درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۹۹: ادامه مستحبات قرائت + واجب پنجم از واجبات نماز: رکوع

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

لزوم قرائت دو سوره ضحی و ألم نشرح، فیل و قریش در نماز

مستحبات قرائت

نکته آخری که در مسئله مستحبات قرائت وجود دارد عبارت است از این که، مصلی پس از قرائت سوره حمد باید یک سوره کامل قرائت کند. دو مورد در سور قرآن کریم وجود دارد که در این دو مورد اگر کسی بخواهد از سوره‌ها استفاده کند، باید دو سوره را در کنار هم بعد از حمد، قرائت کند. در حقیقت حکما این دو سوره، هر دو سوره، یک سوره محسوب می‌شود. اگر کسی بعد از سوره حمد، سوره ضحی را در نماز بخواند، باید پس از آن سوره شرح را نیز قرائت کند. سوره ضحی، سوره شماره ۹۳ قرآن و ألم نشرح، سوره شماره ۹۴ قرآن است.

همچنین اگر کسی بعد از حمد، در نماز، سوره فیل (سوره شماره ۱۰۵ قرآن کریم) را بخواند، باید سوره شماره ۱۰۶ (لإیلاف قریش) را نیز بخواند. یعنی سوره ضحی و ألم نشرح و همچنین سوره فیل و لإیلاف قریش را باید در نماز یکی حساب کند و نمی‌تواند سوره ضحی یا فیل را به تنهایی در نماز بخواند.

ایشان معتقد است که باید ترتیب به صورتی که بیان شد، حفظ شود. یعنی ابتدا سوره مبارکه ضحی را بخواند و پس از آن سوره ألم نشرح را قرائت کند. همچنین ابتدا باید سوره فیل و پس از آن سوره مبارکه قریش را قرائت کند.

عبارت مصنف در کتاب چنین است: والضحى وألم نشرح سورةٌ والفيل ولإ يلاف سورةٌ. منظور از سورةٌ این است که این دو سوره، یک سوره است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: روایات خالی است از این که دلالت کند بر این که این دو سوره، یک سوره باشند. بین این که گفته شود این دو سوره، یک سوره است و این که گفته شود در نماز باید این دو سوره مقرون یکدیگر باید قرائت شود، تفاوت وجود دارد. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: روایات این نکته را بیان نفرموده است. گرچه طبیعتا منظور شهید ثانی، روایات صحیحه و قابل استناد است و الّا روایت مرسله‌ای را مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان، ذکر کرده است. روایت چنین است: رَوَى أَصْحَابُنَا: أَنَّ اَلضُّحَى وَ أَ لَمْ نَشْرَحْ سُورَةٌ وَاحِدَةٌ وَ كَذَا سُورَةُ أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ وَ لِإِيلاَفِ قُرَيْشٍ. [۱] اما این روایت به جهت این که مرسله است، قابل استناد نبوده. به این جهت است که مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: روایات خالی است از این که دلالت بر وحدت داشته باشد.

ذکر چند نکته:

نکته اول: روایاتی وجود دارند که دلالت می‌کنند بر این که مجزی نیست یکی از این دو سوره در نماز قرائت شود. یعنی چه دو سوره، یک سوره محسوب شوند و چه یک سوره نباشند، آنچه که مهم است، این است که در روایات بیان شده است که باید حتما در نماز، دو سوره را با یکدیگر قرائت کنیم و قرائت یکی به تنهایی کافی نیست.

نکته دوم: در برخی از اخبار، تصریح شده به تعدد این سوره‌ها. یعنی برخی از روایات بیانگر آن است که این دو، دوتا سوره می‌باشند اما در نماز باید هر دو با یکدیگر قرائت شود. البته چه دو سوره باشند و چه یک سوره باشند، در نماز تفاوتی نمی‌کند. آنچه که مهم است این است که در نماز باید هر دو با یکدیگر قرائت شوند. هرچند ممکن است که در مسئله دیگر تفاوت کند. مثلا کسی نذر کرده باشد که یک سوره از قرآن را قرائت کند؛ اگر دو سوره را یک سوره بدانیم، لازم است برای ادا شدن نذر، هر دو را قرائت کند. اما اگر دو سوره را دو سوره بدانیم، چنانچه یک سوره را قرائت کند، نذر ادا شده است. اما در نماز اثری ندارد. به دلیل این که در نماز دلیل وجود دارد که باید هر دو باهم قرائت شوند.

