درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۷۲: شروط ساتر (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

شرط چهارم و پنجم ساتر نماز

تا کنون سه شرط از شرائط ساتر بیان شد.

۱) ساتر طاهر باشد،

۲) ساتر غصبی نباشد،

۳) ساتر از اجزاء بدن غیر مأکول اللحم نباشد.

شرط چهارم ساتر: نبودن ساتر از اجزاء میته

چهارمین شرط از شرائط ساتر نماز آن است که از اجزاء میته تشکیل نشده باشد. البته اجزائی منظور است که حیات در آن‌ها حلول می‌کند. مثل پوست که چون حیات در آن حلول می‌کند و میته محسوب می‌شود نمی‌تواند به عنوان ساتر نماز استفاده شود. اما اجزائی که در آن‌ها حیات حلول نمی‌کند مثل مو و پشم را می‌توان به عنوان ساتر مورد استفاده قرار داد.

البته باید توجه داشت که گاهی پشم گوسفند میته را می‌چینند که در این صورت پاک و قابل استفاده است و میته محسوب نمی‌شود. اما گاهی پشم را می‌کنند. در این صورت، ریشه پشم که داخل پوست بوده، از داخل پوست خارج می‌شود و چون از داخل پوست خارج می‌شود، ریشه پشم نجس می‌باشد. چون پوست آن گوسفند نجس بوده است. در این صورت باید ریشه پشم را تطهیر کرد و پس از تطهیر مورد استفاده قرار دهند.

شرط پنجم: نبودن ساتر از ابریشم خالص

ساتر نماز مردان و خناثی نباید از ابریشم خالص تهیه شده باشد. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر ابریشم با چیز دیگری مخلوط است، اما به جهت کمی آنچه که با ابریشم مخلوط شده، آن مخلوط مستهلک محسوب می‌شود و عرف آن مخلوط را به حساب نمی‌آورد و ابریشم خالص می‌پندارد. این صورت نیز حکم ابریشم خالص را دارد. اما اگر آن مخلوط شده به اندازه‌ای کم نیست که مستهلک باشد و عرف آن را به حساب نیاورد. در این صورت منعی از استفاده نیست و حتی مردان و خناثی نیز می‌توانند از آن به عنوان ساتر نماز استفاده کنند.

لازم به ذکر است که این شرط در مورد ساتر زنان نیست. زنان می‌توانند از ساتری که از ابریشم خالص تهیه شده برای نماز استفاده کنند.

دو نکته در خصوص این شرط:

۱) تکه لباس‌هایی مثل بند شلوار، شب کلاه و هر چیزی که نمی‌توان به تنهایی با آن‌ها ستر عورت نمود، مستثنی هستند. بنابر این، اگر بند شلوار، شب کلاه یا چیز‌هایی که در کنار لباس‌ها قرار داده می‌شود از ابریشم خالص باشد، برای مردان اشکالی ندارد.

مرحوم شهید می‌فرماید: اگر بیشتر از چهار انگشت بسته نباشد، مانعی ندارد.

۲) گاهی فرد به دلیل مریضی نمی‌تواند بصورت ایستاده نماز را اقامه کند و در حال نشسته که نماز را اقامه می‌کند، به بالشتی تکیه داده که آن بالشت ابریشمی است. یا سجاده آن فرد از ابریشم خالص است، یا چیزی را از روی لباس به خود پیچیده است. مثلا ملحفه‌ای را به دور خود پیچیده است. یا به دلیل ضرورت روی زین اسب در حال حرکت نماز را اقامه می‌کند و در حالت سکون نمی‌تواند نماز را اقامه کند.

مرحوم شهید می‌فرماید: این موارد اگر از ابریشم خالص تهیه شده باشند، اشکالی ندارد. مثلا زین اسب، سجاده قرار دادن ابریشم خالص، پیچیدن حریر از روی لباس یا بالشت قرار دادن حریر خالص.

