درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۸: فصل پنجم: تروک (۴)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

مورد چهارم از تروک: حدث

تا کنون سه مورد از تروک، بیان شد.

مورد چهارم از تروک: حدث

یکی از تروک، حدث مبطل طهارت است. یعنی حدثی که باعث می‌شود، طهارت از بین برود.

سوال: چرا قید مبطل طهارت را بیان فرموده است؟

پاسخ: حدثی که مبطل نباشد، مثل کسی که مرض سلسل البول داشته باشد که از خروج بول نمی‌تواند جلوگیری کند. چنین شخصی، هرگاه وضو بگیرد، تا انتهای نماز اگر بولی به سبب این مرض از او خارج شود، بول حدث می‌باشد اما باعث ابطال طهارت او نمی‌شود. یعنی شرعا او طاهر محسوب می‌شود و می‌تواند با آن حال، نماز را اقامه کند.

بنابر قول اشهر، تفاوت نمی‌کند که حدث مبطل نماز، سهوا انجام شود یا عمدا. لذا اگر بصورت سهوی در نماز از شخص، حدث محقق شود، باعث ابطال نماز می‌شود. گرچه در مقابل، برخی معتقدند که اگر سهوی حدث محقق شود، به شرط آن که فعل کثیر اتفاق نیوفتد می‌تواند در وسط نماز، طهارت را انجام دهد و نماز را ادامه دهد. مثلا آب در نزدیکی مصلی وجود دارد و می‌تواند بدون انجام فعل کثیر طهارت را انجام دهد و به نماز برگردد و نمازش را ادامه دهد.

۴

قطع الصلاة اختیاراً

قطع الصلاة اختیاراً:

مرحوم شهید در ادامه به بحث حرمت قطع نماز می‌پردازد. حرام است که نماز واجب را در حال اختیار، قطع کند.

ممکن است که این مورد را مورد پنجم از تروک محسوب کنیم. به عبارت دیگر، یکی از تروک، قطع الصلاة است. هرچند که تعبیر شهیدین، تعبیری نیست که به عنوان تروک ذکر کرده باشند. اما می‌توان قطع الصلاة را یکی از تروک بدانیم.

سوال: به چه دلیل قطع الصلاة، حرام است؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: به دلیل وجود نهی از ابطال عمل. در قرآن کریم در این رابطه چنین بیان شده است: لا تبطلوا اعمالکم[۱]. لا تبطلوا اعمالکم، اقتضا دارد تحریم قطع عمل را مثل نماز، مگر در مواردی که خود شریعت مقدس، قطع نماز را جایز دانسته است. مثل کسی که اذان و اقامه را فراموش کرد و نماز را شروع کرد. در این حال، مصلی می‌تواند تا قبل از رکوع، رکعت اول، نماز را قطع کند و اذان و اقامه را بگوید و دوباره نماز را شروع کند.

سوال: چرا میحوم شهید فرمود اختیارا، قطع نماز جایز نیست؟

پاسخ: مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: برای این که دو مورد را خارج کند.

۱) قطع الصلاة للضرورة: مثلا مصلی بدهکاری (از شخص دیگر طلب دارد) دارد که مدتی است دنبال او می‌گردد. پس از شروع به نماز، بدهکار را دید. اگر او نمازش را قطع نکند، شخص بدهکار فرار می‌کند و دیگر به او دسترسی نخواهد داشت. در این حالت ضرورت ایجاب می‌کند که نمازش را قطع کند.

یا به دلیل حفظ جان شخص محترم از تلف شدن یا ضرر، یا بخاطر قتل ماری که خوف از او نسبت به جان شخص محترم، وجود دارد، یا حفظ مالی که از ضایع شدنش، ترس داریم. در این موارد، قطع نماز به جهت ضرورت اشکالی ندارد.

۲) قطع الصلاة لحدث: یعنی قطع نماز به جهت حدث بول یا غائط. مصلی می‌ترسد که اگر نماز را قطع نکند، به دلیل وجود بول یا غائط به او ضرر وارد شود. هرچند که ترس از سرایت نجاست به بدن یا لباس باشد. در این صورت نیز می‌تواند نماز را قطع کند و اشکالی ندارد.