نکته سوم: بین دو سوره‌ای که بیان شد، حتما باید بسم الله الرحمن الرحیم، بیان شود و در مصحف‌هایی که مجرد از غیر قرآن است (یعنی هیچ چیزی به غیر از آیات قرآن در آن ذکر نشده است. مثلا مجرد از نقطه و اعراب است) بازهم بسم الله الرحمن الرحیم، ذکر شده است. اشکالی هم ندارد که هرچند یک سوره باشند، در وسط سوره، بسم الله الرحمن الرحیم، ذکر شده باشد. همانند سوره نمل که بسم الله الرحمن الرحیم، در وسط آن بیان شده است.


. وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۵، ح۴.

۴

تطبیق لزوم قرائت دو سوره ضحی و ألم نشرح، فیل و قریش در نماز

﴿ والضحى وألم نشرح سورةٌ ﴾ واحدة ﴿ والفيل ولإ يلاف سورةٌ ﴾ في المشهور (فی المشهور مربوط به هر دو است. مشهور معتقد است که سوره ضحی و ألم نشرح، سوره فیل و قریش، یک سوره هستند) فلو قرأ إحداهما في ركعة (اگر قرائت شود یکی از این‌ها در یک رکعت) وجبت الاُخرى على الترتيب (علی الترتیب یعنی ابتدا باید سوره ضحی را بخواند و بعد از آن ألم نشرح را قرائت کند. همچنین ابتدا باید سوره مبارکه فیل را قرائت کند و پس از آن سوره قریش را قرائت کند. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:). والأخبار خاليةٌ من الدلالة على وحدتهما (اخباری خالی است از دلالت وحدت این دوتا. یعنی روایتی وجود ندارد که بیان کند، سوره ضحی و ألم نشرح، یک سوره هستند. همچنین روایتی وجود ندارد که دلالت کند بر این که سوره فیل و قریش، یک سوره هستند. هرچند که بیان شد، روایت مرسله‌ای در این زمینه وجود دارد.)، وإنّما دلّت (اخبار) على عدم إجزاء إحداهما (اخبار دلالت دارند بر عدم مجزی بودن یکی از این دو. یعنی اگر یکی را در نماز بخوانیم، مجزی نیست.) وفي بعضها تصريحٌ بالتعدّد مع الحكم المذكور (در برخی از روایات تصریح دارد به تعدد یعنی این که سوره‌ها، دو سوره هستند اما در عین حال باید هر دو را در نماز، یکباره قرائت نماید. در روایتی چنین بیان شده است: عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ -از امام صادق عليه‌السلام شنیدم که فرمود: لاَ تَجْمَعْ بَيْنَ سُورَتَيْنِ -تعبیر سورتین است. یعنی این‌ها دو سوره هستند اما بین این دو جمع نکن- فِي رَكْعَةٍ وَاحِدَةٍ إِلاَّ اَلضُّحَى وَ أَ لَمْ نَشْرَحْ، وَ أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ وَ لِإِيلاَفِ قُرَيْشٍ[۱] -طبیعتا منظور غیر سوره حمد است. امام عليه‌السلام می‌فرماید: بعد از سوره حمد، دو سوره را در یک رکعت قرائت نکن. مگر ضحی و ألم نشرح و غیر از ألم‌تر کیف و لإیلاف قریش- در این روایت هم در جمع این دو سوره، مطلب را بیان فرموده و هم لا تجمع بین سورتین را ذکر فرموده است که نشانه آن است که این‌ها دو سوره هستند. باید توجه داشت، این که امام عليه‌السلام می‌فرماید: لا تجمع بین سورتین فی رکعة واحدة الا در این موارد، به این معنا است که در این موارد جمع کن. ظاهرا مرحوم شهید از این روایت، این استفاده را می‌کند که در این موارد لازم است، جمع شود. ممکن است کسی بگوید الا در این موارد، به این معنا است که در این موارد می‌توان جمع کرد و اشکالی ندارد که جمع شود. اما این که واجب است بین آن‌ها جمع شود یا خیر، از این روایت استفاده نمی‌شود. اما مرحوم شهید، از الا در این موارد این نکته به دست می‌آید که لازم است بین آن‌ها جمع شود. بنابر این، در این روایت می‌فرماید: إنّما دلّت على عدم إجزاء إحداهما و هم روایتی که بیان می‌کند في بعضها تصريحٌ بالتعدّد مع الحكم المذكور، هر دو با این دو روایت جمع می‌شود.). والحكم من حيث الصلاة واحدٌ (حکم از حیث نماز یکی است. خواه سوره‌ها را یک سوره بدانیم و خواه دو سوره بدانیم. در هر صورت باید در نماز هر دو را قرائت کند.)، وإنّما تظهر الفائدة في غيرها (غیر الصلاة. مثل باب نذر).

