درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۱۰۷: فصل پنجم: تروک (۳)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

ادامه مواضعی که زیاده رکن موجب بطلان نماز نمی‌شود

در جلسه گذشته، مواردی بیان شد که زیاده رکن موجب بطلان نماز نمی‌شد. بیان شد که مرحوم شهید اول، نقصان رکن را از تروک دانست و فرمود که نباید مصلی سهوا یکی از ارکان را ترک کند. اما نسبت به زیاده رکن، سخنی نفرمود.

مرحوم شهید ثانی در این خصوص فرمود: لازم بود که مرحوم شهید علاوه بر نقصان، زیاده را نیز متذکر شود. به دلیل این که زیاده رکن نیز باعث بطلان نماز می‌شود.

در ادامه مرحوم شهید ثانی در توجیه این عملکرد مرحوم شهید اول چنین فرمود: به دلیل این که در مواضع بسیاری، زیاده در رکن، موجب ابطال نماز نمی‌شود، مرحوم شهید اول نسبت به زیاده، مطلبی را بیان نفرمود.

سه مورد از مواضعی که زیاده رکن سبب بطلان نماز نمی‌شود را بیان نمودیم. در ادامه مواضع دیگری را بیان خواهیم کرد.

۴) رکوع: گاهی رکوع زیاد می‌شود اما نماز باطل نمی‌شود. مانند جایی که مأموم، سهوا جلوتر از امام جماعت، رکوع را انجام دهد و سپس متوجه شود که امام جماعت رکوع نرفته است. در این صورت بنابر متابعت باید برگردد و هنگامی که امام جماعت به رکوع رفت، با او رکوع را انجام دهد. در این صورت، مأموم در یک رکعت، دو رکوع انجام داده است اما نماز باطل نیست.

یا در صورتی که مأموم، جلوتر از امام جماعت، سر از رکوع بردارد. در این صورت نیز باید به رکوع برگردد. در این حالت، مأموم، دو رکوع انجام داده است و زیاده در رکن محقق شده است اما نماز او باطل نشده است.

۵) سجده: بنابر مبنایی که اضافه شدن یک سجده را اضافه شدن رکن بدانیم. به عبارت دیگر، اگر فقیهی، یک سجده را رکن بداند، در جایی که یک سجده اضافه شود، مثلا مأموم، جلوتر از امام جماعت، سر از سجده برداشت یا جلوتر از امام به سجده رفت. در این موارد، اضافه شدن یک سجده، باعث بطلان نماز نمی‌شود. در حالی که بنابر نظر کسی که یک سجده را رکن می‌داند، زیاده در رکن محقق شده است.

۶) زیاد شدن مجموعه‌ای از ارکان، غیر از نیت و تکبیرة الاحرام.

گاهی رکوع، سجده، قیام متصل به رکوع اضافه می‌شوند اما در عین حال باعث بطلان نماز نیست. مرحوم شهید دو مثال در این رابطه بیان می‌فرماید.

الف) در صورتی که مصلی، در آخر نماز (مثلا در رکعت چهارم و بعد از سجده دوم) شک می‌کند که در رکعت چهارم یا سوم است و به مقدار تشهد نشست و ذکر تشهد و سلام نگفت. سپس به گمان این که در رکعت سوم است، بلند شد تا رکعت چهارم را اقامه کند. مرحوم شهید می‌فرماید: با این که مصلی، رکعت چهارم را اضافه کرده است اما چون در رکعت سوم خیالی خودش، به اندازه تشهد نشست؛ اگر بعدا متوجه شود که آن رکعت خیالی، رکعت چهارم بوده و رکعت پنجمی اضافه کرده است، نمازش صحیح است. یعنی هرچند که یک رکعت اضافه کرده است اما چون به اندازه تشهد و سلام در آن رکعت نشسته است (هرچند که تشهد و سلام را بیان نکرده است)، کفایت می‌کند و گویی مصلی در همان جا نماز را تمام کرده است. با این که مصلی رکوع، قیام متصل به رکوع و سجده را اضافه کرده است.

ب) در جایی که مسافر، از روی نسیان، نماز قصر را بصورت تمام اقامه کند و بعد از وقت به این نکته پی ببرد. مثلا نماز ظهر و عصر را اقامه کرد و شب یادش آمد که با این که مسافر است اما نماز ظهر و عصر را بصورت تمام خوانده است. در این حالت، مصلی دو رکوع، چهار سجده و دو قیام متصل به رکوع را زیاده کرده است اما نمازش صحیح است.