در ادامه مرحوم شهید می‌فرماید: با توجه به مثال‌های مذکور، قطع الصلاة، گاهی واجب، گاهی مستحب، گاهی مکروه، گاهی حرام و در مواقعی مباح است.

حرمت قطع الصلاة در صورتی است که چهار صورت دیگر نباشد. یعنی غیر موارد چهارگانه، موارد دیگر، حرام می‌شود.

وجوب قطع الصلاة، مثل جایی که می‌خواهد جان شخصی را حفظ کند. مثلا کودکی درون آب افتاده و اگر مصلی بخواهد نمازش را بخواند و قطع نکند، بچه غرق می‌شود.


محمد، ۳۳

۵

تطبیق مورد چهارم از تروک: حدث

﴿ وكذا الحدث ﴾ المبطل للطهارة (همچنین یکی از تروک است، حدثی که باطل می‌کند طهارت را. قید المبطل للطهارة، را برای خارج کردن امثال سلسل البول، بیان فرمود. سلسل البول، تکوینا حدث است اما مبطل طهارت نیست.) من جملة التروك (از جمله مواردی است که باید ترک شود) التي يجب اجتنابها (از چیزهایی است که واجب است، اجتنابش. واجب بودن اجتناب در صورتی است که در اختیار شخص باشد و الا اگر در اختیار او نباشد، چاره‌ای نیست و نهایتا می‌توان گفت که نماز او باطل است). ولا فرق في بطلان الصلاة به (بالحدث. فرقی نیست در بطلان نماز بواسطه حدث) بين وقوعه (وقوع آن حدث) عمداً وسهواً (عمد یا سهو باشد، نماز باطل است) على أشهر القولين (که برخی معتقدند باعث بطلان نیست به شرط آن که بدون فعل کثیر بتواند در خلال نماز، طهارت را حاصل کند و نماز را ادامه دهد).