﴿ وتجب البسملة بينهما ﴾ (باید بسم الله الرحمن الرحیم، بین این دو، گفته شود) على التقديرين (چه یک سوره بدانیم و چه دو سوره بدانیم، باید بسم الله الرحمن الرحیم، گفته شود) في الأصحّ لثبوتها بينهما تواتراً (به تواتر، وجود بسم الله در بین این دو، ثابت شده است)، وكِتْبَتِها (أی کتابتها) في المصحف المجرَّد عن غير القرآن (مصحف‌هایی که مجرد از غیر قرآن است. یعنی فقط در آن، قرآن نوشته شده است) حتّى النُقَط والإعراب (در زمان قدیم هنگام کتابت قرآن، گاها اعراب که را نمی‌گذاشتند، نقطه هم نمی‌گذاشتند. در این مصحف‌ها، بسم الله الرحمن الرحیم، کتابت شده است)، ولا ينافي ذلك الوحدة لو سلّمت كما في سورة النمل. (منافات ندارد وجود بسم الله با وحدت این دو سوره. یعنی اگر دو سوره را یک سوره بدانیم، بازهم وجود بسم الله، منافات ندارد. اگر تسلیم وحدت بشویم. مانند سوره نمل که در وسط آن، بسم الله الرحمن الرحیم، بیان شده است.)


وسائل الشیعه، ج۶، ص۵۵، ح۵.

۵

واجب پنجم از واجبات نماز: رکوع

واجبات نماز

پس از بیان اذان و اقامه، واجبات نماز، مطرح شد. اولین واجب از واجبات نماز، قیام و سپس نیت، پس از آن تکبیرة الاحرام بیان شد و در مرحله پنجم، قرائت را مورد بررسی قرار دادیم.

واجب پنجم از واجبات نماز: رکوع

کلمه رکوع، در لغت به معنای خم شدن و سر فرو آوردن، می‌باشد. اموری در رکوع، واجب می‌باشد که به شرح ذیل است.

واجب نخست: مصلی، خم شود به گونه‌ای که کف دو دست به زانوانش برسد. خم شدن باید بدون انخناس باشد. انخناس یعنی خم شدن زانو‌ها. یعنی زانوها را خم می‌کند اما بدن، خم نمی‌شود و عمود بر زمین است و با خم شدن زانو‌ها، دست‌ها به زانو می‌رسد. یا هم زانو را خم می‌کند و هم مقداری بدن را خم می‌کند و دست به زانو می‌رسد. هیچ یک از این موارد، کافی نیست. بلکه در رکوع، باید به مقداری خم شود که بدون خم شدن زانو‌ها، دستان به زانو برسد.

مراد از وصول دو کف دست به زانو، این است که کف دست به زانوها برسد، به گونه‌ای که اگر مصلی خواست، بتواند کف دو دست را به زانو بچسباند. اما چسباندن دست‌ها به زانو، در رکوع، واجب نیست. یعنی می‌تواند در رکوع، دست را روی زانو، قرار ندهد. بنابر این، گذاشتن دست روی زانو‌ها، واجب نیست.

آنچه که معتبر است، وصول بخشی از کف دست به زانو است، نه این که تمام کف دست به زانو برسد. اما رساندن، نوک انگشتان به زانو کفایت نمی‌کند.

واجب دوم: در رکوع، لازم است که بدن طمانینه داشته باشد. به گونه‌ای که اعضاء بدن، استقرار داشته باشد به مقدار ذکر واجب. به بیان دیگر، به مقدار ذکر واجب، بدن، آرام بگیرد و در حال حرکت نباشد. روشن است که این موارد در فرض امکان است و اگر ممکن نباشد، این وجوب، ساقط می‌شود. مثل کسی که بدنش لرزش دارد.

واجب سوم: چه ذکری در رکوع واجب است؟ در این مسئله دو نظر وجود دارد.

الف) بین دو ذکر مختار است. مختار است بین سبحان ربی العظیم و بحمده یا سه بار گفتن سبحان الله. یعنی در حال اختیار باید یکی از این دو ذکر را در رکوع، بیان کند. اما اگر مضطر باشد، بیان مطلق ذکر در رکوع، کافی است. هرچند که یک الله اکبر، بگوید.

