درس کفایة الاصول - اصول عملیه و تعارض

جلسه ۱۴۴: تعارض الدلیلین ۲۶

 
۱

خطبه

۲

اشکال

اشکال: عامی در قرآن آمده است مثلا هر چه که در زمین وجود دارد، حلال است و بعد زمان عمل به عام رسیده است و بعد خاصی در کلمات ائمه آمده است که گوشت جوجه تیغی حرام است. حال خاص نمی‌تواند مخصص یا ناسخ عام باشد. چون اگر مخصص باشد، تاخیر بیان از وقت حاجت لازم می‌آید. به اینکه خصوصیت خاص این است که بیان برای عام به حساب می‌آید، چون کاشف از مراد مولا از عام است.

مثلا موقعی که مولا می‌گوید اکرم العلماء و بعد می‌گوید لا تکرم عالم الفاسق، این جمله دوم، کشف از مراد مولا از اکرم العلماء می‌کند.

حال زمان عامی که در قرآن بیان شد، فرا رسیده است و اگر خاصی که در کلام ائمه آمده است، مخصص باشد، تاخیر بیان از وقت حاجت است. چون باید زمان عمل بیان شود که مولا همه افراد را می‌خواهد یا بعضی از آن را می‌خواهد.

و این خاص، ناسخ عام هم نیست، چون:

اولا: یک اصل موضوعی داریم که کلمات ائمه نمی‌تواند ناسخ کلام کتاب باشد.

ثانیا: اگر کلمات ائمه ناسخ کتاب باشد، لازمه‌اش پیدایش توهم کامل نبودن دین است، چون عام‌ها در قرآن زیاد است و توسط ائمه زیاد تخصیص خورده است و اگر کلام ائمه نسخ باشد، لازمه‌اش این است توهم پیدا شود که دین کامل نیست که تند تند نسخ می‌شود.

۳

جواب

جواب: خاص بعدی مخصص است و تاخیر بیان از وقت حاجت نیست چون مصلحتی در آن است. شاهد این است که ما در زمان غیبت، در حال انجام حرامهای واقعی هستیم که در زمان ظهور حضرت مشخص می‌شود و این انجام حرامها بخاطر مصلحتی است.

یا مثل شرب خمر که در اول اسلام بیان حرمت نشده بود بخاطر مصلحتی که اگر بیان می‌شد، مردم مسلمان نمی‌شدند و بخاطر همین دیرتر بیان می‌شد.

جزوه: تاخیر بیان بخاطر مصلحت است، پس تخصیص اشکال ندارد.

۴

تطبیق اشکال

ثمّ إنّه بناء على اعتبار عدم حضور وقت العمل (عمل به عام) في (متعلق به اعتبار است) التخصيص ـ (علت اعتبار:) لئلّا يلزم تأخير البيان عن وقت الحاجة ـ يشكل الأمر في تخصيص الكتاب أو السنّة (سنت نبوی) بالخصوصات (خاص‌هایی که) الصادرة عن الأئمّة عليهم‌السلام، فإنّها (خصوصات) صادرة بعد حضور وقت العمل بعموماتهما (کتاب و سنت). والتزام نسخهما (کتاب و سنت) بها (خصوصات) ـ ولو قيل بجواز نسخهما (کتاب و سنت) بالرواية عنهم (ائمه) عليهم‌السلام ـ كما ترى.

۵

تطبیق جواب

فلا محيص في حلّه (اشکال) من أن يقال: إنّ اعتبار ذلك (عدم حضور وقت عمل در تخصیص) حيث كان لأجل قبح تأخير البيان عن وقت الحاجة ـ وكان من الواضح أنّ ذلك (قبح تاخیر بیان) فيما إذا لم يكن هناك («ما» در فیما) مصلحة في إخفاء الخصوصات أو مفسدة في إبدائها (خصوصات)، (مثال برای منفی:) كإخفاء غير واحد من التكاليف في الصدر الأوّل ـ (جواب حیث:) لم يكن بأس بتخصيص عموماتهما (کتاب و سنت) بها (خصوصات)، و (عطف تفسیری بر تخصیص است) استكشاف أنّ موردها (خصوصات) كان خارجا عن حكم العامّ واقعا، وإن كان (مورد خصوصات) داخلا فيه (حکم عام) ظاهرا. ولأجله (تاخیر بیان بخاطر مصلحت بلا اشکال است) لا بأس بالالتزام بالنسخ بمعنى رفع اليد بها (خصوصات) عن ظهور تلك العمومات (متعلق به ظهور است و باء به معنای سببیت است:) بإطلاقها (عمومات) في (متعلق به ظهور است) الاستمرار والدوام أيضا (قید لا باس است، یعنی مثل تخصیص)، فتفطّن.

ثمّ إنّه بناء على اعتبار عدم حضور وقت العمل في التخصيص ـ لئلّا يلزم تأخير البيان عن وقت الحاجة ـ يشكل الأمر في تخصيص الكتاب أو السنّة بالخصوصات الصادرة عن الأئمّة عليهم‌السلام ، فإنّها صادرة بعد حضور وقت العمل بعموماتهما (١). والتزام نسخهما بها (٢) ـ ولو قيل بجواز نسخهما بالرواية عنهم عليهم‌السلام (٣) ـ كما ترى (٤).

فلا محيص في حلّه من أن يقال : إنّ اعتبار ذلك (٥) حيث كان لأجل قبح تأخير البيان عن وقت الحاجة ـ وكان من الواضح أنّ ذلك (٦) فيما إذا لم يكن هناك مصلحة في إخفاء الخصوصات أو مفسدة في إبدائها ، كإخفاء غير واحد من التكاليف في الصدر الأوّل ـ لم يكن بأس بتخصيص عموماتهما بها ، واستكشاف أنّ موردها كان خارجا عن حكم العامّ واقعا ، وإن كان داخلا فيه ظاهرا. ولأجله لا بأس بالالتزام بالنسخ بمعنى رفع اليد بها عن ظهور تلك العمومات بإطلاقها في الاستمرار والدوام أيضا ، فتفطّن (٧).

__________________

(١) وفي بعض النسخ : «بعموماتها». والصحيح ما أثبتناه ، فإنّ الضمير يرجع إلى الكتاب والسنّة.

(٢) أي : نسخ الكتاب والسنّة بالخصوصات. وفي بعض النسخ : «نسخها بها» أي : نسخ عموماتهما بالخصوصات.

(٣) لم أعثر على من صرّح بذلك.

(٤) لأنّ الالتزام المذكور مستلزم لكثرة النسخ. وهو خلاف ما شاع بينهم من ندرة النسخ.

(٥) أي : اعتبار عدم حضور وقت العمل بالعامّ في التخصيص.

(٦) أي : قبح تأخير البيان.

(٧) لعلّه إشارة إلى أنّ النسخ بالمعنى المذكور ليس إلّا التخصيص حقيقة.