۶

تطبیق قطع الصلاة اختیاراً

﴿ ويحرم قطعُها ﴾ أي قطع الصلاة الواجبة (بحث در مورد نماز مستحبی نیست. حرام است قطع نماز واجب) ﴿ اختياراً ﴾ للنهي عن إبطال العمل (آیه شریفه فرمود: لا بطلوا اعمالکم. یعنی از ابطال عمل، نهی وجود دارد. اگر کسی در خلال نماز، نمازش را قطع کند در حقیقت نمازش را ابطال کرده است. این نهی) المقتضي (المقتضی، صفت نهی است. نهی که اقتضا دارد تحریم را) له إلّا ما أخرجه الدليل (مگر آن مواردی که دلیل خارج می‌کند. یعنی اگر دلیل اقامه شد که قطع نماز، اشکال ندارد، بر اساس آن دلیل حکم می‌کنیم که قطع نماز در آن مورد خاص اشکالی ندارد. مثل این که مصلی، اذان و اقامه را فراموش کرده باشد. چرا فرمود اختیارا؟ می‌فرماید:). واحترز ب‍ (به واسطه قید) «الاختيار» عن قطعها لضرورةٍ، كقبض غريم (غریم هم به بدهکار و هم به طلبکار گفته می‌شود. در اینجا به معنای بدهکار است. چون طلبکار را قبض نمی‌کنند. مثل گرفتن بدهکار)، وحِفظ نفس محترمة من تلفٍ أو ضررٍ (منظور از نفس محترم یعنی نفسی که شرعا حفظش واجب است. حفظ نفس محترمه از تلف یا ضرر. ممکن است تلف باشد و ممکن است ضرر باشد. یعنی اگر مصلی نماز را قطع نکند و حفظ نمی‌شود و اگر نماز را قطع کند، حفظ می‌شود، باید نماز را در این صورت قطع کند)، وقتل حيّة (کشتن ماری که) يخافها على نفس محترمة (ترسیده می‌شود از مار، بر جان محترمه. یعنی می‌ترسیم که مار بر کسی ضرر داشته باشد.)، وإحراز (حفظ کردن) مال يخاف ضياعَه (مالی که ترسیده می‌شود از ضایع شدنش)، أو لحدثٍ (لحدث، عطف به لضرورة است. یعنی واحترز ب‍ «الاختيار» عن قطعها لحدث) يخاف ضررَ إمساكه (حدثی که ترسیده می‌شود از ضرر امساک و نگه داشتن آن حدث) ولو بسريان النجاسة إلى ثوبه أو بدنه (ولو ضرر نگه داشتن آن حدث این باشد که بدن یا لباسش نجس می‌شود)، فيجوز القطع في جميع ذلك (در تمام این موارد، قطع نماز، جایز است. در ادامه به مناسبت به این مطلب می‌پردازد که قطع نماز از تکالیف خمسه -وجوب، حرام، مکروه، مستحب و مباح- مصداق دارد. لذا می‌فرماید:). وقد يجب (ضمیر یجب به قطع الصلاة بازگشت می‌کند. گاهی قطع نماز واجب است.) لكثيرٍ من هذه الأسباب (مثل حفظ نفس محترمه از هلاکت)، ويُباح (ضمیر یباح به قطع نماز بازگشت می‌کند. قطع نماز مباح است) لبعضها (برای بعض از این اسباب.)، كحفظ المال اليسير الذي لا يضرّ فوتُه (حفظ مال کمی که فوتش ضرر نمی‌زند. مال یسیر به قرینه مابعد، مال خیلی خیلی کم نیست. چون در ادامه بیان خواهد کرد که اگر مال خیلی خیلی خیلی کم باشد -مثل یک عدد پیاز- قطع نماز، مکروه است. در اینجا مال کمی است که از بین رفتنش ضرر نمی‌زند اما به قدری هم نیست که قطع نماز را مکروه کند.) وقتلِ (قتل، عطف به حفظ می‌شود) الحيّة التي لا يخاف أذاها (ماری است که می‌داند، نیش او ضرری ندارد. اگر خوف از اذیت مار وجود ندارد، قطع نماز به جهت کشتن آن مار، مباح است). ويُكره (گاهی قطع نماز مکروه است) لإحراز يسير المال الذي لا يبالى بفواته (برای حفظ کردن مال کمی که معمولا افراد به آن مال بی‌اعتنا هستند. در این صورت قطع نماز، مکروه است). وقد يُستحبّ لاستدراك الأذان المنسيّ (برای جبران کردن اذان فراموش شده. البته برای اذان به تنهایی، قطع نماز برای استدراک، مجاز نیست. در صفحه ۱۹۴، سطر ۴ و ۵ این نکته را بیان فرمود. طبیعتا قصد شهید از این عبارت، اذان و اقامه با یکدیگر باشد.) وقراءة الجمعتين (قراءة، عطف به اذان می‌شود. یعنی لاستدراک قراءة الجمعتین. یعنی سوره مبارکه جمعه و منافقون. در نماز ظهر و نماز جمعه روز جمعه، مستحب است مصلی، سوره جمعه و منافقون را قرائت کند. لذا می‌فرماید:) في ظهريها (در نماز ظهر و عصر روز جمعه) ونحوهما (و مانند این‌ها. مثل قطع نماز برای رسیدن به نماز جماعت که اگر مصلی آن نماز را قطع نکند، به نماز جماعت نمی‌رسد. تا کنون واجب، مباح، مکروه و مستحب را بیان فرمود و تنها حرام را متذکر نشد. چرا موارد حرام را بیان نفرمود؟ چون مابقی حرام می‌شود. یعنی هر موردی که واجب نباشد، مباح نباشد، مکروه و مستحب نباشد، حرام می‌شود. لذا می‌فرماید:)، فهو ينقسم بانقسام الأحكام الخمسة. (احکام تکلیفیه خمسه در این مسئله وجود دارد.)