این‌ها مواردی است که ارکان زیاد می‌شوند لکن موجب ابطال نماز نمی‌شود.

۴

تطبیق ادامه مواضعی که زیاده رکن موجب بطلان نماز نمی‌شود

والركوعِ (الرکوع، عطف به النیة می‌شود، یعنی کالروع) فيما لو سبق به المأمومُ (در موردی که سبقت بگیرد به این رکوع، مأموم) إمامَه (از امام جماعت. یعنی مأموم، جلوتر از امام جماعت به رکوع برود) سهواً (به اشتباه) ثمّ عاد إلى المتابعة (مأموم باید از رکوع برگردد و دوباره با امام جماعت به رکوع برود)، والسجود (السجود، عطف به النیة می‌شود. یعنی مثل سجود) فيما لو زاد واحدةً (یک سجده را سهوا اضافه کند. مثل این که مأموم، جلوتر از امام جماعت به سجده برود.) إن جعلنا الركن مسمّاه (مسمی السجود. این حالت مربوط به جایی می‌شود که مسمی سجود را رکن بدانیم. و الا اگر کسی قائل باشد که دو سجده با یکدیگر رکن می‌باشد، اصلا اضافه شدن یک سجده، رکن به حساب نمی‌آید.)، وزيادة جملة الأركان (زیاده مجموعه ارکان) غير النيّة والتحريمة (غیر از نیت و تکبیرة الاحرام. غیر از نیت و تکبیرة الاحرام عبارت است از رکوع، سجده و قیام متصل به رکوع. یعنی غیر از نیت و تکبیرة الاحرام، سایر ارکان در نماز زیاد می‌شود اما موجب بطلان نماز نیست.) فيما إذا زاد ركعةً آخر الصلاة (یک رکعت در آخر نماز اضافه می‌کند. نماز چهار رکعتی را پنج رکعت خوانده است) و (و حال آن که) قد جلس بقدر واجب التشهّد (نشسته است به مقدار واجب تشهد. یعنی در رکعت چهارم نماز، به مقدار واجب تشهد، نشست هرچند که ذکر تشهد را بیان نکرد و به گمان این که رکعت سوم است، قیام کرد تا رکعت چهارم را بخواند. چون به قدر واجب تشهد نشسته است، هرچند که یک رکعت اضافه کرده، نماز باطل نیست.) أو أتمّ (أتم به زاد، عطف می‌شود. فیما إذا أتم) المسافر ناسياً (مسافر، نماز را به جای قصر، از روی فراموشی، تمام بخواند.) إلى أن خرج الوقت. (اما نسیانش تا زمانی ادامه پیدا کند که وقت خارج شده است. به عبارت دیگر، بعد از وقت یادش بیاید که نماز را تمام خوانده است.)

۵

رکن بودن یا نبودن، ارکان خمسه (نیت و قیام)

در ادامه، مرحوم شهید، وارد ارکان خمسه نماز می‌شود و در مورد رکن بودن یا رکن نبودن آن‌ها، بحثی را مطرح می‌کند.

نیت:

مرحوم شهید می‌فرماید: حکم به رکن بودن نیت، یکی از اقوال است. اما به نظر شهید ثانی، تحقیق آن است که نیت، به شرط شبیه‌تر است تا رکن.

مرحوم شهید ثانی، رکن را رکن خود نماز قلمداد کرده است. یعنی باید بخشی از خود نماز باشد. و الّا طهارت نیز رکن می‌باشد. در حالی که هیچ فقیهی قائل نیست که طهارت، رکن نماز است.

شهید می‌فرماید: نیت، مانند طهارت، قبل از ورود به نماز لازم است. بنابر این، نیت، جزئی از نماز نیست. چون نماز از تکبیرة الاحرام شروع می‌شود. لذا اگر نیت را شرط نماز بدانیم، بهتر از آن است که رکن نماز بدانیم.

قیام:

مرحوم شهید می‌فرماید: فی الجملة قیام رکن می‌باشد به اجماع علما طبق نقل مرحوم علامه. اگر اجماعی که مرحوم علامه فرموده، نبود؛ ممکن بود که در مورد رکن بودن قیام، خدشه وارد کنیم. زیرا زیاده و نقصان قیام، بدون اقتران به رکوع، مبطل نماز نیست.

