درس الروضة البهیة (بخش ۱) (الطهارة - الخمس)

جلسه ۲۳: شک در تقدم و تأخرِ طهارت و حدث

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

عبارت آغازین

۳

تقدم یا تأخر طهارت و حدث

در انتهای جلسه گذشته، مسأله استصحاب مطرح شد.

۱) استصحاب طهارت در موردی که شخص متطهر بوده و شک می‌کند که آیا حدث، حاصل شده یا حاصل نشده است. در این مورد حکم به طهارت شخص می‌شود.

۲) گاهی در ابتدا محدث بوده و پس از مدتی شک می‌کند که آیا طهارت بر او عارض شده یا عارض نشده. در این مورد استصحاب حدث می‌کند.

صورت سومی در استصحاب نیز وجود دارد که در این جلسه بررسی می‌شود. آن صورت عبارت است از این که شخص می‌داند هم وضو گرفته و هم حدث از او محقق شده اما نمی‌داند که کدام مقدم و کدام یک موخّر است. اگر اول حدث از او محقق شده باشد (مثلا اول خوابیده) و بعد وضو گرفته؛ در این صورت حکم می‌شود که وضو دارد اما اگر اول وضو گرفته و پس از آن خوابیده، حکم می‌شود که دیگر وضو ندارد و برای نماز باید وضو بگیرد. در این صورت چون نمی‌داند کدام متأخر است، وظیفه مکلف چیست و آیا باید استصحاب طهارت کند یا استصحاب حدث؟

مرحوم شهید ابتدا می‌فرماید: در این صورت، شخص حکم محدث را دارد و اگر می‌خواهد عملی که مشروط به وضو است را باید وضو بگیرد. زیرا هر دو احتما مساوی است. یعنی احتمال دارد که حدث بعد از طهارت بوده و احتمال دارد که وضو بعد از حدث بوده است. هر دو احتمال در این صورت مساوی است. زمانی که هر دو احتمال مساوی باشد، نه طهارت ثابت می‌شود و نه حدث، ثابت می‌شود. در این صورت که هیچ یک ثابت نشد، برای نماز باید وضو بگیرد.

به عبارت دیگر، شخصی که نمی‌داند متطهر یا محدث است چون باید برای نماز، طهارت احراز شود، باید وضو بگیرد. یعنی باید حتما با طهارت احراز شده (تعبدی یا واقعی) نماز اقامه شود. بنابر این، چون باید طهارت احراز شود و در این صورت نمی‌داند که طهارت مقدم بوده یا حدث. پس طهارت برای او احراز نمی‌شود؛ لذا باید وضو بگیرد.

البته شهید در ضمن این احتمال می‌فرماید: اگر از اتحاد و تعاقب حکم دیگری را استفاده نکنیم، قائل به لزوم طهارت می‌شویم. چون، گاهی از اتحاد و تعاقب، حکم دیگری استفاده می‌شود که در این صورت دیگر نیازی به وضو نیست.

مقصود از اتحاد و تعاقب:

اتحاد یعنی یکی بودن حدث و طهارت. شخص می‌داند که یک حدث از او سرزده (مثلا خوابیده) و حدث دیگری از او سر نزده است. همچنین می‌داند که یک وضو گرفته است.

تعاقب یعنی از قرینه‌ای بفهمد که کدام مؤخر از دیگری بوده است. این که از چه قرائنی می‌تواند این مطلب را استفاده کند در ادامه بیان می‌کند.

در این قسمت مرحوم شهید در صدد بیان آن است که اگر شخص، از راه اتحاد و تعاقب بتواند ثابت کند که الآن متطهر است، دیگر نیازی به وضو گرفتن ندارد.

مرحوم شهید در ادامه می‌فرماید: نظر مشهور همان نظری است که بیان شد. یعنی به نظر مشهور، اگر از راه اتحاد و تعاقب حکم دیگری استفاده نشود، محدث محسوب می‌شود و باید برای نماز وضو بگیرد.

