درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۶۱: انعدام سایه + وقت نماز عصر

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

خلاصه مباحث جلسه گذشته

در جلسه گذشته، آنچه که بیان شد به شرح ذیل بود.

زمان نماز ظهر، وقتی است که سایه‌ای که هنگام طلوع خورشید برای شاخص در قسمت غرب ایجاد می‌کند، هنگامی که آن سایه به کوچکترین حالت خود برسد. در زمانی که خورشید به وسط آسمان می‌رسد، نقصانش به انتهاء خودش برسد. این زمان، وقت نماز ظهر است.

سپس، مرحوم شهید فرمود: گاهی نقصان، نقصانی است که به معدوم شدن نمی‌انجامد اما گاهی نقصانی است که به معدوم شدن می‌رسد. به عبارت دیگر، گاهی سایه به کمترین حد خودش می‌رسد اما معدوم نمی‌شود. این حالت در جایی است که عرض جغرافیایی آن مکان شاخص، با میل خورشید مخالف باشد. یعنی مدار خورشید با مدار آن مکان متفاوت باشد. در این حالت سایه شاخص هیچ گاه معدوم نمی‌شود.

اما گاهی نقصان، نقصانی است که به معدوم شدن می‌انجامد. این در جایی است که عرض جغرافیایی مکان شاخص به مقدار میل خورشید باشد. یعنی مدار خورشید با مدار شاخص یکی باشد. این صورت در دو جا محقق می‌شود.

۱) عرض جغرافیایی مکان شاخص با میل اعظم خورشید، یکسان باشد. در این صورت، مکان شاخص با میل خورشید هم عرض می‌شود اما چون در میل اعظم خورشید است، در طول سال تنها یکبار این حالت رخ می‌دهد. این حالت در رأس السرطان (ابتدای تابستان) برای میل اعظم شمالی و در رأس الجدی برای میل اعظم جنوبی، محقق می‌شود.

۲) عرض جغرافیایی از میل اعظم خورشید کمتر باشد و میل خورشید به همان مقدار باشد. در حقیقت مدار آن مکان شاخص از ۲۳/۵ درجه کمتر باشد و خورشید هم در همان مدار قرار گرفته باشد. در این صورت، یکبار در هنگام حرکت خورشید از خط استوا به سمت میل اعظم شمالی و یکبار در هنگام حرکت خورشید از میل اعظم شمالی به سمت خط استوا، سایه شاخص معدوم می‌شود. زیرا در این دو زمان مدار خورشید با مدار مکان شاخص تلاقی می‌کند و سبب معدوم شدن سایه شاخص می‌شود.

۴

مثال برای انعدام سایه

مرحوم شهید در ذکر مثال می‌فرماید: مدینة الرسول و مکان‌هایی که عرض جغرافیایی آن‌ها نزدیک مدینه است. (البته درجه خود مدینه هم دقیقا به اندازه میل اعظم شمالی نیست اما نزدیک است، به گونه‌ای که در هنگام ظهر در آن یک زمان، سایه‌ای دیده نمی‌شود.) تقریبا در مداری قرار دارند که با مدار میل اعظم شمالی خورشید، یکی است. در مدینه انعدام سایه، یکبار محقق می‌شود.

در مکه به دلیل این که مدار عرض جغرافیایی کمتر از میل اعظم خورشید را دارا است؛ مرحوم شهید می‌فرماید: ۲۶ روز مانده به رأس السرطان (یعنی حدود ۵ خرداد). میل خورشید در این روز، با عرض جغرافیایی مکه، یکی می‌شود. در این روز، سایه شاخص در مکه، منعدم می‌شود. پس از ۵ خرداد، باز سایه از طرف جنوب ادامه دارد. یعنی سایه به طرف جنوب ایجاد می‌شود. زیرا خورشید وارد مدار بعد از ۲۱/۵[۱] درجه شده و از شمال می‌تابد. هنگامی که خورشید از شمال تابش داشته باشد، سایه به طرف جنوب شکل می‌گیرد. هنگامی که خورشید به میل اعظم خودش (۲۳/۵ درجه) برسد، شروع به حرکت به سمت خط استوا می‌کند و به سمت پایین حرکت می‌کند. هنگامی که به اندازه رأس السرطان بگذرد (حدود ۲۶ تیر) دوباره با درجه مکه، هم مدار می‌شود. [۲]


۲۱/۵ درجه، مدار عرض جغرافیایی شهر مکه است.