سوال: چرا گفته می‌شود قیام بدون اقتران به رکوع، مبطل نماز نیست؟

پاسخ: زیرا، گاهی مصلی، قیام زیاده دارد اما مبطل نماز نیست. مانند این که در رکعت دوم که باید تشهد بخواند، فراموش می‌کند و قیام می‌کند و قبل از رکوع یادش می‌آید که تشهد را نخوانده است. در این حالت می‌نشیند و تشهد می‌خواند و دوباره قیام می‌کند.

زیاده قیام با اقتران به رکوع، را می‌پذیریم که مبطل است. اما اگر مبطل هم باشد، لازم نیست که ابطال نماز را به قیام نسبت دهیم بلکه می‌توان ابطال نماز را به رکوع اضافه، نسبت دهیم. چون هنگامی که گفته می‌شود قیام متصل به رکوع اضافه شده است، به این معنا است که رکوع هم اضافه شده است. در این حالت، ابطال نماز را به رکوع، نسبت دهیم.

بنابر این اگر منظور از رکن بودن قیام، قیام بدون اقتران به رکوع است که این نوع از قیام، مبطل نماز نیست. اگر منظور قیام متصل به رکوع باشد، لازم نیست که ابطال نماز را به رکوع نسبت دهیم بلکه به رکوع نسبت دهیم و رکوع برای بطلان کفایت می‌کند. لذا با وجود این اجماع، اگر رکن بودن قیام را بخواهیم تبیین کنیم، به یکی از سه راه زیر باید تبیین شود.

۱) مراد از قیام، قیام متصل به رکوع است نه قیام تنها و این که اشکال شد، رکوع برای ابطال نماز کفایت می‌کند و نیاز نیست که ابطال نماز را به قیام نسبت دهیم، اینگونه پاسخ داده می‌شود که اشکالی ندارد که ابطال را به قیام اسناد دهیم، به عنوان یکی از دو علامت برای ابطال. ما در صدد این نیستیم که بگوییم، قیام، علت تامه برای بطلان است و رکوع هم علت تامه برای ابطال است تا شخصی بگوید یک معلول، دو علت تامه نمی‌تواند داشته باشد. بلکه هم قیام و هم رکوع، علامت بطلان نماز است. بنابر این، می‌توان بطلان نماز را به قیام از باب علامت نسبت داد.

باید توجه داشت که این که قیام متصل به رکوع، رکن است، مراد، تمام قیام از ابتدای نماز موقع تکبیرة الاحرام، قرائت حمد، قرائت سوره تا زمان رکوع نیست. تا شخصی گمان کند که تمام این قیام رکن نیست بلکه امر کلی از قیام (مسمی قیام) که متصل به رکوع است، رکن است. لذا ایشان می‌فرماید: اگر مصلی هنگام قرائت، نسیانا جلوس داشته باشد. یعنی مصلی، تکبیرة الاحرام را که می‌گوید، نسیانا بنشیند. در این حالت باید قیام کند و سپس به رکوع برود. هرچند که حمد و سوره را بصورت نشسته قرائت کرده است اما اشکالی ندارد.

۲) مطلق قیام (چه متصل به رکوع و چه غیر متصل به رکوع) رکن است و اگر در مواردی زیاده و نقصان قیام، باعث بطلان نیست، به این دلیل است که استثنا شده است. مانند مواردی که رکن هستند اما در عین حال، زیاده آن موجب بطلان نماز نیست. بنابر این، می‌توان گفت که مطلق قیام، رکن است اما اگر زیاده آن باعث بطلان نیست، از باب این است که استثنا شده است.

این وجه مشکل است. زیرا باید در موارد زیاد، زیاده و نقصانش، باعث بطلان نماز باشد تا رکن گفته شود. و الّا اگر در عمده موارد، زیاده و نقصانش سبب بطلان نشود، چرا از ابتدا رکن گفته می‌شود؟!

۳) قیام مشتمل بر رکن، رکن است. مثل قیام در حال تکبیرة الاحرام، قیام در حال نیت. البته اگر کسی اشکال کند که با این بیان، لازم نیست که بطلان نماز را در حال زیاده و نقصان، به قیام نسبت دهیم. چون می‌توان بطلان را به رکن دیگر نسبت داد. مرحوم شهید: همان پاسخ را مطرح می‌فرماید. یعنی این‌ها علامت هستند، نه علت تامه.

