتدای نماز جمعه می‌شود و به استدامه نماز جمعه مربوط نمی‌شود. به این معنا که لازم نیست عدد ۵ نفر و جماعت تا پایان نماز جمعه ادامه پیدا کند. لذا اگر امام جمعه، نیت کرد و تکبیرة الاحرام را گفت و پس از نیت و تکبیرة الاحرام، عدد متفرق شد. مثلا برای یک نفر، مانعی حادث شد و نماز جمعه را ترک کرد. اکنون مجموعا ۴ نفر در نماز، حضور دارند. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر یک نفری که نماز جمعه را ترک کرده است، امام جماعت نبوده (یعنی از مأمومین بوده است) یا اگر امام، نماز جمعه را ترک کرده است، فرد دیگری که شرایط امامت جمعه را دارد، جایگزین شود (یکی از مأمومین جلو بیاید و نماز جمعه را ادامه دهد)، اشکال ندارد و نماز را با فرد جایگزین یا با همان امام جمعه اول، تمام کنند.

اما اگر امام جمعه، نماز را ترک کرد و هیچ یک از افراد باقی مانده، صلاحیت جایگزینی را ندارند و نمی‌توانند به عنوان امام جمعه قرار بگیرند. در این صورت اگر بعد از تکبیرة الاحرام این اتفاق حادث شد، همه مأمومین، نمازشان را بصورت نماز جمعه اما فرادا، اقامه کنند. یعنی همین که نیت و تکبیرة الاحرام از ابتدا به جماعت برگزار شد، کافی است. هرچند که الآن امام جمعه، نماز را ترک کرده و هیچ یک از مأمومین نمی‌تواند، جایگزین امام شود.

اما اگر قبل از تکبیرة الاحرام باشد. یعنی خطبه‌های نماز جمعه تمام شد و امام جماعت که خواست نماز را اقامه کند، یکی از افراد حاضر به دلیل مشکلی مجبور به ترک نماز شد. در این صورت دیگر نمی‌توانند نماز جمعه را اقامه کنند و نماز جمعه ساقط می‌شود و لازم است که نماز ظهر را بخوانند.

سوال: اگر در خلال خطبه‌ها، فردی، نماز جمعه را ترک کرد؛ چه حکمی دارد؟ مثلا ۴ مأموم و یک امام جمعه، حضور داشت و هنگامی که امام جمعه مشغول ایراد خطبه بود، یکی از مأمومین، نماز جمعه را ترک کرد.

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: اگر یک نفر در اثناء خطبه، نماز جمعه را ترک کرد و به نماز جمعه برنگشت، نماز جمعه ساقط می‌شود. اما اگر همان فردی که نماز را ترک کرد، دوباره برگشت، باید امام جمعه، آن مطالبی که در نبود این یک نفر، از ارکان خطبه، بیان کرده است را باید تکرار کند. یعنی ارکان خطبه که حمد خداوند، ثناء خداوند، صلوات و قرائت سوره است را باید در حضور آن پنج نفر بیان شود و اگر یک نفر نبوده و آن ارکان انجام شده است، باید دوباره انجام شود.

۴

تطبیق لزوم حضور ۵ نفر و جماعت در نماز جمعه در ابتدا، نه در استدامه

وإنّما يُشترطان في الابتداء لا في الاستدامة (عدد و جماعت شرط هستند در ابتدا. یعنی در ابتدای نماز جمعه شرط هستند. یعنی در لحظه‌ای که میخواهد نماز جمعه را شروع کند، باید حتما این شرایط وجود داشته باشد. لا استدامة، یعنی در ادامه و بعد از ابتدا دیگر لازم نیست که تا پایان این دو شرط، وجود داشته باشد.)، فلو انفضّ (اگر متفرق شدند) العددُ بعدَ تحرّم الإمام (بعد از تکبیرة الاحرام گفتن امام) أتمّ الباقون (اگر یک نفر، نماز جمعه را ترک کرد، بقیه حضّار، نماز جمعه را تمام می‌کنند.) ولو فُرادى (هرچند بصورت فرادا.) مع عدم حضور من ينعقد به الجماعة (گاهی خود امام جمعه، نماز را ترک می‌کند و شخصی که شرایط امام جمعه بودن را داشته باشد، در میان مأمومین وجود ندارد. در این صورت نماز جمعه را بصورت فرادا می‌خوانند. این بدان معنا است که اگر در میان مأمومین کسی باشد که بتواند نماز جمعه را ادامه بدهد یا اصلا امام جمعه، نماز جمعه را ترک نکرده است؛ آن‌ها نماز را بصورت جماعت اقامه کنند.)، وقبلَه تسقط (قبله، عطف به بعد تحرّم، می‌شود. قبله یعنی اگر تفرق عدد، قبل از تکبیرة الاحرام باشد. یعنی فلو انفضّ العددُ قبل تحرّم الإمام. در این صورت نماز جمعه ساقط می‌شود. طبیعتا هنگامی که نماز جمعه ساقط شد، باید نماز ظهر را اقامه کنند. سوال: اگر فردی، در خلال خطبه‌ها، نماز جمعه را ترک کرد، چه حکمی دارد؟ می‌فرماید:). ومع العود في أثناء الخطبة (اگر کسی در ابتدای خطبه، نماز جمعه را ترک کرد و در اثناء خطبه، به نماز جمعه برگشت) يُعاد ما فات من أركانها (أرکان الخطبة. اعاده می‌شود، آنچه فوت شده از ارکان خطبه. یعنی ارکان خطبه که حمد الهی، ثناء الهی، صلوات بر پیامبر و اهل بیت، قرائت سوره بود را اگر در عدم حضور آن یک نفر، بیان شد، اکنون که برگشته است، باید تکرار شود).