در کتب نجوم، ۸ خرداد و ۲۵ تیر زمان تلاقی مدار خورشید با مدار شهر مکه بیان شده است.

۵

ظابطه در انعدام سایه شاخص

بر اساس مطالب بیان شده، قاعده و ضابطه مشخص می‌شود.

ضابطه عبارت است از این که هر شهری که عرض جغرافیایی آن بیشتر از میل اعظم خورشید باشد، هیچ گاه سایه شاخص در آن‌ها منعدم نمی‌شود بلکه تنها از سایه کاسته می‌شود. کم شدن سایه در طول سال متفاوت است. خورشید در اول فروردین، زاویه‌اش نسبت به مکه بیشتر از نیمه اردیبهشت است. زیرا درجه آن فاصله بیشتری دارد. از حیث انطباقی، خورشید در اول فروردین روی خط استوا قرار دارد. اما در آخر فروردین ۸ درجه به آن ۲۱/۵ درجه نزدیک می‌شود و زاویه‌اش کمتر می‌شود. زمانی که زاویه کمتری داشته باشد، سایه‌اش نیز کمتر می‌شود و این کمی به حدی می‌رسد که هنگامی که مدار خورشید با مدار مکان شاخص یکی می‌شود، سایه صفر می‌شود و منعدم می‌شود. لذا نسبت به مکان‌هایی که مدارشان از ۲۳/۵ درجه بیشتر است، در اول فروردین، سایه بلندتر است اما در رأس السرطان که مدار خورشید، ۲۳/۵ درجه می‌شود، فاصله‌اش کمتر می‌شود و لذا سایه کوتاه‌تر است. مثلا هنگامی که خورشید به رأس السرطان برسد، فاصله‌اش با ایران حدود ۱۱/۵ درجه است. برخلاف اول فروردین که فاصله‌اش با ایران، ۳۵ درجه است. لذا چون ۱۱/۵ درجه است، سایه کوتاه‌تر است.

بنابر این، تمام شهرهایی که مدارشان بیشتر از ۲۳/۵ درجه است، هیچ گاه سایه به صفر نمی‌رسد.

شهرهایی که درجه آن‌ها با میل اعظم خورشید، یکی است، در طول سال، یکبار سایه شاخص، منعدم می‌شود.

شهرهایی که درجه آن‌ها کمتر از میل اعظم خورشید است، در طول سال، دوبار سایه شاخص، منعدم می‌شود.