(در ادامه مرحوم شهید، سه مورد را ذکر می‌کند که در روایات بیان شده جایز است مصلی در نماز انجام دهد.) ﴿ ويجوز قتلُ الحيّة ﴾ (یکی از کارهایی که جایز است مصلی در نماز انجام دهد، کشتن مار است، بدون آن که نمازش باطل شود. البته به شرط آن که فعل کثیر نداشته باشد) والعقرب في أثناء الصلاة من غير إبطالٍ (بدون این که بخواهد نماز را باطل کند. البته) إذا لم يستلزم فعلاً كثيراً (به شرط آن که مستلزم فعل کثیر نباشد. چرا؟)؛ للإذن فيه نصّاً (چون در روایت انجام این کار، مجاز دانسته شده است. روایت چنین است: عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَكُونُ فِي اَلصَّلاَةِ فَيَقْرَأُ فَيَرَى حَيَّةً بِحِيَالِهِ -ماری را در مقابل خودش می‌بیند- يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَتَنَاوَلَهَا فَيَقْتُلَهَا -می‌تواند آن مار را بکشد؟- فَقَالَ إِنْ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا خُطْوَةٌ وَاحِدَةٌ -اگر بین مصلی و بین مار، یک قدم است- فَلْيَخْطُ -آن قدم را بردارد- وَ لْيَقْتُلْهَا وَ إِلاَّ فَلاَ -یعنی اگر دور است جایز نیست-[۱]). (دومین کاری که جایز است مصلی در خلال نماز انجام دهد، چنین است) ﴿ وعدُّ الركعات بالحصى ﴾ (عد، عطف به قتل می‌شود. می‌تواند، رکعات خودش را به سنگ ریزه، شمارش کند.) وشبهها (و شبه سنگ ریزه. مثلا چند سنگ در جیب خودش قرار دهد و رکعت اول که تمام شد، یک سنگ در کنار مهر قرار دهد. تا تعداد رکعات را فراموش نکند) خصوصاً لكثير السهو (خصوصا افرادی که در تعداد رکعات نماز، زیاد اشتباه می‌کنند. سومین کاری که مصلی می‌تواند در خلال نماز انجام دهد، عبارت است از این که:) ﴿ والتبسّم ﴾ (تبسم کند. تبسم به خنده بی‌صدا اطلاق می‌شود) وهو: ما لا صوت فيه من الضحك، على كراهيّة. (البته مورد سوم، کراهت دارد.)


وسائل الشیعه، ج۷، صص ۲۷۳ و ۲۷۴، ح۴.

۷

مکروهات نماز

مکروهات نماز:

در ادامه، مرحوم شهید اول، مکروهات نماز را بیان می‌فرماید. یعنی اموری را ذکر می‌کند که ترکشان واجب نیست اما ترک کردنشان خوب است، به این معنا که اگر مصلی آن‌ها را در نماز انجام دهد، مرتکب مکروه شده است.

مورد اول: التفات به سمت راست و چپ

التفات نمودن و توجه نمودن به سمت راست و چپ یکی از مکروهات است. گاهی با نگاه و چرخاندن چشم، به سمت چپ و راست توجه می‌شود و گاهی غیر از چرخاندن چشم، سر به مقداری به سمتی متمایل می‌شود. در گذشته بیان شد که اگر مقداری سر به سمتی متمایل شود، نماز باطل نمی‌شود اما کراهت دارد. در یک روایت چنین بیان شده است: لا صَلاةَ لِلمُتَلَفِّتِ‌. لا صلاة را حمل بر نفی کمال شده است. یعنی نماز کاملی نیست برای کسی که التفات به سمت چپ و راست می‌کند.

مورد دوم: تثاؤب

تثاؤب یعنی دهن درّه کردن، خمیازه کشیدن.

مورد سوم: تمطی

تمطی یعنی کشیدن دست‌ها.

مورد چهارم: عبث بشي من أعضاء

بازی کردن با یکی از اعضاء بدن.