۵

نماز جمعه بر چه کسانی واجب است؟

نماز جمعه بر چه کسانی واجب است؟

در گذشته بیان شد که نماز جمعه در زمان حضور امام عليه‌السلام، واجب عینی است. اما در زمان غیبت، بحث است. اگر قائل شویم که نماز جمعه، واجب عینی است، این واجب از چه کسانی ساقط می‌شود؟

مرحوم شهید می‌فرماید: برخی از افراد هستند که نماز جمعه بر آن‌ها واجب نیست.

۱) زنان: بصورت کلی، واجب عینی در نماز جمعه، متوجه خانم‌ها نیست، حتی در زمان حضور امام عليه‌السلام.

۲) خنثی: چون شک در ذکور بودن او وجود دارد و حال آن که شرط وجوب نماز جمعه، مذکر بودن است. در حقیقت بر این که نماز جمعه بر خنثی واجب باشد، دلیلی وجود ندارد و اصل برائت در مورد او جاری می‌شود.

۳) عبد: عبد انواع مختلفی دارد.

الف) عبد مبعض: عبدی که بخشی از او آزاد و بخشی از او، عبد و در تملک مولا است. مثلا دو نفر بصورت شراکتی عبدی را می‌خرند. ۳ دانگ از عبد برای یک نفر و ۳ دانگ دیگر برای شخص دوم می‌شود. یکی از این دو نفر، سهم خود را (۳ دانگ) را در راه خدا، آزاد می‌کند اما نفر دیگر، سهم خود را آزاد نمی‌کند. این عبد را عبد مبعض می‌گویند. طبیعتا اگر عبدی مبعض شود، باید وقت و زمان و کاری که می‌تواند انجام دهد، بین عبد و مولا، زمانش تقسیم شود. یعنی مثلا با مولا قرار ببندد که بخشی از زمان شبانه روز را در اختیار مولا باشد و بخشی از زمان شبانه روز را در اختیار خودش باشد. یا مثلا یک هفته را در اختیار مولا باشد و یک هفته را در اختیار خودش باشد. یا چند روز در هفته را در اختیار مولا باشد و چند روز از هفته را در اختیار خودش باشد. این عمل تقسیم بندی را مهایا، می‌نامند. مرحوم شهید می‌فرماید: عبد اگر چه مبعض باشد و نماز جمعه در زمانی اقامه شود که زمانش در اختیار خودش باشد. اما بازهم لازم نیست که در نماز جمعه شرکت کند. بنابراین، نماز جمعه بر عبد مبعض واجب نیست، هرچند که نماز جمعه در زمان خود عبد، اقامه شود.

ب) عبد مدبَّر: عبد مدبر به عبدی گفته می‌شود که مولا به او گفته است أنت حر دبر وفاتی (تو بعد از مرگ من، آزاد هستی). اگر مولایی به عبد خودش چنین بگوید، نتیجه آن می‌شود که هنگامی که مولا از دنیا برود، عبد بصورت خودکار آزاد می‌شود و ورثه دیگر حقی در این عبد به عنوان یکی از اموال مولا ندارند.

ج) عبد مکاتب: عبد مکاتب به عبدی گفته می‌شود که با مولا قرارداد بسته است که در عوض پرداخت مالی، آزاد شود. اگر تمام مال را به مولا پرداخت کند، حر می‌شود و نماز جمعه بر او واجب می‌شود اما تا زمانی که تمام مال را پرداخت نکرده است، بازهم عبد محسوب می‌شود و کامل آزاد نشده است و چون همچنان بصورت کامل آزاد نشده است، نماز جمعه بر او واجب نیست.

بنابر این، نماز جمعه بر عبد، واجب نیست. هرچند که مبعض یا مدبر یا مکاتب باشد.

