درس کفایة الاصول - اصول عملیه و تعارض

جلسه ۱۴۲: تعارض الدلیلین ۲۴

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

شیخ انصاری دو مسئله مطرح کرد:

الف: یک خاصی از مولا صادر می‌شود و زمان عمل به آن رسیده است و بعد یک عامی از مولا صادر می‌شود، شیخ انصاری فرمود خاص اولی مخصص عام دومی است نه اینکه عام بعدی ناسخ خاص قبلی است.

ب: یک عامی از مولا صادر می‌شود و زمان عمل به آن رسیده است و بعد یک خاصی از مولا صادر می‌شود، شیخ انصاری فرمود خاص دومی مخصص عام اولی است نه اینکه خاص بعدی ناسخ عام قبلی است.

۳

اشکال اول نظریه شیخ انصاری

اشکال اول: شما در گذشته حرفی را زده‌اید که لازمه‌اش این است که دلیل دوم را ناسخ دلیل اول بگیرید.

مثال برای نوع اول: لا تکرم زیدا العالم و بعد می‌گوید اکرم العلماء. شیخ انصاری گفت که خاص اول موجب تخصیص عام دوم است.

اشکال این است: قدم اول: دلالت خاص بر استمرار حکم (حتی بعد از عام) بالاطلاق است نه بالوضع. یعنی مولا قرینه نیاورده است که حرمت اکرام زید عالم تا کی ادامه دارد و حتی بعد از عام را شامل می‌شود. (نتیجه این بیان تخصیص است).

قدم دوم: دلالت عام بر عموم افرادی بالوضع است نه بالاطلاق. چون جمع محلی به الف و لام، برای همه افراد وضع شده است.

حال با حرفی که قبلا شیخ انصاری گفت، باید عام مقدم بر اطلاق باشد نه عکس آن، پس عام بعد ناسخ خاص قبل است.

به عبارت دیگر اگر بالوضع مقدم بر اطلاق است، عام ناسخ خاص قبلی است نه اینکه خاص مخصص عام بعدی باشد.

مثال برای نوع دوم: اکرم العلماء بعد می‌گوید لا تکرم زیدا العالم.

اشکال این است که دلالت عام بر عموم افرادی بالوضع است و دلالت عام بر استمرار حکم بالاطلاق است نه بالوضع. یعنی اینکه مولا قرینه نیاورد که دلالت عام بر استمرار تا یک زمانی است، بالاطلاق دلالت می‌کند که این استمرار وجود دارد.

حال شما می‌گوئید بالوضع مقدم بر بالاطلاق است و العلماء شامل همه افراد می‌شود، پس خاص بعد، ناسخ است نه خاص، چون ویژگی خاص این است که از عام از اول شامل غیر خاص بوده است.

۴

تطبیق اشکال اول نظریه شیخ انصاری

ولا يخفى: أنّ دلالة الخاصّ (خاص در مسئله اول) أو العامّ (در مسئله دوم) على الاستمرار (استمرار حکم) والدوام إنّما هو (دلالت) بالإطلاق، لا بالوضع؛ فعلى الوجه العقليّ (دلیل عقلی این بود که ظهور عام به علت تنجیزی بودن مقدم بر ظهور اطلاق است) في تقديم التقييد على التخصيص، كان اللازم في هذا الدوران (خاص ناسخ عام است یا عام ناسخ خاص است) تقديم النسخ على التخصيص أيضا (مثل تقدیم تقیید بر تخصیص بر دوران امر بین تقیید و تخصیص).

[٢ ـ ترجيح التخصيص على النسخ]

ومنها : ما قيل (١) فيما إذا دار بين التخصيص والنسخ ـ كما إذا ورد عامّ بعد حضور وقت العمل بالخاصّ ، حيث يدور بين أن يكون الخاصّ مخصّصا ، أو يكون العامّ ناسخا ؛ أو ورد الخاصّ بعد حضور وقت العمل بالعامّ ، حيث يدور بين أن يكون الخاصّ مخصّصا للعامّ أو ناسخا له ورافعا لاستمراره ودوامه ـ في وجه تقديم التخصيص على النسخ من «غلبة التخصيص وندرة النسخ».

ولا يخفى : أنّ دلالة الخاصّ أو العامّ على الاستمرار والدوام إنّما هو بالإطلاق ، لا بالوضع ؛ فعلى الوجه العقليّ في تقديم التقييد على التخصيص ، كان اللازم في هذا الدوران تقديم النسخ على التخصيص أيضا. وأنّ غلبة التخصيص إنّما توجب أقوائيّة ظهور الكلام في الاستمرار والدوام من ظهور العامّ في العموم إذا كانت مرتكزة في أذهان أهل المحاورة بمثابة تعدّ من القرائن المكتنفة بالكلام ، وإلّا فهي وإن كانت مفيدة للظنّ بالتخصيص ، إلّا أنّها غير موجبة لها (٢) ، كما لا يخفى (٣).

__________________

ـ منفصلا عنه. غاية الأمر أنّ العامّ المتّصل يمنع عن انعقاد الظهور في المطلق من أوّل الأمر ، فلا يكون المطلق مع ورود العامّ المتّصل حجّة أصلا ، والعامّ المتّصل يكشف عن عدم تعلّق الإرادة الجدّيّة بالإطلاق من لفظ المطلق ، فيحكم بأنّ الظهور لم يكن مرادا من أوّل الأمر ، لكنّه كان حجّة إلى حين وصول العامّ ، وهذا المقدار من الفرق لا يوجب الحكم بلزوم تقديم العامّ على المطلق. مصباح الاصول ٣ : ٣٧٧.

(١) والقائل هو صاحب الفصول والشيخ الأعظم الأنصاريّ. راجع الفصول الغرويّة : ٢١٣ ـ ٢١٦ ، فرائد الاصول ٤ : ٩٣ ـ ٩٤.

(٢) أي : أنّ الغلبة غير موجبة لأقوائيّة ظهور الكلام.

(٣) ولا يخفى : أنّ كلامه هذا ينافي بظاهره ما أفاد في مبحث العامّ والخاصّ ، فإنّه قدّم التخصيص على النسخ هناك ، حيث قال : «إلّا أنّ الأظهر كونه مخصّصا ، ولو فيما كان ظهور العامّ في عموم الأفراد أقوى من ظهور الخاصّ في الخصوص ، لما اشير إليه من تعارف التخصيص وشيوعه وندرة النسخ جدّا في الأحكام». راجع الجزء الثاني : ١٩٣.

وقد مرّ هناك ما أفاد الأعلام الثلاثة في وجه تقديم التخصيص على النسخ ، فراجع.