۸

تطبیق مکروهات نماز

﴿ ويُكره: الالتفات يميناً وشمالاً ﴾ (مکروه است التفات کردن به سمت راست و چپ) بالبصر أو الوجه (بالبصر یعنی سر را تکان ندهد و فقط چشم را بگرداند. بالوجه یعنی سر را کمی می‌گرداند.)، ففي الخبر: «إنّه لا صلاة لملتفتٍ» (اگر کسی قائل شود که لا صلاة، نفی حقیقت می‌کند، به این معنا است که ملتفت به یمین و شمال، نمازش باطل است. اما اگر کسی قائل شود که لا صلاة، نفی کمال است. یعنی لا صلاة کاملة. به این معنا است که نمازش صحیح است اما نمازش کامل نیست. لذا می‌فرماید:) وحُمل على نفي الكمال جمعاً جمعا یعنی جمع کردن بین این روایت و روایات دیگری که می‌فرماید التفات به یمین و شمال، باعث بطلان نماز نیست.)، وفي خبرٍ آخر عنه صلى‌الله‌عليه‌وآله (در حدیث دیگر از پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، اینگونه نقل شده است): «أما يخاف (آیا نمی‌ترسد) الذي يحوّل وجهه في الصلاة (کسی که در نماز رویش را بر می‌گرداند و طرفین را نگاه می‌کند) أن يحوّل اللّٰه وجهه وجه حمار» (آیا نمی‌ترسد که خداوند متعال جل‌جلاله برگرداند روی او را به روی حمار. یعنی صورتش را مانند صورت حمار قرار دهد. اگر مراد از يحوّل اللّٰه وجهه وجه حمار، این باشد که نمی‌ترسد او مسخ شود، ظاهر در حرمت می‌باشد. چیزی که عقابش این باشد که شخص، مسخ و تبدیل به حمار شود، حتما حرام است و الّا بخاط فعل مکروه که خداوند این عقاب را نمی‌کند. اما ایشان می‌فرماید:) والمراد تحويل وجه قلبه كوجه قلب الحمار (دلش را مانند دل حمار قرار می‌دهد. نه این که مراد مسخ صورت حمار باشد. در چه جهت دلش مانند دل حمار می‌شود؟): في عدم اطّلاعه على الاُمور العلْويّة (در این که آن قلب، اطلاع پیدا نمی‌کند از امور بالا و بلند مرتبه) وعدم إكرامه (آن قلب) بالكمالات العَليّة (آن قلب به کمالات بالا، اکرام نمی‌شود. خلاصه این که دلش مانند دل حمار می‌شود یعنی این که به مقامات عالی معنوی نمی‌رسد. همانگونه که حمار هم به مقامات عالی معنوی نمی‌رسد. این توضیحات را برای جمعا بین هذا الاخبار و اخباری که التفات به یمین و شمال باعث بطلان نماز نمی‌شود، بیان می‌کند. و الا ظاهر روایت این است که نماز باطل می‌شود).

﴿ والتثاؤب ﴾ (تثاؤب یعنی خمیازه کشیدن) بالهمز، يقال: تثاءَبتُ (خمیازه کشیدم)، ولا يقال: تثاوَبْتُ قاله الجوهري (جوهری با همزه ذکر کرده است نه با واو).

﴿ والتمطّي ﴾ (تمطی یعنی کشیدن دست‌ها که معمولا انسان در اثر خستگی این کار را انجام می‌دهد.) وهو: مدّ اليدين، فعن الصادق عليه‌السلام: أنّهما (تمطی و تثاؤب) من الشيطان (تمطی و تثاؤب در نماز، و طبیعتا در حال اختیار، از شیطان است).

﴿ والعبثُ ﴾ بشيءٍ من أعضائه (در نماز، بازی کردن با اعضاء بدن، مکروه است)؛ لمنافاته (عبث) الخشوعَ المأمورَ به (با خشوعی که امر شدیم در نماز، منافات دارد)، وقد رأى النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله (پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شخصی را دید) رجلاً يعبث في الصلاة (که با اعضاء بدنش در نماز، بازی می‌کرد. حضرت فرمودند:)، فقال: «لو خشع قلبُ هذا لخشعت جوارحُه» (اگر قلب این مرد، خاشع بود، اعضاء بدن او نیز خاشع می‌شد).

﴿ والتنخّمُ ﴾ ومثلُه البصاق (تنخم یعنی آب بینی یا خلط سینه را بیرون ریختن. بصاق یعنی آب دهان بیرون ریختن)، وخصوصاً إلى القبلةِ (آب دهان را به سمت قبله بریزد) واليمين وبين يديه. (به سمت قبله و سمت راست و مقابلش، کراهت بیشتری دارد. اما اگر سمت چپ بریزد، به اندازه سمت قبله، سمت راست و مقابل، کراهت ندارد.)

﴿ والفَرْقَعة ﴾ بالأصابع (شکستن انگاشتن، صدا دادن انگشتان در نماز کراهت دارد).