۴) مسافر: مسافری که نمازش را باید بصورت قصر اقامه کند، نماز جمعه بر او واجب نیست. لذا شخصی که سفرش، سفر معصیت است و نماز را باید کامل اقامه کند یا شخصی که کثیرالسفر است و باید نماز را بصورت کامل اقامه کند یا کسی که مسافر هست اما قصد ده روز دارد، حکم مسافر را ندارند و غیر مسافر محسوب می‌شوند. طبیعتا بر چنین اشخاصی، نماز جمعه، واجب است.

۵) هِمّ: هم یعنی پیرمرد. پیرمردی که عاجز از حضور در نماز جمعه است یا حضور در نماز جمعه برای او مشقتی که به نوعی که عادتا قابل تحمل نیست، نماز جمعه، برای او واجب نیست. بنابر این، یا عاجز از حضور در نماز جمعه است یا مشقتی دارد که عرف، عادتا آن مشقت را قابل تحمل نمی‌داند.

۶) شخص نابینا: نماز جمعه بر فرد نابینا، واجب نیست. حتی اگر کسی را دارد که می‌تواند او را به نماز جمعه بیاورد. حتی اگر شخص نابینا، همسایه نماز جمعه باشد، نماز جمعه بر او واجب نیست.

۷) شخصی که پایش لَنگ است: شخصی که لَنگ است، لنگی او یا به حد اقعاد رسیده است. اقعاد یعنی زمین گیر شدن. یا زمین گیر نیست اما راه رفتن او به گونه‌ای است که موجب مشقت در راه رفتن است. مشقت هم به گونه‌ای است که عادتا قابل تحمل نیست. در این صورت، نماز جمعه بر چنین شخصی، واجب نیست.

۶

تطبیق نماز جمعه بر چه کسانی واجب است؟

﴿ وتسقط ﴾ الجمعةُ ﴿ عن المرأةِ ﴾ والخنثى (ساقط می‌شود نماز جمعه از زن و خنثی. ظاهر ساقط شدن آن است که نماز جمعه واجب نیست. اما این که نمی‌تواند شرکت کند یا اگر شرکت کند، فایده‌ای ندارد و نمی‌تواند نماز جمعه را اقامه کند، از این عبارت برداشت نمی‌شود. چه بسا خانم‌ها می‌توانند در نماز جمعه شرکت کنند اما شرکت در نماز جمعه بر آن‌ها واجب نیست. چرا وجوب نماز جمعه از خنثی ساقط می‌شود؟ می‌فرماید:)، للشكّ في ذكوريّته الذي هو شرط الوجوب. (شرط وجوب نماز جمعه، ذکوریت است و خنثی مشخص نیست که ذکور است. از این رو مشخص می‌شود که منظور از خنثی، خنثی مشکله است.)

﴿ والعبدِ ﴾ (العبد، عطف به المرأة می‌شود. تسقط الجمعة عن العبد) وإن كان مبعَّضاً (هرچند که عبد، مبعض باشد. یعنی نصف آن، آزاد باشد) واتّفقت (نماز جمعه) في نوبته (اتفاق بیفتد نماز جمعه در نوبت خود عبد. در نوبت خود عبد، یعنی نماز جمعه در زمانی باشد که سهم خود عبد است و عبد در آن زمان آزاد است.)، مهاياً (در تقسیم زمان) أم مدبَّراً (مدبرا، عطف به مبعضا است. یا عبد مدبر باشد که مولا به او گفته باشد أنت حر دبر وفاتی) أم مكاتَباً (یا عبد مکاتب باشد. یعنی بین او و مولا قرار داد صلح نوشته شده باشد. چرا أم ولد را ذکر نکرد؟ چون أم ولد، شرط ذکوریت را ندارد و از باب زن بودن، تفاوتی ندارد و نماز جمعه بر او واجب نیست) لم يؤدِّ جميع مال الكتابة. (البته مکاتبی که ادا نکرده باشد تمام مال الکتابة را. هرچند که بخشی را ادا کرده باشد. مهم آن است که جمیع مال الکتابة را ادا نکرده باشد. زیرا اگر جمیع را ادا کرده باشد، آزاد می‌شود و هنگامی که آزاد باشد، نماز جمعه بر او واجب می‌شود.)

﴿ والمسافر ﴾ (المسافر نیز به المرأة عطف می‌شود) الذي يلزمه القصر في سفره (مسافری که لازم است بر او قصر در سفرش)، فالعاصي به (بالسفر) وكثيرُه (السفر) وناوي إقامة عشرةٍ كالمقيم. (شخصی که سفرش، سفر معصیت است یا کثیر السفر است یا نیت اقامه ده روز را کرده است، به دلیل این که نمازشان کامل است، مانند شخص مقیم هستند و مانند غیر مسافر محسوب می‌شوند.)