۶

تطبیق رکن بودن یا نبودن، ارکان خمسه (نیت و قیام)

واعلم أنّ الحكم بركنيّة النيّة هو أحد الأقوال فيها (حکم به رکن بودن نیت یکی از اقوال در مورد نیت است)، وإن كان التحقيق يقتضي كونها بالشرط أشبه (شرط، قبل از زمان محقق می‌شود. مثل طهارت. نیت هم مربوط به قبل از نماز می‌شود. چون نماز از تکبیرة الاحرام شروع می‌شود. لذا اگر شخصی تا قبل از تکبیرة الاحرام، چند بار نیت بکند اما تکبیرة الاحرام را نگوید، نماز را نشکسته است و اساسا شکستن نماز معنا ندارد. اما اگر تکبیرة الاحرام را بگوید و نماز را بشکند، نماز را شکسته است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نیت به شرط بودن اشبه است و آن را رکن نمی‌نامیم. زیرا رکن مربوط به اجزاء نماز می‌شود و الّا طهارت نیز باید رکن باشد. چون اگر عمدا یا سهوا ترک شود، باعث بطلان نماز می‌شود).

وأمّا القيام: فهو ركنٌ في الجملة إجماعاً (اجماع وجود دارد که قیام رکن است فی الجمله. فی الجمله یعنی اجمالا. یعنی در این که اصل قیام رکن است یا قیام متصل به رکوع رکن است یا قیام مشتمل بر رکن، رکن است، بحث است.) على ما نقله العلّامة (طبق آنچه که علامه نقل کرده است) ولولاه (اگر اجماع وجود نداشت) لأمكن القدح في ركنيّته (ممکن بودن در رکنیت قیام، خدشه کنیم و قیام را رکن ندانیم)؛ لأنّ زيادته ونقصانه لا يُبطلان (بخاطر این که در بسیاری از موارد، زیاده و نقصان قیام، سبب بطلان نماز نمی‌شود) إلّا مع اقترانه بالركوع (مگر این که قیام، مقترن به رکوع باشد. یعنی مقترنا بالرکوع زیاد شود که طبیعتا هنگامی که‌ای نوع قیام زیاد شود، رکوع نیز زیاد می‌شود.)، ومعه (مع الرکوع) يُستغنى عن القيام (بی‌نیاز هستیم از این که بطلان را به قیام نسبت دهیم. بطلان نماز را به رکوع نسبت دهیم)؛ لأنّ الركوع كافٍ في البطلان (رکوع کفایت می‌کند برای بطلان نماز). وحينئذٍ (اکنون که اجماع وجود دارد) فالركن منه (من القیام. رکن از قیام) إمّا ما اتّصل بالركوع (یا آن مقداری است که متصل به رکوع است. یعنی قیام متصل به رکوع است) ويكون إسناد الإ بطال إليه (و اسناد ابطال به این قیام) بسبب كونه أحدَ المعرّفين له (به سبب این است که قیام، یکی از دو علامت و نشانه است برای بطلان)، أو يُجعل (یجعل، به ما اتصل بالرکوع، عطف می‌شود. یعنی یا رکن، ما اتصل بالرکوع است. یا یعجل) ركناً كيف اتّفق (هر قیامی را رکن قرار دهیم. چه قیام متصل به رکوع و چه غیر متصل به رکوع. مطلق قیام را رکن قرار دهیم)، وفي موضعٍ لا تبطل بزيادته ونقصانه (اگر اینگونه باشد، چرا در موارد بسیار، با زیاده و نقصان قیام، نماز باطل نمی‌شود؟ می‌فرماید: في موضعٍ لا تبطل بزيادته ونقصانه - در جایی که باطل نمی‌شود نماز به زیاده و نقصان قیام) يكون مستثنىً كغيره (موارد استثنا است. پیش از این که وجه سوم را بیان کند، به وجه اول یعنی قیام متصل به رکوع را رکن بدانیم، بر می‌گردد). وعلى الأوّل (قیام متصل به رکوع، رکن باشد) ليس مجموع القيام المتّصل بالركوع ركناً (تمام قیامی که متصل به رکوع است، رکن نیست. یعنی از ابتدای تکبیرة الاحرام تا انتهای سوره خواندن، رکن نیست. پس چه چیزی رکن است؟ می‌فرماید:)، بل الأمر الكلّي منه (بلکه امر کلی از قیام رکن است. امر کلی یعنی جزء اخیر متصل به رکوع. یعنی مسمای قیامی که متصل به رکوع است که یک لحظه قبل از رکوع، قیام داشته باشد. آن یک لحظه، رکن می‌باشد. لذا کسی که نمی‌تواند زیاد قیام داشته باشد و تنها یک لحظه می‌تواند قیام داشته باشد، باید بعد از قرائت حمد و سوره، قیام کند و از حالت ایستاده به رکوع برود.)؛ ومن ثَمّ (بر این اساس) لو نسي القراءة أو أبعاضَها لم تبطل الصلاة. (اگر فراموش کند خود قرائت یا بعض قرائت را، نماز باطل نمی‌شود. هنگامی که شخص، قرائت را فراموش کند، به رکوع می‌رود. این حالت اشکالی ندارد. با این که حمد و سوره را نخوانده است و چون حمد و سوره را قرائت نکرده است، قیام در زمان حمد و سوره هم نداشته است.) أو يُجعل (یعجعل، به یجعل قبلی عطف می‌شود.) الركن منه (من القیام) ما اشتمل على ركنٍ كالتحريمة (قیامی رکن است که مشتمل بر رکن باشد. مثل قیام در زمان تکبیرة الاحرام. ممکن است که اشکال وجه اول در این جا بیان شود. یعنی گفته شود که چرا در این حالت، بطلان را به قیام نسبت می‌دهید. در حالی که می‌توان بطلان را به تکبیرة الاحرام نسبت دهید.)، ويُجعل من قبيل المعرِّفات السابقة. (قیام مشتمل بر رکن قرار داده می‌شود از قبیل معرفاتی که سابقا بیان شد.)

