در ادامه مستحبات تخلی میفرمایند:
مورد سوم از مستحبات تخلی
یکی دیگر از مستحبات تخلی آن است که شخص برای تخلی رو به ماه و خورشید نباشد. به گونهای که فرج او رو به ماه و خورشید باشد. البته اگر صرفا در جهت ماه و خورشید باشد، مشکلی ندارد. مثل این که در جایی که بنا است، تخلی میکند در این موارد اگر رو به ماه یا خورشید باشد، اشکالی ندارد. مهم آن است که فرج مواجهه با ماه و خورشید نداشته باشد.
مورد چهارم از مستحبات تخلی
رو به باد یا پشت به باد، تخلی چه در بول و چه در غائط انجام نشود. این که مرحوم شهید هم بول و هم غائط را ذکر میکند، اطلاق خبر است. روایاتی که در این زمینه وجود دارد چنین است: سُئِلَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ (سوال شد از امام علیه السلام) مَا حَدُّ اَلْغَائِطِ (بحثی از بول نمیشود) قَالَ (حضرت فرمودند:) لاَ تَسْتَقْبِلِ اَلْقِبْلَةَ وَ لاَ تَسْتَدْبِرْهَا وَ لاَ تَسْتَقْبِلِ اَلرِّيحَ وَ لاَ تَسْتَدْبِرْهَا. (هم نسبت به قبله و هم نسبت به باد میفرماید: رو به قبله و پشت به قبله و رو به باد و پشت به باد نباشد)
در این روایت، سوالی که سائل نمود از غائط بود لذا بحثی از بول ندارد. مگر آن که به دو طریق بخواهیم بول را به این روایت اضافه کنیم.
چگونه بول را به این روایت اضافه کنیم در حالی که سوال در این روایت مربوط به حد الغائط است؟
۱) بول به طریق اولی نباید رو به باد یا پشت به باد انجام شود. نباید (نهی) در حد کراهت است. زیرا باد، بول را پخش میکند و حکم عدم استقبال و عدم استدبار بول برای آن است که باد آن را پخش نکند. بنابر این، زمانی که در غائط فرمود نباید رو به باد یا پشت به باد باشد، در بول به طریق اولی رو به باد یا پشت به باد نباید باشد.
۲) در روایت که فرمود ما حد الغائط؟ مراد از غائط، غائط در مقابل بول نیست بلکه مراد از غائط معنای لغوی غائط است. یعنی چالهای که در آن بول و مدفوع را میریزند. چون به خود آن چاله هم غائط میگویند. از این باب، منظور از غائط، مدفوع در مقابل بول نیست بلکه منظور چالهای است که اعم از بول و غائط است.
روایت دیگر صراحتا در مورد بول است. روایت چنین است:... وَ لاَ يَسْتَقْبِلْ بِبَوْلِهِ اَلرِّيحَ.
به دلیل وجود این روایت برخی حکم را (حکم استحباب عدم استقبال ریح و عدم استدبار ریح) را به بول اختصاص دادهاند و در مدفوع اشکال نمیدانند.
مرحوم شهید به عنوان مستحب چهارم از مستحبات تخلی میفرماید: ترک استقبال ریح و استدبار ریح به بول و غائط جزء مستحبات است. این که هم بول و هم غائط را متذکر شدهاند، شهید ثانی میفرماید: لإطلاق الخبر. یعنی تعمیم به بول و غائط به جهت اطلاق خبر است. روایت دوم که قطعا اطلاق ندارد. چون روایت دوم، صراحتا بول را فرمود. طبیعتا باید گفت که منظور شهید ثانی روایت اول است با یکی از دو توجیهی که بیان شد. مثلا گفته شود که مراد از غائط، چاله است و اطلاق آن شامل بول و مدفوع میشود یا گفته شود که زمانی که غائط گفته میشود، بول به طریق اولی اضافه میشود. و الّا روایتی که اطلاق به این معنا که مرحوم شهید ثانی فرموده و ظاهر است، وجود ندارد.
پس از آن میفرماید: به همین جهت، مصنف، عبارت را در کتاب لمعه بصورت مطلق بیان نموده است گرچه در غیر کتاب لمعه مرحوم شهید اول، قید به بول زده و غائط را بیان نکرده است. یعنی فرموده است که در بول مستحب است که رو به باد و پشت به باد نباشد.
مورد پنجم از مستحبات تخلی:
پوشاندن سر هنگام تخلی یکی از مستحبات تخلی است. البته اگر سر برهنه باشد و اگر سر پوشیده باشد نیازی به پوشش دوم ندارد. علت پوشاندن سر آن است که از نفوذ رائحه خبیثه به مغز و مخ جلو گیری شود.
البته در روایت بیان شده است که خوب است علاوه بر پوشاندن سر، تَقَنُّع نیز انجام شود. تقنع از مقنعه مشتق شده و به معنای آن است که چیزی روی سر انداخته شود که گوش و گردن متخلی نیز پوشیده شود.
مورد ششم از مستحبات تخلی
اگر محل تخلی بنا است. مثل جایی که در خانه، مدرسه، مسجد و... برای تخلی ساخته میشود. بهتر آن است که با پای چپ وارد شود. اگر محل تخلی بیابان است، مستحب است که پای چپ آخرین پایی باشد که با آن قدم بر میدارد. یعنی وقت تخلی در فضای باز، آخرین قدم را با پای چپ بردارد و بعد برای تخلی بنشیند.
مورد هفتم از مستحبات تخلی
اگر محل تخلی، بنا است با پای راست خارج شود و اگر فضای باز و جایی است که بنا ندارد، پای راست اولین پایی باشد که بعد از تخلی با آن قدم بر میدارد و این در واقع بر عکس حکم مسجد است. در مسجد مستحب است که شخص با پای راست وارد و با پای چپ خارج شود. در تخلی مستحب است که با پای چپ وارد و با پای چپ خارج شود.
مورد هشتم از مستحبات تخلی
قرائت ادعیه مأثوره در هنگام تخلی یکی دیگر از مستحبات است. هنگام داخل شدن یک دعا دارد که عبارت است از: أَعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الرِّجْسِ النَّجِسِ الْخَبِيثِ الْمُخْبِثِ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ
هنگام انجام تخلی دعای دیگر و هنگام رؤیت آب یک دعای دیگر دارد، موقع استنجاء یک دعا و هنگام دست کشیدن به شکم دعای دیگر دارد که مستحب است قرائت شود.
مورد نهم از مستحبات تخلی
تکیه کردن بر پای چپ در هنگام نشستن و باز کردن پای راست. منظور از باز کردن پای راست به این معنا است که بر پای راست تکیه نکند و آن را آزاد بگذارد. طبیعتا هنگامی که پا را آزاد میگذارد، پا مقداری باز میماند نسبت به پایی که تکیه کرده است. پایی که روی آن تکیه کرده است، کاملا پا به ران میچسبد اما پایی که روی آن تکیه نکرده است مقداری باز میماند.