﴿ والهِمِّ ﴾ (هم یعنی پیرمرد) وهو: الشيخ الكبير الذي يعجز عن حضورها (عاجز است از حضور نماز جمعه) أو يشقّ عليه مشقّة لا تُتحمّل عادة. (حضور در نماز جمعه، سخت است. سختی نیز به گونه‌ای است که عادتا تحمل نمی‌شود.)

﴿ والأعمى ﴾ (شخص نابینا) وإن وجَدَ قائداً (قائد یعنی راهنما. یعنی هرچند که شخص نابینا، راهنمایی بیابد.) أو كان قريباً من المسجد. (و أن کان قریبا من المسجد. هرچند که شخص نابینا، مصلی نماز جمعه در همسایگی او باشد، بازهم نماز جمعه بر او واجب نیست.)

﴿ والأعرج ﴾ (لَنگ بودن) البالغِ عَرَجُه حدَّ الإقعاد (لَنگی که برسد، لنگی او به حد زمین گیر شدن.) أو الموجب (الموجب، عطف به البالغ می‌شود) لمشقّة الحضور كالهِمِّ. (لَنگی که موجب مشقت حضور شود. این که می‌فرماید کالهم یعنی مشقّة لا تُتحمّل عادة. اگر واقعا مشقتی باشد که عرف حکم به غیر قابل تحمل بودن آن کند، لازم نیست که در نماز جمعه، شرکت کند.)

۷

مورد آخر از افرادی که نماز جمعه بر آن‌ها واجب نیست

۸) شخصی که نماز جمعه دو فرسخ از او فاصله دارد.

شخصی که فاصله منزل او تا محل نماز جمعه، بیش از دو فرسخ باشد. هر فرسخ بین ۵ تا ۶ کیلومتر است. مشروط به این که متعذر باشد، اقامه نماز جمعه در محل اقامت خودش. گاهی این شخص می‌تواند در همان محل اقامتی که دارد، یک نماز جمعه تشکیل دهد یا امامت جمعه‌ای را پیدا کند و از او درخواست تشکیل نماز جمعه کند. اما اگر متعذر باشد اقامه جمعه یا در محل اقامت خودش یا در کمتر از یک فرسخ (یعنی در کمتر از شعاع یک فرسخی محل زندگی خودش. چون در آینده بیان خواهد شد که دو نماز جمعه با کمتر از فاصله یک فرسخ، اصلا قابل تشکیل شدن نیست و حتما باید بین دو نماز جمعه، یک فرسخ فاصله شود.). بنابر این اگر متعذر باشد اقامه نماز جمعه در محل اقامت خودش یا در کمتر از یک فرسخ، نماز جمعه از او ساقط است. زیرا خودش بیش از دو فرسخ با نماز جمعه، فاصله دارد و از طرف دیگر، نمی‌تواند در محل اقامت خودش یا در فاصله کمتر از یک فرسخی، نماز جمعه تشکیل دهد. به این دلیل نماز جمعه از او ساقط است.

طبیعتا هنگامی که گفته می‌شود نماز جمعه از چنین شخصی ساقط می‌شود، به این معنا است که واجب نیست، نماز جمعه را اقامه کند اما اگر می‌تواند در محل اقامت خودش یا در کمتر از یک فرسخ، نماز جمعه را تشکیل دهد، واجب کفایی است که چنین کاری را انجام دهد. چون واجب کفایی است، به این معنا است که اگر کسانی در آن جا حضور دارند که می‌توانند نماز جمعه را تشکیل دهند اما نماز جمعه را تشکیل ندهند، همگان مرتکب گناه شده‌اند.

۸

عدم اقامه دو نماز جمعه با فاصله کمتر از یک فرسخ

مرحوم شهید می‌فرماید: فاصله دو نماز جمعه نباید کمتر از یک فرسخ باشد. در حقیقت، نماز جمعه در کمتر از فاصله یک فرسخ از نماز جمعه دیگر، قابلیت انعقاد را ندارد. بلکه واجب است بر افرادی که در شعاع یک فرسخی قرار دارند، در این نماز جمعه اجتماع کنند. این وجوب اجتماع و تشکیل نماز جمعه در یک فرسخ، وجوب کفایی است. طبیعتا وجوب کفایی، اختصاص به عده خاصی ندارد. مگر این که برخی شرایط را داشته باشند و برخی دیگر، شرایط را نداشته باشند. مثلا شخصی صلاحیت اقامه نماز جمعه را دارد و بقیه افراد این صلاحیت را ندارند. طبیعتا تشکیل نماز جمعه بر چنین شخصی، واجب می‌شود. یا گاهی نسبت به شخص خاصی نفوذ کلام دارند و اگر این افراد از او درخواست اقامه جمعه کنند، می‌پذیرد اما دیگران این نفوذ کلام را ندارند. بر افراد صاحب نفوذ، واجب است که با درخواست کردن، به تشکیل جمعه بپردازند.