ب) برخی معتقدند که مطلق الذکر کافی است، حتی برای شخص مختار.

مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: نظر دوم صحیح است. زیرا در این مورد روایت وجود دارد. هرچند که دسته دیگری از روایات، سبحان ربی العظیم و بحمده و سه بار سبحان الله را تعیین فرموده است. اما تعیین این موارد با روایتی که بیانگر جواز مطلق ذکر هست، منافات ندارد. چون این‌ها نیز ذکر هستند و انحصار هم ندارد.

ذکر چند نکته:

الف) اگر قائل به وجوب ذکر خاص شویم، کلمه بحمده در ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده، واجب تخییری است نه واجب عینی. زیرا در بسیاری از روایات، کلمه و بحمده را ندارند و تنها سبحان ربی العظیم را بیان فرموده‌اند. در صورتی هم که مطلق ذکر را در رکوع کافی بدانیم، می‌توان کلمه العظیم را بیان نکنیم و به سبحان ربی بسنده کنیم.

ب) معنای سبحان ربی، عبارت است از این که من منزه می‌دانم، پروردگارم را از تمام نقائص. کلمه سبحان، منصوب است، به عنوان مفعول مطلق برای محذوف. یعنی سبّحتُ الله تسبیحاً، سبّحتُ الله سبحاناً. یعنی: منزه می‌دانم، خداوند متعال را منزّه دانستنی از تمام نقائص.

ج) برای کلمه و بحمده دو معنا ذکر شده است.

۱. برخی کلمه باء را در بحمده، باء سبب دانسته‌اند و بحمده را چنین معنا کرده‌اند: سبّحته بسبب حمده. یعنی، من منزه می‌دانم پروردگارم را به سبب حمد کردن او.

۲. برخی معتقدند که بحمده یعنی الحمد له. یعنی، من مزه می‌دانم پروردگار عظیم را در حالی که حمد برای او است. مثل مٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ. بنعمة ربک یعنی و النعمة لله تعالی.

۶

تطبیق واجب پنجم از واجبات نماز: رکوع

﴿ ثمّ يجب الركوع منحنياً (واجب است رکوع در حالی که مصلی خم می‌شود) إلى أن تصل كفّاه ﴾ معاً ﴿ ركبتيه ﴾ (تا جایی خم می‌شود که برسد دو کف دست او باهم به زانوها. این که می‌فرماید دو کف دست منظورش آن است که مصلی نمی‌تواند به یک سمت خم شود و تنها یک کف دست را به زانو برساند و دست دیگرش به زانو نرسد. به عبارت دیگر، مصلی باید به گونه‌ای خم شود که دو کف دستش به زانو برسد.) فلا يكفي وصولهما بغير انحناءٍ (کفایت نمی‌کند وصول دو دست بدون انحناء. آیا می‌توان بدون این که شخص خم شود، دو کف دست به زانو‌ها برسد؟ بله، امکان دارد.) كالانخناس (انخناس یعنی خم کردن زانو‌ها. یعنی زانو را خم می‌کند اما خودش عمود بر زمین است.) مع إخراج الركبتين (با خم شدن زانو‌ها، زانوها را خارج می‌کند)، أو بهما (به انحناء و انخناس. یعنی کمی خودش را خم می‌کند و کمی انخناس می‌کند. این نیز کافی نیست و نباید انخناس صورت بگیرد. بلکه باید زانو‌ها صاف باشند و با خم شدن، دست به زانو برسد). والمراد بوصولهما (مراد از رسیدن دو کف دست به زانوها) بلوغهما قدراً لو أراد إيصالهما وصلتا (این است که برسد دو کف دست، به زانوها به قدری که اگر اراده کرد بچسباند، دو دست را، دو دست به زانوها برساند. آیا چسباندن دست به زانو واجب است؟ می‌فرماید: خیر)؛ إذ لا يجب الملاصقة (چسباندن دست به زانو در رکوع، لازم نیست. بلکه می‌تواند دستش آزاد باشد و رکوع را انجام دهد). والمعتبر وصول جزء من باطنه لاجميعه (معتبر این است که برسد جزئی از باطن کف دست و لازم نیست که تمام کف دست به زانو‌ها برسد)، ولا رؤوس الأصابع (همچنین کافی نیست رسیدن نوک انگشتان به زانوها بلکه کف دست ملاک است) ﴿ مطمئنّاً ﴾ (واجب دوم: بدن باید در رکوع طمانینه داشته باشد. یعنی باید بدن در رکوع، آرام باشد) فيه (در رکوع) بحيث تستقرّ الأعضاء (به گونه‌ای که اعضای بدن سکون داشته باشد و در حال حرکت نباشد. چه مقدار مطمئن باشد؟ می‌فرماید:) ﴿ بقدر واجب الذكر ﴾ مع الإمكان. (به مقدار ذکر واجب، بدن باید آرامش داشته باشد. مع الامکان یعنی در فرض امکان استقرار و اگر امکان استقرار نباشد، واجب ساقط می‌شود)