۷

ادامه رکن بودن یا نبودن، ارکان خمسه (تکبیرة الاحرام، رکوع و سجده)

تکبیرة الاحرام

مرحوم شهید نسبت به تکبیرة الاحرام می‌فرماید: تکبیری که قصد می‌شود به آن، دخول در نماز، رکن است. ممکن است که در نماز، ده بار، الله اکبر گفته شود. این الله اکبر‌ها با الله اکبر که در اول نماز گفته می‌شود، تفاوتش این است که در الله اکبر اول نماز، نیت تکبیرة الاحرام می‌شود اما در آن‌ها چنین نیتی وجود ندارد.

بنابر این، تکبیری تکبیرة الاحرام است که قصد شود بواسطه آن دخول در نماز. بنابر این، مرجع رکن بودن تکبیر، به قصدی است که مصلی دارد. لذا اضافه شدن تکبیر به قصد تکبیرة الاحرام، مبطل نماز است. اما تکبیر، بدون قصد تکبیرة الاحرام، مبطل نماز نیست. زیرا ذکر است و اضافه شدن ذکر در نماز، مانعی ندارد.

رکوع:

مرحوم شهید می‌فرماید: هیچ بحثی در رکن بودن رکوع نیست.

سوال: رکوع به چه چیزی تحقق پیدا می‌کند که آن را رکن می‌دانیم؟ به عبارت دیگر، اساس رکوع به چه چیزی است؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: رکوع تحقق پیدا می‌کند به انحناء تا حد رکوع. یعنی صرف این که مصلی خم شود به قدری که دستانش به کاسه زانو برسد، رکوع محقق می‌شود. بیش از این مقدار، مثل آرامش بدن، ذکر رکوع، سر برداشتن از رکوع، جزء واجبات رکوع است اما رکن نیستند. آن چیزی که رکن رکوع می‌باشد، خم شدن به اندازه رکوع است. نتیجه آن است که اگر رکوع زیادی در حد انحناء محقق شود، ولو بدون بیان ذکر یا آرامش بدن یا سر برداشتن از رکوع، نمازش باطل است. بنابر این، همین که مصلی به اندازه رکوع خم شود، باعث بطلان نماز می‌شود.

البته ایشان می‌فرماید: فیه بحث.

برخی در مراد شهید از فیه بحث، چنین گفته‌اند: آیا انحناء برای کشتن مار و عقرب هم مبطل است؟ یا انحناء باید به قصد رکوع باشد؟ برخی، مطالب دیگری بیان کرده‌اند.

سجده

بحثی در صفحه ۲۳۳ بیان شد که آیا دو سجده با یکدیگر رکن است یا مسمی سجده رکن است.