باید توجه داشت که فرقی ندارد که قبل از این طهارت و حدث، بداند که طهارت داشته یا بداند که محدث بوده است. توضیح: یک طهارت و حدث وجود دارد که زمان تقدم و تأخر آن‌ها مشکوک است. ممکن است از صبح تا ظهر این طهارت و حدث محقق شده باشند اما قبل از خواب و وضو (مثلا صبح که از خانه خارج می‌شود محدث یا طاهر بوده) چه بدانیم که قبلا محدث یا طاهر بوده و چه ندانیم در این حکم فرقی نمی‌کند. در این صورت بیان می‌شود که از صبح چه طاهر بوده و چه محدث بوده و چه اصلا نمی‌داند که طاهر یا محدث بوده اما می‌داند که از صبح به بعد طهارت و حدثی از او سر زده ولی نمی‌داند که کدام مقدم و کدام مؤخر بوده است.

۴

تطبیق تقدم یا تأخر طهارت و حدث

﴿ و ﴾ الشاكّ ﴿ فيهما ﴾ (کسی که شک دارد در طهارت و حدث. در چه چیزی از طهارت و حدث شک دارد؟) أي في المتأخّر منهما (نمی‌داند که کدام متأخر بوده است. یعنی تقدم و تأخر برای او مشکوک بوده است اما می‌داند که طهارت و حدثی از او سر زده است) مع تيقّن وقوعهما (اما هر دو واقع شده است.) ﴿ محدثٌ ﴾ (این شاک محدث است. محدث خبر الشاک است. کسی که شک دارد حکم محدث را دارد. حکم محدث را دارد یعنی برای اقامه نماز باید وضو بگیرد. چرا حکم محدث را دارد؟) لتكافؤ الاحتمالين، (دو احتمال عبارت است از این که، احتمال اول آن است که اول حدث بوده و بعد طهارت بوده است. احتمال دوم آن است که اول طهارت بوده و بعد حدث از او سرزده است. زمانی که هر دو احتمال مساوی باشد نمی‌توان به هیچ کدام اعتنا کرد. زمانی که نمی‌توان به هیچ یک از آن‌ها اعتنا کرد، به چه دلیل باید برای نماز وضو گرفت؟ زیرا برای نماز، احراز طهارت لازم است.) إن لم يَستفد (شاک) من الاتّحاد والتعاقب حكماً آخر، (اگر از اتحاد یعنی یکی بودن حدث و یکی بودن طهارت و تعاقب یعنی یکی پشت سر دیگری بودن که به قرینه ثابت شود، حکم دیگری استفاده نشود. اگر شاک استفاده نکند از اتحاد و تعاقب، حکم دیگری را) هذا هو الأقوى والمشهور. (نظر اقوی و مشهور آن است که این فرد، محدث محسوب می‌شود) ولا فرق بين أن يَعلم حاله قبلهما بالطهارة، أو بالحدث، أو يَشكّ. (فرقی نیست بین این که شاک حال خودش را بداند، قبل از طهارت و حدث. این طهارت و حدثی که واقع شده، قبل از آن، فرد می‌داند که طاهر بوده یا محدث بوده یا شک داشته. این‌ها تفاوتی ندارد.)

۵

نظر دیگر در خصوص تقدم یا تأخر طهارت و حدث

در مقابل نظر مشهور، برخی نظریه دیگری را مطرح کرده‌اند. آن‌ها گفته‌اند که: فرق می‌کند که قبل از طهارت و حدثی که تقدم و تأخرشان مشکوک است، طاهر بوده یا محدث بوده.