۴

تطبیق شرط چهارم و پنجم ساتر نماز

(شرط چهارم) ﴿ وغير ميتةٍ ﴾ (ساتر نباید از اجزاء میته باشد) فيما يقبل الحياة (غیر میته از آن اجزائی که قبول حیات می‌کند. مثل پوست) كالجلد. أمّا ما لا يقبلها (اما اجزائی از حیوان که قبول حیات نمی‌کند) ـ كالشعر (مثل مو) والصوف (و پشم) ـ فتصحّ الصلاة فيه من ميّتٍ (نماز در ما لا یقبلها صحیح است از میت) إذا أخذه جزّاً (به شرط آن که ما لا یقبلها را بصورت چیده شده اخذ کرده باشند یا اگر هم آن‌ها را کنده‌اند)، أو غَسَل موضَع الاتّصال (موضع اتصال را تطهیر کنند. یعنی ریشه پشم و مو که از داخل پوست میته خارج شده است، تطهیر شود).

(شرط پنجم) ﴿ وغيرَ الحرير ﴾ (ساتر نباید از ابریشم باشد برای مرد و خنثی) المحض (از حریر خالص نباشد) أو الممتزج على وجهٍ يستهلك الخليط لقلّته (یا اگر مخلوط دارد، به گونه‌ای باشد که آنچه با حریر مخلوط شده، به جهت قلت، مستهلک محسوب شود. مستهلک محسوب شود یعنی عرف آن چیزی که مخلوط شده را به حساب نمی‌آورد.) ﴿ للرجل والخنثى ﴾ (این شرط برای مرد و خنثی است. هرگاه گفته می‌شود خنثی منظور خنثی مشکل است. [۱]) واُستثني منه ما لا يتمّ الصلاة فيه (استثنا شده از حریر، مواردی که نماز در آن‌ها تمام نیست.)، كالتِكّة (مثل بند زیر شلواری) والقَلَنْسُوَة (و عرق چین، شب کلاه) وما يُجعل منه في أطراف الثوب (و آنچه قرار داده می‌شود از حریر در اطراف لباس. مثلا یقه لباس از حریر است) ونحوها ممّا لا يزيد عن أربع أصابع مضمومة (به شرط آن که بیشتر از چهار انگشت بسته -انگشت بسته را مضمومة و انگشت باز را مبسوطة می‌گویند- نباشد. ظاهرا منظور از چهار انگشت بسته، عرض چهار انگشت بسته است. به عبارت دیگر، عرض پارچه بیشتر از چهار انگشت بسته نباشد. زیرا اگر بیشتر از آن مقدار باشد، چه بسا کسی ادعا کند که آن پارچه را می‌توان به عنوان ساتر عورت در نماز استفاده کرد اما اگر به اندازه چهار انگشت یا کمتر باشد، نمی‌توان به عنوان ساتر عورت استفاده شود.). أمّا الافتراش له (اما سجاده قرار دادن حریر) فلا يُعدّ لُبساً (لبس محسوب نمی‌شود) كالتدثّر به (پیچیدن حریر از روی لباس. مثل کسی که ملحفه ابریشمی را به دور خود می‌پیچد. از نظر ایشان، این کار لباس محسوب نمی‌شود و در نتیجه انجام آن اشکالی ندارد. گرچه برخی از فقها این مورد را اشکال می‌دانند.) والتوسّد (متکا قرار دادن حریر) والركوب عليه (مثل آن که زین اسب از حریر خالص تشکیل شده باشد و مکلف به خاطر شرایطی روی زین اسب نماز را اقامه می‌کند).


خنثی بر دو نوع است.

۱) خنثی دارای علائمی است که از آن علائم می‌توان تشخیص داد که زن یا مرد محسوب می‌شود.

۲) خنثی دارای آن علائم نیست و به این جهت نمی‌توان تشخیص داد که زن یا مرد محسوب می‌شود.

بنابر این، در غالب موارد منظور از خنثی، خنثی مشکل است و اگر خنثی غیر مشکل مراد باشد، توضیح و همراه با قید بیان می‌شود.

۵

موارد استثنا از پوشاندن سر و گردن زنان در نماز

موارد استثنا از پوشاندن سر و گردن زنان در نماز

تا کنون بیان شد که زنان باید تمام بدن خویش را به غیر از گردی صورت و دست‌ها تا مچ و مقداری از پا‌ها تا مچ، را بصورت کامل بپوشاند. از جمله مواردی که زن باید در نماز آن را بپوشاند، مو است.