﴿ والتأوّه بحرفٍ ﴾ واحد (آه کشیدن به شرط این که بیش از یک حرف تولید نشود. زیرا در مطالب گذشته بیان شد که اگر آه کشیدن دو حرف را ایجاد کند، نماز را باطل می‌کند)، وأصله (اصل کلمه تأوّه) قوله: «أوَّهْ» (أوّه، اشتباه است. أوه، صحیح است) عند الشكاية والتوجّع (التوجع یعنی ناراحتی. هنگام شکایت و ناراحتی، آه می‌کشد.)، والمراد هنا النطق به على وجهٍ لا يظهر منه حرفان (مراد از تأوّه، در اینجا که مکروه است، نطق به تأوّه و گفتن اوه است به گونه‌ای که ظاهر نشود، از گفتن اوه، حرفان) ﴿ والأنينُ به ﴾ (أنین یعنی ناله کردن. به یعنی به حرف واحد. اگر کسی مریض است و ناله کند و این ناله، یک حرف تولید کند، ایشان می‌فرماید مکروه است.) أي بالحرف الواحد، وهو مثل التأوّه (ناله کردن مانند آه کشیدن است. البته ناله کردن، برای کسی است که مریضی دارد. آه کشیدن برای کسی است که ناراحتی دارد. لذا می‌فرماید:)، وقد يخصّ «الأنين» بالمريض (گاهی اختصاص داده شده أنین به مریض. چون معمولا مریض ناله می‌کند).

﴿ ومدافعةُ الأخبثين ﴾ البولِ والغائطِ ﴿ أو الريح ﴾ (خود نگهداری نسبت به بول و غائط یا نسبت به ریح.) لما فيه من سلب الخشوع والإقبال (بخاطر این که در این مدافعة و خودنگهداری از این امور، باعث سلب خشوع و سلب حضور قلب) بالقلب الذي هو روح العبادة (خشوع و اقبال قلبی که روح عبادت است. اگر در حالی که از بول و غائط و ریح، خودنگهداری می‌کند، نماز بخواند، خشوع و حضور قلب ندارد)، وكذا مدافعةُ النوم (مثلا اذان ظهر را گفته‌اند اما این شخص به شدت، خواب آلود است. این شخص اگر در این حال نماز بخواند، خشوع و خضوع ندارد). وإنّما يُكره إذا وقع ذلك قبل التلبّس بها مع سعة الوقت (می‌فرماید: مدافعه کردن از نوم یا اخبثین، کراهت دارد در جایی که این امور واقع شود، قبل از شروع نماز. یعنی قبل از شروع نماز، بول دارد و نماز را شروع می‌کند در حالی که می‌توانست نماز را شروع نکند. البته به شرطی که وقت برای نماز داشته باشد اما در صورتی که وقت ضیق است و اگر بخواهد بول کند و برگردد، نمازش قضا می‌شود، اشکال ندارد و هرچند که خشوع و خضوع ندارد، نماز را بخواند.)، وإلّا (در جایی که سعه وقت ندارد) حرُم القطع (قطع نماز حرام است) إلّا أن يخاف ضرراً. (مگر این که از ضرر بترسد.)

قال المصنّف في البيان (مرحوم مصنف در کتاب البیان فرموده): ولا يُجبره فضيلة الائتمام أو شرف البقعة (فضیلة الائتمام یعنی فضیلت جماعت، ائتمام یعین اقتدا کردن. شرف البقعة یعنی شرف مکان. مثل مسجد. این که می‌فرماید: جبران نمی‌کند کراهت مدافعه بول و... فضیلت ائتمام، یعنی چه؟ یعنی اگر امر دائر شد بین این که نماز جماعت را از دست بدهد یا نماز در مسجد را از دست بدهد و بین این که بول کند و بصورت فرادا در خانه خودش نماز را بخواند. از طرفی می‌تواند با حال خودنگهداری می‌تواند نماز جماعت بخواند یا در مسجد نماز را اقامه کند. آیا فضیلت جماعت و شرف بقعه، سبب می‌شود که کراهت خود نگهداری از بین برود؟ ایشان می‌فرماید خیر، کراهت پابرجاست. جبران نمی‌کند این کراهت را و بازهم مکروه است)، وفي نفي الكراهة باحتياجه إلى التيمّم نظرٌ (گاهی شخص وضو دارد و می‌تواند با این حال مدافعه بول نماز را اقامه کند اما اگر بول کند دیگر آب ندارد که وضو بگیرد و مجبور است که با تیمم نماز را بخواند. آیا در این صورت کراهت از بین می‌رود؟ ایشان می‌فرماید: دو نظر وجود دارد. ممکن است که قائل شویم که کراهت در این صورت هم باقی می‌ماند. زیرا مدافعه سبب می‌شود، خشوع و حضور قلب از انسان سلب شود. بنابر این کراهت پا برجاست. اما از آن طرف می‌خواهد نماز را با وضو بخواند و به اقامه نماز با تیمم دچار نشود، پس می‌توان گفت که کراهت برداشته می‌شود).