اگر قبلا متطهر بوده است. مثلا ساعت ۷ صبح وضو گرفت اما بعدش می‌داند تا نماز ظهر یک بار خوابید و یک بار هم وضو گرفت. اما نمی‌داند که وضو و حدث که بین ساعت ۹ صبح تا ۱۱ صبح محقق شده، کدام مقدم و کدام مؤخر بوده است. اما می‌داند که ساعت ۷ صبح وضو گرفته است. این نظریه معتقد است که اگر قبلا متطهر بوده اکنون یقین حاصل می‌شود که وضو ابتدایی (وضو ساعت ۷ صبح) باطل شده است. زیرا یقین دارد که خواب قطعا اتفاق افتاده است. پس در این صورت علم دارد به نقض طهارت سابق. اما طهارت که نقض شد، شک دارد که آیا این حدثی که سبب نقض طهارت سابق شد، تبدیل به طهارت بعد شد یا نشد. چون احتمال دارد که طهارت ساعت ۹ تا ۱۱ بعد از طهارت اول و قبل از حدث بوده. یعنی طهارت ۷ صبح، طهارت ۹ صبح، حدث بعد از ۹ صبح. در این صورت باید برای نماز، وضو بگیرد. پس اگر قبلا طهارت بوده و بعد از آن یک طهارت و یک حدث محقق شد، باید برای نماز ظهر وضو بگیرد.

اما اگر صبح طهارت نداشت و می‌داند که ابتدای روز وضو نگرفته است. ساعت ۹ صبح تا ۱۱ صبح می‌داند که یک حدث و یک وضو از او سرزده است. در این صورت حکم متفاوت است. ساعت ۷ صبح، محدث بوده، ساعت ۹ تا ۱۱ نیز قطعا یکبار وضو گرفته است. پس حدث ابتدای روز قطعا به طهارت تبدیل شده است. زیرا قطعا یکبار وضو گرفته است. اما وضویی که گرفت و حدث سابق را از بین برد، آیا این وضو با حدث از بین رفت یا همچنان باقی است، مشکوک است و نمی‌داند که حدث از بین رفته. پس برای نماز ظهر لازم نیست که وضو بگیرد.

نقد نظریه مذکور توسط شهید ثانی:

مرحوم شهید این نظریه را صحیح نمی‌داند. زیرا در فرض محدث بودن سابق، آنچه که یقینی است این است که حدث سابق مرتفع شده است. اما حدث لاحق که متیقن الوقوع است و برداشته شدن آن مشخص نیست. چطور می‌توان الآن بدون وضو گرفتن نماز خواند.

قائل نظریه معتقد است که در فرض محدث بودن سابق برای اقامه نماز، نیازی به وضو گرفتن نیست. علت آن بود که وقوع طهارت یقینی است و با این طهارت، حدث سابق یقینا مرتفع شده است. اما شهید می‌فرماید: رفع حدث سابق یقینی است اماحدث بعدی که یقینی است، رفعش مشخص نیست. بنابر این چون هر دو احتمال مساوی است باید به نظریه قبل عمل کرد. یعنی در هر دو صورت (چه قبلا محدث بوده و چه قبلا طاهر بوده) باید اکنون وضو بگیرد.

۶

تطبیق نظر دیگر در خصوص تقدم یا تأخر طهارت و حدث

وربّما قيل (برخی نظر دیگری مطرح کرده‌اند): بأ نّه يأخذ ـ مع علمه بحاله ـ (یعنی مع علم شاک به حال خودش که قبلا متطهر یا محدث بوده) ضدَّ ما علمه (اگر قبلا محدث بوده، اکنون طاهر می‌باشد و دیگر لازم نیست که وضو بگیرد و اگر قبلا طاهر بوده، اکنون محدث محسوب می‌شود و باید برای نماز وضو بگیرد. چرا؟) لأنّه إن كان متطهِّراً (ساعت ۷ صبح) فقد علم نقض تلك الحالة (شخص علم دارد به نقض حالت طهارت در ساعت ۷ صبح. چون یکبار حدث پس از آن ساعت رخ داده است.) وشكّ في ارتفاع الناقض (اما شک دارد در ارتفاع ناقض این حدث که آیا طهارتی این حدث را از بین برد یا خیر) لجواز تعاقب الطهارتين، (چون احتمال دارد که هر دو طهارت پشت سر هم باشد. یعنی صبح ساعت ۷ طهارت داشت. ساعت ۹ نیز وضو گرفت و بعد از آن حدث رخ داد. در این صورت برای نماز ظهر باید وضو بگیرد) وإن كان محدثاً (ساعت ۷ صبح محدث بوده) فقد علم انتقاله عنه بالطهارة (یقینا این حدث ابتدای روز از بین رفته است. منتقل شده شاک از این محدث بودن به طهارت. چون یقینا بعد از حدث ابتدای روز، یک طهارت محقق شده است.) وشكّ في انتقاضها بالحدث؛ (اما شک دارد، طهارتی که حدث ابتدای روز را از بین برد، از بین رفته است یا خیر. چرا؟) لجواز تعاقب الأحداث. (چون احتمال دارد که ساعت ۷ صبح حدث از او سرزده است، ساعت ۹ صبح هم حدث از او سرزده است و بعد از آن طهارت حاصل شده است. به عبارت دیگر، چون احتمال دارد که این دو حدث پشت سر هم باشند. پس اکنون، طهارت، یک حدث را از بین برد اما مشخص نیست که خود طهارت از بین رفته باشد یا خیر. لذا برای نماز ظهر نیاز نیست که وضو بگیرد.)

