در ادامه، مرحوم شهید، وارد ارکان خمسه نماز میشود و در مورد رکن بودن یا رکن نبودن آنها، بحثی را مطرح میکند.
نیت:
مرحوم شهید میفرماید: حکم به رکن بودن نیت، یکی از اقوال است. اما به نظر شهید ثانی، تحقیق آن است که نیت، به شرط شبیهتر است تا رکن.
مرحوم شهید ثانی، رکن را رکن خود نماز قلمداد کرده است. یعنی باید بخشی از خود نماز باشد. و الّا طهارت نیز رکن میباشد. در حالی که هیچ فقیهی قائل نیست که طهارت، رکن نماز است.
شهید میفرماید: نیت، مانند طهارت، قبل از ورود به نماز لازم است. بنابر این، نیت، جزئی از نماز نیست. چون نماز از تکبیرة الاحرام شروع میشود. لذا اگر نیت را شرط نماز بدانیم، بهتر از آن است که رکن نماز بدانیم.
قیام:
مرحوم شهید میفرماید: فی الجملة قیام رکن میباشد به اجماع علما طبق نقل مرحوم علامه. اگر اجماعی که مرحوم علامه فرموده، نبود؛ ممکن بود که در مورد رکن بودن قیام، خدشه وارد کنیم. زیرا زیاده و نقصان قیام، بدون اقتران به رکوع، مبطل نماز نیست.
سوال: چرا گفته میشود قیام بدون اقتران به رکوع، مبطل نماز نیست؟
پاسخ: زیرا، گاهی مصلی، قیام زیاده دارد اما مبطل نماز نیست. مانند این که در رکعت دوم که باید تشهد بخواند، فراموش میکند و قیام میکند و قبل از رکوع یادش میآید که تشهد را نخوانده است. در این حالت مینشیند و تشهد میخواند و دوباره قیام میکند.
زیاده قیام با اقتران به رکوع، را میپذیریم که مبطل است. اما اگر مبطل هم باشد، لازم نیست که ابطال نماز را به قیام نسبت دهیم بلکه میتوان ابطال نماز را به رکوع اضافه، نسبت دهیم. چون هنگامی که گفته میشود قیام متصل به رکوع اضافه شده است، به این معنا است که رکوع هم اضافه شده است. در این حالت، ابطال نماز را به رکوع، نسبت دهیم.
بنابر این اگر منظور از رکن بودن قیام، قیام بدون اقتران به رکوع است که این نوع از قیام، مبطل نماز نیست. اگر منظور قیام متصل به رکوع باشد، لازم نیست که ابطال نماز را به رکوع نسبت دهیم بلکه به رکوع نسبت دهیم و رکوع برای بطلان کفایت میکند. لذا با وجود این اجماع، اگر رکن بودن قیام را بخواهیم تبیین کنیم، به یکی از سه راه زیر باید تبیین شود.
۱) مراد از قیام، قیام متصل به رکوع است نه قیام تنها و این که اشکال شد، رکوع برای ابطال نماز کفایت میکند و نیاز نیست که ابطال نماز را به قیام نسبت دهیم، اینگونه پاسخ داده میشود که اشکالی ندارد که ابطال را به قیام اسناد دهیم، به عنوان یکی از دو علامت برای ابطال. ما در صدد این نیستیم که بگوییم، قیام، علت تامه برای بطلان است و رکوع هم علت تامه برای ابطال است تا شخصی بگوید یک معلول، دو علت تامه نمیتواند داشته باشد. بلکه هم قیام و هم رکوع، علامت بطلان نماز است. بنابر این، میتوان بطلان نماز را به قیام از باب علامت نسبت داد.
باید توجه داشت که این که قیام متصل به رکوع، رکن است، مراد، تمام قیام از ابتدای نماز موقع تکبیرة الاحرام، قرائت حمد، قرائت سوره تا زمان رکوع نیست. تا شخصی گمان کند که تمام این قیام رکن نیست بلکه امر کلی از قیام (مسمی قیام) که متصل به رکوع است، رکن است. لذا ایشان میفرماید: اگر مصلی هنگام قرائت، نسیانا جلوس داشته باشد. یعنی مصلی، تکبیرة الاحرام را که میگوید، نسیانا بنشیند. در این حالت باید قیام کند و سپس به رکوع برود. هرچند که حمد و سوره را بصورت نشسته قرائت کرده است اما اشکالی ندارد.
۲) مطلق قیام (چه متصل به رکوع و چه غیر متصل به رکوع) رکن است و اگر در مواردی زیاده و نقصان قیام، باعث بطلان نیست، به این دلیل است که استثنا شده است. مانند مواردی که رکن هستند اما در عین حال، زیاده آن موجب بطلان نماز نیست. بنابر این، میتوان گفت که مطلق قیام، رکن است اما اگر زیاده آن باعث بطلان نیست، از باب این است که استثنا شده است.
این وجه مشکل است. زیرا باید در موارد زیاد، زیاده و نقصانش، باعث بطلان نماز باشد تا رکن گفته شود. و الّا اگر در عمده موارد، زیاده و نقصانش سبب بطلان نشود، چرا از ابتدا رکن گفته میشود؟!
۳) قیام مشتمل بر رکن، رکن است. مثل قیام در حال تکبیرة الاحرام، قیام در حال نیت. البته اگر کسی اشکال کند که با این بیان، لازم نیست که بطلان نماز را در حال زیاده و نقصان، به قیام نسبت دهیم. چون میتوان بطلان را به رکن دیگر نسبت داد. مرحوم شهید: همان پاسخ را مطرح میفرماید. یعنی اینها علامت هستند، نه علت تامه.