۸

تطبیق ادامه رکن بودن یا نبودن، ارکان خمسه (تکبیرة الاحرام، رکوع و سجده)

وأمّا التحريمة: فهي التكبير المنوّي به الدخول في الصلاة (مراد از تحریمة، تکبیری است که نیت می‌شود بواسطه آن دخول در نماز؛ نه هر تکبیر. بنابر این، تحقق اصلی تکبیرة الاحرام به نیت است. لذا می‌فرماید:)، فمرجع ركنيّتها إلى القصد (مهم آن است که شخص، قصد دخول در نماز را با این تکبیر دارد یا خیر؟)؛ لأنّها ذكر لا تُبطل بمجرّده (بمجرد التکبیر. بخاطر این که تکبیرة الاحرام ذکر است و به مجرد ذکر، نماز باطل نمی‌شود. مگر آن که نیت تکبیرة الاحرام کردن را داشته باشد).

وأمّا الركوع: فلا إشكال في ركنيّته (اشکالی در رکن بودن رکوع وجود ندارد. رکوع به چه چیزی محقق می‌شود؟ می‌فرماید:)، ويتحقّق (الرکوع) بالانحناء إلى حدّه (همین که به مقدار رکوع خم شود، رکوع محقق می‌شود. لذا می‌فرماید:)، وما زاد عليه (آنچه زائد است بر خم شدن) ـ من الطمأنينة (آرامش بدن) والذكر (ذکر رکوع) والرفع منه (من الرکوع. سر برداشتن از رکوع) ـ واجباتٌ زائدةٌ عليه (علی الرکوع. لذا اگر کسی رکوع رفت اما فراموش کرد که ذکر بگوید، رکوعش صحیح است و انجام داده است. یا سهوا آرامش بدن نداشت، در این حالت نیز رکوع را انجام داده است. پس مشخص می‌شود که این امور در رکوع بودن رکوع، اثری ندارد. واجب است اما رکن نیستند.)، ويتفرّع عليه (نتیجه این که رکوع به انحناء إلی حدّه محقق می‌شود، آن است که) بطلانها (بطلان نماز) بزيادته (بزیادة الرکوع) كذلك (همین که به حد رکوع، زیادة علی الرکوع الاول، خم شود، نمازش باطل است) وإن لم يصحبه غيره. (هرچند که اضافه نشود و همراه نباشد با خم شدن، غیر این انحناء از واجبات رکوع) وفيه بحث. (برخی، خم شدن برای کشتن مار و عقرب را متذکر شده‌اند. برخی گفته‌اند، آرامش بدن، رکن در رکوع است. شیخ طوسی چنین نظر دارد. مرحوم اصفهانی در شرح خود چنین فرموده: برخی گفته‌اند اگر مصلی در انجام رکوع شک کند و سپس به رکوع برود و در حالت رکوع، یادش بیاید که رکوع را قبلا انجام داده است. در این حالت رکوع اضافه شد. از نظر مرحوم شهید ثانی، نماز باطل است. اما برخی معتقدند اگر بدون سر برداشتن از رکوع یعنی از حالت رکوع، مستقیم به سجده برود، نمازش صحیح می‌باشد. مشخص می‌شود که سربرداشتن از رکوع را رکن رکوع قرار داده‌اند.)

وأمّا السجود: ففي تحقّق ركنيّته ما قد عرفته. (در تحقق رکن بودن سجده همان چیزی است که سابقا بیان شد. در صفحه۲۳۳، بحث شد که آیا دو سجده با یکدیگر رکن است یا مسمی سجده، رکن است.)

مطلقاً ركناً كما أطلقه ، والركوعِ فيما لو سبق به المأمومُ إمامَه سهواً ثمّ عاد إلى المتابعة ، والسجود فيما لو زاد واحدةً إن جعلنا الركن مسمّاه ، وزيادة جملة الأركان غير النيّة والتحريمة فيما إذا زاد ركعةً آخر الصلاة وقد جلس بقدر واجب التشهّد أو أتمّ المسافر ناسياً إلى أن خرج الوقت.

واعلم أنّ الحكم بركنيّة النيّة هو أحد الأقوال فيها (١) ، وإن كان التحقيق يقتضي كونها بالشرط أشبه.