مرحوم مصنف دو عبارت دارد که در یکجا فرمود: مَن بَعُدَ بأزيد من فرسخين، که نماز جمعه بر چنین شخصی، واجب نیست. در ادامه می‌فرماید: ولا تنعقد جمعتان في أقلّ من فرسخ _منعقد نمی‌شود دو نماز جمعه در کمتر از یک فرسخ_ مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: با کنار هم قرار دادن این دو عبارت، دو مطلب بدست می‌آید.

۱) شخصی که کمتر از یک فرسخ به نماز جمعه، فاصله دارد، باید در همان نماز جمعه حاضر شود. اما بیش از یک فرسخ تا دو فرسخ، مخیر است که در همان نماز جمعه شرکت کند یا نماز جمعه دیگری تشکیل دهد. طبعا اگر تشکیل نماز جمعه ممکن نباشد، حضور در نماز جمعه بر او واجب می‌شود. هرچند که بین یک فرسخ و دو فرسخ حضور داشته باشد.

۲) کسی که بیش از دو فرسخ فاصله دارد، شرکت در آن نماز جمعه واجب نیست. اما واجب است که خودش اقامه جمعه کند. یعنی اگر برای او ممکن است، یا در محل اقامت خودش این کار را انجام دهد یا در محل کمتر از یک فرسخ، نماز جمعه را تشکیل دهد. اگر هم تشکیل نماز جمعه برای او ممکن نباشد، نماز جمعه از او ساقط می‌شود و واجب نیست که در نماز جمعه‌ای که بیش از دو فرسخ با او فاصله دارد، شرکت کند.

سوال: اگر در محدوده یک فرسخ، بیش از یک نماز جمعه تشکیل شود، چه کار باید کرد؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: چند صورت را می‌توان تصور نمود.

الف) یکی از دو نماز جماعت، جلوتر از دیگری انجام شده است. یعنی یکی سابق و دیگری لاحق بوده است و مشخص است که کدام یک سابق و کدام یک لاحق بوده است. در این صورت، نماز جمعه‌ای که سابق انجام شده است، صحیح است و نماز جمعه‌ای که لاحق بوده است، باطل است و باید نماز ظهر را اعاده نمایند.

ب) می‌دانیم که یکی سابق و دیگری لاحق بوده است اما نمی‌دانیم که کدامیک سابق و کدامیک لاحق بوده است. در این صورت هر دو باید نماز ظهر را اعاده کنند و نماز جمعه هیچ یک کافی نیست.

ج) اگر احتمال می‌دهیم که هر دو نماز هم زمان بوده‌اند، هرچند که احتمال سبق یکی را می‌دهیم اما نمی‌دانیم که کدام سابق بوده و شاید هیچ کدام سابق نبوده است. در این صورت اگر وقت نماز جمعه باقی است، دو جماعت، با یکدیگر جمع شوند و نماز جمعه را اعاده کنند. یا اگر نمی‌خواهند با یکدیگر نماز جمعه را اقامه کنند، از همدیگر فاصله بگیرند و پس از این که یک فرسخ فاصله شد، هر گروه برای خود، نماز جمعه اقامه کنند. اما اگر وقت نماز جمعه، گذشته باشد، هر دو گروه باید نماز ظهر را اعاده کنند و نماز جمعه که اقامه شده است، کافی نیست.

۹

تطبیق مورد آخر از افرادی که نماز جمعه بر آن‌ها واجب نیست

﴿ ومَن بَعُدَ ﴾ منزلُه عن موضعٍ تُقام فيه الجمعة ـ كالمسجد ـ (کسی که دور است منزلش از محلی که اقامه می‌شود در آن نماز جمعه، مثل مسجد) ﴿ بأزيد من فرسخين ﴾ (بیش از دو فرسخ. نماز جمعه بر چنین شخصی واجب نیست. یعنی شرکت در آن نماز جمعه بر او واجب نیست اما اکنون که بیش از دو فرسخ فاصله دارد، واجب کفایی است که نماز جمعه را تشکیل دهد.) والحال (در حالی که) أنّه يتعذّر عليه إقامتها (إقامة الجمعة) عنده أو فيما دون فرسخ. (در حالی که متعذر باشد بر او اقامه جمعه در محل اقامت خودش یا در محلی که کمتر از یک فرسخ باشد. اگر این متعذر است و فاصله او از نماز جمعه، بیش از دو فرسخ است، دیگر واجب نیست. اما اگر می‌تواند نماز جمعه را تشکیل دهد، طبیعتا باید نماز جمعه را تشکیل دهد.)