۶

تطبیق مثال برای انعدام سایه

ويتّفق (ضمیر یتفق به انعدام بازگشت دارد. انعدام سایه محقق می‌شود) في أطول أيّام السنة (اطول ایام سنه یعنی اول رأس السرطان که اول تابستان است. اول ایام سنه همان میل اعظم شمالی است) تقريباً في مدينة الرسول صلى‌الله‌عليه‌وآله (این که می‌فرماید تقریبا به این دلیل است که مدینة الرسول از ۲۴ درجه می‌گذرد اما نزدیک به ۲۳/۵ درجه است. اتفاق می‌افتد انعدام سایه در اول تابستان تقریبا در مدینة الرسول. چون عرض جغرافیایی مدینة الرسول با نهایت میل اعظم، تقریبا یکی است) وما قاربها (و هر شهری که نزدیک به مدینه الرسول باشد) في العرض (در عرض جغرافیایی. بنابر این، هر شهری که در مدار ۲۳/۵ درجه هستند که هنگامی که خورشید به این مدار برسد، طولانی‌ترین روز سال می‌شود.)، وفي مكّة (فی مکة عطف به فی في أطول أيّام السنة تقريباً في مدينة الرسول، می‌شود. یعنی یتفق انعدام در مکه) قبل الانتهاء (قبل از آن که خورشید به نهایت میل اعظم خودش برسد. چند روز قبل از تابستان؟) بستّة وعشرين يوماً (حدود ۵ خرداد. در این روز چه اتفاقی رخ می‌دهد که در مکه انعدام محقق می‌شود؟ درجه میل خورشید با درجه عرض جغرافیایی مکه، یکی می‌شود. مکه در ۲۱/۵ درجه است، خورشید نیز در این مدار قرار می‌گیرد.)، ثم يحدث ظلٌّ جنوبيٌّ إلى تمام الميل (ثم یعنی بعد از این که ۲۶ روز مانده به سرطان در مکه، سایه منعدم شد، بعد از آن تاریخ خورشید میلش به سمت شمال می‌رود. یعنی از سمت شمال به مکه می‌تابد. لذا سایه شاخص از سمت جنوب تشکیل می‌شود. لذا می‌فرماید: حادث می‌شود، سایه از طرف جنوب. ظلّ جنوبی یعنی سایه تا قبل از ۵ خرداد، به سمت شمال بود اما بعد از آن تاریخ سایه به سمت جنوب می‌رود.) وبعده (بعد از تمام میل. میل اعظم شمالی) إلى ذلك المقدار (به مقدار همان ۲۶ روز، پایین می‌آید تا به آن درجه‌ای می‌رسد که دوباره با درجه مکه یکی می‌شود)، ثمّ يُعدم يوماً آخر. (بنابر این یکبار ۲۶ روز مانده به رأس السرطان و یکبار هم ۲۶ روز گذشته از رأس السرطان، سایه منعدم می‌شود.)