(واجب سوم:) ﴿ و ﴾ الذكر الواجب ﴿ هو «سبحان ربّي العظيم وبحمده» أو «سبحان اللّٰه» ثلاثاً ﴾ للمختار (شخص مختار یکی از دو ذکر را باید در رکوع، بیان کند) ﴿ أو مطلق الذكر للمضطرّ ﴾ (اما شخص مضطر مثل کسی که عجله برای کار خاصی دارد یا کسی که بلد نیست ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده را بگوید، مطلق ذکر کافی است. طبیعتا الله اکبر یکی از مصادیق مطلق ذکر است) وقيل (در مقابل برخی گفته‌اند): يكفي المطلق مطلقاً (مطلق ذکر کفایت می‌کند مطلقا. مطلقا یعنی چه شخص مضطر و چه شخص مختار. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید:) وهو أقوى (نظر دوم، اقوی است. زیرا)؛ لدلالة الأخبار الصحيحة عليه (چون اخبار صحیحه دلالت بر کفایت مطلق ذکر می‌کند.

در روایتی چنین نقل شده است: عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ -به امام عليه‌السلام عرض کردم- يُجْزِي أَنْ أَقُولَ مَكَانَ اَلتَّسْبِيحِ فِي اَلرُّكُوعِ وَ اَلسُّجُودِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ -من می‌توانم به جای سبحان الله گفتن، در رکوع و سجده بگویم: لا اله الا الله، الحمد لله، الله اکبر؟- فَقَالَ نَعَمْ كُلُّ هَذَا ذِكْرُ اَللَّهِ[۱] - امام عليه‌السلام فرمودند: بله، تمام این موارد ذکر خداوند متعال است-. این روایت به این معنا است که مطلق ذکر، کافی است.) وما ورد في غيرها مُعّيناً غير منافٍ (غیر مناف، خبر ما است. آن روایاتی که وارد شده در غیر این اخبار در حالی که تعیین کننده است. یعنی سبحان ربی العظیم و سبحان الله را تعیین کرده است، آن روایات منافات ندارد) له (با این روایات مطلق ذکر. چرا منافات ندارد؟ می‌فرماید:)؛ لأنّه بعض أفراد الواجب الكلّي تخييراً (چون روایاتی هم که مطلق ذکر را بیان فرموده، سبحان ربی العظیم و بحمده را می‌پذیرد و سه بار سبحان الله را می‌پذیرد. چون این‌ها نیز ذکر هستند. لذا منافات ندارد)، وبه يحصل الجمع بينهما (و بواسطه همین بیان، ضمیر به، به قول مختار بازگشت دارد. به بیانی که آوردیم، جمع بین دو دسته روایت، حاصل می‌شود) بخلاف ما لو قيّدناه (بخلاف قول اول که مقید کرد. یعنی حتما باید سبحان الله یا سبحان ربی العظیم و بحمده باشد. در این صورت باید روایات مطلق ذکر را کنار بگذاریم و بین روایات جمع محقق نمی‌شود. روایات چیست؟

در یک روایت هنگامی که از امام صادق عليه‌السلام در مورد رکوع و سجده سوال می‌کنند، حضرت نسبت به رکوع می‌فرمایند: تَقُولُ فِي اَلرُّكُوعِ سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ فِي اَلسُّجُودِ سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْأَعْلَى -در این روایت، بحمده را ندارد هرچند که در برخی از روایات بحمده نیز ذکر شده است.

در روایت دیگر از امام عليه‌السلام پرسیده می‌شود که حد رکوع و سجده چیست؟ امام عليه‌السلام می‌فرماید: أَمَّا مَا يُجْزِيكَ مِنَ اَلرُّكُوعِ -آنچه که برای تو در رکوع کفایت می‌کند- فَثَلاَثُ تَسْبِيحَاتٍ تَقُولُ سُبْحَانَ اَللَّهِ سُبْحَانَ اَللَّهِ سُبْحَانَ اَللَّهِ ثَلاَثاً.