ويشكل (شهید ثانی می‌فرماید: این سخن، مشکل است. چرا مشکل است؟): بأنّ المتيقّن حينئذٍ ارتفاع الحدث السابق، (می‌دانیم حدث ساعت ۷ صبح با طهارت بعد یقینا از بین رفته است) أمّا اللاحق (اما حدث لاحق) المتيقّن وقوعه (که وقوعش یقینی است، نمی‌دانیم از بین رفته است یا خیر) فلا، (ارتفاعش یقینی نیست) وجواز تعاقبه لمثله مكافئٌ لتأخّره عن الطهارة، (بیان شد که احتمال دارد حدث پشت حدث باشد. مرحوم شهید می‌فرماید: احتمال تعاقب احداث وجود دارد، احتمال عدم تعاقب احداث نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، اگر احتمال تعاقب وجود دارد، احتمال عدم تعاقب نیز وجود دارد. جواز یعنی احتمال تعاقب حدث لاحق، لمثله یعنی حدث سابق. این که احتمال دادید متعاقب باشد. یعنی حدث لاحق با حدث سابق پشت سر هم باشند. مکافئ یعنی برابر است با احتمال تأخر حدث لاحق از طهارت. پس حدث لاحق ممکن است بعد از حدث سابق باشد و ممکن است بعد از طهارت لاحق باشد. پس هر دو احتمال مساوی است و زمانی که هر دو احتمال مساوی باشد نمی‌توان یکی را اخذ و دیگری را رها کرد. زیرا ترجیح بلا مرجح لازم می‌آید.) ولا مرجّح. (برای هیچ طرفی مرجحی وجود ندارد)

۷

اتحاد و تعاقب

مرحوم شهید ثانی با نعم، مسئله إن لم يَستفد من الاتّحاد والتعاقب حكماً آخر را توضیح می‌دهد.

گاهی، قرائنی وجود دارد که با وجود آن قرائن می‌توان نظریه دوم را به گونه‌ای اثبات کرد. اما مربوط به صورت وجود قرینه می‌باشد. قائل نظریه دوم، بدون توجه به قرائن نظریه را مطرح می‌کرد. او قائل بود هروقت که مکلف در ابتدا محدث بود، الآن طاهر است و هرگاه که قبلا طاهر بوده است، الآن محدث می‌باشد. بدون توجه به این که از اتحاد و تعاقب حکم دیگری استفاده شود یا خیر. مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: این اطلاق پذیرفته نیست. مگر آن که از اتحاد و تعاقب استفاده شود. مرحوم شهید با نعم این استدراک را بیان می‌فرماید. یعنی مرحوم شهید می‌فرماید در برخی موارد می‌توان در برخی موارد این نظریه را پذیرفت اما آن منحصر در مواردی می‌شود که قرائن وجود داشته باشد.