وأمّا القيام : فهو ركنٌ في الجملة إجماعاً على ما نقله العلّامة (٢) ولولاه لأمكن القدح في ركنيّته؛ لأنّ زيادته ونقصانه لا يُبطلان إلّا مع اقترانه بالركوع ، ومعه يُستغنى عن القيام؛ لأنّ الركوع كافٍ في البطلان. وحينئذٍ فالركن منه إمّا ما اتّصل بالركوع ويكون إسناد الإ بطال إليه بسبب كونه أحدَ المعرّفين له ، أو يُجعل ركناً كيف اتّفق ، وفي موضعٍ لا تبطل بزيادته ونقصانه يكون مستثنىً كغيره. وعلى الأوّل ليس مجموع القيام المتّصل بالركوع ركناً ، بل الأمر الكلّي منه؛ ومن ثَمّ لو نسي القراءة أو أبعاضَها لم تبطل الصلاة. أو يُجعل الركن منه ما اشتمل على ركنٍ كالتحريمة ، ويُجعل من قبيل المعرِّفات السابقة (٣).

وأمّا التحريمة : فهي التكبير المنوّي به الدخول في الصلاة ، فمرجع ركنيّتها

____________________

(١) قال الفاضل قدس‌سره : والمشهور في ذلك ثلاثة أقوال : الركنيّة ، والشرطيّة ، وكونها متردّدة بينهما مع كونه بالشرط أشبه ، المناهج السويّة : ١٦٢. القول الأوّل للشيخ في المبسوط ١ : ١٠٠ ، والمحقّق في الشرائع ١ : ٧٨ ، والعلّامة في القواعد ١ : ٢٦٩. والثاني للمحقّق في المعتبر ٢ : ١٤٩. والثالث للمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ٢١٧.

(٢) المنتهى ٥ : ٨ ، نسبه إلى كلّ علماء الإسلام.

(٣) أي : السابقة في الوجه الأوّل بقوله : «أحد المعرّفين له».

إلى القصد؛ لأنّها ذكر لا تُبطل بمجرّده.

وأمّا الركوع : فلا إشكال في ركنيّته ، ويتحقّق بالانحناء إلى حدّه ، وما زاد عليه ـ من الطمأنينة والذكر والرفع منه ـ واجباتٌ زائدةٌ عليه ، ويتفرّع عليه بطلانها بزيادته كذلك وإن لم يصحبه غيره. وفيه بحث (١).

وأمّا السجود : ففي تحقّق (٢) ركنيّته ما قد عرفته.

﴿ وكذا الحدث المبطل للطهارة من جملة التروك التي يجب اجتنابها. ولا فرق في بطلان الصلاة به بين وقوعه عمداً وسهواً على أشهر القولين (٣).

﴿ ويحرم قطعُها أي قطع الصلاة الواجبة ﴿ اختياراً للنهي عن إبطال العمل (٤) المقتضي له إلّا ما أخرجه الدليل. واحترز ب‍ «الاختيار» عن قطعها لضرورةٍ ، كقبض غريم ، وحِفظ نفس محترمة من تلفٍ أو ضررٍ ، وقتل حيّة يخافها على نفس محترمة ، وإحراز مال يخاف ضياعَه ، أو لحدثٍ يخاف ضررَ إمساكه ولو بسريان النجاسة إلى ثوبه أو بدنه ، فيجوز القطع في جميع ذلك.

____________________

(١) قال الفاضل الإصفهاني قدس‌سره : فإنّ جماعة من الأصحاب ـ منهم الكليني والشيخ وعلم الهدى والمصنّف في الذكرى والدروس وأبو الصلاح وابن إدريس ـ ذهبوا إلى أنّ من شكّ في الركوع وهو في محلّه فركع ثم ذكر وهو في الركوع أنّه قد فعله أرسل نفسه إلى السجود ولا يرفع رأسه ، فلا يبطل صلاته ... المناهج السويّة : ١٦٧.

(٢) في (ش) و (ر) : تحقيق.

(٣) ذهب إليه المحقّق في الشرائع ١ : ٩١ ، والعلّامة في التذكرة ٢ : ٢٢٢ ، والقواعد ١ : ٢٨٠ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ٣٤٠. والقول الآخر للشيخين وغيرهما : إنّ المتيمّم إذا أحدث في الصلاة ناسياً ثمّ وجد الماء تطهّر وبنى على ما مضى من الصلاة ، راجع المقنعة : ٦١ ، والنهاية : ٤٨.

(٤) كما في قوله تعالى : (وَلاٰ تُبْطِلُوا أَعْمٰالَكُمْ ...) سورة محمّد : ٣٣.