اگر در این روایات بیان می‌شد که در رکوع فقط می‌توانی سبحان ربی العظیم را بیان کنی، با دیگر روایات منافات داشت. اما در این روایات از حضرت پرسیده شد که در رکوع چه ذکری را بگوییم؟ حضرت فرمودند: در رکوع بگو، سبحان ربی العظیم یا سه بار سبحان الله را بگو. این کلام با مطلق ذکر منافات ندراد. اگر فقط را بیان می‌فرمود، منافات پیدا می‌شد اما چون فقط را ندارد، اشکالی ندارد که مطلق ذکر کافی باشد اما امام عليه‌السلام در روایتی بیان کند که ذکری را بیان کند. در هر صورت به نظر مرحوم شهید ثانی، منافاتی ندارد.)، وعلى تقدير تعيّنه (بر فرض این که قائل به تعین شویم. یعنی قائل شویم که بیان سبحان ربی العظیم در رکوع، واجب است.) فلفظ «وبحمده» واجبٌ أيضاً تخييراً لا عيناً (گفتن و بحمده، واجب تعینی نیست بلکه واجب تخییری است. یعنی مصلی می‌تواند در رکوع بگوید: سبحان ربی العظیم و بحمده و می‌تواند بگوید سبحان ربی العظیم. چون در برخی از روایات، و بحمده را بیان نکرده.)؛ لخُلُوّ كثيرٍ من الأخبار عنه (از کلمه و بحمده) ومثله القول في التسبيحة الكبرى مع كون بعضها ذكراً تامّاً. (مثل واجب تخییری بین این دوتا است، قول در تسبیحه کبری. یعنی در ذکر سبحان ربی العظیم و بحمده، البته طبق قول به کفایت مطلق ذکر. مع کون بعضها ذکرا تاما، مثل سبحان ربی. یعنی همانطور که مصلی می‌توانت سبحان ربی العظیم را در رکوع بگوید و می‌توانست سبحان ربی العظیم و بحمده را بیان کند. طبق نظر کسانی که مطلق ذکر را در رکوع کافی می‌دانستند، مصلی می‌تواند در رکوع بگوید: سبحان ربی و می‌تواند بگوید: سبحان ربی العظیم. به عبارت دیگر، این هم واجب تخییری است.

مرحوم شهید می‌فرماید: مثل واجب تخییری است، این مسئله. بعضها یعنی سبحان ربی. یعنی اگر مطلق ذکر را کافی بدانیم، می‌توان، سبحان ربی گفته شود و می‌توان سبحان ربی العظیم، گفته شود.)

ومعنى «سبحان ربّي» تنزيهاً له عن النقائص (معنای سبحان ربی این است که من، منزه می‌دانم خداوند متعال را از تمام نقائص)، وهو منصوبٌ على المصدر (کلمه سبحان، منصوب است، بنابر این که مفعول مطلق باشد. علی المصدر در ادبیات یعنی بنابر این که مفعول مطلق برای فعل باشد.) بمحذوفٍ من جنسه (مثلا سبّحت الله تسبیحا یا سبّحت الله سبحانا.)، ومتعلّق الجارّ في «وبحمده» (یک احتمال در مورد وبحمده این است که بگوییم. متعلق جار در کلمه بحمده) هو العامل المحذوف، والتقدير: سبَّحتُ اللّٰه تسبيحاً وسبحاناً وسبّحته بحمده (این باء سببیت است. یعنی منزه می‌کنم خداوند متعال را به سبب حمد او. یا این معنا را باید برای بحمده در نظر بگیریم، یا)، أو بمعنى: والحمد له (کلمه بحمده را والحمد له معنا کنیم. چگونه بحمده، معنای الحمد له دارد؟ می‌فرماید:)، نظير (مٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ) (ما أنت بمجنون، مبتدا و خبر است. کلمه بنعمة ربک به چه معنایی است؟ می‌فرماید: ما أنت بمجنون و النعمة لربک. لذا بنعمة ربک را والنعمة له، معنا می‌کند. کلمه بحمده را نیز می‌توان الحمد له معنا کرد.) أي: والنعمة له.


وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۰۷، ح۱.

۷

ادامه واجبات رکوع

واجب چهارم رکوع: رفع رأس از رکوع

رفع رأس از رکوع، یعنی سر برداشتن از رکوع. یعنی بعد از ذکر رکوع، سر از رکوع بردارد و اگر از رکوع بصورت مستقیم به سجده رود، در فرض عمد موجب می‌شود که نماز باطل شود. اگر نسیانا مستقیم از رکوع به سجده رود، اگر تا پیش از انجام سجده متوجه شود باید برگردد و قیام کند و بعد به سجده رود.