گاهی می‌دانیم که طهارت رافع است. اگر اجمالا می‌دانیم، طهارتی که حاصل شد، طهارت رافع است یعنی طهارتی که رافع حدث است، نه طهارت بعد از طهارت. زیرا طهارت بعد از طهارت طبیعتا رافع نیست. زیرا حدثی نبوده است که رافع باشد. اگر شخص ابتدای روز طهارت داشته و بدون سرزدن حدث، ساعت ۹ صبح نیز وضو بگیرد، این طهارت دوم، رافع حدث نیست. زیرا قبل از آن طاهر بود. مرحوم شهید می‌فرماید: اگر به هر قرینه‌ای، در ذهن مکلف آن باشد که این طهارتی که حاصل شده، رافع حدث نبود و طهارت بعد از طهارت بوده است یا می‌داند که طهارت دوم، طهارتی است که رافع حدث است.

در صورتی که می‌داند، طهارت رافع حدث نیست و ما قائل باشیم که طهارت بعد از طهارت رافع نیست یا اساسا علم داریم که طهارت تجدیدی نبوده است. خود این قرینه است. یعنی می‌داند که طهارت دوم، طهارت تجدیدی نبوده است. یعنی طهارت روی طهارت نداشته است.

توضیحات مذکور، دو فرض را بیان می‌کند:

۱) می‌دانم که طهارت، رافع است،

۲) می‌دانم طهارت، تجدیدی نبوده است. (یعنی طهارت بعد از طهارت نبوده است).

در هر دو صورت در حالت اول که می‌دانم حالت سابق بر طهارت و حدث، طهارت بوده است. در این صورت اگر بدانم که ۷ صبح طاهر بوده ام اکنون دیگر یقینا طاهر هستم. زیرا در این دو صورت می‌دانم که طهارت ساعت ۹ تا ۱۱ قطعا طهارت بعد از طهارت یا طهارت تجدیدی نبوده. پس حتما بعد از طهارت ساعت ۷ صبح باید طهارت حاصل شده باشد و بعد از حدث، وضو گرفته باشم که طهارت، طهارت رافع یا طهارت غیر تجدیدی محسوب شود. در این صورت ظهر برای نماز، وضو لازم نیست. در این صورت با توجه به قرینه می‌توان حکم نمود که وضو دارم.

در طرف دیگر یعنی در صورتی که عدم تعاقب دو حدث را می‌دانم. یعنی یک طهارت سرزده و پس از آن در ساعت ۹ تا ۱۱ یک حدث سرزده است. ابتدای روز هم وضو نداشته و محدث بوده ام. اما می‌دانم که حدث بعد از حدث نبوده. مثلا شخص از افرادی است که دائم الوضو است و پس از هر حدثی بلافاصله طهارت می‌گرفته است. در این صورت که می‌داند تعاقب حدثین نبوده است، مشخص می‌شود که بعدش طهارت بوده و بعدش حدث بوده است. یعنی قرینه وجود دارد که قرینه بعد از طهارت حاصل شده لذا باید برای نماز وضو بگیرد.

بنابر این، گاهی اتحاد طهارت و حدث یعنی یک طهارت و یک حدث و تعاقب یعنی می‌دانم که طهارت بعد از طهارت بوده یا می‌دانم که طهارت بعد از طهارت نبوده یا می‌دانم که حدث بعد از حدث بوده. اگر از این قرائن وجود داشت، با توجه به قرائن حکم می‌شود.