۷

تطبیق ظابطه در انعدام سایه شاخص

والضابط (قاعده عبارت است از): أنّ ما كان عرضه زائداً على الميل الأعظم (هر مکانی که عرض جغرافیایی آن، زائد بر میل اعظم باشد، مثل ایران، عراق و ترکیه) لا يُعدم الظلّ فيه أصلاً (سایه شاخص هنگام ظهر هیچ گاه منعدم نمی‌شود)، بل يبقى عند زوال الشمس منه بقيّة (بلکه مقداری از سایه شاخص هنگام زوال شمس باقی می‌ماند) تختلف زيادةً ونقصاناً ببُعد الشمس (سایه‌ای که باقی می‌ماند، گاهی کوتاه و گاهی بلند است. بسته) من مسامتة رؤوس أهله (دوری شمس دارد. هنگامی که شاخص را مثلا در قم قرار می‌دهیم. اگر در ظهر عمود بر قم بتابد، سایه ندارد. اگر بخواهیم بدانیم در هنگامی که عمود نیست، چقدر سایه دارد، بستگی دارد از بالای سر ما که عمود است، چقدر فاصله داشته باشد. هرچه درجه آن از بالای سر ما بیشتر باشد، سایه بلندتر دارد. لذا می‌فرماید: ببعد الشمس من مسامتة رؤرس أهله. مسامتة رؤوس أهله، همان مکانی است که به رؤوس این اهل عمود می‌تابد. از این جا هرچه فاصله بیشتری داشته باشد، سایه‌اش بیشتر می‌شود) وقربها (قرب عطف ببعدها می‌شود. یعنی بعد شمس و قرب شمس است که زیاده و نقصان سایه را تعیین می‌کند. لذا بیان شد که نسبت به مکه در اول فروردین، هنگام ظهر سایه بلندتر است و اول خرداد سایه خیلی کوتاه است و ۵ خرداد سایه منعدم می‌شود. اما مثلا در زمستان که خورشید سمت نیم کره جنوبی قرار می‌گیرد، سایه در هنگام ظهر خیلی بلندتر است.). وما كان عرضه مساوياً (این عبارت عطف به ما کان عرضه زائداً است.) للميل (مثل مدینه. اگر عرض جغرافیایی آن مکان مساوی با میل اعظم باشد) يُعدم فيه يوماً وهو أطول أيّام السنة (یک روز در طول سال، سایه منعدم می‌شود و آن در رأس السرطان است). وما كان عرضه أنقص منه (ما کان عطف به ما کان گذشته می‌شود. ضابطه این است که ما کان عرضه انقص من میل اعظم، مثل مکه. یعنی از مدار ۲۳/۵ درجه پایین‌تر هستند) ـ كمكّة وصنعاء ـ يُعدم فيه يومين (دو روز سایه در آن مکان‌ها منعدم می‌شود) عند مسامتة الشمس لرؤوس أهله صاعدةً وهابطة (هنگامی که خورشید بالای سر این شهر قرار می‌گیرد. یعنی عمود بر این شهر می‌شود. یکبار هنگام بالا رفتن و یکبار هنگام پایین آمدن. صاعدة یعنی هنگام بالا آمدن و هابطة یعنی هنگام پایین آمدن. یعنی خورشید از ابتدا فروردین که حرکت می‌کند به سمت شمال می‌رود. این حالت را صاعدة می‌نامند. اما هنگامی که به رأس السرطان که می‌رسد - اول تیر- دوباره به سمت جنوب حرکت می‌کند. این حالت را هابطة می‌نامند.)، كلّ ذلك مع موافقته له في الجهة (تمام این‌ها در صورتی است که عرض مکان موافقت داشته باشد با میل اعظم در جهت. یعنی یا هر دو شمالی باشد یا هر دو جنوبی باشد.)، كما مرّ. أمّا الميل الجنوبي (مطالبی که بیان شد مربوط به میل شمالی می‌شود. اما اگر عرض مکان موافق با میل در جهت نباشد. یعنی خورشید در میل جنوبی باشد اما مکان شاخص در میل شمالی باشد. میل جنوبی یعنی خورشید میل جنوبی پیدا کند) فلا يُعدم ظلّه من ذي العرض مطلقاً (ذی العرض یعنی صاحب عرض شمالی. علت این که مرحوم شهید اصلا صاحب عرض جنوبی را بحث نکرده به این دلیل است که در عصر مرحوم شهید ثانی، اصل وجود بلاد مسکونی در نیم کره جنوبی ثابت نبوده است. یعنی همه بشر را در نیم کره شمالی می‌دانستند. می‌فرماید: اگر عرض مکان، موافق با میل خورشید نباشد و خورشید در میل جنوبی باشد. سایه شاخص منعدم نمی‌شود کسی که در عرض شمالی وجود دارد. مطلقا یعنی خواه درجه میل جنوبی با درجه شمالی یکی باشد و خواه یکی نباشد. ممکن است که شخص در ۱۵ درجه شمالی زندگی می‌کند و خورشید در ۱۵ درجه جنوبی است. اما در این حال سایه منعدم نمی‌شود. زیرا جهت شمالی و جنوبی باید یکی باشد.)، لا (لا مربوط به ما كان عرضه أنقص منه است. در این قسمت بیان شد که دو روز سایه شاخص منعدم می‌شود. ایشان می‌فرماید: لا) كما قاله المصنّف رحمه‌الله في الذكرى ـ تبعاً للعلّامة ـ : من كون ذلك بمكّة وصنعاء في أطول أيّام السنة (برخی همانند مصنف در کتاب ذکری به تبع علامه فرموده‌اند که انعدام سایه در مثل مکه و صنعا، یکبار رخ می‌دهد و آن در اطول ایام سنه است. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این نظر، اشتباه است. مرحوم شهید می‌فرماید: يُعدم فيه يومين، صحیح است، لا ما قاله المصنّف رحمه‌الله في الذكرى ـ تبعاً للعلّامة ـ نه آنچه که مرحوم مصنف در کتاب ذکری به تبع مرحوم علامه فرموده است. چه چیزی مرحوم مصنف در کتاب ذکری به تبع علامه فرموده است؟ من كون ذلك بمكّة وصنعاء في أطول أيّام السنة. من بیان ما است. ذلک یعنی انعدام ظلّ. انعدام ظل در مکه و صنعاء در اطول ایام السنة. مرحوم شهید می‌فرماید:) فإنّه من أقبح الفساد (این سخن فاسدی است). وأوّل من وقع فيه (اولین فردی که این سخن ناصحیح را بیان نموده است) الرافعيّ من الشافعيّة ثم قلّده فيه جماعة منّا (تقلید کرده از رافعی در این سخن، جماعتی از شیعیان) ومنهم (منهم عطف به منّا می‌شود. جماعتی از ما و آن‌ها) من غير تحقيقٍ للمحلّ (بدون این که تحقیق کنند و مدارمحل مکه و صنعاء را در نظر بگیرند از او تقلید نموده‌اند)، وقد حرّرنا البحث في شرح الإرشاد (در روض الجنان که شرح الارشاد است، این بحث را توضیح داده ام).