در این قسمت می‌فرماید: پوشاندن گردن و بالای گردن برای أمة محضه، در نماز لازم نیست.

مراد از کنیز محض، کنیزی است که هیچ مقداری از آن آزاد نشده باشد.

عبد و کنیز گاهی محض هستند. یعنی هیچ مقداری از آن آزاد نیست. عبد و کنیز محض دارای انواع است.

۱) عبد و کنیز مدبره هست. عبد و کنیز مدبره یعنی عبد و کنیزی که مولا گفته است أنت حر دَبر وفاتی. یعنی بعد از مرگ مولا، عبد و کنیز آزاد می‌شوند. اگر مولا چنین سخنی را به عبد و کنیز بگوید، بعد از مرگ او، عبد و کنیز با حال ارث به ورثه نمی‌رسد بلکه از ثلث مال میت، عبد و کنیز، آزاد می‌شود و ورثه حق تسلط بر او را ندارند.

۲) عبد و کنیز مکاتبه است. عبد و کنیر مکاتبه به عبد و کنیزی گفته می‌شود که با مولا قرار داد می‌بندند در قبال پرداخت چیزی از سوی عبد به مولا، آزاد شود. چون قرار داد می‌بندند، عبد و کنیز را مکاتبه می‌گویند. مکاتبه بر دو نوع است:

الف) گاهی عقد کتابت با عبد و کنیز بسته می‌شود، به شرط آن که تا تمام پول را پرداخت نکرده، هیچ مقدار از آن عبد و کنیز آزاد نشود. این نوع از مکاتبه را مکاتبه مشروطه می‌نامند.

ب) گاهی شرط بالا را بیان نکرده‌اند. این نوع از مکاتبه را مکاتبه مطلقه می‌نامند. اگر چنین شرطی را بیان نکرده باشند، به نسبت پولی که عبد و کنیز به مولا پرداخت می‌کند، به همان نسبت آزاد می‌شوند. مثلا هر یک میلیون که به مولا پرداخت می‌کند، $\frac{۱}{۵} $ از او آزاد می‌شود.

مرحوم شهید می‌فرماید: امه محضه که هیچ مقدار از او آزاد نشده است، خواه مدبره یا مکاتبه مشروط و یا مکاتبه مطلقی باشد که هیچ مقدار از پول قرار داد را نداده باشد. و الا اگر مکاتبه مطلقی باشد که مقداری از پول را داده باشد، دیگر محضه نیست یا ام ولد باشد. یعنی از مولای خودش بچه دارد.

به نظر مرحوم شهید، کنیز محض می‌تواند در هنگام نماز از گردن به بالای خود را نپوشاند. اما اگر بخشی از آن کنیز آزاد باشد، همانند حرّه است و باید در نماز سر و گردن را بپوشاند.

از دیگر زنانی که لازم نیست سر و گردن را بپوشاند، صبیه است. دختر بچه‌ای که هنوز به تکلیف نرسیده است، می‌تواند سر و گردن را در نماز نپوشاند.

این که مرحوم شهید فرمود صبیه می‌تواند سر و گردن را در نماز نپوشاند به این دلیل است که نماز صبیه تمریناً صحیح است. یعنی حکم شرعی به صحت نماز وی صادر شده است. شارع مقدس می‌تواند این حکم را زمانی صادر کند که تمام بدن را پوشانده باشد و بعد نماز را اقامه کند اما در عین حال، شارع مقدس، سر و گردن صبیه را استثنا کرده است. اما موارد دیگر مثل دستان و پاها را استثنا نکرده است. یعنی اگر دست‌ها یا پا‌ها باز باشد، آن نماز تمریناً هم صحیح نیست.

۶

کشاکش بین مشهور و شهید ثانی در پوشش پا

مشهور معتقدند که اگر کسی چیزی همانند جوراب بپوشد که پشت پا (روی پا) پوشیده شود در صورتی که مقداری از ساق پا پوشیده نشود. یعنی فقط مقداری از روی پا تا مچ را بپوشاند و از ساق پا هیچ مقدار را نپوشاند.