۹

تتمة

تتمة

آنچه را که تا کنون بیان کردیم، بین مرد و زن تفاوتی نمی‌کند، مگر در مواردی که تفاوت در آن بیان شد. مثل وجوب ستر جمیع بدن در مورد خانم‌ها. در حالی که مردها اگر عورتین را بپوشانند، می‌توانند نماز را اقامه کنند.

غیر از این مواردی که در گذشته بیان شد، به نظر مرحوم شهید، احکام بین زن و مرد تفاوت ندارد مگر در موارد خاصی. مرحوم شهید، هفت مورد را بیان می‌کند که تمام این موارد در یک روایت بیان شده است.

روایت در وسائل الشیعه، ج۵، صص ۴۶۲ و ۴۶۳، باب ۱، ح۴، ابواب افعال صلاة، بیان شده است.

إلى القصد؛ لأنّها ذكر لا تُبطل بمجرّده.

وأمّا الركوع : فلا إشكال في ركنيّته ، ويتحقّق بالانحناء إلى حدّه ، وما زاد عليه ـ من الطمأنينة والذكر والرفع منه ـ واجباتٌ زائدةٌ عليه ، ويتفرّع عليه بطلانها بزيادته كذلك وإن لم يصحبه غيره. وفيه بحث (١).

وأمّا السجود : ففي تحقّق (٢) ركنيّته ما قد عرفته.

﴿ وكذا الحدث المبطل للطهارة من جملة التروك التي يجب اجتنابها. ولا فرق في بطلان الصلاة به بين وقوعه عمداً وسهواً على أشهر القولين (٣).

﴿ ويحرم قطعُها أي قطع الصلاة الواجبة ﴿ اختياراً للنهي عن إبطال العمل (٤) المقتضي له إلّا ما أخرجه الدليل. واحترز ب‍ «الاختيار» عن قطعها لضرورةٍ ، كقبض غريم ، وحِفظ نفس محترمة من تلفٍ أو ضررٍ ، وقتل حيّة يخافها على نفس محترمة ، وإحراز مال يخاف ضياعَه ، أو لحدثٍ يخاف ضررَ إمساكه ولو بسريان النجاسة إلى ثوبه أو بدنه ، فيجوز القطع في جميع ذلك.

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : فإنّ جماعة من الأصحاب ـ منهم الكليني والشيخ وعلم الهدى والمصنّف في الذكرى والدروس وأبو الصلاح وابن إدريس ـ ذهبوا إلى أنّ من شكّ في الركوع وهو في محلّه فركع ثم ذكر وهو في الركوع أنّه قد فعله أرسل نفسه إلى السجود ولا يرفع رأسه ، فلا يبطل صلاته ... المناهج السويّة : ١٦٧.

(٢) في (ش) و (ر) : تحقيق.

(٣) ذهب إليه المحقّق في الشرائع ١ : ٩١ ، والعلّامة في التذكرة ٢ : ٢٢٢ ، والقواعد ١ : ٢٨٠ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ٣٤٠. والقول الآخر للشيخين وغيرهما : إنّ المتيمّم إذا أحدث في الصلاة ناسياً ثمّ وجد الماء تطهّر وبنى على ما مضى من الصلاة ، راجع المقنعة : ٦١ ، والنهاية : ٤٨.

(٤) كما في قوله تعالى : (وَلاٰ تُبْطِلُوا أَعْمٰالَكُمْ ...) سورة محمّد : ٣٣.

وقد يجب لكثيرٍ من هذه الأسباب ، ويُباح لبعضها ، كحفظ المال اليسير الذي لا يضرّ فوتُه وقتلِ الحيّة التي لا يخاف أذاها. ويُكره لإحراز يسير المال الذي لا يبالى بفواته. وقد يُستحبّ لاستدراك الأذان المنسيّ وقراءة الجمعتين (١) في ظهريها ونحوهما ، فهو ينقسم بانقسام الأحكام الخمسة.

