درس کفایة الاصول - جلد دوم

جلسه ۵۱: مطلق ظن ۶

 
۱

خطبه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین

۲

خلاصه مباحث گذشته

«کما ظهر أن نقول لو لم ینهن بذلک کان فصوص موارد اصول النافیه مطلقا ولو من مظنوناة عدم التکلیف محلً للإحتیاط فعلاً و یرفع الید عنه فیها کلاً أو بعضاً بمقدار رفع الإختلال أو رفع العسر علی ما عرفتُ».

خلاصه جلسه گذشته

در مورد جریان اصول نافیه در اطراف علم اجمالی کبیر قائل شدند که علم اجمالی منحل می‌شود به مواردی که دلیل علمی داریم و موارد اصول مثبته و موارد علم تفصیلی، لذا در تعدادی که باقی می‌ماند جریان اصل بلا مانع است.

۳

ادامه بررسی مقدمه چهارم انسداد

اشکال مرحوم شیخ به مشهور

اشکال شده است که نتیجه مقدمات انسداد عمل به مظنونات به خصوص نیست، در حالی که مستدل به دنبال حجیت مطلق ظن است و مشکوکات و موهومات را کنار خواست بگذارد. بیان شد که در اصول مثبته مشکلی نیست و تنها مشکل در اصول نافیه است، در موارد علم اجمالی کبیر باید در موارد اصول نافیه باید احتیاط کرد و در این خصوص فرقی بین ظن و وشک و وهم نیست، چون به هر حال علم اجمالی در موارد اصول نافیه باقی است و باز باید احتیاط کرد و وقتی اصل نافیه جاری نباشد وهم و شک نیز باید رعایت و احتیاط شود و تفاوتی نمی‌کند؛ البته اگر موجب عسر و حرج شود واضح است که دیگر احتیاط لازم نیست، ولی در غیر این صورت در تمام موارد موهومات و مشکوکات و مظنونات باید احتیاط کرد.

مطلب سوم از مقدمه چهارم دلیل انسداد

بیان شد که دلیل انسداد سه مطلب دارد، مطلب سوم این است که کسی که قائل به انسداد است نمی‌تواند به انفتاحی رجوع کند. دلیل این نکته این است که تقلید معنایش رجوع عالم به جاهل است، کسی که قائل به انسداد است انفتاحی را جاهل به حکم می‌داند چون خبرواحدی که انفتاحی حجت می‌داند، را انسدادی حجت نمی‌داند و دلیل بر حکم شرعی نمی‌داند، لذا ادله تقلید شامل این مورد نمی‌شود. این نکته مورد پذیرش مرحوم آخوند است.

در نتیجه سه مطلب بیان شد که مطلب اول را با قیدی پذیرفتند و مطلب دوم را رد کردند و اصل نافی و مثبت را جاری دانستند و مطلب سوم را مطلقا پذیرفتند.

۴

بررسی مقدمه پنجم

مقدمه خامسه انسداد

مقدمه پنجم انسداد این است که حال که باب علم منسد شد، اطاعت علمی و امتثال علمی تفصیلی نیز مقدور نخواهد بود، احتیاط تام نیز موجب عسر و حرج یا اختلال نظام است، در نتیجه احتیاط علمی اجمالی یا امتثال علمی اجمالی نیز مقدور نیست.

امتثال پنج حالت دارد:

۱. تفصیلی که تکلیف مشخص و معینی را علم دارد و عمل می‌کند.

۲. اجمالی مواردی که علم اجمالی دارد و احتیاط می‌کند.

۳. ظنی

۴. شکی

۵. وهمی

در سه احتمال اخیر امتثال ظنی بر دو مورد دیگر رجحان دارد، اگر بخواهیم شکی و وهمی را ترجیح دهیم ترجیح مرجوح بر راجح پیش می‌آید و این عمل قبیح است. در نتیجه هرگاه مجتهد به عملی ظن پیدا کرد واجب است بدان عمل کند.