ایشان می‌فرماید: اگر کسی به این شکل نماز را اقامه کند، صحیح نیست. بلکه باید مقداری از ساق (بالای مچ) را بپوشاند.

طبیعتا این نکته در مورد زن نیست، چون در مورد زن پوشاندن لازم است.

شهید ثانی می‌فرماید: این نکته از نظر ما پذیرفته نیست. بلکه قول به جواز، قول قوی است. چون مستند منع از نظر ما ضعیف است.

برخی مستند منع را فعل پیامبر اکرم و ائمه اطهار عليهم‌السلام قرار داده‌اند. مرحوم شهید می‌فرماید: فعل آن‌ها دلیل بر منع نیست. [۱]

اگر کسی بگوید که از فعل ائمه اطهار این برداشت می‌شود که اقامه نماز به شکل فوق اشکال دارد زیرا آن‌ها هیچ گاه چنین نمی‌کردند. در پاسخ مرحوم شهید می‌فرماید که از فعل امام این برداشت نمی‌شود که واجب است که همانند امام انجام داد و اگر غیر آن انجام شود، حرام و نماز باطل می‌باشد.

برخی مستند منع را روایت قرار داده‌اند. در روایتی چنین بیان شده است: انّ الصلاة فی النعل السندیة و الشمشک (نعل سندیه و شمشک، پوششی برای پا بوده که روی پا را می‌پوشانده، بدون آن که ساق پا را بپوشاند) محذورة.

برخی روایت فوق را مستند منع می‌دانند. مرحوم شهید می‌فرماید این دلیل نیز مخدوش است. زیرا مشخص نیست که نهی موجود در روایت بخاطر این ویژگی باشد. زیرا قائلین به منع معتقد نیستند که اقامه نماز تنها نعل سندیة و شمشک، ممنوع است. بلکه قائل هستند که اقامه نماز با هر نوع پوششی که تا مچ را بپوشاند اما بالای مچ را نپوشاند، ممنوع است.

مشخص نیست که منع در روایت از استفاده از نعل سندیه و شمشک بخاطر آن باشد که تا مچ پا را می‌پوشاند و بالاتر از آن را پوشش نمی‌دهد.

بنابر این، مرحوم شهید معتقد است که نمی‌توان گفت ویژگی‌هایی که مشهور بیان می‌کند، مانع از نماز صحیح است.


بحثی در اصول مطرح می‌شود با این توضیح که: گاهی پیامبر اکرم و اهل بیت عليهم‌السلام مکلفین را امر یا نهی می‌فرمایند. در این صورت امر و نهی آن‌ها حجت است. اما گاهی معصوم عليه‌السلام امر و نهی نمی‌فرماید و تنها فعلی را انجام می‌دهد. آیا در این صورت (فعل به تنهایی) چیزی را ثابت می‌ند یا خیر؟ مثلا امام عليه‌السلام هنگامی که نان و پنیر را میل می‌کنند، آن را با گردو میل می‌کنند. آیا این بدان معنا است که خوردن نان و پنیر به تنهایی اشکال دارد و حتما باید با گردو خورده شود؟ در این صورت است که گفته می‌شود: فعل امام ثابت نمی‌کند که خوردن نان و پنیر با گردو لازم است. حتی استحباب نیز از این فعل برداشت نمی‌شود. مگر آن که امام عليه‌السلام کلامی که دال بر استحباب یا وجوب باشد را بیان کرده باشند. یا فعل امام به اندازه‌ای استمرار داشته باشد که بتوان از آن استمرار فعل، استحباب یا وجوب را برداشت نمود.

از فعل به تنهایی، وجوب یا استحباب برداشت نمی‌شود.

۷

مستحبات پوشش

مستحبات پوشش:

مرحوم شهید در ادامه برخی از مستحبات پوشش را ذکر می‌کند.

۱) نماز در نعل عربی به جهت تأسی به معصوم عليه‌السلام مستحب است. در روایت، قید عربی بودن را ندارد. نعل عربی، نوعی نعل است که مانع رسیدن انگشت بزرگ پا به زمین در سجده، نبوده است. هنگام سجده، هفت عضو باید روی زمین قرار گیرد. دو عضو از آن‌ها، انگشتان بزرگ پا است. بنابر این، نعل عربی، به گونه‌ای بوده است که انگشتان بیرون قرار می‌گیرد و می‌توان انگشت بزرگ پا را روی زمین قرار داد.