۱۰

تطبیق عدم اقامه دو نماز جمعه با فاصله کمتر از یک فرسخ

﴿ ولا تنعقد جمعتان في أقلّ من فرسخ ﴾ (منعقد نمی‌شود دو نماز جمعه در کمتر از یک فرسخ. یعنی در کمتر از فاصله یک فرسخ، دو نماز جمعه را نمی‌شود اقامه کرد) بل يجب على من يشتمل عليه الفرسخ الاجتماع على جمعةٍ واحدة كفاية (بلکه واجب است بر کسانی که مشتمل هستند بر آن فرسخ _یعنی کسانی که در شعاع یک فرسخی محل نماز جمعه شرکت می‌کنند_ در نماز جمعه جمع شوند. وجوب هم وجوب کفایی است.). ولا يختصّ الحضور بقومٍ (حضور در نماز جمعه، اجتماع و گردهم آمدن برای اقامه نماز جمعه، حضور یعنی برپا کردن نماز جمعه. اختصاص ندارد حضور و برپا کردن نماز جمعه بر عده خاصی. یعنی ایگونه نیست که مثلا فقط طلبه‌ها باید این کار را انجام دهند بلکه مردم عادی هم اگر می‌توانند این کار را انجام دهند، نماز جمعه را تشکیل دهند.) إلّا أن يكون الإمام فيهم (مگر جماعت، جماعتی باشند که امام جمعه در آن‌ها است. طبیعتا آن جماعت نسبت به سایرین در برپایی نماز جمعه اولویت دارند.) فمتى أخلّوا به (هنگامی که همگی به اقامه جمعه اخلال کردند و اقامه جمعه را پیگیری نکردند،) أثموا جميعاً. (همه آن‌ها معصیت کردند. این که می‌فرماید همه معصیت کردند از باب وجوب کفایی است.) 

(در عبارت مرحوم شهید اول، دو عبارت وجود داشت. یک عبارت این بود که فرمود: مَن بَعُدَ بأزيد من فرسخين. عبارت دیگر چنین بود: ولا تنعقد جمعتان في أقلّ من فرسخ. مرحوم شهید ثانی ناظر به این دو عبارت چنین می‌فرماید:) ومحصَّل هذا الشرط (هذا الشرط یعنی ولا تنعقد جمعتان في أقلّ من فرسخ.) وما قبله (ماقبل یعنی مَن بَعُدَ بأزيد من فرسخين. نتیجه این دو عبارت چنین است:) أنّ مَن بَعُد عنها بدون فرسخ (کسی که دور است از نماز جمعه به کمتر از یک فرسخ. یعنی در شعاع یک فرسخی زندگی می‌کند. در این صورت) يتعيّن عليه الحضور (باید حتما در آن نماز جمعه شرکت کند و حتی نمی‌تواند نماز جمعه دیگری را تشکیل دهد. مگر آن که با فاصله یک فرسخی این کار را انجام دهد.)، ومن زاد عنه إلى فرسخين (زاد عنه یعنی زاد عن الفرسخ. کسی که فاصله او تا نماز جمعه، بیش از یک فرسخ تا دو فرسخ است و از دو فرسخ بیشتر نیست. در این صورت) يتخيّر بينه وبين إقامتها عنده (بینه یعنی بین الحضور. یعنی می‌تواند حاضر شود در همان نماز جمعه و می‌تواند یک نماز جمعه دیگری را تشکیل دهد.)، ومن زاد عنهما (عنهما یعنی عن الفرسخین. کسی که فاصله‌اش از نماز جمعه‌ای که انجام می‌شود، بیش از دو فرسخ است) يجب إقامتُها عنده أو فيما دون الفرسخ مع الإمكان (اگر امکان دارد باید نماز جمعه در نزد خودش تشکیل دهد یا کمتر از یک فرسخی اقامه کند و الا اگر امکان ندارد)، وإلّا سقطت. (نماز جمعه ساقط می‌شود. این که می‌فرماید نماز جمعه ساقط است، به این معنا نیست که نمی‌تواند در آن نماز جمعه شرکت کند. بلکه می‌تواند در نماز جمعه شرکت کند اما بر او واجب نیست.)