پاسخ مرحوم آخوند

مرحوم آخوند از این مقدمه نیز پاسخ میدهند به همان پاسخ مقدمه اول که اگر رجحان واقعی بین این دو باشد، ظن رجحان دارد، ولی این رجحان ثابت نیست و اصلا نوبت به دوران نمی‌رسد، چون علم اجمالی منحل می‌شود به وجود تکالیف در بین روایات که در کتب اربعه و صحیحه وجود دارد، این موارد را احتیاط می‌کنیم و حتی احتیاط در این موارد الالزامیه اعم از وجوب و حرمت موجب عسر و حرج نخواهد بود و قطعا موجب عسر و حرج نخواهد بود، دیگر دورانی نیست تا عقل بگوید ترجیح مرجوح بر راجح پیش آید و قبیح باشد.

علاوه بر اشکال مقدمه اول، اشکال مقدمه چهارم را مطرح می‌کنند که اگر اصول مثبته و نافیه جاری است و اگر نافیه را جاری ندانیم، اصول مثبته خود سبب انحلال علم اجمالی می‌شود و در موارد نافیه احتیاط می‌کنیم و عسر و حرجی و اختلال نظامی پیش نمی‌آید، در نتیجه باز دورانی لازم نمی‌آید، علم اجمالی منحل می‌شود.

۵

تطبیق ادامه بررسی مقدمه چهارم انسداد

«کما ظهره» فرمودند: «فقد ظهر بذلک»، حالا می‌فرماید: «کما ظهره انه لولم ینحل بذلک»، روشن شد که اگر عمل اجمالی انحلال پیدا نکند «لم ینحل» یعنی علم اجمالی به «ذلک» یعنی به همین برکت جریان اصول مثبته و آن ضمیمه که بیان کردیم «کان خصوص موارد اصول نافیه مطلقا»، اصول موارد نافیه مطلقا، یعنی اصول نافیه چه در موردی که ظن به تکلیف است و چه در موردی که وهم به تکلیف است و چه در موردی که شک در تکلیف است و لذا می‌گوید: «ولو من مظنونات عدم التکلیف»، عدم حتماً باید باشد اگر نیست اضافه فرمایید.

و لو از مظنون عدم به تکلیف باشد، یعنی ظن داریم به عدم تکلیف هر جا که ظن به عدم تکلیف باشد، معنایش وهم به خود تکلیف است و لو یعنی و لو موهوم التکلیف به جای مظنونات عدم التکلیف یعنی و لو موهوم التکلیف تمام این موارد مظنون، موهوم و مشکوک با ولو فرق خفیف را بیان می‌کند همه آن باید محل احتیاط باشد، فعلاً چرا شما انسدادی بعد از تمامیت مقدمات انسداد می‌گویید فقط باید در دایره مظنونات احتیاط کرد.

خیر، اگر این علم اجمالی است در همه موارد اصول نافیه، البته چرا می‌گویید اصول نافیه آن را می‌خوانیم «و یرفع الید عنه» رفع ید از احتیاط شود «فیها» یعنی در موارد اصول نافیه رفع ید شود «کلاً او بعضاً» در کل یا بعض به مقدار رفع اختلال نظام یا رفع عسر و حرج. حساب کنید مظنون التکلیف، موهوم التکلیف و مشکوک التکلیف چند تا داریم؟ می‌بینیم که ده هزار تا ۵ هزارتایش را کنار بگذاریم، احتیاط در بقیه نه موجب اختلال نظام است، نه موجب عسر و حرج است و این ۵ هزار مانده می‌خواهند در مظنون باشد، می‌خواهد در موهوم باشد یا مشکوک، همه را باید احتیاط کنید. «لا محتمل تکلیف مطلقا» یعنی در مشکوکات و موهومات جمیعاً و معمولاً احتمال اول را گرفته‌اند و بهتر است و مطلب سوم «و اما الرجوع علی فتوی العالم فلا یکاد یجوز»، رجوع به فتوای عالم جایز نیست، «ضروره انه لا یجوز الا للجاهل»، جایز نیست مگر برای جاهل «لا للفاضل الذی یری خطأ من من یدعی انتفاح باب العلم او العلمی»، نه برای فاضلی که ببیند خطای کسی که ادعا کند انفتاح باب علمی را، یعنی انسدادی «هو عالم یا هو فاضل الذی یرای» خطر انفتاهی را یعنی انسدادی انفتاهی را جاعل می‌داند «فهل یکون رجوع علیه» آیا نیست رجوع انسدادی و انتفاهی به نظره به نظر خود انسدادی «الا من قبیل رجوع الفاضل الی الجاهل» چون این انفتاحی در نظر انسدادی جاهل است، پس رجوعش از قبیل رجوع عالم به جاهل است.