در روایت چنین بیان شده است: إِذَا صَلَّيْتَ فَصَلِّ فِي نَعْلَيْكَ إِذَا كَانَتْ طَاهِرَةً فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ اَلسُّنَّةِ.

در این روایت نعل عربی بیان نشده اما بواسطه روایات دیگر باید بگوییم مراد نعلی است که بتوان با وجود آن نعل، انگشتان بزرگ پا را در سجده روی زمین قرار داد.

۲) مستحب است که در هنگام نماز، شخص مصلی، لباس سیاه نپوشد. مگر در سه مورد که سیاه بودن لباس مانعی ندارد.

الف) عمامه،

ب) عبا،

ج) چکمه، در مواردی که می‌توان با چکمه نماز خواند.

گرچه ایشان می‌فرماید: سفید بودن در این سه مورد افضل است.

۳) ترک پوشیدن لباس نازک. مستحب است که مصلی لباس نازک نپوشد. البته نباید لباس، بدن نما باشد. لباس بدن نما برای زن، اشکال دارد و برای مرد هم در صورتی که ساتر عورت بدن نما باشد، اشکال دارد و نماز باطل است. اما اگر نازک باشد اما در حدی نباشد که بدن نما باشد، از نظر مرحوم شهید، مستحب است که ترک شود.

۴) ترک پیچیدن جامه به خود. به این شکل که مصلی، چادر شب یا پارچه‌ای روی دوش قرار دهد که این پارچه را از زیر بغل بالا بیاورد و روی دوش خودش قرار دهد.

۸

تطبیق موارد استثنا از پوشاندن سر و گردن زنان در نماز

﴿ ويسقط ستر الرأس ﴾ (ساقط است پوشاندن سر. منظور از سر) وهو الرقبة فما فوقها (گردن و بالای آن است. خود رأس شامل گردن نمی‌شود. اما شهید ثانی می‌فرماید: مراد شهید اول از رأس، گردن و ما فوق گردن است. از چه کسی پوشاندن سر ساقط است؟) ﴿ عن الأمة المحضة ﴾ (از کنیز محضه. کنیز محضه چه کسی است؟) التي لم ينعتق منها شيء (کنیزی که آزاد نشده باشد از آن چیزی. چون ممکن است که کنیز، مکاتبه باشد و مقداری از آن کنیز آزاد شده باشد. در این صورت حکم حره را دارد و باید سر و گردن را بپوشاند) وإن كانت مدبّرة (اگر چه که کنیز مدبره باشد. چون کنیز مدبره هرچند که هیچ قسمتی از آن آزاد نیست اما در شرف آزادی قرار گرفته است. چون بعد از مرگ مولا، آزاد می‌شود. ایشان می‌فرماید: هرچند که مدبره باشد اما بازهم پوشاندن سر و گردن از او ساقط می‌شود) أو مكاتبةً مشروطة (یا مکاتبه مشروطه باشد. یعنی قرار داد بین کنیز و مولا تعیین شده اما مولا شرط کرده است که تا تمام پول را پرداخت نکند، هیچ قسمتی از او آزاد نمی‌شود) أو مطلقةً (کنیز مطللقه را با قید بیان می‌کند. می‌فرماید:) لم تؤدّ شيئاً (چرا این قید را ذکر می‌کند؟ چون اگر کنیز مطلقه، بخشی از آن پول را پرداخت کرده باشد، قسمتی از او آزاد می‌شود و باید سر و گردن را بپوشاند. لذا مرحوم شهید می‌فرماید: کنیز مطلقه‌ای که هنوز هیچ بخشی از قرار داد را پرداخت نکرده است. در این صورت محضه می‌شود) أو اُمّ ولدٍ (یا ام ولد باشد. هیچ قسمتی از این موارد آزاد نیست)، ولو انعتق منها شيءٌ فكالحرّة (اگر بخشی از کنیز آزاد شده باشد، حکم حره را دارد که باید سر و گردن را بپوشاند) ﴿ والصبيّة ﴾ (فرد دیگری که ستر رأس از او ساقط است، صبیه است. صبیه به الأمة المحضة عطف می‌شود. صبیه کیست؟) التي لم تبلغ (دختر بچه‌ای که بالغ نشده است. ممکن است کسی اشکال کند اگر بالغ نباشد، تکلیف ندارد و نه تنها رأس را می‌تواند نپوشاند بلکه اگر دست‌ها و پا‌ها را نیز نپوشاند اشکال ندارد. پس چرا می‌فرمایید: یسقط ستر الرأس؟ در پاسخ به این اشکال می‌فرماید:)، فتصحّ صلاتُها تمريناً مكشوفة الرأس (اگر پا‌ها را نپوشاند، آن نماز تمریناً هم صحیح نیست. برای این که تمریناً صحیح باشد، باید تمام بدن را بپوشاند و تنها اگر سر و گردن را نپوشاند، اشکال ندارد.