۸

تطبیق اتحاد و تعاقب

نعم (استدراک است و می‌گوید: اگر آنچه که تحقق پیدا کرده) لو كان المتحقّق طهارةً رافعةً (طهارت رافع است. یعنی طهارت و حدث، طهارتش حتما رافع است. حتما رافع است در فرضی که قبلا طاهر بوده است. صبح ساعت ۷ طاهر بود و طهارت لاحق را علم دارد که رافع بود) وقلنا بأنّ المجدّد لا يرفع (و ما قائل باشیم به این که طهارت بعد از طهارت، رفع حدث نمی‌کند. پس حتما طهارت بعد، بعد از حدث بوده است که رافع شده است. یا) أو قطع بعدمه، (قطع به عدم طهارت تجدیدی داریم. یعنی یقین داریم که طهارت لاحق، طهارت بعد از طهارت نبوده است. در این دو صورت) توجّه الحكم بالطهارة في الأوّل، (فی الاول یعنی صورتی که حالت سابقه مکلف، طهارت بوده است. صبح طاهر بوده است. در وسط روز، یک طهارت و حدث از او سرزده است. یقین دارد که طهارت، طهارت رافع بوده یا طهارت بعد از طهارت نبوده است. در این صورت قطعا اول حدث سرزده و بعد طهارت سرزده است لذا حکم به طهارت می‌شود.) كما أنّه لو علم عدم تعاقب الحدثين (کما در فرضی بحث می‌کند که حالت اولیه مکلف، محدث بوده است. یعنی صورت ثانی. صبح ساعت ۷ محدث بود. بین ساعت ۹ تا ۱۱، یک حدث و یک طهارت حاصل شد. اما علم دارد که حدثین متعاقب نبوده است. یعنی می‌داند وقتی صبح محدث بوده الان اول حدث نبوده و بعد طهارت بلکه اول طهارت بوده و بعد حدث) بحسب عادته (معمولا هرگاه محدث می‌شد سریعا وضو می‌گرفت) أو في هذه الصورة، (یا در خصوص این مورد می‌داند که حدثین متعاقب نبوده است. در هر صورت از هرجا این عدم تعاقب را بداند) تحقّق الحكم بالحدث في الثاني، (صورت دوم یعنی صبح محدث بوده است. در قول دوم، دو صورت بیان شد. یک صورت آن بود که در ابتدای روز متطهر بوده و صورت دوم آن بود که در ابتدای روز محدث باشد. در صورت دوم، حکم به محدث بودن می‌شود. چون می‌دانیم این حدث بعدی، حدث بعد از حدث نبوده. پس اول طهارت بوده و بعد از آن حدث حاصل شده است. البته این موارد در جایی است که قرینه باشد و وجود قرینه از محل بحث خارج است. زیرا فرض در جایی است که بین تأخر و تقدم شک وجود دارد. در صورت وجود قرینه دیگر شکی وجود ندارد. لذا می‌فرماید:) إلّا أنّه (این فرض) خارجٌ عن موضع النزاع، (چون محل نزاع در جایی است که در متأخر منهما شک وجود دارد و در این فرض شکی وجود ندارد) بل ليس من حقيقة الشكّ في شيءٍ (هیچ شکی در این جا وجود ندارد) إلّا بحسب ابتدائه. (ممکن است که شک بدوی حاصل شود. ممکن است که من یک لحظه شک کنم اما وقتی دقت می‌کنم می‌فهمم که حدث جلوتر بوده یا طهارت جلوتر بوده است. این صورت شک بدوی است و شک بدوی فایده ندارد. ابتدائه یعنی در ابتدا من شک کردم اما بعد از دقت شک از بین رفت)

وبهذا يظهر ضعف القول باستصحاب الحالة السابقة بل بطلانه. (مرحوم شهید می‌فرماید: با توضیحات ارائه شده، مشخص می‌شود که نظر برخی که قائلند در اصل بحث باید حالت سابقه را استصحاب کنیم. یعنی حالت سابقه چه طهارت و چه حدث باشد باید استصحاب شود. به عبارت دیگر اگر شخص در ساعت ۷ محدث بوده است باید اکنون استصحاب حدث کند. یعنی طهارت و حدث بعدی را باید نادیده گرفت. همچنین اگر ابتدای روز طاهر بوده است باید استصحاب طهارت کند.

مرحوم شهید می‌فرماید با توضیحاتی که بیان شد معلوم می‌شود که این سخن صحیح نیست بلکه ضعیف و باطل است. زیرا حالت سابقه یقینا از بین رفته است. زمانی می‌توان حالت سابقه را استصحاب کرد که یقین به از بین رفتن آن نداشته باشیم اما اکنون که طهارت ساعت ۷ صبح یقینا از بین رفته است یا حدث ساعت ۷ صبح یقینا از بین رفته، دیگر نمی‌توان استصحاب کرد. به عبارت دیگر، طهارت و حدث بین ساعت ۹ تا ۱۱ باعث می‌شود که ما بگوییم قطعا حدث یا طهارت ساعت ۷ صبح از بین رفته است و دیگر نمی‌توان آن را استصحاب کرد.

