مسأله سوم: نجاسات
سومین مسأله از مسائلی که مرحوم شهید مطرح میفرماید شمارش اعیان نجسه است.
شهید میفرماید: مجموعه اعیان نجسه، ۱۰ مورد است. البته مورد یازدهم را مطرح میفرماید که محل اختلاف است.
مورد اول و دوم از اعیان نجسه: بول و غائط
بول و غائط هر حیوانی نجس نیست، بلکه قیوداتی دارد که بیان میشود.
قید اول: بول و غائط از حیوان غیر مأکول اللحم باشد. لذا بول و غائط حیوان حلال گوشت و مأکول اللحم، نجس محسوب نمیشود.
برخی از مأکول اللحمها، بالاصاله غیر مأکول اللحم هستند. مثل انسان، خرگوش و... اما گاهی مأکول اللحم است اما بالعرض غیر مأکول اللحم شدهاند. مثل گاو و گوسفند که جلّال شده باشند. بول و غائط هر حیوانی که غیر مأکول اللحم باشد، هرچند که بالعرض، غیر مأکول اللحم باشد، نجس محسوب میشود.
قید دوم: ذی النفس باشد. یعنی هنگامی که رگ حیوان را قطع میکنند، خون با فشار خارج شود. لذا برخی ماهیهای حرام گوشت یا مار یا حشرات، هرچند که حرام گوشت هستند اما بول و غائطشان نجس نیست. زیرا ذی النفس به معنایی که بیان شد، نیستند.
مورد سوم و چهارم از اعیان نجسه: خون و منی
خون و منی موجودی مورد نظر است که ذی النفس باشد. یعنی دارای خون جهنده باشد (خواه انسان یا غیر انسان باشد و خواه موجودی باشد که در روی زمین زندگی میکند و خواه موجودی باشد که درون دریا زندگی میکند)، هرچند که مأکول اللحم باشد. لذا مثل گاو، گوسفند و شتر غیر جلال نیز خون و منی آنها نجس میباشد اما خون موجوداتی مانند پشه به دلیل آن که ذی النفس نیستند، نجس محسوب نمیشود.
مورد پنجم از اعیان نجسه: میته
اگر حیوان بصورت شرعی ذبح نشود، میته تلقی میشود. میته حیوان ذی النفس هرچند که مأکول اللحم باشد، نجس میباشد. لذا میته حیواناتی مانند سوسک، پشه نجس نیستند زیرا ذی النفس نیستند.
مورد ششم و هفتم از اعیان نجسه: سگ و خوک
زنده و مرده سگ و خوک از اعیان نجسه محسوب میشود. البته نسبت به سگ و خوک نکاتی وجود دارد که بیان میشود.
نکته اول: مقصود از سگ و خوک، سگ و خوکی است که در خشکی زندگی میکنند. لذا سگ و خوک دریایی نجس العین محسوب نمیشود.
نکته دوم: تمام اجزاء بدن سگ و خوک نجس میباشند؛ حتی اجزائی که روح در آنها حلول نکرده است. مثل مو و ناخن.
نکته سوم: اگر سگ با خوک مقاربت کند و از آنها حیوانی متولد شود، نجس و حرام گوشت میباشد. اما اگر یکی از سگ یا خوک با حیوان دیگری که طاهر است مثل گوسفند و روباه، مقاربت کند و از آنها حیوانی متولد شود، حیوان تابع اسم میباشد. یعنی اگر عرف، آن را سگ مینامد، نجس العین میباشد اما اگر آن را گوسفند مینامند، هم طاهر و هم حلال گوشت میشود. اگر اسمی غیر از سگ و گوسفند داشته باشد و عرف برای آن نام سومی انتخاب میکند، تابع همان اسم میباشد.
نکته چهارم: اگر حیوانی که از مقاربت سگ و خوک یا یکی از آنها با حیوان طاهری، متولد میشود، تابع هیچ اسمی از حیوانات نباشد؛ یعنی حیوان جدیدی متولد شده است که تا پیش از آن در حیوانات چنین چیزی وجود نداشت. مرحوم شهید میفرماید: چنین حیوانی طاهر است اما حرام گوشت میباشد. زیرا نسبت به طهارت چنین حیوانی، اصالة الطهاره (کل شئ لک طاهر حتی تعلم انه نجس) جاری میشود و نسبت به حرمت گوشت، اصالت حرمت گوشت جاری میشود.
در میان علما بحثی وجود دارد مبنی بر این که اگر شک شود حیوانی حلال گوشت است یا حرام گوشت، اصل چیست؟ برخی معتقدند با توجه به این که تعداد حیوانات حلال گوشت محدود هستند و تعداد حیوانات حرام گوشت، زیاد هستند اصل آن است که گوشت حیوان مشکوک حرام است. یعنی چنین حیوانی را حمل بر اکثر و اعم اغلب میکنند. برخی نیز معتقدند که اصل حرمت گوشت است تا زمانی که دلیل بر حلیت بر تذکیه اقامه شود. هر حیوانی تا زمانی که زنده است، حرام گوشت میباشد و تا زمانی که تذکیه انجام نشود، حرمت باقی است. حیوانی که مشکوک است اگر تذکیه هم بشود نمیدانیم حلال گوشت است یا حرام گوشت میباشد لذا استصحاب حرمت میشود. بنابر این، اصل بر حرمت است تا دلیلی بر حلیت اقامه شود.
شایان ذکر است، در مسئله اصل حرمت یا حلیت میان اندیشمندان اختلاف آراء وجود دارد. برخی مانند مرحوم نراقی معتقد است، اصل حرمت گوشت، امری غیر قابل قبول است. اما برخی دیگر، قائل به اصل حرمت گوشت هستند و برای این مدعا دو دلیل فوق الذکر را بیان میکنند.