ولو صلّوا أزيدَ من جمعةٍ في ما دون الفرسخ (اگر نماز می‌خوانند بیش از یک جمعه _دو گروه شده‌اند و دو نماز جمعه اقامه می‌کنند_ در دو محلی که فاصله بین آن‌ها کمتر از یک فرسخ است. در این صورت) صحّت السابقة خاصّة (نماز جمعه‌ای که جلوتر انجام شده است، آن صحیح است)، ويعيد اللاحقة ظهراً (نماز جمعه‌ای که در لاحق بوده است، باید نماز ظهر را اعاده کند. این در صورتی است که می‌دانیم کدام یک جلوتر و کدام یک عقب‌تر است.)، وكذا المشتبهة (یعنی همچنین اعاده لازم است برای هر دو در مشتبه.) مع العلم به في الجملة (مشتبه یعنی با علم به این که یکی سابق و یکی لاحق بوده است اما مشتبه است. مشتبه است که کدام لاحق و کدام سابق بوده است. اصل این که یکی سابق و دیگری لاحق بوده است را می‌دانم اما این که کدام سابق و کدام لاحق بوده را نمی‌دانیم. بنابر این، همچنین است، آن که مشتبه است با علم به سبق. فی الجمله یعنی اجمالا. در این صورت هر دو نماز جمعه باطل می‌شود و باید نماز ظهر را اعاده کنند). أمّا لو اشتبه السبقُ والاقتران (احتمال می‌دهیم که دو نماز با یکدیگر شروع شده است. گرچه احتمال سبق هم می‌دهیم اما مشتبه است سبق و اقتران. ممکن است که یکی سابق و دیگری لاحق بوده و ممکن بوده است که با همدیگر شروع شده است.) وجب إعادة الجمعة مع بقاء وقتها خاصّة (واجب است اعاده جمعه در فرض بقاء وقتش خاصة. یعنی همه باید با یکدیگر در یک جا جمع شوند و اعاده کنند نماز جمعه را اگر وقت نماز جمعه باقی مانده است.) ـ على الأصحّ ـ (بنابر قول اصح باید نماز جمعه را اعاده کنند. یعنی دیگر لازم نیست که نماز ظهر را بخوانند بلکه نماز جمعه را اقامه کنند.) مجتمعين (یا هر دو گروه در یک جا جمع شوند و نماز جمعه را اقامه کنند) أو متفرّقين بالمعتبر (یا فاصله بگیرند به مقدار معتبر. یعنی حداقل یک فرسخ از همدیگر فاصله بگیرند و هر یک برای خود نماز جمعه را اقامه کنند) والظهرِ مع خروجه. (الظهر، عطف به الجمعة می‌شود. وجب اعادة الظهر مع خروج الوقت. یعنی اگر وقت نماز جمعه تمام شده است، باید نماز ظهر را اقامه کنند.)

﴿ واجتماع خمسةٍ فصاعداً أحدهم الإمام في الأصحّ (١) وهذا يشمل شرطين :

أحدهما : العدد وهو الخمسة في أصحّ القولين لصحّة مستنده (٢) وقيل : سبعة (٣) ويشترط كونهم ذكوراً أحراراً مكلَّفين مقيمين ، سالمين من المرضِ والبُعدِ المُسقِطَين. وسيأتي ما يدلّ عليه.

وثانيهما : الجماعة بأن يأتمّوا بإمام منهم ، فلا تصحّ فرادى.

وإنّما يُشترطان في الابتداء لا في الاستدامة ، فلو انفضّ العددُ بعدَ تحرّم (٤) الإمام أتمّ الباقون ولو فُرادى مع عدم حضور من ينعقد به الجماعة ، وقبلَه تسقط. ومع العود في أثناء الخطبة يُعاد ما فات من أركانها.

﴿ وتسقط الجمعةُ ﴿ عن المرأةِ والخنثى ، للشكّ في ذكوريّته الذي هو (٥) شرط الوجوب.

﴿ والعبدِ وإن كان مبعَّضاً واتّفقت في نوبته ، مهاياً (٦) أم مدبَّراً أم مكاتَباً

____________________

(١) متعلّق بالمتن ، لا بقوله : أحدهم الإمام. المناهج السويّة : ١٩٤.

(٢) وهو رواية منصور عن الصادق عليه‌السلام ، الوسائل ٥ : ٨ ، الباب ٢ من أبواب صلاة الجمعة ، الحديث ٧.

(٣) قاله الشيخ في النهاية : ١٠٣ والمبسوط ١ : ١٤٣ ، والقاضي في المهذّب ١ : ١٠٠ ، وابن حمزة في الوسيلة : ١٠٣.

(٤) في (ف) و (ر) : تحريم.

(٥) في (ر) : التي هي.

(٦) المهاياة في كسب العبد أن يقسمان الزمان بحسب ما يتّفقان عليه ، ويكون كسبه في كلّ وقتٍ لمن ظهر له بالقسمة ، مجمع البحرين ١ : ٤٨٥ (هيا).

لم يؤدِّ جميع مال الكتابة (١).

﴿ والمسافر الذي يلزمه القصر في سفره ، فالعاصي به وكثيرُه وناوي إقامة عشرةٍ كالمقيم.

﴿ والهِمِّ وهو : الشيخ الكبير الذي يعجز عن حضورها أو يشقّ عليه مشقّة لا تُتحمّل عادة.

﴿ والأعمى وإن وجَدَ قائداً أو كان قريباً من المسجد.

﴿ والأعرج البالغِ عَرَجُه حدَّ الإقعاد أو الموجب لمشقّة الحضور كالهِمِّ.