واجب پنجم رکوع: طمانینه بودن بدن پس از سر برداشتن از رکوع

هنگامی که سر از رکوع برداشت باید در حال قیام، بدنش طمانینه پیدا کند. البته طمانینه بدن، حد خاصی ندارد. همین که بدن، آرام بگیرد، می‌تواند به سجده رود.

۸

تطبیق ادامه واجبات رکوع

﴿ ورفع الرأس منه ﴾ (رفع رأس از رکوع، جزء واجبات است) فلو هوى (سرازیر شود برای سجده) من غير رفعٍ (بدون این که سر از رکوع بردارد) بطل مع التعمّد (اگر عمدی این کار را انجام دهد، نمازش باطل است)، واستدرَكَه مع النسيان (جبران کند در فرض نسیان. یعنی اگر نسیانا، مستقیما از رکوع به سجده رفت، تا هنگامی که سجده نکرده است، بلند شود و قیام کند و پس از آن سجده را انجام دهد) ﴿ مطمئنّاً ﴾ (سر را که از رکوع برداشت و ایستاد، بدن باید لحظه‌ای آرام گیرد.) ولا حدّ لها (حدی برای اطمینان در رفع رأس وجود ندارد)، بل مسمّاها فما زاد (مسمای اطمینان کفایت می‌کند و بیشتر از مسما. این که می‌فرماید بیشتر از مسما، اینگونه نیست که بی‌حد باشد و زیاد بایستد. لذا می‌فرماید:)، بحيث (بحیث، مربوط به فما زاد است.) لا يخرج بها (خارج نشود به واسطه طمانینه) عن كونه مصلّياً (نباید از مصلی بودن خارج شود).

﴿ والضحى وألم نشرح سورةٌ واحدة ﴿ والفيل ولإ يلاف سورةٌ في المشهور (١) فلو قرأ إحداهما في ركعة وجبت الاُخرى على الترتيب. والأخبار خاليةٌ من الدلالة على وحدتهما ، وإنّما دلّت على عدم إجزاء إحداهما (٢) وفي بعضها تصريحٌ بالتعدّد مع الحكم المذكور (٣) والحكم من حيث الصلاة واحدٌ ، وإنّما تظهر الفائدة في غيرها.

﴿ وتجب البسملة بينهما على التقديرين في الأصحّ (٤) لثبوتها بينهما تواتراً ، وكِتْبَتِها (٥) في المصحف المجرَّد عن غير القرآن حتّى النُقَط (٦) والإعراب ، ولا ينافي ذلك الوحدة لو سلّمت كما في سورة النمل (٧).

﴿ ثمّ يجب الركوع منحنياً إلى أن تصل كفّاه معاً ﴿ ركبتيه فلا يكفي وصولهما بغير انحناءٍ كالانخناس (٨) مع إخراج الركبتين ، أو بهما. والمراد بوصولهما بلوغهما قدراً لو أراد إيصالهما وصلتا؛ إذ لا يجب الملاصقة. والمعتبر

____________________

(١) ليس قوله : «في المشهور» تنبيهاً على خلافه في الاجتزاء بأحدهما في الفريضة ، بل على ما نذكره بعدُ من أنّهما سورتان وإن وجبتا معاً فيها. (منه رحمه‌الله).

(٢) راجع الوسائل ٤ : ٧٤٣ ، الباب ١٠ من أبواب القراءة في الصلاة.

(٣) المصدر السابق : ٧٤٤ ، الحديث ٥.

(٤) اختاره ابن إدريس في السرائر ١ : ٢٢١ ، والقول الآخر عدم الوجوب ، اختاره الشيخ في الاستبصار ١ : ٣١٧ ، ذيل الحديث ١١٨٢ ، والتبيان ١٠ : ٣٧١ ، ويحيى بن سعيد في الجامع للشرائع : ٨١ ، والمحقّق في الشرائع ١ : ٨٣.

(٥) في (ف) و (ر) : كَتْبِها.

(٦) في (ر) : النقطة.

(٧) الآية ٣٠ منها.

(٨) أي : الانقباض.

وصول جزء من باطنه لاجميعه ، ولا رؤوس الأصابع ﴿ مطمئنّاً فيه بحيث تستقرّ الأعضاء ﴿ بقدر واجب الذكر مع الإمكان.