اینکه گفته می‌شود تمرینا صحیح است، چه فوایدی دارد؟ در فقه بیان شده است که یکی از فواید صحت نماز تمرینی آن است که دختر بچه غیر بالغ بخواهد از طرف میتی نماز قضا بخواند. آیا این نماز صحیح است یا خیر؟ اگر قائل به صحت نماز تمرینی باشیم باید قائل به صحت آن نماز قضا نیز بشویم. هر چند که سر و گردن او پوشیده نباشد).

۹

تطبیق کشاکش بین مشهور و شهید ثانی در پوشش پا

﴿ ولا تجوز الصلاة في ما يستر ظهر القدم إلّا مع الساق ﴾ (جایز نیست نماز در آنچه که روی پا را می‌پوشاند مگر همراه ساق. یعنی مگر آن که همراه با روی پا، مقداری از ساق را نیز بپوشاند. اگر بپوشاند، نماز صحیح است و اگر نپوشاند، نماز صحیح نیست) بحيث يُغطّي (به گونه‌ای که بپوشاند) شيئاً منه (من الساق) فوق المَفْصِل (یعنی اگر قسمتی از ساق را بپوشاند اشکال ندارد اما الا مع الساق، اشکال دارد) على المشهور (علی المشهور قید لا تجوز است). ومستند المنع ضعيف جدّاً والقول بالجواز قويٌّ متين (به نظر مرحوم شهید ثانی قول به جواز قوی است. چون مستند منع از نظر ایشان ضعیف است. برخی مستند منع را فعل معصوم قرار داده‌اند که فعل معصوم، نمی‌تواند دلیل بر منع باشد. برخی دیگر مستند منع را روایت نعل سندیه و نعل شمشک قرار داده‌اند که بیان شد این روایت نیز دلالت بر منع ندارد زیرا چه بسا که دلیلش این ویژگی نباشد.)

۱۰

تطبیق مستحبات پوشش

﴿ وتستحبّ: ﴾ الصلاةُ ﴿ في ﴾ النعل ﴿ العربيّة ﴾ للتأسّي. (مستحب است که در نعل عربی، نماز اقامه شود. به جهت تأسی به فعل معصوم عليه‌السلام. زیرا در روایت چنین بیان شده است: إِذَا صَلَّيْتَ فَصَلِّ فِي نَعْلَيْكَ إِذَا كَانَتْ طَاهِرَةً فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ اَلسُّنَّةِ. گرچه در روایت، نعل عربی نیست. و منظور از نعل عربی، نعلی نیست که مانع از قرار دادن انگشت بزرگ پا روی زمین در سجده شود. چون این نعل، مانع می‌باشد.)

﴿ وترك السود * (مستحب است که پوشیدن لباس سیاه ترک شود) عدا العِمامة (غیر از عمامه) والكساء (و عبا) والخُفّ (چکمه) ﴾ فلا يُكره الصلاة فيها (اقامه نماز در این سه مورد کراهت ندارد) سُوداً وإن كان البياض أفضل مطلقاً (مطلقا یعنی حتی در این سه مورد).

المسلمين على ما هو الأغلب (١).