۶

تطبیق بررسی مقدمه پنجم

«و اما المقدمة الخامسة فاستقلال عقل بها» عقل استقلال دارد.

به این مقدمه خامسه «و انه لا یجوز التنزل» عقل می‌گوید که حال اتصال علمی امکان ندارد و واجب نیست «بعد لایجوز تنزل بعد عدم التمکن من اطاعة العلمیة»، بعد از تمکن از اطاعت علمیه نیست، روی فرض انسداد است «او عدم وجوبها»، عدم وجوب اطاعت علمیه روی فرض اینکه ما احتیاط که موجب علمی انفالی است و گفتیم که واجب نیست و الا عقل که می‌گوید تنزل واجب نیست «الا اطاعة الظنیة دون الشکیة او الوهیمة» چرا «بداهه مرجوحیتهما»، «مرجوحیتها» اشتباه است، بدیهی است مرجوحیت اینها به اطاعت ظنیه و قبح ترجیح مرجوب یعنی لقبح ترجیح بر راجع، «لکنک عرفت» مرحوم آخوند می‌فرماید: تو قبلاً دانستی «عدم وصول النوبة الی الاطاعة الاحتمالیة» نوبت به اطاعت ظنی نمی‌رسد «مع دوران الامر بین الظنیة و الشکیة او الوهمیة»، این عدم بر سر دوران در می‌آید.

«و مع دوران الامر بین ظنیه و عرفت عدم الوصول» یعنی «عرفت عدم دوران الامر بین ظنیه و شکیه او الوهمیه» و نوبت به دوراهی نمی‌رسد که ما بگوییم اطاعت ظنیه را برآنها ترجیح دهیم، از دو جهت اینکه یک من جهت «ما اوردنا» علی مقدمه اولی از جهت اینکه ما وارد کردیم بر مقدمات اولی «من انحلال علم اجمالی بما فی اخبار کتب معتبرة» که علم اجمالی بر آنچه به اخبار کتب معتبره آمده است، انحلال می‌یابد و گفتیم در مقدمه اولی که علم اجمالی کبیر منحل می‌شود به عمل اجمالی صغیر «و قضیة الانحلال علی الاحتیاط بالالزام عملا بما فیها من التکالیف» باید به تکالیفی که بین اخبار است عمل کنیم.

«ولا باس به» اشکالی نیست به این احتیاط «حیث لا یلزم من عسر» عسری لازم نمی‌آید چه برسد که موجب اختلال نظام شود. «و ما اوردنا»، یعنی «اوردنا علی المقدمة الرابعة» در مقدمه رابعه گفتند که در اصول عملیه در خصوص هر موردی جایز نیست، مرحوم آخوند فرمودند: ما می‌گوییم عمل به اصول مثبته و نافیه هر دو جایز است.