﴿ و الذكر الواجب ﴿ هو «سبحان ربّي العظيم وبحمده» أو «سبحان اللّٰه» ثلاثاً للمختار ﴿ أو مطلق الذكر للمضطرّ وقيل : يكفي المطلق مطلقاً (١) وهو أقوى؛ لدلالة الأخبار الصحيحة عليه (٢) وما ورد في غيرها مُعّيناً (٣) غير منافٍ له؛ لأنّه بعض أفراد الواجب الكلّي تخييراً ، وبه يحصل الجمع بينهما (٤) بخلاف ما لو قيّدناه ، وعلى تقدير تعيّنه فلفظ «وبحمده» واجبٌ أيضاً تخييراً لا عيناً؛ لخُلُوّ كثيرٍ من الأخبار عنه (٥) ومثله القول في التسبيحة الكبرى مع كون بعضها ذكراً تامّاً.

ومعنى «سبحان ربّي» تنزيهاً له عن النقائص ، وهو منصوبٌ على المصدر بمحذوفٍ من جنسه ، ومتعلّق الجارّ في «وبحمده» هو العامل المحذوف ، والتقدير : سبَّحتُ اللّٰه تسبيحاً وسبحاناً وسبّحته بحمده ، أو بمعنى : والحمد له ، نظير (مٰا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ) (٦) أي : والنعمة له.

﴿ ورفع الرأس منه فلو هوى من غير رفعٍ بطل مع التعمّد ، واستدرَكَه مع النسيان ﴿ مطمئنّاً ولا حدّ لها (٧) ، بل مسمّاها فما زاد ، بحيث لا يخرج بها عن

____________________

(١) قاله ابن ادريس في السرائر ١ : ٢٢٤.

(٢) الوسائل ٤ : ٩٢٩ ، الباب ٧ من أبواب الركوع.

(٣) راجع الوسائل ٤ : ٩٢٣ ، الباب ٤ من أبواب الركوع.

(٤) في (ع) و (ف) : بينها.

(٥) مثل الحديث الأوّل من الباب ٤.

(٦) القلم : ٢.

(٧) أي : للطمأنينة.

كونه مصلّياً.

﴿ ويُستحبّ : التثليث في الذكر الأكبر ﴿ فصاعداً إلى ما لا يبلغ السأم ، فقد عُدّ على الصادق عليه‌السلام ستّون تسبيحةً كبرى (١) إلّا أن يكون إماماً ، فلا يزيد على الثلاث إلّا مع حُبّ المأمومين الإطالة. وفي كون الواجب مع الزيادة على مرّةٍ الجميع أو الأولى ، ما مرّ في تسبيح الأخيرتين.

وأن يكون العدد ﴿ وتراً خمساً ، أو سبعاً ، أو ما زاد منه. وعَدُّ الستّين لا ينافيه؛ لجواز الزيادة من غير عدّ ، أو بيان جواز المزدوج.

﴿ والدعاءُ أمامَه أي أمامَ الذكر بالمنقول ، وهو «اللّهمّ لك ركعت ... إلخ» (٢).

﴿ وتسويةُ الظَّهر حتّى (٣) لو صُبَّ عليه ماءٌ لم يزل لاستوائه.

﴿ ومدُّ العُنُق مستحضراً فيه : آمنت بك ولو ضَرَبتَ عُنُقي (٤).

﴿ والتجنيحُ بالعضدين والمرفقين بأن يُخرجهما عن ملاصقة جنبيه فاتحاً إبطيه كالجناحين.

﴿ ووضعُ اليدين على عيني ﴿ الرُّكبتين حالةَ الذكر أجمع مالئاً كفّيه منهما ﴿ والبَدءةُ في الوضع ﴿ باليمين (٥) حالةَ كونهما ﴿ مُفرَّجتين غيرَ

____________________

(١) راجع الوسائل ٤ : ٩٢٦ ، الباب ٦ من أبواب الركوع ، الحديث الأوّل.

(٢) الوسائل ٤ : ٩٢٠ ، الباب ١ من أبواب الركوع ، الحديث الأوّل.

(٣) في (ش) بدل «حتى» : بحيث.

(٤) كما ورد هذا التأويل عن أمير المؤمنين عليه‌السلام ، راجع الوسائل ٤ : ٩٤٢ ، الباب ١٩ من أبواب الركوع ، الحديث ٢.

(٥) في (ش) و (ر) : باليمنى.