﴿ ومَن بَعُدَ منزلُه عن موضعٍ تُقام فيه الجمعة ـ كالمسجد ـ ﴿ بأزيد من فرسخين والحال أنّه يتعذّر عليه إقامتها عنده أو فيما دون فرسخ.

﴿ ولا تنعقد جمعتان في أقلّ من فرسخ بل يجب على من يشتمل عليه الفرسخ الاجتماع على جمعةٍ واحدة كفاية. ولا يختصّ الحضور بقومٍ إلّا أن يكون الإمام فيهم (٢) فمتى أخلّوا به أثموا جميعاً.

____________________

(١) في سوى (ع) زيادة : «أم اُمّ ولد».

(٢) الأولى أن يراد بالإمام هنا من تجب الجمعة معه عيناً أو كفايةً. هذا إذا اختصّ الإمام بأحد الأقوام المتفرّقين ، ووجوب حضور غيرهم عندهم حينئذٍ ظاهرٌ؛ لإمكان إقامة مَن عندهم الإمام الجمعة دون غيرهم ، فيجب على غيرهم الحضور عندهم؛ لوجوب الجمعة عليهم ولا يتمّ إلّا به ، فيجب من باب المقدّمة. ولو تعدّد الإمام مع الجميع وجب الاجتماع عليهم جميعاً كفايةً كما ذكر؛ لإمكان إقامة الجميع الصلاة عندهم من تلك الجهة ، لكن لمّا لم تنعقد في أقلّ من الفرسخ إلّا واحدة وجب عليهم كفايةً السعي على وجه يحصل معه صحّة الصلاة ، وهو الاجتماع على جمعة واحدة. ولو فرض أنّ الإمام لم يجتمع عنده من يكمل به الجمعة وجب عليه الاجتماع مع من يكمل به كفايةً ثمّ تسقط عنهم ويجب على غيرهم الاجتماع عيناً. (منه رحمه‌الله).

ومحصَّل هذا الشرط وما قبله أنّ مَن بَعُد عنها بدون فرسخ يتعيّن عليه الحضور ، ومن زاد عنه إلى فرسخين يتخيّر بينه وبين إقامتها عنده ، ومن زاد عنهما يجب إقامتُها عنده أو فيما دون الفرسخ مع الإمكان ، وإلّا سقطت.

ولو صلّوا أزيدَ من جمعةٍ في ما دون الفرسخ صحّت السابقة خاصّة ، ويعيد اللاحقة ظهراً ، وكذا المشتبهة (١) مع العلم به في الجملة. أمّا لو اشتبه السبقُ والاقتران وجب إعادة الجمعة مع بقاء وقتها خاصّة ـ على الأصحّ ـ مجتمعين أو متفرّقين بالمعتبر (٢) والظهرِ مع خروجه.

﴿ ويحرم السفر إلى مسافةٍ أو الموجب تفويتَها ﴿ بعد الزوال على المكلّف بها اختياراً؛ لتفويته الواجبَ وإن أمكنه إقامتُها في طريقه؛ لأنّ تجويزه على تقديره دوريٌّ (٣) نعم ، يكفي ذلك في سفرٍ قصيرٍ لا يُقصَّر فيه ، مع احتمال الجواز فيما لا قصرَ فيه مطلقاً؛ لعدم الفوات. وعلى تقدير المنع في السفر الطويل يكون عاصياً به إلى محلٍّ لا يمكنه فيه العود إليها ، فتُعتبر المسافة حينئذٍ.

ولو اضطرّ إليه شرعاً ـ كالحجّ حيث يفوت الرِفقَة ، أو الجهاد حيث لا يحتمل الحال تأخيره ـ أو عقلاً بأداء التخلّف إلى فوات غرضٍ يضرّ به فواتُه لم يحرم ، والتحريم على تقديره مؤكَّد. وقد روي : أنّ قوماً سافروا كذلك فخُسف بهم ، وآخرون اضطرم عليهم خباؤهم من غير أن يروا ناراً (٤).

____________________

(١) يعني : يعيد المشتبهة الحال ظهراً مع العلم باللحوق ، لا بالسبق. المناهج السويّة : ٢٠٤.

(٢) أي : بالمعتبر من المسافة.

(٣) لأنّه إذا جاز السفر مع إمكانها في الطريق صار طاعة ، فيجب القصر فتسقط فيلزم تفويتها به فيحرم ، فيجب إتمام صلاته ، فلا تفوت فلا يحرم فتقصّر فتفوت ، وهو دور. (منه رحمه‌الله).

(٤) لم نعثر عليه إلّا ما نقله في البحار ٨٦ : ٢١٤ ، عن رسالة الجمعة المنسوبة إلى المؤلّف قدس‌سره ، راجع رسائل الشهيد الثاني ١ : ٢٧٩.