«و ما اوردنا علی المقدمة الرابعة من جواز رجوع الی الاصول مطلقا» یعنی چه مثبت چه نافیه «و لو کانت نافیه» و تکرار می‌کند و چرا فرمود که عمل به اصول مثبته و نافیه هر دو صحیح است؟ چون مقتضی هر دو مفقود است «لوجود المقتضی و فقد مانع و عنه» یعنی ان المقتضی «لو کان التکلیف»، اگر تکلیف در موارد اصول مثبته «و ما علم منه تفصیلا انی» که علم تفضیل داریم «او نهض علیه» دلیل معتبر یا آنی که دلیل معتبر برای ان قائل شده است «لو کان بمقدار المعلوم بالاجمال»، یعنی این سه تا آن مواردی اصول مثبته مواردی که علم تفصیلی داریم و مواردی که دلیل علمی برای آن قائل شده است به مقدار علم اجمالی کبیر باشد.

«و الا» یعنی اگر به آن مقدار نباشد اصول نافیه را جاری نمی‌کنیم و اصول مثبته را جاری می‌کنیم «فالی الاصول المثبتة وحدها» یعنی جایز است رجوع به اصول مثبته ببینید اگر انحلال را قبول کردیم گفتیم یک عمل اجمالی کبیر داریم آن علم اجمالی که یک عمل اجمالی به تکالیف داریم، مقدار معلوم به اجمال با این سه حاصل می‌شود، اصول مثبته علم تفصیلی و دلیل علمی، لذا گفتیم در باقی موارد می‌توانیم اصول نافیه را جاری کنیم. حال اگر بگوییم انحلال به وجود نمی‌آید و اصول مثبته را جاری کنیم و در باقی جریان که جای اصول نافیه است، باید احتیاط کنیم «و حینئذ» یعنی حال که به مقدار معلوم نباشد «کان خصوص موارد اصول النافیة محلا لحکومة العقل» محلی برای حکومت عقل است و محلی برای احتیاط است. آن وقت بعد از اینکه ما این مقدمه خامسه را قبول کنیم، اینجا مرحوم آخوند می‌فرماید: در خصوص موارد اصول نافیه که باید احتیاط کنیم مظنونات بر مشکوکات و موهومات مقدم است و «ترجیح مظنونات التکلیف فیها» یعنی در موارد اصول نافیه، فیهاست نه منها، منها غلط است. «علی غیرها» یعنی بر غیر مظنونات «فیها» یعنی در موارد اصول نافیه بر غیرها یعنی «غیر مظنونات ولو بعد استشکاف وجوب الاحتیاط فی الجمله شرعاً» ولو بعد از اینکه ما بگوییم که آن علم اجمالی کبیر احتیاط بر ما نمی‌آورد و احتیاط را ما از دلیل شرعی یعنی از راه اهتمام شارع و از راه اجماع می‌فهمیم دقت کنید، اگر احتیاط را علم اجمالی بیاورد، این احتیاط عقلی می‌شود، اگر احتیاط را از راه اهتمام شارع که قبلاً خواندیم و از راه اجماع بفهمیم، احتیاط شرعی می‌شود که بگوییم در دایره مظنونات شرعاً احتیاط واجب است و دایره موارد اصول نافیه شرعاً احتیاط واجب است و بعد از پذیرش مقدمه خامسه هم باید مظنونات را بر مشکوکات و موهومات ترجیح دهیم. «ولو بعد» از استشکاف «وجوب احتیاط فی الجمله» یعنی اجمالاً در دایره موارد اصول نافیه اگر منحل نشود در موارد اصول نافیه باید مطلقا احتیاط کنیم، چه مظنونات وچه مشکوکات و چه موهومات و اینجا با فرض مقدمه خامسه است و اگر مقدمه خامسه را پذیرفتیم بگوییم در موارد اصول نافیه فقط در مظنوناتش باید احتیاط کنیم.