۸

علت عدم فرض انعدام سایه در متن شهید اول

از توضیحات شهید ثانی متوجه شدیم که در چه حالتی سایه یکبار، منعدم می‌شود و در چه حالتی سایه دوبار و در چه حالتی اصلا منعدم نمی‌شود. اما مرحوم شهید اول، این مباحث را مطرح نفرمود. مرحوم شهید اول تنها فرمود: زمان نماز ظهر هنگامی است که سایه به کوتاه‌ترین حالت خود برسد. اصلا تصور نفرمود که در حالتی اصلا سایه وجود نخواهد داشت.

سوال: چرا مرحوم شهید اول، فرض انعدام سایه را نداشت؟

پاسخ: مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: در طول سال که ۳۶۵ روز است، یا تمام ۳۶۵ روز، سایه کوتاه است و یا ۳۶۴ روز و یا در نهایت ۳۶۳ روز، سایه کوتاه است. یعنی در طول سال یا یک روز و یا نهایتا دو روز سایه منعدم می‌شود. در تمام طول سال بیشتر روزها سایه کوتاه است. لذا مرحوم شهید اول به جهت این که انعدام سایه بسیار کم است، متذکر نشده است.

بنابر این، علت این که مرحوم شهید اول، فرض انعدام سایه را نکرده، نادر بودن آن حالت است.

مرحوم شهید ثانی، عبارتی را به شهید اول پیشنهاد می‌دهد که هم فرض انعدام را شامل می‌شود و هم کوتاه‌تر می‌باشد.

۹

تطبیق علت عدم فرض انعدام سایه در متن شهید اول

وإنّما لم يذكر المصنّف هنا حكم حدوثه بعد عدمه (مصنف، حکم زیاد شدن سایه، بعد از نقص را بیان نمود اما حکم زیاد شدن سایه بعد از انعدام را بیان نکرد.)؛ لأنّه نادر (به دلیل این که این حالت نادر است.)، فاقتصر على العلامة الغالبة (پس بر علامت غالب، اکتفا نموده است.)، ولو عبّر ب‍ «ظهور الظل في جانب المشرق» (اگر تعبیر می‌کرد مرحوم مصنف به این عبارت: ظهور الظل في جانب المشرق. هنگام طلوع آفتاب، سایه به سمت مغرب است. ظهر که سایه به کمترین حد خودش می‌رسد، سایه به سمت مشرق می‌رود. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: همین که سایه به سمت مشرق تشکیل شد، ظهر مشخص می‌شود. چه زمانی سایه به سمت مشرق تشکیل می‌شود؟ زمانی که خورشید از وسط آسمان بگذرد.) ـ كما صنع في الرسالة الألفيّة (مرحوم شهید در رساله الفیه این تعبیر را بیان کرده است. اگر این تعبیر را بیان می‌فرمود:) ـ لشمل القسمين (قسمین یعنی هم صورت انعدام و هم صورت نقص سایه) بعبارةٍ وجيزة (با یک عبارت کوتاه‌تر می‌توانست مطلب را بیان نماید).