بطلانه عطف بر ضعف القول می‌شود. یعنی با توضیحاتی که بیان شد، ظاهر می‌شود ضعف قول به استصحاب حالت سابقه بلکه بطلان آن قول ظاهر می‌شود.)

۹

خلاصه مباحث این جلسه

مرحوم شهید تا کنون فرمود اگر کسی مثلا ساعت ۹ تا ۱۱ صبح یک حدث و یک طهارت از او سرزده است. در این صورت کاری نداریم که در ابتدای روز چه حالتی داشته است. یعنی در ساعت ۷ صبح محدث بوده یا طاهر بوده یا نسبت به آن ساعت شک وجود دارد. به نظر مرحوم شهید، صرف این که بین ساعت ۹ تا ۱۱ حدث و طهارت از او سرزده است باید برای نماز ظهر، وضو بگیرد.

زیرا دو احتمال مساوی است و زمانی که احتمالات مساوی می‌شود باعث می‌شود که به طهارت و حدث توجه نشود و برای نماز ظهر به جهت آن که احراز وضو لازم است، حکم به لزوم وضو گرفتن شود.

در مقابل این نظریه، برخی قائلند که حکم شاک، بسته به حالت او در ابتدای روز (ساعت ۷) دارد. چنین شخصی دو حالت دارد:

۱) در ابتدای روز، طاهر بوده؛

۲) در ابتدای روز، محدث بوده است.

اگر طاهر بوده، الان حکم محدث را دارد. زیرا صبح که طاهر بوده قطعا طهارت صبح از بین رفته است. زیرا حدثی بعد از آن رخ داده است. اما اگر صبح محدث بوده است، لازم نیست که برای نماز وضو بگیرد. زیرا طهارتی قطعا حدث اولیه را از بین برده اما معلوم نیست که خود طهارت از بین رفته باشد پس لازم نیست که برای نماز وضو بگیرد.

مرحوم شهید در پاسخ به این نظریه فرمود:

این نظریه صحیح نیست. هرچند که بعد از طهارت یا حدث ابتدای صبح، ناقضی تحقق یافته اما غیر از آن طهارت یا حدث، طهارت و حدث دیگری نیز محقق شده و احتمال وجود طهارت با وجود حدث، مساوی است. مثلا اگر در ابتدای روز طهارت بوده، قطع داریم که حدثی آمده اما طهارت دیگری نیز محقق شده است.

مگر آن که از راه اتحاد و تعاقب قرینه داشته باشیم. مثلا مکلف می‌داند که صبح طاهر بوده اما می‌داند که طهارت دوم، طهارت بعد از طهارت نبوده، اگر طهارت بعد از طهارت نبوده، حتما اول حدث بوده و بعد طهارت بوده است. لذا لزومی به وضو نیست. یا می‌داند که حدث بعد از حدث نبوده است. در این موارد بر اساس قرینه عمل می‌شود.

آخرین نکته‌ای که مرحوم شهید فرمودند آن است که، نباید گفت در جایی که تأخر یا تقدم حدث و طهارت را نمی‌دانیم، آن‌ها را کنار می‌گذاریم و حالت اولیه صبح را استصحاب می‌کنیم. زیرا حالت اولیه قطعا از بین رفته است.

وأمّا الشكّ في أنّه هل توضّأ أو هل شرع فيه أم لا؟ فلا يتصوّر تحقّقه في الأثناء. وقد ذكر المصنّف في مختصريه (١) الشكّ في النيّة في أثناء الوضوء وأ نّه يستأنف ، ولم يعبّر ب‍ «الشك في الوضوء» إلّا هنا.

﴿ و الشاكّ فيه بالمعنى المذكور ﴿ بعده أي بعد الفراغ ﴿ لا يلتفت كما لو شكّ في غيرها من الأفعال.