﴿ ويجوز قتلُ الحيّة والعقرب في أثناء الصلاة من غير إبطالٍ إذا لم يستلزم فعلاً كثيراً؛ للإذن فيه نصّاً (٢) ﴿ وعدُّ الركعات بالحصى وشبهها خصوصاً لكثير السهو ﴿ والتبسّم وهو : ما لا صوت فيه من الضحك ، على كراهيّة.

﴿ ويُكره : الالتفات يميناً وشمالاً بالبصر أو الوجه ، ففي الخبر : «إنّه لا صلاة لملتفتٍ» (٣) وحُمل على نفي الكمال جمعاً ، وفي خبرٍ آخر عنه صلى‌الله‌عليه‌وآله : «أما يخاف الذي يحوّل وجهه في الصلاة أن يحوّل اللّٰه وجهه وجه حمار» (٤) والمراد تحويل وجه قلبه كوجه قلب الحمار : في عدم اطّلاعه على الاُمور العلْويّة وعدم إكرامه بالكمالات العَليّة.

﴿ والتثاؤب بالهمز ، يقال : تثاءَبتُ ، ولا يقال : تثاوَبْتُ قاله الجوهري (٥).

﴿ والتمطّي وهو : مدّ اليدين ، فعن الصادق عليه‌السلام : أنّهما من الشيطان (٦).

﴿ والعبثُ بشيءٍ من أعضائه؛ لمنافاته الخشوعَ المأمورَ به ، وقد رأى

____________________

(١) أي سورة الجمعة والمنافقين.

(٢) راجع الوسائل ٤ : ١٢٦٩ ، الباب ١٩ من أبواب قواطع الصلاة.

(٣) كنز العمّال ٧ : ٥٠٥ ، الحديث ١٩٩٨٧.

(٤) بحار الأنوار ٨٤ : ٢٥٩ ، الحديث ٥٨.

(٥) الصحاح ١ : ٩٢ (ثأب).

(٦) الوسائل ٤ : ١٢٥٩ ، الباب ١١ من أبواب قواطع الصلاة.

النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله رجلاً يعبث في الصلاة ، فقال : «لو خشع قلبُ هذا لخشعت جوارحُه» (١).

﴿ والتنخّمُ ومثلُه البصاق ، وخصوصاً إلى القبلةِ واليمين وبين يديه.

﴿ والفَرْقَعة بالأصابع.

﴿ والتأوّه بحرفٍ واحد ، وأصله قوله : «أوَّهْ» عند الشكاية والتوجّع ، والمراد هنا النطق به على وجهٍ لا يظهر منه حرفان ﴿ والأنينُ به أي بالحرف الواحد ، وهو مثل التأوّه ، وقد يخصّ «الأنين» بالمريض.

﴿ ومدافعةُ الأخبثين البولِ والغائطِ ﴿ أو الريح لما فيه من سلب الخشوع والإقبال بالقلب الذي هو روح العبادة ، وكذا مدافعةُ النوم. وإنّما يُكره إذا وقع ذلك قبل التلبّس بها مع سعة الوقت ، وإلّا حرُم القطع إلّا أن يخاف ضرراً.

قال المصنّف في البيان : ولا يُجبره فضيلة الائتمام أو شرف البقعة ، وفي نفي الكراهة باحتياجه إلى التيمّم نظرٌ (٢).

﴿ تتمّة :

المرأة كالرجل في جميع ما سلف إلّا ما استُثني ، وتختصّ عنه أنّه :

﴿ يستحبّ للمرأة حُرّةً كانت أم أمةً ﴿ أن تجمع بين قدميها في القيام ، والرجل يفرِّق بينهما بشبرٍ إلى فِتر* ودونه قدر ثلاث أصابع مُفرَّجات ﴿ وتضُمّ ثَدْييها إلى صدرها بيديها.

____________________

(١) المستدرك ٥ : ٤١٧ ، الباب ١١ من أبواب قواطع الصلاة ، الحديث ٣.

(٢) البيان : ١٨٥.

(*) كذا في نسخ الروضة ، وفي (ق) : إلى شبر أو فتر. وفي (س) : بشبر أو فتر. والفتر ـ بالكسر ـ : ما بين طرف الإ بهام وطرف السبّابة بالتفريج المعتاد.