۱۰

وقت نماز عصر

وقت نماز عصر:

پس از بیان وقت نماز ظهر، اوقات نماز‌های دیگر را بیان می‌فرماید.

در نماز ظهر و عصر، یک وقت مشترک و یک وقت مختص هر کدام، وجود دارد.

وقت مختص نماز ظهر، به اندازه نماز ظهر از ابتدا اذان ظهر می‌باشد.

وقت مختص عصر، به مقدار نماز عصر تا زمان قضا شدن نماز عصر، می‌باشد.

وقت مشترک نماز ظهر و عصر، بین دو وقت مختص، وقت مشترک نماز ظهر و عصر است.

مرحوم شهید می‌فرماید: وقت نماز عصر از زمان فارغ شدن از نماز ظهر به بعد است. یعنی اول اذان ظهر که نماز ظهر اقامه شد، بعدش وقت نماز عصر شروع می‌شود، هرچند تقدیرا. تقدیرا یعنی هرچند که شخص واقعا نماز نخوانده است اما وقت نماز عصر شروع شده است. به عبارت دیگر، لازم نیست که مکلّف واقعا نماز را اقامه کند و بعد از آن، وقت نماز عصر برای او شروع شود. بلکه همین که چند دقیقه (به اندازه اقامه نماز ظهر) از اذان ظهر بگذرد، وقت نماز عصر شروع می‌شود. یعنی مهم آن است که به اندازه انجام نماز ظهر از زوال گذشته باشد.

البته این که بیان کردیم اگر نماز ظهر را اقامه نکرده باشد، بازهم وقت نماز عصر شروع می‌شود، بدان معنا نیست که می‌تواند بدون اقامه نماز ظهر، نماز عصر را اقامه کند. هرچند که وقت نماز عصر فرا رسیده اما شرط اقامه نماز عصر، اقامه نماز ظهر است.

سوال: چرا عبارت ولو تقدیرا را مرحوم شهید اول در متن بیان فرموده است؟

پاسخ: مرحوم شهید می‌فرماید: ثمره این عبارت در جایی است که مکلّف نسیانا نماز عصر را قبل از نماز ظهر اقامه کند. اگر مکلفی در وقت اختصاصی نماز ظهر، بصورت نسیانی نماز عصر را اقامه کند، نمازش باطل می‌شود، مگر آن که یک رکعت از آن نماز را در زمان اشتراکی اقامه کرده باشد. یعنی مکلف، نسیانا نماز عصر را در وقت اختصاصی نماز ظهر شروع کرده اما یک رکعت از آن را در وقت اشتراکی ظهر و عصر، اقامه می‌کند. در این صورت صحیح است. زیرا در روایت چنین بیان شده است: من ادرک من الوقت رکعة فقد ادرک الوقت. اگر یک رکعت آخر نماز هم در وقت اقامه شود، گویی آن نماز در وقت مناسب خود اقامه شده است. اما اگر تمام نماز عصر، در وقت اختصاصی نماز ظهر باشد، آن نماز باطل می‌باشد.

بنابر این، اگر نسیانا در وقت مشترک، نماز عصر را اقامه کرده باشد، بدون آن که نماز ظهر را اقامه کرده باشد، آن نماز صحیح است. زیرا نماز را در وقت مناسب اقامه کرده است.