﴿ و الشاكّ ﴿ في البعض يأتي به أي بذلك البعض المشكوك فيه إذا وقع الشكّ ﴿ على حاله أي حال الوضوء بحيث لم يكن فرغ منه ، وإن كان قد تجاوز ذلك البعض ﴿ إلّامع الجَفاف للأعضاء السابقة عليه ﴿ فيعيد لفوات الموالاة.

﴿ و لو شكّ في بعضه ﴿ بعد انتقاله عنه وفراغه منه ﴿ لا يلتفت والحكم منصوصٌ (٢) متّفقٌ عليه.

﴿ والشاكّ في الطهارة مع تيقّن الحدث ﴿ محدثٌ لأصالة عدم الطهارة ﴿ والشاكّ في الحدث مع تيقّن الطهارة ﴿ متطهِّرٌ أخذاً بالمتيقّن.

﴿ و الشاكّ ﴿ فيهما أي في المتأخّر منهما مع تيقّن وقوعهما ﴿ محدثٌ لتكافؤ الاحتمالين ، إن لم يَستفد من الاتّحاد والتعاقب حكماً آخر ، هذا هو الأقوى والمشهور. ولا فرق بين أن يَعلم حاله قبلهما بالطهارة ، أو بالحدث ، أو يَشكّ.

وربّما قيل : بأ نّه يأخذ ـ مع علمه بحاله ـ ضدَّ ما علمه (٣) لأنّه إن كان متطهِّراً

____________________

(١) البيان : ٥٢ ، والدروس ١ : ٩٤.

(٢) أي الحكم في المقامين ، المناهج السويّة : ١٦٧ وانظر الوسائل ١ : ٣٣٠ ، الباب ٤٢ من أبواب الوضوء ، الحديث ١ و ٢ و ٧.

(٣) احتمله المحقّق في المعتبر ١ : ١٧١.

فقد علم نقض تلك الحالة وشكّ في ارتفاع الناقض لجواز تعاقب الطهارتين ، وإن كان محدثاً فقد علم انتقاله عنه بالطهارة وشكّ في انتقاضها بالحدث؛ لجواز تعاقب الأحداث.

ويشكل : بأنّ المتيقّن حينئذٍ ارتفاع الحدث السابق ، أمّا اللاحق المتيقّن وقوعه فلا ، وجواز تعاقبه لمثله مكافئٌ (١) لتأخّره عن الطهارة ، ولا مرجّح. نعم (٢) لو كان المتحقّق طهارةً رافعةً وقلنا بأنّ المجدّد (٣) لا يرفع أو قطع بعدمه ، توجّه الحكم بالطهارة في الأوّل ، كما أنّه لو علم عدم تعاقب الحدثين بحسب عادته أو في هذه الصورة ، تحقّق الحكم بالحدث في الثاني ، إلّا أنّه خارجٌ عن موضع النزاع ، بل ليس من حقيقة الشكّ في شيءٍ إلّا بحسب ابتدائه.

وبهذا يظهر ضعف القول باستصحاب الحالة السابقة (٤) بل بطلانه.

(مسائل)

﴿ مسائل

﴿ يجب على المتخلّي ستر العورة قُبُلاً ودُبراً عن ناظر محترم ﴿ وترك * استقبال ﴿ القبلة بمقاديم بدنه ﴿ ودَبْرها كذلك ، في البناء وغيره.

﴿ وغَسل البول بالماء مرّتين كما مرّ (٥) ﴿ و كذا يجب غسل ﴿ الغائط

____________________

(١) في (ر) : متكافئ.

(٢) في غير (ر) بدل «نعم» : و.

(٣) في (ع) و (ف) : المتجدّد.

(٤) وهو قول العلّامة في المختلف ١ : ٣٠٨ ، والتذكرة ١ : ٢١١ ، والقواعد ١ : ٢٠٥.

(*) في هامش (س) زيادة «استقبال» تصحيحاً.

(٥) مرّ في الصفحة ٦٩.