﴿ وغير ميتةٍ فيما يقبل الحياة كالجلد. أمّا ما لا يقبلها ـ كالشعر والصوف ـ فتصحّ الصلاة فيه من ميّتٍ إذا أخذه جزّاً ، أو غَسَل موضَع الاتّصال.

﴿ وغيرَ الحرير المحض أو الممتزج على وجهٍ يستهلك الخليط لقلّته ﴿ للرجل والخنثى واُستثني منه ما لا يتمّ الصلاة فيه ، كالتِكّة (٢) والقَلَنْسُوَة وما يُجعل منه في أطراف الثوب ونحوها ممّا لا يزيد عن أربع أصابع مضمومة. أمّا الافتراش له فلا يُعدّ لُبساً كالتدثّر به والتوسّد والركوب عليه.

﴿ ويسقط ستر الرأس وهو الرقبة فما فوقها ﴿ عن الأمة المحضة التي لم ينعتق منها شيء وإن كانت مدبّرة أو مكاتبةً مشروطة أو مطلقةً لم تؤدّ شيئاً أو اُمّ ولدٍ ، ولو انعتق منها شيءٌ فكالحرّة ﴿ والصبيّة التي لم تبلغ ، فتصحّ صلاتُها تمريناً مكشوفة الرأس.

﴿ ولا تجوز الصلاة في ما يستر ظهر القدم إلّا مع الساق بحيث يُغطّي شيئاً منه فوق المَفْصِل على المشهور. ومستند المنع (٣) ضعيف جدّاً والقول بالجواز قويٌّ متين.

﴿ وتستحبّ : الصلاةُ ﴿ في النعل ﴿ العربيّة للتأسّي (٤).

____________________

(١) الذكرى ٣ : ٣٨.

(٢) رباط السراويل.

(٣) قال قدس‌سره في المسالك (١ : ١٦٥) : واستندوا في ذلك إلى فعل النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله والصحابة والتابعين والأئمّة الصالحين ، فإنّهم لم يصلّوا في هذا النوع ولا نقله عنهم ناقل.

(٤) راجع الوسائل ٣ : ٣٠٨ ، الباب ٣٧ من أبواب لباس المصلّي. وليس في أحاديث الباب التقييد بالعربيّة.

﴿ وترك السود * عدا العِمامة والكساء والخُفّ فلا يُكره الصلاة فيها سُوداً وإن كان البياض أفضل مطلقاً.

﴿ وترك الثوب ﴿ الرقيق الذي لا يحكي البدن ، وإلّا لم تصحّ.

﴿ واشتمالُ الصمّاء والمشهور أنّه الالتحاف بالإزار وإدخال طرفيه تحت يده وجمعهما على منكب واحد.

﴿ ويكره : ترك التحنّك ** وهو إدارة جزءٍ من العمامة تحت الحَنَك ﴿ مطلقاً للإمام وغيره بقرينة القيد في الرداء. ويمكن أن يريد بالإطلاق تركه في أيّ حالٍ كان وإن لم يكن مصلّياً؛ لإطلاق النصوص باستحبابه والتحذير من تركه ، كقول الصادق عليه‌السلام : «من تعمّم ولم يتحنّك فأصابه داءٌ لا دواء له فلا يلومنَّ إلّا نفسه» (١) حتّى ذهب الصدوق إلى عدم جواز تركه في الصلاة (٢).

﴿ وتركُ الرداء وهو ثوب أو ما يقوم مقامه يُجعل على المنكبين ثمّ يُردّ ما على الأيسر على الأيمن ﴿ للإمام أمّا غيره من المصلّين فيستحبّ له الرداء ، ولكن لا يكره تركه بل يكون خلافُ الأولى.

﴿ والنقاب للمرأة واللثام لهما أي للرجل والمرأة. وإنّما يكرهان إذا لم يمنعا شيئاً من واجبات القراءة ﴿ فإن منعا القراءة حَرُما وفي حكمها الأذكار الواجبة.

____________________

(*) في (ق) : السواد.

(**) في (س) : الحنك.

(١) الوسائل ٣ : ٢٩١ ، الباب ٢٦ من أبواب لباس المصلّي ، الحديث الأوّل.

(٢) راجع الفقيه ١ : ٢٦٥ ـ ٢٦٦ ، ذيل الحديث ٨١٧.