۱۱

تطبیق وقت نماز عصر

﴿ وللعصر الفراغ منها (للعصر یعنی للعصر من الوقت. وقت نماز عصر، فراغ از نماز ظهر است. یعنی باید از نماز ظهر فارغ شود) ولو تقديراً ﴾ (ولو تقدیرا، تا وقت نماز عصر شروع شود. یعنی آن مقدار از ابتدا وقت تا انتها یک نماز چهار رکعتی، وقت وجود دارد، وقت اختصاصی نماز ظهر است. باید از نماز ظهر فارغ شود هرچند که تقدیرا. ولو تقدیرا یعنی لازم نیست که مکلّف آن نماز را اقامه کند بلکه به این معنا است که آن مقدار از نماز باید بگذرد) بتقدير أن لا يكون قد صلّاها (به فرض این که مصلّی نماز را نخوانده است)، فإنّ وقت العصر يدخل بمضيّ مقدار فعله الظهر بحسب حاله (وقت عصر داخل می‌شود به گذشتن مقدار انجام نماز ظهر به حسب حال مصلی. یعنی اگر نمازش قصر است، به اندازه انجام نماز قصر و اگر نمازش تمام است به اندازه انجام نماز تمام و اگر نمازش خفت است به اندازه انجام نماز خفت): من قصر وتمام، وخفّة وبُطء (کندی. خفت یعنی سریع بودن. خفت یعنی سریع خواندن نماز)، وحصول الشرائط وفقدها، بحيث لو اشتغل بها لأتمّها (اگر این شخص مشغول به انجام نماز می‌شد می‌توانست در این وقت نماز ظهر را اقامه کند)، لا بمعنى جواز فعل العصر حينئذٍ مطلقاً (لا بمعنی عطف بر یدخل است. یعنی فإنّ وقت العصر یدخل لا بمعنی. حینئذ یعنی هنگام دخول وقت عصر. نمی‌خواهیم بیان کنیم که هنگام دخول وقت عصر، هرچند که مصلّی نماز ظهر را اقامه نکرده باشد می‌تواند نماز عصر را اقامه کند. مطلقا یعنی حتی اگر نماز ظهر را نخوانده باشد.)، بل تظهر الفائدة لو صلّاها (اگر نماز عصر را اقامه کند) ناسياً قبل الظهر (اگر ناسیا در وقت مشترک، نماز عصر را قبل از نماز ظهر اقامه کند، یا حداقل در زمانی که یک رکعت از نماز عصر در وقت مشترک اقامه شود)، فإنّها تقع صحيحة إن وقعت بعد دخول وقتها المذكور (اگر بعد از دخول وقت مذکور عصر، واقع شده باشد، نماز عصر صحیح است. هرچند که نماز ظهر را اقامه نکرده باشد. چون ناسی بوده است.)، وكذا لو دخل قبل أن يُتمّها (کذا یعنی اگر نماز عصر نسیاناً قبل از ظهر اقامه شود، صحیح است البته اگر داخل شود وقت نماز عصر، قبل از آن که تمام کند، نماز عصر را. البته به شرطی که حداقل یک رکعت در زمان نماز عصر، اقامه شود. در این صورت به حساب من ادرک من الوقت رکعة فقد ادرک الوقت، نمازش صحیح تلقی می‌شود).

لفظيّة بعد ذلك.

﴿ فللظهر من الوقت ﴿ زوال الشمس عن وسط السماء وميلها عن دائرة نصف النهار ﴿ المعلوم بزيد الظلّ أي زيادته ـ مصدران ل‍ ﴿ زاد الشيء ـ ﴿ بعد نقصه وذلك في الظلّ المبسوط ، وهو الحادث من المقاييس القائمة على سطح الاُفق؛ فإنّ الشمس إذا طلعت وقع لكلّ شاخصٍ قائمٍ على سطح الأرض بحيث يكون عموداً على سطح الاُفق ظلُّ طويل إلى جهة المغرب ، ثمّ لا يزال ينقص كلّما ارتفعت الشمس حتى تبلغ وسط السماء ، فينتهي النقصان إن كان عرضُ المكان المنصوب فيه المقياس مخالفاً لميل الشمس في المقدار ، ويُعدم الظلّ أصلاً إن كان بقدره ، وذلك في كلّ مكانٍ يكون عرضه مساوياً للميل الأعظم للشمس أو أنقص عند ميلها بقدره وموافقته له في الجهة.