دقت کنید ما یک احتیاط عقلی داریم، احتیاط عقلی که در مقدمه اولی بود و اشکالی که در آنجا بود روی مبنای احتیاط عقلی بود این حرفی که در اینجا می‌زند طبق احتیاط شرعی است و می‌گوید در موارد اصول نافیه ما احتیاط شرعی می‌کنیم به اجماع یا اهتمام و در ایجا روی احتیاط شرعی احتیاط شرعی را می‌بریم در دایره مظنونات، اشکالی ندارد و با این فرض است و آن روی احتیاط عقلی است و نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد که اشکال آنجا بر طبق تمامیت اولی که علم اجمالی است که احتیاط عقلی می‌آورد نه احتیاط شرعی و لذا بیان می‌کند «ولو بعد استشکاف وجوب بالاحتیاط فی الجمله» یعنی در بعضی از موارد نه همه موارد که شرعاً بیان کردیم.

 «بعد عدم الوجوب احتیاط تام» بعد از اینکه احتیاط تام شرعاً احتیاط تام یعنی در همه موارد یعنی باز در اینجا یک مسئله فرض پیدا کرد به این بیان که یک احتیاط شرعی داریم، یک احتیاط عقلی که احتیاط شرعی یک احتیاط تام داریم، یکی فی الجمله شرعی که آخوند می‌پذیرد که همان در دایره موارد اصول نافیه است و «شرعاً او عقلاً علی ما عرفت تفضیله هذا هو تحقیق علی ما یساعد علیه النظر الدقیق فافهم و تدبر جیراً،» خلاصه نظریه آخوند را عرض کنیم، مرحوم آخوند در بین مقدمه انسداد اولین ابتکار مهم آن بود که علم اجمالی در مقدمه اولی را آمدند منحل کردند که این در کلمات مرحوم شیخ در کتاب رسائل اصل مقدمه اولی را مرحوم شیخ بیان نکرده است.

وعمده مطلب در مقدمه رابعه بود که در مقدمه رابعه ایشان قائل به جریان اصول مثبته و نافیه شد و بعد فرمود اگر انحلال را بپذیریم که روشن است و اگر نپدیریم اصول مثبته جاری است و در موارد اصول نافیه احتیاط شرعاً به مقداری که موجب عسر و حرج نباشد در دایره مظنون و تکلیف جریان دارد و خلاصه فرمایش مرحوم آخوند است و نتیجه این می‌شود که آنچه انسدادی دنبال آن است که می‌خواهد بگوید ظن به تکلیف چه در موارد اصول مثبته و چه موارد نافیه و چه در اخبار و غیر اخبار حجت است و آخوند این را از بین برد و دایره را منحصر کرد مرحوم آخوند به اخبار و از طرفی در بین اخبار و در بین مواردی که ما شک داریم، اصول مثبته را جاری می‌داند و دلیل علمی و باب علمی را مفتوح می‌داند و حجیت خبر واحد را قائل است و لذا فقط یک موارد جزئی احتیاط شرعاً نه عقلاً، چون انسدادی می‌خواهد بیاید حجیت ظن را به این دلیل اثبات کند، می‌شود حجیت زن به طریق عقلی که فرمود در بعضی موارد می‌توانیم اثبات کنیم و لکن متفرع بر عدم انحلال است و انحلال را پذیرفتند این مقدار هم ثابت نمی‌شود. مقدمه انسداد تمام شد و بحث انسداد بحث علمی خوبی دارد و در لابلای آن بحث خوبی دارد و انحلال که گفتند نکته علمی است ولکن ما به همین بحث اکتفا می‌کنیم.

وذلك لأنّه إنّما يلزم فيما إذا كان الشكّ في أطرافه فعليّا ؛ وأمّا إذا لم يكن كذلك ، بل لم يكن الشكّ فعلا إلّا في بعض أطرافه ، وكان بعض أطرافه الآخر غير ملتفت إليه فعلا أصلا ـ كما هو حال المجتهد في مقام استنباط الأحكام ، كما لا يخفى ـ فلا يكاد يلزم ذلك ، فإنّ قضيّة «لا تنقض» ليست (١) حينئذ إلّا حرمة النقض في خصوص الطرف المشكوك ، وليس فيه علم بالانتقاض ، كي يلزم التناقض في مدلول دليله من شموله له ، فافهم.