ويتّفق في أطول أيّام السنة تقريباً في مدينة الرسول صلى‌الله‌عليه‌وآله وما قاربها في العرض ، وفي مكّة قبل الانتهاء بستّة وعشرين يوماً ، ثم يحدث ظلٌّ جنوبيٌّ إلى تمام الميل وبعده إلى ذلك المقدار ، ثمّ يُعدم يوماً آخر.

والضابط : أنّ ما كان عرضه زائداً على الميل الأعظم لا يُعدم الظلّ فيه أصلاً ، بل يبقى عند زوال الشمس منه بقيّة تختلف زيادةً ونقصاناً ببُعد الشمس من مسامتة رؤوس أهله وقربها. وما كان عرضه مساوياً للميل يُعدم فيه يوماً وهو أطول أيّام السنة. وما كان عرضه أنقص منه ـ كمكّة وصنعاء ـ يُعدم فيه يومين عند مسامتة الشمس لرؤوس أهله صاعدةً وهابطة ، كلّ ذلك مع موافقته له في الجهة ، كما مرّ.

أمّا الميل الجنوبي فلا يُعدم ظلّه من ذي العرض مطلقاً ، لا كما قاله المصنّف رحمه‌الله في الذكرى ـ تبعاً للعلّامة ـ : من كون ذلك بمكّة وصنعاء في أطول

أيّام السنة (١) فإنّه من أقبح الفساد. وأوّل من وقع فيه الرافعيّ من الشافعيّة (٢) ثم قلّده فيه جماعة منّا (٣) ومنهم (٤) من غير تحقيقٍ للمحلّ ، وقد حرّرنا البحث في شرح الإرشاد (٥).

وإنّما لم يذكر المصنّف هنا حكم حدوثه بعد عدمه؛ لأنّه نادر ، فاقتصر على العلامة الغالبة ، ولو عبّر ب‍ «ظهور الظل في جانب المشرق» ـ كما صنع في الرسالة الألفيّة (٦) ـ لشمل القسمين بعبارةٍ وجيزة.

﴿ وللعصر الفراغ منها ولو تقديراً بتقدير أن لا يكون قد صلّاها ، فإنّ وقت العصر يدخل بمضيّ مقدار فعله الظهر بحسب حاله : من قصر وتمام ، وخفّة وبُطء ، وحصول الشرائط وفقدها ، بحيث لو اشتغل بها لأتمّها ، لا بمعنى جواز فعل العصر حينئذٍ مطلقاً ، بل تظهر الفائدة لو صلّاهاناسياً قبل الظهر ، فإنّها تقع صحيحة إن وقعت بعد دخول وقتها المذكور ، وكذا لو دخل قبل أن يُتمّها.

﴿ وتأخيرها أي العصر ﴿ إلى مصير الظلّ الحادث بعد الزوال ﴿ مثله * أي مثل ذي الظلّ وهو المقياس ﴿ أفضل من تقديمها على ذلك الوقت. كما أنّ

____________________

(١) الذكرى ٢ : ٣٢١ ، ونهاية الإحكام ١ : ٣٣٣.

(٢) العزيز في شرح الوجيز ١ : ٣٦٧.

(٣) مثل الماتن قدس‌سره في الدروس ١ : ١٣٨ ، والذكرى ٢ : ٣٢١ ، والفاضل المقداد في التنقيح ١ : ١٦٧ ـ ١٦٨ ، والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ٢ : ١٢.

(٤) لم نقف عليهم فيما بأيدينا من كتبهم.

(٥) روض الجنان ٢ : ٤٨١.

(٦) الألفيّة : ٥١.

(*) كذا في نسخ الروضة ، لكن في نسختي المتن : مثليه.