ومنه قد انقدح ثبوت حكم العقل وعموم النقل بالنسبة إلى الاصول النافية أيضا ، وأنّه لا يلزم محذور لزوم التناقض من شمول الدليل لها ، لو لم يكن هناك مانع عقلا أو شرعا من إجرائها ، ولا مانع كذلك لو كانت موارد الاصول المثبتة بضميمة ما علم تفصيلا أو نهض عليه علميّ بمقدار المعلوم إجمالا ، بل بمقدار لم يكن معه مجال لاستكشاف إيجاب الاحتياط ، وإن لم يكن بذاك المقدار ، ومن الواضح أنّه يختلف باختلاف الأشخاص والأحوال.

وقد ظهر بذلك : أنّ العلم الإجماليّ بالتكاليف ربما ينحلّ ببركة جريان الاصول المثبتة وتلك الضميمة ، فلا موجب حينئذ للاحتياط عقلا ولا شرعا أصلا ، كما لا يخفى.

كما ظهر : أنّه لو لم ينحلّ بذلك كان خصوص موارد الاصول النافية مطلقا ولو من مظنونات عدم التكليف (٢) محلّا للاحتياط فعلا ـ ويرفع اليد عنه فيها كلّا أو بعضا بمقدار رفع الاختلال أو رفع العسر على ما عرفت ـ ، لا محتملات التكليف مطلقا.

وأمّا الرجوع إلى فتوى العالم : فلا يكاد يجوز ، ضرورة أنّه لا يجوز إلّا

__________________

(١) وفي بعض النسخ : «ليس». والصحيح ما أثبتناه.

(٢) وفي بعض النسخ : «مظنونات التكليف». والصحيح ما أثبتناه.

للجاهل ، لا للفاضل الّذي يرى خطأ من يدّعي انفتاح باب العلم أو العلميّ ، فهل يكون رجوعه إليه بنظره إلّا من قبيل رجوع الفاضل إلى الجاهل؟

وأمّا المقدّمة الخامسة : فلاستقلال العقل بها ، وأنّه لا يجوز التنزّل ـ بعد عدم التمكّن من الإطاعة العلميّة أو عدم وجوبها ـ إلّا إلى الإطاعة الظنّيّة ، دون الشكّيّة أو الوهميّة ، لبداهة مرجوحيّتهما بالإضافة إليها ، وقبح ترجيح المرجوح على الراجح.

لكنّك عرفت عدم وصول النوبة إلى الإطاعة الاحتماليّة مع دوران الأمر بين الظنّيّة والشكّيّة أو الوهميّة ، من جهة ما أوردنا على المقدّمة الأولى من انحلال العلم الإجماليّ بما في أخبار الكتب المعتبرة ، وقضيّته الاحتياط بالالتزام عملا بما فيها من التكاليف ، ولا بأس به ، حيث لا يلزم منه عسر فضلا عمّا يوجب اختلال النظام. وما أوردنا على المقدّمة الرابعة من جواز الرجوع إلى الاصول مطلقا ولو كانت نافية ، لوجود المقتضي وفقد المانع عنه لو كان التكليف في موارد الاصول المثبتة وما علم منه تفصيلا أو نهض عليه دليل معتبر بمقدار المعلوم بالإجمال ، وإلّا فإلى الاصول المثبتة وحدها. وحينئذ كان خصوص موارد الاصول النافية محلّا لحكومة العقل وترجيح مظنونات التكليف منها على غيرها ولو بعد استكشاف وجوب الاحتياط في الجملة شرعا بعد عدم وجوب الاحتياط التامّ شرعا أو عقلا على ما عرفت تفصيله. هذا هو التحقيق على ما يساعد عليه النظر الدقيق ، فافهم وتدبّر جيّدا.